سرویس سیاسی فردا؛ جعفربرزگر: حسن بیادی دبیرکل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی است. وی پیش از این عضو و نایب رئیس دوره دوم و سوم شورای شهر تهران بوده است. با حسن بیادی از شکل گیری جریان اصولگرایی و تشکیل آبادگران ایران اسلامی تا انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و وضعیت موجود سیاسی کشور صحبت کرده ایم که قسمت اول آن چند روز پیش منتشر شد و حالا قسمت دوم مصاحبه تقدیم مخاطبین سایت خبری _ تحلیلی «فردا» میشود.
قسمت اول مصاحبه حسن بیادی را اینجا بخوانید
نمایندگان مجلس نمایندگان واقعی مردم نیستند
فردا: در مورد آسیب شناسی جریان اصولگرایی گزارهای وجود دارد که اصولگرایان خودشان را مساوی با نظام میدانند نظر شما در این خصوص چیست؟ همین مطلب فساد برانگیز و توهم آور را همیشه تذکر داده و خواهم داد که اصلا اصولگرایان ربطی به نظام ندارد. اگر این آقایان بروند و نباشند فکر میکنید که چه اتفاقی میافتد؟ بخدا هیچ! مردم که الحمدلله نمردهاند این مردم همیشه زنده و هوشیار بودند که انقلاب را پیروز و نظام را مستقر و پابرجا نمودند، با همه این تفاسیر الان مردم چه نقشی در افزایش و کاهش قیمتها دارند؟ من میگوییم نقشی ندارند دلیلش این است که نمایندگانشان در مجلس هیچ نقشی ندارند و پاسخگوی کسی هم نیستند. حالا چرا نمایندگان مردم نمایندگان واقعی نیستند. به دلیل اینکه ساختار انتخاباتی ما ساختار معیوبی است. ساختار انتخاباتی ما متناسب با فهم و شعور سیاسی مردم و کشور با قدرت و شوکت ما نیست. این نوع انتخابات در کشورهای توسعه یافته و مردمسالار یافت نمیشود بنابراین؛ چنانچه فکری جدی روی مسائل بغرنج مخصوصاً اشتغال نکنند این آسیبها همچنان ادامه خواهد داشت.
باید حزب ها فعالیت کنند تا مردم بدانند پاسخگویی مشکلات آن ها چه کسی است فردا: این ساختار را چه کسی باید درست کند؟ همه حکمرانان این تصمیم را از طریق مجلس شورای اسلامی و با همکاری دیگر قوای سه گانه و با استفاده از همه صاحب نظران باید اتخاذ کنند. زیرا نظام ساختنی است یافتنی نیست کشور را باید همه با هم بسازیم. تا زمانی که این باندها سرکاراند کسی پاسخگویی مشکلات مردم نخواهد بود. پاسخگوی این دولت چه حزبی است. این چه حزبی است که آقای روحانی راست چماق دار یک دفعه سر از اصلاح طلبها در میآورد. نشان میدهد جریانی وجود دارد. الان آقای قالیباف راست است یا چپ؟ معلوم نیست. آقای احمدی نژاد راست است یا چپ؟ معلوم نیست. متعلق به کدام حزب هستند. معلوم نیست. آقای لاریجانی چطور؟ متعلق به کدام حزب است؟ قوه قضاییه طبق قانون نباید حزبی باشد. چون منصوب رهبری است. شورای نگهبان هم نباید حزبی باشد. الان این چه قانونی است. مثال بزنم برای شما. من یادم هست آقای رحمانی فضلی را در
تشییع جنازه مرحوم حضرت آیت الله بهجت (ره) و در حضور آقای رضایی مورد سوال قرار دادم وبه ایشان گفتم؛ هنوز انتخابات دور دوم که فتنه شد شروع نشده بود. در مصاحبهها گقتید که دولت ۲۵۰۰ تخلف آشکار دارد. گفت:۳۰۰۰ تا هست. من گفتم ۲۵۰۰ تا. میدانید تخلف آشکار یعنی چه؟ یعنی قاضی انجام آن تخلف را مهر و تایید کرده است و حتمی است. سوال: ما چقدر نماینده داریم که به خاطر فقط یک پرونده دیوان محاسبات رد صلاحیت شده است. تایید نشده است. پس با چه مصلحتی آقای احمدی نژاد را تایید کردید. پس چرا الان از او فرار میکنید و میگویید ما تایید نکردیم. جامعه روحانیت این کار را نکرد، فلانی آن کار را نکرد و هنوز دنبال مقصر میگردیم.
اگر قرار بود به مصلحت عمل کنیم چرا قانون نوشتیم
الان هیچ کس پاسخگویی مردم نیست حتی امام جمعه ها هم طلبکار شده اند فردا: الان مشخصا پیشنهاد شما برای ۱۴۰۰ چیست؟ در دنیا الگوهایش وجود دارد. من یک نمونه اش را دیدم. بنگلادش. واقعا جامعه مدیریت شهری را خود را درست کرده اند. شهرها به عهده خود مردم است اصلا دولت دخالت ندارد. چرا باید دولت دخالت کند. یک بخشدار و یا یک فرماندارچه کاره است با وجود شورای شهر که نمایندگان مردم هستند در عزل و نصب و در دیگر مسائل مزاحم یک شهردار میشود. به تهران نگاه نکنید. این تفکر امپراطوری در استانها وجود دارد و خیلی بد است هر کدام احساس میکنند امپراطور آن جا هستند. حاضر نیستند به عنوان یک یاور در کنار مدیریت شهری و دیگر مسئولین حضور داشته باشند فلذا مدیریت اجرایی در کشور خیلی ابتدایی شده است. یعنی کشور بر اساس اصول، اداره نمیشود. اما اگراحزاب بیایند مردم وارد صحنه میشوند. خودشان نقش دارند. خودشان پاسخگو میشوند. الان هیچ کس پاسخگوی مردم نیست، حتی امام جمعه ها. امام جمعهها طلبکارانه صحبت
میکنند در صورتی که آنان باید آرامش دهند چرا که عضوی از حکومت هستند. از چه کسی انتقاد میکنند خودشان باید پاسخگو باشید. اگر اوضاع بر وفق مراد نیست شما بگذار برو، بگذار کس دیگری بیاید و پاسخگو باشد.
آقای ناطق می گفت در زمان دولت اصلاحات شش هزار نفر فقط در مازندارن جابجا شدند فردا: در این فضا به نظر شما حزب میتواند شکل بگیرد؟ نه! الان حزبی بودن افتخار نیست. مترادف با امنیتی بودن است. اما امنیت از جنس تعریف وزارت اطلاعات نیست. امنیت مثل امنیت شغلی است. الان هر کس میخواهد هر کسی را از سرکاربرکنار میکند. آیا قانون اجازه می دهد؟ وقتی این کار را میکند میشود بی قانونی. عین همین را یکی دیگر یک جای دیگر انجام می دهد. با اتوبوس میآیند و با مینیبوس بر میگردند، آقای ناطق میگفت: فقط در زمان ۲ خرداد ۶ هزار نفر را در مازندران عوض کردند؛ که خود آقای خاتمی این آسیبها را تایید میکرد؛ که نباید این اتفاق میافتاد. اول کارش بوده. ولی بالاخره شده بود. این آسیب در همه دولتها وجود داشته است، اما شدت و ضعف دارد. شک نکنید همین الان این روحیه امپراطوری در ساختار اجرایی
شورای شهر توسط چند تن بی تدبیر و کم عقل وجود دارد و درحال تعویض و بی آبرو نمودن افراد هستند.
فردا: در انتخابات ۹۶ اصولگرایان تلاش کردند با ایجاد یک ساختار واحد به نام جمنا موفقتر عمل کنند به نظر شما موفق بوده اند؟ کدام ساختار، باکدام بودجه و از کجا هزینه شد اینها اصولگراها نبودند بلکه باندهای متصل به قدرت و ثروت بودند و بیشترین تفرقه بینشان بود.
تنها آقای قالیباف شانس پیروزی در انتخابات را داشت فردا: بالاخره به یک شخص واحدی رسیدند. به نظرم اصولگراها هیچ کدام ظرفیت این کار را به جز آقای قالیباف نداشتند..
انصراف قالیباف اشتباه بود فردا: انصراف را اشتباه میدانید؟ به نظرم اشتباه بود. اصلا آمدنشان اشتباه بود. دوستانشان از من مشورت گرفتند. من گفتم اگر از اصولگراها یک نفر میآید، آقای قالیباف است و حتما برنده میشود. اما اعتقاد دارم نمیخواستند آقای قالیباف بیاید و برنده شود.
نمیخواستند قالیباف رئیسجمهور شود فردا:
اگر آقای رئیسی انصراف میداد چطور بود؟ اولا اینطور طراحی شده بود و همه دستشان برای آمدن آقای رئیسی رو بود اگرچه آن باندهای متصل به قدرت و ثروت به ایشان هم یعنی آقای رئیسی ظلم مضاعف نمودند و نتیحه آن را هم مشاهده نمودند، اما فرض محال که محال نیست بله اگر کسی نمیآمد و فقط آقای قالیباف میآمد به نظرم او برنده بود. البته از طریق پیامک بایشان گفتم، که الحمدالله مشاوران خوبی ندارند، همیشه ایشان را دم مسلخ انتخابات میبرند، ذبح میکنند و تازه به منافع مادی و معنوی خود هم میرسند. هم آنهایی که پیشنهاد دادند شرکت کند، هم آنهایی که پیشنهاد دادند استعفا دهد. در دو صورت به او ظلم کردند. این همه شهر دستاورد داشت، چرا باید بد جلوه کند؟ کدام رسانه از او دفاع میکرد. هیچ رسانهای نداشت. وقتی شما پشت پرده را میبینید تعجب میکنید من علنی گفتم واقعاً قصد نداشتند او رای بیاورد.
امام به دنبال ساختار دو حزبی در کشور بود فردا: روحانیت در بین اصولگراها محوریت را داشته است که در غالب دو تشکل روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نمود پیدا کرده بود بود اما به نظر میرسد
قدری اینها کنار زده شدند و خیلی محوریت سابق را ندارند. نامهای را که آقای مهدوی کنی برای حضرت امام خمینی (ره) نوشتند قصد داشتند دو حزب و گروه قوی درست کنند که این اتفاق مدت کوتاهی افتاد که جامعه روحانیت و جامعه روحانیون بودند. جامعه مدرسین جایگاهی در این جا نداشت و امام قصدش این بود که کل قدرت درست این دو گروه باشد. مثلاً زمانی یکی از آن دو گروه قدرت را در دست داشت اینها ۴۰ درصد کار میکردند و آنها ۶۰ درصد و یا بالعکس. بالاخره کشور خوب اداره میشد. بهترین الگو در آن زمان بود که این اتفاق افتاد. طرفدارها همدیگر را دشمن خطاب نمیکردند. مثلا آقای جلالی خمینی هم در جامعه روحانیون بود و هم جامعه روحانیت. در موقع رای گیری به چه کسی رای میداد نتیجه حاصل نظرات جمع بود که بیرون میآمد. خیلی دوستانه و محترمانه بود. هیچ جای دنیا اینها را سراغ نداریم که الان در حال رخ دادن است. الان هم جامعه روحانیت باید تکلیف خودش را روشن کند و هم جامعه روحانیون. آیا حزب هستد یا باند و یا تشکل دیگر؟ چرا ثبت نشدهاند؟ جامعه مدرسین هم همینطور. آیا حزب را قبول دارند؟ حزب را قبول ندارند؟ مردم را قبول دارند یا نه؟ خیلیها
میگویند اکثرهم لا یعلمون. میگویند مردم نمیفهمند. اینها باید تکلیفشان را با مردم روشن کنند. باندهای قدرت و ثروت اینها را هم ذلیل کرده اند. اینها هم جایگاهی ندارند. یکی از این باندها جبهه پایداری است که باند خطرناکی هستند اگرچه الان سکوت نمودهاند.
فردا: چرا خطرناک؟ چون باند هستند و باند هم کلا خطرناک است فلذا اینها خوارجی هستند که از دل دولت احمدی نژاد در آمدهاند.
احزاب باید شکل بگیرد نه باند هایی حول افراد و اشخاص مشخص فردا: به نظر شما جریان سومی باید شکل بگیرد؟ من اعتقادم این است اگر دو تفکر و جریان اصیل و محکم در قالب دو و سه و یا چهار حزب فراگیر و مؤثر به صورت مسالمت آمیز به دور از هرگونه دشمنی و به دور از هر نوع تخاصم، صادقانه بیایند با همدیگر کار و در بین مردم فعالیت کنند، مردم بهترین قاضی برای تشخیص خوب از بد هستند، اما فقط با رشد بکارگیری احزاب قدرتمند و نه با تفکرات شخصی و تمامیت خواهی باندها.
این تحقیر است که به وزیر سی و هفت ساله می گویند جوان فردا: آقای بیادی نقش جوانان در
این بین و در بین جریانات سیاسی کجاست؟ متاسفانه تازمانی که رفتارهای غلط، باندهای قدرت و ثروت که جریانهای سیاسی را هدایت میکنند وجود دارد این جوانان فرصتی برای حضور و رشد در عرصه اقتصادی و سیاسی را نخواهند داشت و صرفا بازیچه این و آن باند میشوند. من در اول عرایضم عرض کردم، در این جریانات بیشترین ضربه را جوانها میخورند. ما الان یک وزیر داریم. ۳۷ ساله است. به او میگویند وزیر جوان. شک نکنید که برای تحقیر کردن به او چنین میگویند. برای رشد او که نمیگویند با مسخره میگویند، اما ایشان الحمدلله آدم موفقی است. آیا ما امتحان کردیم و دیدیم که موفق نیستند؟ شک نکنید موفق است. همین الان هم اقدام کنیم دیر نشده است. الان میتوانیم خیلی از استاندارها و مناصب اجرایی را جوان بگذاریم. اگرچه این دلیل بر آن نیست که یک نفر هم ۶۰ سالش بود بد است. نه. ما باید ببینیم چه کسی کارایی دارد. جوان باشد نزدیک ۴۰ سالش و یا نزدیک ۶۰ سالش باشد. باید دید چه کسی کارایی دارد. اما تجربه نشان داده که جوانان در بسیاری از کارها موفقتر از کسانی هستند که سن بیشتری دارند. در سیره پیامبر (ص) هم هست که در کجا از جوانان استفاده
میکردند و کجا از پیرها. مثلا مشاور جوان یک تخم لقی است که در دهن خیلیها اتفاق افتاده مشاور جوان دیگر یعنی چه؟ کسی که تجریه ندارد خودش چه مشاورهای را میخواهد به بالادست خود بدهد. با همه این ایرادات در بسیاری از مدیریتها جوانها موفقتر هستند. جدای از باز کردن عرصه برای جوان ها، امروزه آن ها نیاز به ازدواج، زندگی و اشتغال دارند، هیچ کس به فکر جوانها نیست. هر سال از سال گذشته بدتر میشود. اینها که ربطی به حزب و گروه ندارد یک امر انسانی و حیاتی هرجامعه است. چرا در لایحه بودجه دیده نمیشود؟ اول نمایندگان باید این مسائل را ببینند، ولی چه کنیم که متاسفانه این بندگان خدا بخاطر دلائلی که بر شمردم نمایندگان واقعی مردم نیستند. چون نوع انتخاباتمان غلط است. چون ساختارمان غلط است پس باید ساختار را درست کنیم. در غیر اینصورت من و امثال من هم که مسئول بودیم مقصر هستیم. همه با هم مقصر هستیم حالا یکی کمتر یکی بیشتر فرق نمیکند. اما کسی که کار دستش است باید این کار را انجام دهد. اگر کسی تجربه و جرات ندارد و سوال کند که آیا این امر مهم شدنی است میگوییم ما انجام دادیم و الحمدلله شد در شورای دوم ۱۰۰ هزار نفر را در یک
سال یعنی سال ۸۲ وام ازدواج دادیم. شرائط گذاشتیم و گفتیم باید ساکن شهر تهران باشد، تاریخ ازدواج از این تاریخ تا این تاریخ باشد و گروهی گذاشتیم که مدراک را بررسی کنند. پول هزینهها را هم ما دادیم، یعنی پول افتتاح دفترچه حسابشان را دوهزار تومان ما دادیم و سه هزارتومان بابت هزینههای پستی. خوب اینها قسط هایشان را هم پرداخت نمودند. سال بعد هم ۱۰۰ هزارنفر دیگر را وام ازدواج دادیم.. حالا اگر میشد دو میلیون چه اشکالی داشت. این همه بانک پول بجیب زدهاند و چه ظلمها که به مردم نمی کنند. آقایان عزیز این بک مدل امتحان شده است. شما انجام دهید اگر نشد؟ بخدا می شود، اما همت ندارید و نمیخواهید و ارادهای برای حل مشکلات جوانان و مردم ندارید این پولهای چگونه و با حمایت چه کسانی تبدیل به بعضی بانکهای خصوصی شده و از جیب مبارک مردم و سوء استفاده و با صد کلک و حقهبازی و استفاده از رانتهای گوناگون ساختمانها و فروشگاههای عریض و طویل و برجهای سر به فلک کشیده میسازند و در عوض آن بخاطر ایجاد اختلال در نظام اقتصادی و نابسامانی در مسائل فرهنگی و اجتماعی زندان هایمان باظرفیت چند برابر پر میشود و هر روز به تعداد فاحشهها و
طلاق و چکهای برگشتی و فروش اعضاء بدن و فرار مغزها و تعداد تعطیل شدن کارخانهها و خوابیدن پروژههای عمرانی و اقتصادی افزوده میشود.
دیدگاه تان را بنویسید