به احترام زنی كه نمی‌شناسم!

کد خبر: 614949

من ایستاده‌ام ، در سكوت و حیرت ... و سر به زیر افكنده‌ام، به احترام زنی كه نمی شناسم.

به احترام زنی كه نمی‌شناسم!
معلولان
سرویس اجتماعی فردا؛ محمدرضا زائری: یكی از مدیران شهرداری تهران در گفتگویی دوستانه مشاهدات شخصی خود در بازدیدهای شهردار از خانواده های دارای بیش از دو یا سه معلول سخن می گفت و سخن او به جاهایی رسید كه با خود گفتم كاش می شد این ماجراها تصویر برداری و منتشر شوند و ما بدانیم كه برخی از شهروندان در كنار ما و در همین شهر با چه شرایطی زندگی می كنند.

او از مادران و پدرانی گفت كه گاه با شرایط مالی بسیار سخت از دو یا سه معلول جسمی یا ذهنی در خانه نگهداری می كنند ، از فرزندان نوجوانی كه به پرستاری اعضای معلول خانواده مشغولند و به همین دلیل ، خود در آغاز جوانی دچار آسیب های جسمی و روحی شده اند.

از كسانی گفت كه گرفتار نان شب خویشند و در همین حال باید ملزومات بهداشتی و داروها و لوازم مورد نیاز بیماران‌شان را به قیمت بسیار زیاد تهیه كنند ، در حالی كه دقیقا به خاطر نگهداری از بیماران‌شان نمی توانند به كاری مشغول باشند و درآمدی كسب كنند و در همین حال توان مالی هم برای سپردن بیماران به مراكز نگهداری معلولین و ... را ندارند.
گفت و گویمان به جایی رسید كه با تأثر فراوان از خانواده ای تعریف كرد كه هشت معلول دارند! با تعجب پرسیدم : هشت نفر معلول؟ توی یك خانه؟ و هنگامی كه با تأكید و تأیید او مواجه شدم پرسش طبیعی من این بود كه: چه كسی از اینها نگهداری می كند؟
او در حالیكه همچنان بعد از چند روز نمی توانست تعجب و حیرت خود را پنهان كند ، با لحنی ستایش آمیز گفت: یك زن جوان كه عروس این خانواده است! و ادامه داد كه: یكی از فرزندان این خانواده كه همه معلول ذهنی هستند دچار معلولیت جسمی است و ازدواج كرده، همسر او به شوهرش و دیگر اعضای خانواده می رسد، و نه تنها شوهر خود بلكه هفت معلول دیگر را نگهداری می كند!
دقت كنید! منظور از نگهداری تنها غذا پختن نیست، كاری كه این زن برای پدرشوهر و مادرشوهرش و پنج فرزند معلول این خانواده انجام می دهد شامل تطهیر و نظافت روزانه ، مداوای زحم بستر ، رسیدگی به حمام و شستن لباس‌ها و ... و امثال اینهاست.
لحظاتی به سكوت گذشت، در مقابل این زن احساس حقارت و شرمندگی می كردم. زنی كه نمی شناسم اما با شخصیت و رفتار خویش مرا دچار عذاب وجدان كرده بود.
من و امثال من كه با كوچكترین مشكل و ساده ترین گرفتاری در زندگی روزمره از كوره در می رویم و برآشفته می شویم و در كمترین اختلاف با خانواده همسرمان همه چیز را به هم می ریزیم كجا و این زن كجا؟
با خود فكر كردم كه برخی از ما حتى اگر همسر عزیزمان دچار معلولیت باشد معلوم نیست چه قدر پای او خواهیم ایستاد و تا كجا تحمل خواهیم كرد! ما كه اگر اعضای خانواده همسرمان یك بیماری ساده داشته باشند معلوم نیست بخواهیم و بتوانیم یكی دو روز از آنان در خانه خود پذیرایی و نگهداری كنیم!
تنها سؤالی كه بعد از این گفتگو پرسیدم این بود كه خرجشان از كجا می آید؟ و پاسخ شنیدم كه شوهر این زن كه معلول جسمی است با سختی كار می كند تا بتواند اندك درآمدی داشته باشد!

اكنون من ایستاده‌ام ، در سكوت و حیرت ... و سر به زیر افكنده‌ام، به احترام زنی كه نمی شناسم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد