تکاپوهای بهزاد نبوی در ایستگاه پایانی محمد خاتمی
چریک پیر و جریان همصدا با او خاتمی را گوشه رینگ گیرآوردهاند؛ آنها امیدوارند که با ایجاد تعامل بین حاکمیت، دولت و افکار عمومی به پیروزی نسبی در انتخابات مجلس یازدهم برسند.
*آغاز فعالیت سیاسی با نقد اصلاحطلبی
نبوی برای مثال ۱۳ آذر ۱۳۹۷ در مصاحبهای با ارگان رسمی حزب کارگزاران سازندگی (روزنامه سازندگی)، در اظهار نظری به نقد اصلاحطلبان و اصلاحطلبی پرداخته و میگوید:
«متأسفانه دوستان اصلاحطلب تصور میکنند اگر در این شرایط لبه تیز حملاتشان را متوجه دولت کنند، میتوانند خرجشان را از آقای روحانی و دولت جدا کنند و در افکار عمومی تصویر مثبتی از خودشان برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری آینده نشان دهند؛ در حالی که به اعتقاد من این اشتباه است و اعتماد مردم را نسبت به اصلاحطلبها بیشتر سلب میکند».
نبوی در این مصاحبه در پاسخ به سوالی درباره تفاوت رویکرد بین اصلاحطلبان جدید و قدیم میگوید:
«اصلاحطلبهای دوم خردادی نسل قبلی همین اصلاحطلبها هستند، ولی شاید یک عده خودشان را اصلاحطلب و قائل به روشهای اصلاحی، فعالیت سیاسی قانونی و مسالمتآمیز بدانند اما در هدف با اصلاحطلبهای دوم خردادی همفکر نباشند، حتی معتقد باشند با روشهای قانونی و مسالمتآمیز، وضع موجود را با هدف تغییر اساسش جلو ببرند. اینها اصلاحطلبان در روش هستند نه در هدف.
اصلاحطلبان دوم خردادی هم در روش و هم در هدف اصلاحطلب هستند. امروز افرادی وجود دارند که ادعای اصلاحطلبی میکنند، اما معتقد به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی هستند. طبعا کسانی که به اصل نظام اعتقاد ندارند، نمیتوانند اصلاحطلب تلقی شوند. این دسته میخواهند نظام را با روشهای مسالمتآمیز و اصلاحی سرنگون کنند».
*سهضلع رویکرد تجدید حیات سیاسی بهزاد نبوی
این صحبتها که تقریبا جزء اولین اظهار نظرهای شاخص نبوی است، به وضوح دو رویکرد کلی را پی میگیرد. اول اینکه به بخشی از اصلاحطلبان که به تعبیر او در هدف، اصلاح طلب نیستند حمله میکند و در وهله دوم حرفهایی میزند که به زعم افکار عمومی به مذاق حاکمیت خوش بیاید.
او با همین دستفرمان مواضع خود را جلو میبرد و مدتی بعد در گفتوگویی با انتقاد از رویکرد اصلاحطلبان در نقد دولت حسن روحانی تاکید میکند:
«چرا برخی از اصلاحطلبان از دولت روحانی به دلیل انتخاب نکردن برخی از اصلاحطلبان در جایگاه مدیریتی گلایه دارند؟! مگر ما با شرط و شروط از روحانی حمایت کردیم؟ آیا انگیزه ما رسیدن به جایگاه مدیریتی بود؟ تحلیل ما این بود که آمدن روحانی برای انقلاب و کشور و مردم بهتر است و بر همین اساس هم به ایشان رأی دادیم و هنوز هم همان تحلیل را داریم».
تا اینجای کار و با اظهار نظرات فوق که نظیر آن بارها در یکی دو سال قبل تکرار شده، موضع سه وجهی نبوی برای بازگشت موثر به عرصه سیاسی عیان میشود.
تعامل با حاکمیت
اظهار نظرهایی که در بالا از نبوی درباره اصلاحطلبانی که قصد براندازی دارند نقل شد، یکی از اولین مواضع این پیر عرصه سیاست برای نزدیکی با حاکمیت است اما آخرین نیست.
او در میزگردی که در آن علی شکوریراد دبیرکل حزب اتحاد ملت و مشارکتی سابق هم حضور دارد، ایده «حضور پرشور» را مطرح کرده و به ایده «حضور مشروط» که ماههاست از سوی نزدیکان سیدمحمدخاتمی مطرح می شود میتوپد. حملهای که در همان نشست با پاسخ تند شکوریراد و برخی حاضرین در جلسه مواجه میشود.
عکس مشترک با احمد توکلی که یک چهره ممدوح در نظام است نیز هرچند اتفاقی بود، خواه ناخواه به تقویت این رویکرد بهزاد نبوی کمک کرد. نبوی همچنین در تقویت این رویکرد، در پاسخ به کدخدایی که گفته بود «ملاک شورای نگهبان اجرای مرّ قانون است و شورای نگهبان برای کسی فرش قرمز پهن نمیکند»، اینگونه پاسخ میدهد که «آقای کدخدایی اشتباه میکند، این دوره باید فرش قرمز پهن کند، چون در این دوره انتخابات پرشور، برای حفظ امنیت ملی ضروری است ».
این اظهارات با پاسخی از سوی کدخدایی مواجه شد که برخی رسانهها از آن با عنوان «پاسخ مثبت کدخدایی به سخنان بهزاد نبوی» یاد کردند. سخنگوی شورای نگهبان با تکرار تاکید بر اجرای مُرّ قانون توسط این شورا گفته بود:
«ما بارها پاسخ خود را به جریانات سیاسی که خواهان تأیید صلاحیت گزینههای مدنظرشان هستند ارائه کردیم و این دست از افراد به خوبی در جریان این موضوع هستند. ما باز هم برای این دست از دوستان تکرار میکنیم که وظیفه شورای نگهبان اجرای مرّ قانون است و ما در این راستا تمام سعی و تلاش خودمان را به کار میبندیم ».
حمایت از دولت
نبوی به هیچ عنوان حاضر به انتقاد صریح از دولت نیست و در تمام مواضعش صراحتا از دولت حمایت میکند. او با انتقاد به بخشی از اصلاحطلبانی که دقیقا معلوم نیست منظورش چه کسانی هستند، در ایجاد غیریتی با خود میگوید:
«عدهای از اصلاحطلبان به دو دلیل میخواهند خرج خودشان را از دولت جدا کنند. یکی این که احساس میکنند جامعه از وضع موجود ناراضی است و نمیخواهند این نارضایتی متوجه خودشان شود.
دسته دوم، تعداد کمی از دوستان هستند که میدانند مشکل از کجاست، ولی چون انتقاد از دولت بیهزینه ترین انتقاد است، ترجیح میدهند همه کاسه و کوزهها را سر دولت بشکنند».
بهزاد نبوی مدام در مصاحبهها تاکید می کند که در سال 92 به روحانی رای نداده و در زندان بوده تا ضمن تبرئه خود از فرآیند انتخاب روحانی به عنوان کاندیدای منتخب اصلاحطلبان، اجازه هر نوع قضاوت آزادی را در مورد دولت داشته باشد، بیآنکه کسی بتواند بپرسد «شما که خود اصلاحطلب هستی؛ چرا از انتخاب خودت انتقاد میکنی؟!»
اما این، یک وجه رویکرد بهزاد نبوی است. نبوی با اتخاذ این رویکرد، به طور طبیعی تمام مسائل و مشکلات را به گردن «تکرارهای خاتمی میاندازد». این رویکرد بهصورت ویژه در اظهار نظرهای بهزاد نبوی خود را نشان میدهد.
انداختن توپ ناکارآمدی اصلاح طلبان به زمین اصلاحطلبان نزدیک به خاتمی/ کنایه به تکرارهای خاتمی
نبوی در نشست «چه باید کرد؟» که توسط حزب اتحاد ملت برگزار شد، در پاسخ به آنهایی که به ایده «حضور پرشور» او خرده میگرفتند، با کنایه به «تَکرارهای خاتمی» گفت:
«در مجلس دهم شما خیلی کاندیدای گردنکلفت داشتید؟ اگر داشتید چرا از طریق اینترنت آگهی دادید که هرکس اصلاحطلب است اعلام موجودیت و ثبت نام کند؟
200 نفر ثبت نام کردند و از بین آنها 10 ـ 15 نفر ناشناس را انتخاب کردید. نگذارید من این را بگویم که آن موقع فکر میکردید رای را آوردهاید پس در هر شرایطی بود شرکت میکردید. الان میترسید رای نیاورید دائم میگویید سر و تهش کج است و اگر نظارت استصوابی کلا از صحنه روزگار حذف نشود و بهترین کاندیداها را نداشته باشیم شرکت نمیکنیم. چرا مجلس دهم این حرف را نزدید و در انتخابات شرکت کردید؟ «تَکرار هم کردید» و آن 30 نماینده که هنوز من اسم بیستتایشان را نمیدانم ولی بهشان رای دادم و چلوکبابش را هم نگرفتم را انتخاب کردید».
