آن کا.گ.ب را کارمند سابق... آن که غربی ها از آمدنش کردند دق!
از کرامات ورزشی مولانا بسیار نقل کرده اند و اسطوره ها ساخته اند و خیالات بافته اند. نقل است روزی یکی از قُربای درگاهش به دیار باقی شتافت. پس مولانا پوتین به آرامگاه برفت، تا خاکش کند. لیک شیخ را جَوّورزشی فرا گرفت، پس نخست او را فيتيله پيچ کرد و بار انداز،سپس خاک نمود!!
سرویس خواندنی های «فردا»: مطلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب «پ. خالتور» به سراغ «ولادمیر پوتین»رفته است.
آن دومین رئیس جمهور بعد از فروپاشی شوروی،آن راننده دوچرخه تا طیاره های سماوی!!، آن دبیرکل شورای امنیت ملی روسیه، آن که معاملاتش با جهان بود از نوع نسیّه!آن فارغالتحصیل دانشگاه لنینگراد، آن که دیمیتری مدودف را بود همزاد!آن رئیس حزب روسیة واحد، آن که به نیمی از رشته های المپیک بود وارد!آن رئیس جمهوری پُرکار،آن شناگر و جودوکار و چابک سوار!آن کا.گ.ب را کارمند سابق، آن که نصف غربی ها از آمدنش کردند دق! آن سیّاس ورزشکار، آن تحرکات ضد آمریکایی را میاندار،آن که جست می زد همچون رعد، آن نخست وزیر دو دوره قبل و دو دوره بعد!!آن پیروکلیسای ارتدوکس روسیه!، آن که یک روزه به همه جا رسید با یک توصیه!!آن سَنتپترزبورگ را معاون شهردار!! آن که مخالفان می گفتند بردنش هست بودار!آن رفیق جینگ رئیس جمهور چین، مولانا ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین! دامت نخست وزیری پس از رئیس جمهوری هایش!!
متولد هفت م اکتبر هزار و نهصد و پنجاه و نه درشهر لنینگراد بود و ورزشکاری مادرزاد بود و اهل درگیری لفظی و داد و بیداد بود و در سیاست امثال او زیاد بود و هوای سرزمینش زیر دمای انجماد بود و دائم با غرب در حال عناد بود و در روسیه سیاست را نماد بودو ایران در مذاکرات هسته ای حتّی به او هم بی اعتماد بود!
از او کرامات و عجایب به حدی نقل است که دیگر سیاسیون لُنگ به پیش او نهند و دهان در مقابل او بندند و با لب های دوخته او را همی نگرند! از بس که شیطان است این پدر سوخته!!!
از ابتدای کار او همی نقل کرده اند که ره صد ساله را به نیم روزی برفته است،درروز ۹ اوت ۱۹۹۹.در این روز مولانا پوتین،رییس وقت اداره اطلاعات وامنیت روسیه «اف.اس.بی»،ورییس شورای امنیت فدراتیو روسیه،صبحدمان به عنوان یکی از سه معاون مولانا سرگی یاستپاشین،نخست وزیر وقت برگزیده گردید،وتنهاساعاتی بعدباسقوط دولت وی،به مقام کفالت نخستوزیری رسید و عصرهمان روز مولانا یلتسین،رییس جمهور وقت،که اوضاع مزاجیاش رو بهراه نبود،اورابه عنوان جانشین خود به مردم روسیه توصیه فرمود! اینگونه بود که کارش بالا گرفت و از جمله ی اکابر، سرش را بالاتر گرفت!! و با خود عهد کرد که تا زنده است در صحنه سیاسی روسیه با مولانا مدودوف، چون لعبت الاکلنگ مدام بالا و پائین برود!!
نقل است ورزشکاری قهّار بود. در جودواستاد و در هاكيِروييخاز اوتاد بود!درماهيگيري خبره بود و در بدمينتون شهره. در اسکی و غواصی نامدار و در رانندگی و سوارکاری سردمدار! لیک به شناگری مشهور بود، از بس که خوب زیر آبی می رفت!!!
از کرامات ورزشی مولانا بسیار نقل کرده اند و اسطوره ها ساخته اند و خیالات بافته اند. نقل است روزی یکی از قُربای درگاهش به دیار باقی شتافت. پس مولانا پوتین به آرامگاه برفت، تا خاکش کند. لیک شیخ را جَوّورزشی فرا گرفت، پس نخست او را فيتيله پيچ کرد و بار انداز،سپس خاک نمود!!
نقل است روزی برقی سه فاز او را بگرفت و به گوشه ای پرتاب نمود. پس بسیار برآشفت و به طریق رجز فریاد همی زد که: « اگر مرديد يک فاز يک فاز بياید جلو، تا حالیتان کنم!» تا این حد مردی خشن بود!!
باز آورده اند که برای بدنسازی به باشگاهی در نزدیکی کاخ کرملین مراجعت فرمود. پس استاد او را گفت: «پوتینا! هفته اول احتمالاً بدن درد خواهي داشت!» پس مولانا در دم بفرمود: «پس من می روم و از هفته دوم می آیم!» زیرک مردی بود این ولادیمیر!!
آورده اند مریدی او را گفت: «یا شیخ از قفل فرمانی که برای ماشین مسابقه تان تهیه کرده ام راضی هستید؟» لبخندی زد و پس فرمود: «آری! بسیار خوب است، تنها بر سر پیچ ها کمی اذیت ه می کند! »
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید