شايعه، مهمترين تاكتيك جنگ روانی
شايعه يك داستان يا خبري است كه اصولا از واقعيت به دور است. اين داستان يا خبر در شرايطي پخش ميشود كه واقعيت در مورد آن موضوع مبهم مانده باشد.
فارس: يكي از مهمترين تاكتيكهاي جنگ رواني دشمنان، ايجاد و پخش شايعه عليه جامعه هدف است. اين نوشتار پيرامون چند و چون اين حربه و انواع و اقسام آن و روش ها و تاكتيك هاي آن تدوين گرديده است. شايعه يك داستان يا خبري است كه اصولا از واقعيت به دور است. اين داستان يا خبر در شرايطي پخش ميشود كه واقعيت در مورد آن موضوع مبهم مانده باشد. اين تعريف به كاربرد آن توجه دارد و به صحت يا عدم صحت آن توجه ندارد. از اين ديدگاه شايعه وسيلهاي است براي اينكه مردم تحولات و جريانات اطراف خودشان را بخصوص آنهايي كه مبهم مانده، بهتر درك كنند و ديدگاه و جهتگيري خودشان را مشخص نمايند. زماني كه جريان خبر از بين افرادي شروع ميشود كه از حقيقت موضوع دورند، شايعه آغاز ميگردد و تكرار آن بدون ارائه برهان و دليل ادامه مييابد تا تقريبا بسياري از مردم آن را باور ميكنند و در نهايت شيوه معيني براي ترويج آن پيش گرفته ميشود، مانند "آنها ميگويند... " يا "از يك منبع مسئول شنيدهام كه... " يا "اخبار دقيقي دارم مبني بر اينكه... " و مانند آنها. در اينجا يك شرط اساسي براي كامل شدن شايعه وجود دارد. اين شرط عبارت از اهميت پيشامد يا شخصي كه در شايعه مطرح شده و همچنين ضرورت وجود ابهامي كه شايعه را فرا گرفته باشد. به علاوه انگيزههاي رواني كه سبب پيدايش شايعه و رواج آن گردد. ترويج شايعه يكي از تكنيكهاي كمك به ايجاد جنگ رواني است. دقيقا به اين دليل است كه مردم شايعاتي را قبول دارند كه با جهتگيري و ديدگاه خودشان هماهنگ است. در تمام كشورهاي دنيا اصولا شايعه جزئي از فرهنگ است. بايد توجه داشت در توسعه و عدم توسعه شايعه نقش مردم بسيار بالاست و ميزان كم و زياد بودن اعتبار رسانهها بر رشد شايعه موثر است. برخورد متفاوت مردم با شايعه: معمولا افرادي كه شايعات را باور ميكنند در برخورد با شايعه متفاوت عمل ميكنند. لذا ميتوان آنها را به چهار گروه تقسيم كرد: - شايعه را باور نميكنند. در پخش آن اثرگذار نيستند. - شايعه را باور ميكنند. در پخش آن موثر نيستند. - شايعه را باور ميكنند. در بخش آن موثر هستند. - شايعه را باور ميكنند. در پخش آن موثر هستند. به آن شاخ و برگ ميدهند. طول عمر شايعه: عمر شايعه نيز با توجه به محتوا و موضوع آن متفاوت است؛ شايعاتي كه طول عمر مشخص دارند: مثلا در انتخاب وزرا، تا زماني كه وزيران معرفي نشوند، عمر شايعه پايدار است. گاهي طول عمر شايعه تمديدپذير ميشود. يعني در موضوعات اجتماعي شرايط براي تمديد شايعه خود به خود به وجود ميآيد. مثال: زماني كه يك وزير راي نياورد. شايعاتي كه طول عمر ثابت ندارند: شايعاتي كه به شكل متناوب شروع و ادامه مييابند، وضعيت ثابت ندارند مثل: گراني و يا اتفاقاتي كه يك باره و دفعتا روي ميدهد و وضعيت ثابت ندارند؛ ترور و زلزله. به هر حال شايعه هميشه دروغ نيست و هميشه داستان بدخواهانهاي را شامل نميشود. ممكن است شايعه سبب درز كردن اطلاعات گردد، بويژه در زمان جنگ، يعني زماني كه كنترل اطلاعات نظامي از جهت امنيت ملي كشور ضروري است. ميتوانيم بگوييم شايعه براي به انجام رساندن دو وظيفه توام انتشار مييابد: اولين وظيفه بيان و تفسير تنش احساسي است كه افراد حس ميكنند و وظيفه دوم تسكين اين تنش است. در شرايط عادي، اخبار از طريق منابع قابل اطمينان و راديو و تلويزيون پخش ميشود و شايعه كمتر به حال ظهور و بروز مييابد اما وقتي فشار روحي و سردرگمي به وجود ميآيد شايعه نيز گسترش مييابد. در چنين شرايطي اگرچه شايعات از پشتوانه و شواهد محكمي برخوردار نيستند اما به دليل خودداري منابع رسمي از انتشار اطلاعات و اخبار كافي و شواهد كه گاهي به خاطر دسترسي نداشتن به آن و گاه به لحاظ اعمال سانسور است به سرعت و از طريق تكرار در ميان مردم در سطح وسيعي گسترش مييابد و اين تكرار از آن جهت است كه نيازهاي هيجاني مردم را برآورده ميكند. تاكتيك شايعه (Rumour): شايعه در جايي ايجاد ميشود كه خبر نباشد و يا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. از جمله اولين عناصري كه در بحث شايعه مطرح ميباشند موضوع، مكان و زمان شايعه است. يك شايعهساز ماهر به خوبي ميداند كه شايعه وي بايد موضوعي باشد كه حساسيت بالاي جامعه را در زمان و مكان مناسب به خود اختصاص دهد. رابطه بين موضوع، زمان و مكان ميبايد در پخش يك شايعه به خوبي درك و احساس گردد. در خصوص بحث زمان، اعتقاد بر اين است كه به موقع بودن پخش شايعه بيشترين تاثير را دارد و همچنين بالاترين تاثير شايعه در لحظه اوج احساسات مردم است. چنانچه شايعه قبل يا بعد از زمان تاثيرگذار مطرح شود به همان اندازه نفوذ خود را از دست ميدهد. مكان پخش يك شايعه نيز ميبايد كاملا داراي مجاورتهاي معنوي و جغرافيايي باشد. شايعه ضريب نفوذ خود را مديون دو نكته ميباشد؛ اول ابهام در موضوع و دوم اهميت موضوع. هرچه ضريب اهميت يك شايعه بالا باشد ضريب نفوذ آن به همان ميزان بالا ميرود. در ضمن به همان ميزان كه ابهام در قضيه افزايش مييابد ضريب نفوذ شايعه نيز بالا ميرود. چنانچه يكي از اين پارامترهاي ابهام يا اهميت صفر شود ضريب نفوذ شايعه نيز صفر خواهد شد. عوامل ديگري نيز در پخش، پذيرش و نفوذ شايعه موثرند اما از درجه دوم اهميت برخوردار ميباشند. يكي از اين عوامل، عناصر پخش شايعه هستند. به طور نمونه پخش شايعه از زبان يك وزير، يك استاد دانشگاه و يا هر منبع معتبر ديگر ضريب نفوذ آن را بيشتر از پخش شايعه از زبان راننده تاكسي ميكند. هر شايعه در برگيرنده بخش قابل ملاحظهاي از واقعيت ميتواند باشد اما ضريب نفوذ آن نيز تحت تاثير سه عامل ديگر ميتواند افزايش بالايي پيدا كند كه اين عوامل عبارتند از: - تسطيح - همانندسازي - برجستهسازي تسطيح: در تسطيح، شايعهساز سعي ميكند عوامل حاشيهاي و جنبي يك موضوع را از بين ببرد و موضوع شاخص را نمايانتر كند. حذف مطالب حاشيهاي شايعه و حذف مطالب كم اهميتتر، عامل تسطيح را شكل ميدهد. در اينجا موضوع شايعه نماد وسيعتر و بزرگتري پيدا ميكند و يا به تعبير ديگر تنها موضوع شاخص جامعه ميشود. همانندسازي: در همانندسازي نوعي فرافكني صورت ميگيرد. موضوعي در ذهن مخاطب عينيت پيدا كرده و مخاطب نسبت به آن آگاهي دارد. در اين نوع شايعه استفاده از تاكتيك بكگراند ميتواند عنصر شايعه را تقويت كند. به عنوان مثال در حوادث بعد از 11 سپتامبر استفاده از شايعه پخش سلاحهاي ميكروبي و شيميايي را همانندسازي ميكنند با سلاحهاي به كار برده شده در جنگ خليجفارس، براي اينكه ثابت نمايند توليد اين نوع سلاحها توسط آمريكاييها صورت گرفته و امروز در خود آمريكا موجب سياهزخم ميشود. برجستهسازي، بزرگنمايي: نمودار شدن عنصر اصلي شايعه همان برجستهسازي و واضح كردن موضوع اصلي است. برجستهسازي زماني اتفاق ميافتد كه شما بتوانيد با تسطيح، عناصر حاشيه اي خبر را حذف و با مبالغهاي كه در خبر انجام ميدهيد آن را در حد معقول بزرگ جلوه دهيد. شايعات در زمان جنگهاي نظامي سه دسته هستند و داراي سه كاربرد ميباشند: شايعات تفرقهافكن: در اين نوع شايعه سعي ميشود در موانع دشمن ايجاد شكاف نمايند و با بيان تشنجات بين افراد دشمن آنها را ضعيف كنند. اين نوع شايعه در بازي هاي سياسي كاربرد وسيعي دارد. شايعات هراسآور: در اين نوع شايعه با اعلام كشتههاي وسيع و پخش آن در بين نيروهاي دشمن ميتوان نااميدي را در بين آنها افزايش داده و آنها را ضعيف نمود. شايعات اميدبخش: اين نوع شايعات باعث ايجاد روحيه و انسجام در بين نيروهاي خودي شده و كاربردي وسيع دارد. نيل پستمن در كتاب خود تحت نام "زندگي در عيش، مردن در خوشي " شايعات را به سه دسته تقسيم ميكند. - شايعات آتشين: شايعهاي است كه يك باره شكل ميگيرد، همه جامعه را تحتالشعاع قرار ميدهد و اثري كوتاهمدت دارد. كاربرد اين نوع شايعه بيشتر در زمان جنگ نظامي است. استفاده از آمار و ارقام و بزرگ نشان دادن آنها، مسير شايعات آتشين است. به معناي ديگر شايعات آتشين با ارقامي بسيار بزرگ ولي فقط در يك مقطع وارد ميشوند. تاثير آنها عظيم است ولي مقطعي است. نيل پستمن ميگويد: اين شايعه هنگامي است كه جنگ يا رخدادهاي ناگهاني در جامعه اتفاق ميافتد و اين نوع شايعات غالبا با ارقام بزرگ سر و كار دارند. تلفات ناشي از جنگ و تلفات ناشي از سيل و زلزله از جمله اين موارد ميباشند. - شايعات خزنده: شايعاتي هستند كه همراه با تاكتيكهاي قطرهچكاني، مرحله به مرحله ميتواند مسير يك شايعه را در ذهن افراد يك جامعه طراحي كند. اين شايعات درازمدتتر از شايعات آتشين هستند و پيچيدگيهاي بيشتري نيز دارند. سوء استفادههاي مالي و فساد در دستگاههاي اداري و رسواييهاي مالي از جمله اين نوع شايعات هستند. شايعات دلفيني: آن نوع از شايعات هستند كه به تناسب زمان آشكار ميگردند و بلافاصله پس از تاثيرگذاري براي مدتي پنهان ميشوند و دوباره با ايجاد زمينه و انگيزه، خود را آشكار ميكنند. به گفته پستمن اين شايعات، شايعات غواصي ميباشند. در اين نوع شايعه از آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده در زمانهايي كه كاربرد آن اقتضاء ميكند، استفاده ميكنند. گاهي مطالبي را آشكار و گاهي مطالبي را پنهان مينمايند. به تعبير پستمن مثل نمكي هستند كه بر روي زخم پاشيده ميشوند و در طول تاريخ هميشه زنده و داراي كاربرد هستند. شايعات دلفيني، شايعاتي هستند كه زمان مشخصي ندارند و هرگاه زمينه آن فراهم شود قابل خود نمايي هستند. تاكتيك ماساژ پيام (Spinning The Message): انواع بيشماري از فريب و خودفريبي در انبوه دادهها و اطلاعات و دانشي كه هر روز از كارخانه كار فكري برخي دولتها به بيرون جريان مييابد ديده شده است كه به ماساژ پيام معروف است. تاكتيك حذف، تاكتيك كلي بافي، تاكتيك زمانبندي، تاكتيك قطرهچكاني، تاكتيك موجي و تاكتيك تبخير از جمله تاكتيكهاي ماساژ پيام به شمار ميآيند كه در كتاب هاي نوشته شده توسط الوين تافلر به طور كامل در مورد آنها توضيح داده شده است. تاكتيك حذف (The omission Tactic): براساس اين تاكتيك قسمتهاي مهمي از خبر به دلايلي كه از پيش طراحي شده و به شكلي كه هدفمند صورت گرفته است حذف ميگردد تا زمينه را براي پخش تاكتيك شايعه مهيا نمايد. در اين تاكتيك پخش كننده خبر (رسانه) ميداند كه با پخش قسمت ناقصي از خبر، سئوالاتي در ذهن مخاطبان ايجاد ميشود كه اين سئوالات چنانچه پاسخ گفته نشود زمينه پخش شايعات را فراهم ميكند. در وسايل ارتباط جمعي معروف است كه شايعه جايي پخش ميشود كه خبر نباشد. چون سياست عرصه تصادمهاي بيشتري است لذا پيامهاي سياسي آگاهانهتر انتخاب ميشوند. در اين پيامها در اثر استفاده از تاكتيك حذف، حفرههاي رو به گسترش اطلاعات ناقص وجود دارد. تاكتيك كليبافي (Generality Tactic): تاكتيك كلي بافي تاكتيكي است كه در آن جزئياتي را كه ممكن است مخالفت اداري يا سياسي را برانگيزد با لعابي از مطالب غير واقعي ميپوشانند. در پخش اين تاكتيك سعي ميشود بدون توجه به مسائل اصلي و عميق در خبر و بدون ريشهيابي به موضوعي كه منعكس ميشود به حواشي آن پرداخته شده، به خبر لعاب بزنند و شاخ و برگ آن را اضافه كنند و خواننده را در سطح نگه دارند و توجه وي را كمتر معطوف به عمق مطالب نمايند. اين تاكتيك بيشتر در پخش بيانيههاي وزارت امور خارجه و يا دستگاه ديپلماسي خارجي كشورها مورد استفاده قرار ميگيرد كه در آنها از شيوه بيحسسازي مغزي (Numbiny _ Brain) استفاده شده است. تاكتيكهاي زمانبندي (Timing Tactic): مرسومترين مصداقي را كه ميتوان براي تاكتيك زمانبندي مثال زد، تاخير در پخش خبر ميباشد به نحوي كه ديگر پيامگير نتواند كاري بكند. اين شيوه در بسياري از موارد التهاب و اشتياق مخاطبين را براي شنيدن خبر از منابع موثق مهيا نموده و در بخشي ديگر زمينه پخش شايعات را نيز فراهم ميكند. تافلر ميگويد پيچيدگي افكار عمومي به گونه اي است كه استفاده از يك تاكتيك به شكل مجزا و مجرد نميتواند كاربرد لازم را داشته باشد. بنابراين در بخشي از موارد مجبور به استفاده از تاكتيكهاي تركيبي هستيم. در تاكتيك زمانبندي ميتوان اطلاعات را با توجه به زمان پخش آن و مهيا نمودن بستر لازم براي پخش خبر مورد استفاده قرار داد. پخش اهداف مرحله به مرحله جنگ " نبرد براي كنترل " از سوي مقامات پنتاگون و وزارت دفاع آمريكا از همين نوع تاكتيك است. تاكتيك قطره چكاني (The Dribble Tactic): در اينجا داده و اطلاعات و دانش به جاي آنكه در سندي واحد انباشته شود در زمانهاي گوناگون به مقدار كم منتقل ميشود. دراين شيوه الگوي عمده رخدادها و چارچوب اصلي واقعه، تجزيه و تفكيك ميشوند تا كليت آن از ديد گيرنده مخفي بماند. تاكتيك موجي (The Tidal Wave Tactic): در اين شيوه وقتي كسي شكايت ميكند كه از موضوعي بياطلاع نگاه داشته شده است. يك بازي دهنده زيرك (منظور خبرگزاريها هستند) تا جايي كه ميتواند مطلب بر سر او ميريزد تا آنچنان غرق شود كه ديگر نتواند واقعيتهاي اساسي را دريابد. تاكتيك تبخير (The Vapor Tactic): در اينجا شايعاتي بياساس همراه با واقعيتهاي حقيقي پخش ميشود به طوري كه پيامگيران، نتوانند آنها را از يكديگر تشخيص دهند. تاكتيك بازگشتي (BackTactic-The Blow): در اينجا ماجرايي دروغي در خارج از كشور ساخته ميشود به طوري كه مطبوعات داخلي آن را كشف و از نو چاپ ميكنند. اين تاكتيك توسط ماموران اطلاعاتي و تبليغاتي به كار ميرود اما گاهي غيرعمدي است. تاكتيك دروغ بزرگ (The big lie Tactic): اين تاكتيك توسط وزير تبليغات هيتلر (يوزف گوبلز) شهرت يافت و بر اين ايده مبتني است كه اگر دروغ به اندازه كافي بزرگ باشد، راحتتر از دروغهاي كوچك باور ميشود. نمونهاي از اين نوع دروغها، گزارشي بود كه در سال 1987 توسط مسكو پخش شد و ادعا ميكرد كه بيماري ايدز (Aids) توسط CIA در جريان آزمايشهايي كه روي سلاحهاي بيولوژيكي در مريلند انجام ميشده است، در سراسر جهان شيوع پيدا كرده است. دانشمندان شوروي اعلام كردند اين داستان كه به طور گستردهاي از طريق رسانههاي خبري در جهان منتشر شده، كذب محض است. تاكتيك وارونه كردن (The Reversal Tactic): براساس اين تاكتيك، در نهايت سادگي، پيام را وارونه ميكنند. تاكتيك كنايه و اشاره: اين تكنيك در واقع تهمت به يك شخص يا يك جريان معين به شكل غير صريح است. مثلا من نميگويم كه فلاني آلت دست كمونيستهاست يا ميگويند فلاني با شكنجه بيگناهان در ارتباط بوده است. اين شيوه نقل قول و ارائه خبر از طريق رسانههاي خبري استعاري به وفور استفاده ميشود. تاكتيك ارائه نظري خاص به عنوان حقيقت: اين كار تلاشي است در جهت افزايش اثر يك خبر. به عنوان مثال رژيم نژادپرست رودزيا اعلام ميكند لازمه تساوي ساكنين بومي با غير بومي، مشخص كردن اراضي در تملك اروپاييان است، اين در شرايطي است كه اراضي رودزيا اصلا متعلق به ساكنين بومي است. تاكتيك هم ذاتپنداري (Identification): هرچه پيامرسان به مخاطب پيام نزديكتر باشد تاثير عمليات پيامرساني بيشتر خواهد بود. از همين رو بعضي مواقع رسانههاي امپرياليستي از زبان عاميانه پيامگيران ساير كشورها استفاده ميكنند تا اثر پيامشان افزايش يابد. تاكتيك توسل به منابع موثق (Appeal tiauthority): بدون شك تكيه بر منابع قابل اعتماد بر تاثير پيام تبليغاتي ميافزايد و هرچه اعتماد افزايش يابد قابليت تصديق پيام از سوي مخاطب پيام افزايش مييابد. تاكتيك تجاهل عمدي (Deliberate omission): اگر مقابله كننده عناصر قوياي كه به او امكان رويارويي با بعضي از عناصر تبليغات مخالف را ميدهد دارا نباشد، در مورد آنچه كه تبليغات مخالف در بعضي امور انتشار ميدهد به تجاهل (اظهار بياطلاعي) متوسل ميشود. تاكتيك فوريت بخشيدن ساختگي به خبر (To Create High Priority For A News): تاكيد بر انتقال سريع و لحظه به لحظه پيام و افزايش كميت آن يكي ديگر از شيوههاي مطبوعاتي است. هدف از اين شيوه ايجاد نوعي توفان مغزي براي مخاطب نسبت به سوژه مورد نظر و ايجاد نوعي ايزولهكردن خبري مخاطب نسبت به ديگر منابع خبري از طريق ايجاد اين اطمينان در مخاطب است و اين مطلب را ميخواهد القا كند كه اين مطبوعه در سريعترين حالت ممكن قادر است اطلاعات را به مخاطب برساند. اين تاكتيك براي كمتر تعمق