این بخش از پروژه بهزاد نبوی آنجا تکمیل میشود که او صراحتاً در مصاحبهای خاتمی را از مدار رهبری اصلاحطلبان خارج کرده و میگوید: «خاتمی هیچگاه نگفته که رهبر اصلاحات است».
نزدیکی به بدنه اصلاحطلبان با ایجاد بمبهای خبری کاذب
رهبر نبودن خاتمی برای اصلاحات آخرین اظهار نظر بهزاد نبوی است، که با تکرار آن توسط چند اصلاحطلب دیگر از جمله کرباسچی، آخرین موضعگیری شاخص بهزاد نبوی بود که واکنشهای متنوعی را به دنبال داشت و البته با سکوت خاتمی مواجه شد.
اکنون زمان آن است که نبوی با اظهار نظرهایی که خاتمی از گفتن آنها بهدلیل امید برای خروج از ممنوعالتصویری معذور است، خود را در جریان اصلاحات اثرگذارتر کند.
نبوی اخیرا در اظهار نظری گفته «۶۰ درصد ثروت در ایران در اختیار چهار نهاد زیر فرماندهی آیتالله خامنهای است که هیچ کدامشان ارتباطی با دولت و مجلس ندارند».
اظهاراتی که با واکنشهای مختلف از شخصیتهای گوناگون مواجه شده و زمینه ایجاد یک موج منفی علیه برخی نهادها را فراهم کرده است.
این ادعای نبوی در حالی است که مسعود نیلی اقتصاددان و دستیار سابق حسن روحانی 8 مرداد 98 در نشست تحلیل شرایط اقتصاد ایران، دقیقاً برعکس ادعای نبوی گفته بود:
«حدود 40 درصد سهام بنگاههای اقتصادی، سهام عدالت است که کاملا در اختیار دولت است. 20 درصد هم به خودی خود در دست دولت قرار دارد. به عبارتی دولت عنصر مسلط بنگاهداری است و صحبت از بنگاهداری نهادهای نظامی، خیلی مستند نیست».
این یعنی برخلاف اظهارات بهزاد نبوی 60درصد اقتصاد دست دولت است و طبق گزارشی که فارس قبلا منتشر کرده و در اینجا قابل مشاهده است، حتی دولت بیش از این نیز در اقتصاد کشور و درآمدهای آن سهیم است.
سوءاستفاده درون جریانی از ناتوانیهای خاتمی
آنچه مشخص است اینکه سیدمحمدخاتمی اکنون از چند مزیت بیبهره است. او نمیتواند به راحتی با رسانه ها مصاحبه کند، او نزد دولت و رئیس جمهور به دلیل فقدان اثرگذاری سیاسی جایگاهی ندارد و عملا به یک نیروی سیاسی بیاثر تبدیل شده، هیچ جایگاهی در حاکمیت ندارد و اساسا نمیتواند با ارکان حاکمیت ارتباط موثر برقرار کند و مهمتر از همه دیگر هیچ جایگاهی در بین پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان ندارد و به قول برخی از اصلاحطلبان دیگر کسی به تَکرارهای او گوش نمیدهد.
بهزاد نبوی و جریانی که با او همصداست، به خوبی همه این واقعیات را میداند و خاتمی را در گوشه رینگی گیرآوردهاند که نمیتواند کاری بکند. آنها امیدارند که با ایجاد تعامل و توازنی بین حاکمیت، دولت و افکار عمومی در عین عبور از سد شورای نگهبان، به یک پیروزی نسبی در انتخابات یازدهمین دوره مجلس برسند.
دیدگاه تان را بنویسید