هنوز چند سالي بيشتر از زندگي مشترکشان نگذشته بود که به خاطر هر مسئله کوچکي با هم جر و بحث مي کردند و گاهي هم روزها و حتي ماه ها با يکديگر حرف نمي زدند. روزهاي ابتدايي زندگي شان به خوبي و خوشي سپري مي شد. کمتر اختلافي بين آن ها به چشم مي آمد. هنوز چند سالي بيشتر از زندگي مشترکشان نگذشته بود که به خاطر هر مسئله کوچکي با هم جر و بحث مي کردند و گاهي هم روزها و حتي ماه ها با يکديگر حرف نمي زدند. اين زن و شوهر اختلافاتشان به جايي مي رسد که ديگر هيچ توجهي به هم ندارند و اصلاً بود و نبود همسرشان براي آن ها فرقي ندارد. طلاق عاطفي بيانگر رابطه زن و شوهري است که رو به زوال است. اين نوع طلاق به مرور زمان، تنشي فزاينده ميان زن و شوهر ايجاد مي کند که معمولا به جدايي آن ها از يکديگر منجر مي شود. رنگ باختن عشق اولين چيزي که در طلاق عاطفي ميان زن و شوهر از بين مي رود، جاذبه و اعتماد آنها نسبت به هم است. وقتي يکي از زوجين مملو از نيازهاي برآورده نشده در زندگي مشترک باشد، احساس غمگيني و نااميدي در او شکل مي گيرد. طلاق عاطفي را حتي طلاق پنهان نيز مي نامند چرا
که همسران در محيط هاي اجتماعي ممکن است خوب و صميمي به نظر برسند، اما در تنهايي قادر به تحمل يکديگر نباشند. اين سرد شدن ها ممکن است در آغاز يک طرفه باشد، اما اندکي که بگذرد دو طرفه مي شود. به مرور زمان زوجين ديگر نه نگران هم مي شوند و نه نسبت به يکديگر عاطفه مثبتي بروز مي دهند. زندگي زير يک سقف در حالي که در واقع هيچ ارتباط رضايت بخشي بين آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگي را دشوار تر مي سازد.اين روند ممکن است حتي سال ها به طول بينجامد و در نهايت به طلاق قانوني منتهي شود. تمرکز روي اختلافات و نقاط ضعف همسر يکي از مسائل مهمي که در طلاق عاطفي رخ مي دهد اين است که چون نياز هاي زوجين توسط يکديگر برآورده نمي شود، رفته رفته به جاي وجوه مشترک، هر يک به اختلافات و نقاط ضعف ديگري مي انديشد. پيامد اين تمرکز منفي، برجسته کردن اختلافات و ناديده گرفتن اشتراکات است که به فضاي فردي وسعت مي بخشد و فضاي دو نفره را محدود تر مي سازد. اشتياق کم مي شود، صميميت از بين مي رود و جملاتي که ميان آنها رد و بدل مي شود همگي بوي بي تفاوتي مي دهد. دلايل اصلي بروز طلاق عاطفي از جمله دلايل بروز طلاق هاي عاطفي مي توان به
اين موارد اشاره کرد که البته در ميان ديگر دلايل طلاق، شايع ترين ها هستند؛ وجود ويژگي هاي اخلاقي نامطلوب در زوجين، ازدواج دير هنگام، خشونت يکي از زوجين، دخالت هاي بي مورد ديگران در زندگي مشترک، بيکاري يا از دست دادن موقعيت شغلي، به خطر افتادن وضعيت اقتصادي خانواده و در نهايت ضعف مهارت هاي ارتباطي کلامي و غير کلامي در همسران. راهکارهايي براي جلوگيري از طلاق عاطفي مهم ترين نکته اي که توجه به آن مي تواند مانع از بروز بسياري از جدايي هاي عاطفي شود اين است که همسران در شناخت و برطرف کردن نيازهاي عاطفي يکديگر، ناموفق هستند. به طور کلي مي توان گفت نيازهاي اساسي که براي مردان تعريف شده است عبارت است از: حمايت خانوادگي، تحسين، همراهي در تفريحات و ... در مقابل نيازهاي اساسي که براي زنان تعريف مي شود عبارت است از: محبت، گفت وگو، صداقت و روراستي، حمايت مالي و تعهد خانوادگي. حال و با توجه به اين که تفاوت زيادي در نياز هاي مردان و زنان ديده مي شود، لذا به وجود آمدن مشکل و سازگاري ميان آن ها زياد تعجب آور نيست. شايد مردي به راستي به همسرش علاقه داشته باشد و فکر کند که نيازهاي همسرش را برآورده کرده است، اما مشکل اينجاست که
او تصور مي کند نيازهاي همسرش مانند نيازهاي خودش است و لذا در اين مسير ناکام مي ماند. اين مطلب درباره زنان نيز صدق مي کند.
دیدگاه تان را بنویسید