كردن مخاطب بر اخبار نيز به كار گرفته ميشود. از طرفي نيز رسانههاي خبري با شتاب بخشيدن به گزارش حوادث و رويدادها سعي ميكنند از فرصت ايجاد شده براي دستيابي به بسياري از اهداف خود (كه تاكنون مهيا نبوده) استفاده كنند. اين روش كاربرد تبليغاتي نيز دارد. همچنين در زمان جنگ و بحرانهاي سياسي كاربرد بسيار دارد. تاكتيك پيچيده كردن خبر براي عدم كشف حقيقت (To Tangle Canard): امروزه شيوه پنهان كردن حقيقت، محرمانه نگه داشتن آن نيست زيرا كه ذات خبر، فرار است و به محض يافتن مجرايي به داخل جامعه نفوذ پيدا ميكند. اعتقاد براين است زماني كه يك رسانه قصد دارد يك خبر را پنهان كند لازم است با دادن اطلاعات متنوع و زياد، حقيقت و موضوع را به گونهاي پيچيده كند كه مخاطب از پيگيري آن خبر صرفنظر كند. براي پنهان ماندن حقيقت، موضوع آن چنان با اخبار و اطلاعات فراوان و گاه ضد و نقيض، پيچيده و مغلق بيان ميشود كه مخاطب نتواند از لا به لاي مطالب به حقيقت دست يابد. نمونه بارز اين اتفاق در موضوع پرتاب موشك از سوي نيروي دريايي آمريكاي به سوي هواپيماي مسافرتي ايرباس ايراني بود. امروزه جهت سركوب بسياري از جنبش هاي مردمي و نتايج اسفبار اقدامات سياسي و اقتصادي قدرتهاي بزرگ در كشورهاي ضعيف جهان اين حقايق از طريق مخدوش ساختن خبر اين وقايع پنهان ميمانند. تاكتيك افزايش قابليت تصديق خبر از طريق چيدن خبر ساختگي و نادرست در ميان چند خبر درست (To Take The News Out of lts Proper Context): اين از خصوصيات مستمر چند موج راديويي مانندبي بي سي است كه همواره از اين شگرد استفاده كردهاند. در اين شيوه نظر مخاطبان به اخباري كاملا صحيح جلب ميشود و پس از ايجاد اطمينان اوليه نسبت به اين منبع، يك خبر نادرست اعلام و القا ميشود. يك تحليلگر حرفهاي ميتواند اخباري را كه براي مخاطبان خود داراي هويت درست و مشخص شده است به گونهاي با اخبار نادرست آميخته كند كه نهايتا نظر خود را در قالب تحليل و تفسير مورد نظر خود القا نمايد. اين شيوه، شيوهاي است كه عمدتا تحليلگران و يا نظريهپردازان سياسي از آن بهره ميگيرند. تاكتيك استفاده از دو خبر واقعي براي طرح يك خبر ساختگي (To use Two Factual News data-x-Items In Order To Legitimize A False News): ارتباط بخشيدن بين دو واقعه، نتيجهگيري غلط و غير واقعي از آن از شيوههاي ديگر در مطبوعات و خبرگزاريها و راديوها به شمار ميرود. مثلا راديو بي بي سي اعلام ميكند كه دو هيئت سياسي از آمريكا و ايران همزمان در سوريه با مقامات سوري ديدار و گفتگو كردند. در اين پيام هدف اصلي، القاي خبر ارتباط بين اين دو هيئت سياسي در سوريه و تضعيف دولت جمهوري اسلامي است. تاكتيك استفاده از عاطفهگيرندگان پيام (To Play On The Emotions Of The Audience): در اين روش تلاش ميشود تعابيري در خبر مورد استفاده قرار گيرد كه به كارگيري آنان احساس عاطفي مخاطبان را به طور ساختگي تحريف و تهييج كند. كلماتي نظير تبعيض، ظلم به زنان، فشار بر كودكان، شكنجه، بازجويي، توطئه، خفقان، نسلسوزي، دولتستيزي، قانونستيزي، فجايع بشري و مانند آن ميتواند احساسات يك مخاطب را برانگيخته نمايد. موضع زنان و كودكان هميشه ميتواند در اين روش كارآمد باشد. پخش برنامههاي تلويزيون و