سرویس اجتماعی فردا: دکتر گیلآبادی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام به بیان ناگفتههایی از پلاسکو پرداخت و نوشت: «باجرئت باید گفت. حرفهای نگفته زیاداست. ساعت نزدیک به نه صبح بود که باپیام بیسیم در محل مستقر شدیم. جواد شوشتری و کیانی فرمانده میدان آتشنشانی و باقرصاد کنار هم بودند. خبرنگاران برای حضور در ساختمان به ما فشار میآوردند. کاسبان با فشار وارد ساختمان میشدند تا پول یا چکهایی که داشتند را از داخل گاوصندوقها بردارند.
فرمان تخلیه سفارت ترکیه و انگلیس را از طریق وزارت خارجه دادیم. انگار سفارت ترکیه زودتر تخلیه شده بود. تمام مناطق به حالت آماده باش در آمده بودند. تانکرهای آب و ماشینهای کمکی آتشنشانان در اطراف مستقربودند. امینی یکی از فرماندهان پیشکسوت داخل ساختمان بود.
با اصرار خبرنگاران با چند نفر وارد ساختمان شدیم. از پلهها بالا رفتیم. به نظرم در پاگرد دوم یا سوم متوجه شدیم یکی از پاگردها ریخته است. کسی فریاد میزد برگردید. کسبه همچنان وارد طبقات میشدند. به اتفاق بچهها برگشتیم. شایان یکی از عکاسان سایت عکس تهران تا طبقه نهم رفته بود. فکر میکنم آخرین تصاویر این دنیایی برخی از آتشنشان را ثبت کرده باشد. آتشنشانان کسبه را بیرون کردند. کنار کیانی ایستاده بودم، نگران ریختن ساختمان بود. بلاخره تصمیم گرفت که ساختمان را تخلیه کنند. فرمان تخلیه را داد.
. بسیاری از آتشنشانان در طبقات بالایی بودند. هیجان تخلیه فوری همه ما را دیوانه کرده بود. استرس باعث شده بود همه داد بزنند. نردبام بلندی که با آن آب میپاشیدند و سبد آن با فرمان کیانی تبدیل به سبد جمع کردن نیروها شد. بعضیها از نمای ساختمان در حال پایین آمدن بودند.
یکی از آتشنشانان که از نمای ساختمان پایین میآمد از طبقه دوم پایین پرید. چند نفر داخل ساختمان پشت پنجرهای توری جوش خورده مانده بودند و در حال پاره کردن توریهای فلزی بودند. نردبام بلند دیگری از کوچه پشتی با آب درحال اطفاء حریق بود. کنار دیوار سفارتخانه ترکیه با استرس و التهاب بسیار ایستاده بودیم که یک باره انفجارهایی در طبقات بالا رخ داد. شیشههای طبقات فرو ریخت. یک آتشنشان در لحظات آخر خودش را به سبد جرثقیل رساند. داوری که به مجموعه اضافه شده بود در کنار کیانی فریاد میزدند بیاید بیرون، همه نیروها از داخل ساختمان بیان بیرون.. ناگهان انفجاری در طبقات پایینتر رخ داد و ساختمان پلاسکو به سمت وسط فرو ریخت. همه به طرف چپ و راست فرار کردیم. دیوارهای ساختمان به سمت وسط که وید ساختمان بود فرو ریختند. محشری برپاشده بود. همه چهرهها را خاک گرفته بود. همه بی اختیار فریاد میزدند، گریه میکردند. چند آتشنشان به حالت تشنج کف پیاده رو افتاده بودند. ظاهرا برادر یکی از آتشنشانان بودکه داخل ساختمان گیر کرد.»
دیدگاه تان را بنویسید