ارباب قفلها، ارباب زنجیرها
دیوید کاپرفیلد میلیونها نفر را متعجب میکند. کریس انجل هم نمایشهای جالبی به راه میاندازد که هزاران تماشاگر دارد اما عنوان «بزرگترین» در اختیار هودینی میماند که حدود یک قرن پیش چشمبندیها و تردستیهای خود را انجام میداد.
سایت گروه مجلات همشهری: یک بار در همین مجال، از فنون و توانایی های دیوید کاپرفیلد برای علاقه مندان به شعبده بازی گفته شد. این بار هم نشریه «دانستنیها»ی گروه مجلات همشهری در بخش« اکس فایل » گزارشی درباره بزرگترین شعبده باز تمام تاریخ دارد. هری هودینی نام این اعجوبه عالم «چشم بندی» است. امیر صدری در ابتدای گزارش خود در شماره 18 دانستنیها نوشته است: دیوید کاپرفیلد میلیونها نفر را متعجب میکند. کریس انجل هم نمایشهای جالبی به راه میاندازد که هزاران تماشاگر دارد اما عنوان «بزرگترین» در اختیار هودینی میماند که حدود یک قرن پیش چشمبندیها و تردستیهای خود را انجام میداد. همان که دیوید و کریس مدام او را استاد خطاب میکنند. اما این هری هودینی کیست و چگونه نمایشهای بینظیرش را اجرا میکرد؟اریک ویژه متولد 24 مارس 1874، در شهر بوداپست- پایتخت فعلی مجارستان که در آن زمان جزء امپراتوری اتریش محسوب میشد- به دنیا آمد (اما بعدها در چند مصاحبه مختلف ادعا کرد که متولد ماه مارس 1874 در شهر اپلتون ویسکانسین آمریکاست.) پدر اریک مایر ساموئل ویژه، یک خاخام یهودی بود و مادرش سیسیلیا، زنی خانهدار بود که در سالهای اولیه ازدواج از راه خیاطی درآمدی کسب میکرد. در سال 1878 خانواده ویژه به آمریکا مهاجرت کردند و در زمان ثبت روادید ورود، فامیلی خود را از گویش مجاری «ویژه» به گویش آلمانی «وایز» تغییر دادند و نام اریک هم به اریش تغییر یافت. خانواده در شهر اپلتون ساکن شدند اما در سال 1887 به نیویورک مهاجرت کردند. اریش کودکی کنجکاو و در عین حال قوی بود و یک بار عنوان قهرمانی مسابقات دوی استقامت را در بین نوجوانان کسب کرد. کنجکاوی باعث شد که به چشمبندی علاقهمند شود و خیلی زود حقههای معمول و چشمبندیهای ابتدایی را یاد گرفت و آرام آرام به یک شعبده باز بدل شد. اولین نشانه مکتوب برنامههای او کاغذی است که در کلکسیون شخصی دیوید کاپرفیلد نگهداری میشود و تبلیغی است برای برنامه «اریش، شعبدهباز آلمانی 51 ساله» که در سال 9881 چاپ شده است. در آن دوران بیشتر چشمبندیهای او با ورقهای بازی بود اما در عین حال به اجرای نمایشهای فرار از طنابپیچی و قفل و زنجیر هم علاقه نشان میداد. در سال 3981 بود که در عین اجرای برنامه با ئباتریس (بس) رانر آشنا شد. این آشنایی به ازدواج انجامید و این ازدواج تا انتهای عمر این دو پایدار ماند. در سال 8981 برادران وایز با مارتین بک به عنوان مدیر برنامه قرارداد امضا کردند و او از اریش خواست که تمام تمرکز خود را روی اجرای برنامههای «فرار» یعنی فرار از گاوصندوقها، قفل و زنجیرها و طنابپیچیها بگذارد. در همان سال اریش نام هنری «هری هودینی» را به مناسبت ارادتی که به ژان یوجین رابرت هودین -شعبدهباز فرانسوی- داشت برای خودش انتخاب کرد (دوستش به او گفته بود که اضافه کردن یک «ی» در زبان فرانسه به معنای مثل و مانند است و هودینی معنای مثل هودین میدهد.) بخش هایی از این گزارش در ادامه می آید. اگر می خواهید بدانید که استاد گره ها، چگونه آنها را می گشود یا اینکه بزرگترین حقه استاد چه بود، متن کامل را در شماره 18 از دور جدید انتشار دانستنیها بخوانید. هری هودینی اولین موفقیتهایش را در اجرای نمایشهای فرار در ایلینویز کسب کرد و سپس در نیویورک و واشنگتن برنامه اجرا کرد. در سال 1900 یک برنامهای برای هودینی در اروپا ترتیب داد. چند روز نمایش در لندن کافی بود تا دندی اسلاتر- مدیر سالن مشهور آلابامای لندن- از او دعوت کند که برنامه فرار از یک سلول زندان در مرکز اسکاتلندیارد ترتیب بدهد. پس از موفقیت در این کار، هودینی امکان این را یافت که شش ماه در سالن آلاباما برنامه اجرا کند. بعد از آن او نمایشهایی در منچستر، لیورپول، گلاسکو، دوبلین و کشورهای هلند، آلمان، فرانسه و روسیه اجرا کرد. در روسیه، هودینی برنامهای را اجرا کرد که تمام تماشاگرانش را شگفتزده کرد. او قبول کرد که سوار یک واگن حمل زندانیان خطرناک به سیبری شود. قفلهای این واگنهای قطار فقط یک کلید داشتند که آن هم در سیبری نگهداری میشد. اما هودینی در یک ساعت توانست در مسکو از داخل این واگن خارج شود. در سال 1904 هودینی که حالا ثروتمند شده بود در آمریکا برنامههای هر شبهای را برنامهریزی کرد که هر بار چالشی جدید را رقم میزد. اما هر بار هم در اجرای آنها موفق میشد. هودینی که از سوی مطبوعات آمریکا «سلطان دستبند» و «سلطان فرار» لقب گرفته بود از انواع قفلها، زنجیرها، سلولهای زندان، طنابپیچیها و ژاکتهای بسته شده با قفل و زنجیر فرار میکرد. در سال 1908 برای اولینبار برنامه آویزان شدن در یک تانک پر از آب با دست و پای بسته را اجرا کرد و یک سال بعد با دست و پای قفل و زنجیر شده از داخل گاوصندوقی که در آب انداخته شده بود، بیرون آمد. مشهورترین برنامه هودینی برنامهای بود که در سال 1912 با عنوان «فرار از سلول چینی» اجرا کرد. در آن برنامه، او با دست و پای قفل زده شده، به صورت آویزان در یک اتاقک در بسته قرار گرفت که در داخل یک تانک بزرگ آبی رها شده و از آب پر میشد. در این نمایش هودینی باید سه دقیقه نفس خود را حبس میکرد و از فضایی بسیار تنگ خود را نجات میداد. هری هودینی سالها برنامههایش را در شهرهای مختلف آمریکا به خصوص نیویورک انجام داد و حتی یکبار هم در اجرای برنامهای ناکام نماند. او سالها عنوان پردرآمدترین چهره عالم نمایش در آمریکا را به خود اختصاص داد و از سال 1923 هم رئیس کمپانی مارتینیکال (قدیمیترین شرکت چشمبندی و شعبدهبازی آمریکا) شد. او از سال 1917هم مدیر انجمن شعبدهبازهای آمریکا بود. او همچنین در چند فیلم کوتاه و بلند سینمایی بازی کرد و مدتی هم یک شرکت فیلمسازی داشت. هودینی مدتی هم شیفته خلبانی شد و در سال 1910 نمایش هوایی در استرالیا انجام داد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. هری هودینی در 31 اکتبر 1926 به علت ابتلا به عفونت پردههای شکی (پریتونیت) ناشی از پارگی آپاندیس فوت کرد. درباره مرگ او هم شایعات جالبی وجود دارد. دو دانشجوی پزشکی مدعی شدهاند که هودینی ادعا کرده بود که هیچ ضربهای به شکم و سینه باعث دردش نخواهد شد و در نتیجه در یکی از اجراهای برنامهاش در شهر مونترال، مردی به نام گوردون واویتهد- دانشجوی دانشگاه مکگیل- از او خواسته بود که به شکمش مشت بزند و سه ضربه محکم به او زده بود که باعث پارگی آپاندیس وی شده بود (هودینی فردای آن روز به دستیارش گفته بود که آماده نبوده وگرنه آن ضربهها او را اذیت نمیکرد.) باوجود آنکه پزشکان برای او تشخیص آپاندیسیت حاد دادند