استفاده از عكسهايي كه كودكان را در وضعيتي بسيار بد نشان ميدهد، همچنين استفاده از زنان به عنوان عناصر زجركشيده در اخبار ميتواند در مسير ايجاد هيجان بسيار موثر و پرنفوذ باشد. از سوي ديگر خبرگزاريها از عاطفه غريزي گيرندگان پيام استفاده ميكنند. گيرندگان پيام در مقابل يك سري مسائل مشترك با هم داراي همبستگيهاي عاطفي هستند. مباحث مشتركي نظير دين، نژاد، سرزمين، مليت، جنسيت، محيط اجتماعي، رنگ پوست، مباحث مشترك قارهاي و مباحث انسان دوستي از جمله اين مباحث است كه در خيلي از خبرها هدف قرار ميگيرند و سعي ميشود به نوعي در خبرها روي يكي از اين همبستگيها تاكيد شود. مخصوصا روي مسائل ناسيوناليستي، بسيار تاكيد ميشود. مثلا در تركيه، عراق، ايران، سوريه و... سعي ميكنند از رابطه عاطفي كردها استفاده كنند. به نوعي كه تحريك كننده باشد. كردها يك نوع رابطه معنوي، جدا از همبستگيهاي منطقهاي با هم دارند و فشار به هر گروه در هر منطقه بر بقيه تاثير ميگذارد. تاكتيك استفاده از خبر براي تبليغات (Promoting Special Interests Through News): وقتي خبري از رسانهها منتشر مي شود نيازي به اثبات آن وجود ندارد. چرا كه اولين اصل براي دهنده پيام اين است كه ادعايي كه كرده اصل ميباشد. منبع خبر زماني كه خبري را ميدهد هيچگونه تلاشي براي اثبات آن نميكند و مدنظر او اطلاعرساني صرف است. در مورد خبر اگر كسي فكر كند يا ادعا كند كه خبر درست نيست لازم است براي رد آن مدركي ارائه دهد. از شيوههاي ديگر مورد استفاده رسانههاي امپرياليستي به منظور تامين اهداف خود در ساير كشورها، منحرف كردن افكار مخاطب و يا پرت كردن حواس است. رسانهها در اين روش براي بيغرض نشان دادن خود در كنار پخش اخبار تحريف شده و هدفدار، برنامههاي غير سياسي ميگنجانند كه البته در اغلب اوقات مفيد فايده نيست. روش نفي و اثبات، يكي از روشهايي است كه در تبليغات سياسي مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين روش مبلغ سعي ميكند همه شيوههاي مشابه و پيامهاي رقيب را نفي و شيوه پيام مطلوب خود را اثبات كند. روش شرطي نيز بيشتر در تبليغات فرهنگي مورد استفاده است. در اين روش كه براساس نظريات ايوان پتروويچ پاولوف (1936-1849) دانشمند روسي در زمينه يادگيري بنا شده است پيام به يك عامل نامربوط مشروط ميشود و به وسيله شرط نامربوط در جامعه تنفيذ ميگردد. به عنوان مثال مربوط نمودن پيشرفت و توسعه به غربي شدن يك جامعه به وسيله تبليغات امپرياليستي بر اين روش تكيه دارد. با كمك همين روش بوده است كه غربزدگي و از خود بيگانگي در جوامع جهان سوم چون طاعون فراگير شده است. استعمار خبري و تبليغي با استفاده از اين روش همواره سعي كرده است تا مظاهر ملي و مذهبي و سنتي مردم جهان سوم به عنوان يك شرط نامربوط وسيله تحقير آنها شود. اكنون نيز اين روش به گونهاي وسيع در مبارزه فرهنگي غرب عليه اسلام به كار ميرود. ديدگاه هنر غربي و توليدات هنري غرب در قالبهاي گوناگون نسبت به اسلام و فرد مسلمان كه اغلب در لباس انسان غربي نشان داده ميشود همواره با نوعي تحقير و پست نمودن همراه است. بدين وسيله (خبر و قالبهاي هنري) سعي ميشود افكار عمومي را نسبت به جهان اسلام و مسلمانان شرطي كنند.
دیدگاه تان را بنویسید