اما هودینی حاضر نشد در بیمارستان بستری شود و حتی درمانهای تجویز شده را هم نپذیرفت. برخلاف آنکه همه از او خواسته بودند تا برنامهاش را لغو کند اما وی با تب 40 درجه، آخرین نمایش عمرش را در 30 اکتبر به صورت کامل انجام داد و بعد از اجرای برنامه بیهوش شد و پس از انتقال به بیمارستان هم درگذشت. هری هودینی را مشهورترین و محبوبترین شعبدهباز تمام تاریخ میدانند و افسانههای زیادی در مورد اعمال و رفتار وی و نمایشهای او ساخته شده است. اما خود او در سالهای آخر عمرش بارها سعی کرد توضیح دهد که همه کارهایی که انجام داده صرفا ناشی از مهارتهای جسمی و گاهی هم تقلب و گول زدن تماشاگران بوده است. حتی هودینی چندین بار دست کسانی را که مدعی داشتن نیروهای ماوراءالطبیعی و انجام کارهای ماورایی و جادوگری بودند رو کرد و چندینبار هم تاکید کرد که هیچ یک از کارهایی که انجام داده کارهای روحانی یا ماورایی نبوده و هیچ نیروی عجیب و غریبی در اختیار نداشته است. هوش، قدرت و کمی هم حقهبازی هری هودینی در نوشتهاش در کتاب «رمز و رازهای دستبندها» توضیح داده است: «باز کردن قفلها و زنجیرها و دستبندها هیچ رمز خاصی ندارد... کار من ترکیبی از دانستههای تکنیکی، تواناییهای فیزیکی و اندکی حقه بود.» نزدیکان هودینی میگفتند که او هر روز برای چند ساعت روی مکانیسم قفلها و دستبندهای مختلف کار و مطالعه میکرده و تمام اتفاقات جدید در این حیطه را کاملا میدانسته و یک کلکسیون از انواع قفلها و زنجیرها و دستبندها داشته است. هودینی در بخش دیگری از کتابش نوشته است: «خداوند به من لطف داشت چراکه چشمانی به من داده که با آنها میتوانستم هر قفلی را واکاوی کنم و راه باز کردن آنها را پیدا کنم و انگشتانی هم به من داده که میتوانند با ظرافت زبانه و مغز قفلها را باز کنند.» دوستان هودینی میگفتند که او در بیشتر اوقات شاهکلیدهایی داشته که آن را در زیر بغل خود یا زیر پایش یا حتی زیر زبانش پنهان میکرده و چون تمام موارد فرار را در داخل جعبهها و گاوصندوقها یا پشت پرده انجام میداده کسی متوجه استفاده او از این شاهکلیدها نمیشده. آنها همچنین متذکر شدهاند که هودینی با یک سنجاق یا یک سوزن میتوانسته قفلهای بسیاری را باز کند. جالب اینکه هودینی یکبار در حضور دوستانش به آنها نشان داده بود که چگونه بسیاری از قفلها را با دست خالی و حتی با دندانهایش باز میکرده است. البته این به آن معنا نیست که هودینی همیشه میتوانست به سادگی قفلها را باز کند. یک بار در نمایشی در لندن هودینی بیشتر از یک ساعت با قفلی ساخته ادوارد براونینگ -قفلساز معروف- سروکله زد و نتوانست آن را باز کند و تنها پس از آنکه همسرش برای او یک لیوان آب آورده بود توانست قفل را باز کند. ادعاها حاکی از این بود که کلید این قفل در آن لیوان بوده و هودینی توانسته آن را در دهانش بگیرد و بعد با دستش آن را از دهانش خارج کند و قفل را باز کند. هودینی در مطلبی که در سال 1924 در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شد، آورده است: «باز کردن قفل و زنجیرها جادو نیست، فقط مهارت است و زرنگی، هر قفل و دستبندی را میتوان با کلکی باز کرد. بعضی از این حقهها خیلی هم ساده هستند اما مساله مهم این است که حقه مهم نیست بلکه شیوه و سبک و استیل اجرای برنامه است که مهم است، تفاوت من با دیگر شعبدهبازها در نحوه اجرای کار بود نه چیز دیگری... .»
دیدگاه تان را بنویسید