سرویس سیاسی فردا؛ جهان نوشت: محمدباقر قالیباف، شهردار تهران و یکی از نامزدهای ریاست جمهوری دوره اخیر، در نامه ای که بیشتر شبیه به بیانیه است درباره لزوم تغییرات اساسی در اصولگرایی سخن گفته و جریان برآمده را نواصولگرایی نامیده است. آیا قالیباف پس از ناکامی های مختلف در انتخابات به فکر عدم حذف از سیاست است یا آنکه قصد دیگری دارد؟
قالیباف در ابتدای نامه خود به جوانان انقلابی، به نقد دولت و حاشیه سازی های آن در دوران پس از انتخابات برای فرار از پاسخگویی پرداخته و سپس به نقد درون گفتمانی جریان اصولگرایی می پردازد. وی معتقد است که ناکارآمدی دولت یازدهم همه چیز را برای شکست روحانی فراهم آورده بود، چه اتفاقی افتاد که این فرصت از دست رفت. قالیباف بر این نظر است که بعد از جنگ، هیچ دولت کارآمدی تشکیل نشده و از در سال های اخیر راس تصمیم گیر جریان اصولگرا دچار اختلال است و جوانان باید آتش به اختیار ساختار، عملکرد و رویکردها را تغییر دهند.
وی در پایان با طرح چند سوال، فرصت ایجاد دیالوگ و در نتیجه یافتن راه حل های اساسی را بنا نهاده است. به طور کلی از اسفند 94 و شکست سنگین اصولگرایان در تهران و کلانشهرها، لزوم بازتعریف و رنسانس در اصولگرایی به شدت احساس شد و تحلیل ها و راهکارهای متعددی نیز ارائه شد اما همان تجربیات و روند گذشته همچنان در انتخابات ریاست جمهوری 96 تکرار گردید. این روند ثابت کرد که راهکار بلندمدت خاصی در این جریان وجود ندارد. شکست ها معمولا به عنوان پل پیروی تلقی می شوند اما شکست های پی در پی در انتخابات تاکنون به راه حل اساسی نیانجامیده است.
نامه یا بیانیه قالیباف را از هر سو بنگریم می تواند در راستای همان اقداماتی باشد که در بیانیه نخست انتخاباتی اش اعلام کرد. لزوم تغییر دولت و مسیر در سال های آینده. او همچنین در میانه راه کارزار انتخاباتی برای ایجاد شوک به نفع رئیسی از انتخابات کناره گرفت تا شانس پیروزی بالاتر رود.
هرچند برخی اصرار دارند تا نامه وی به جوانان انقلابی را تلاش قالیباف برای جلوگیری از منزوی شدن از عالم سیاست یا نشان دادن دلخوری اش از جریان اصولگرا معرفی کنند، ولی باید عنوان کرد که برای گرفتن چنین نتیجه ای بسیار زود است و باید منتظر کنش های آینده نشست. حتی تحلیل هایی بر این نظراند که قالیباف برای انتخابات 1400 مقدمه چینی می کند.
اما ورای این تحلیل ها که متکی بر گمانه زنی و نه واقعیات موجود هستند باید اذعان کرد ادامه روند کنونی، ریسک حضور در عرصه ها و کارزارهای سیاسی را بسیار بالاتر می برد و اصلاح طلبان با استفاده ازاین خلاء به راحتی جامعه را وارد فضای دو قطبی کرده و در آستانه هر انتخاباتی با تشدید این فضا سود خود را خواهند برد.
از این رو بدون هیچ حب و بغضی باید به پیشنهادات قالیباف اندیشید و از آن به عنوان زیربنای حرکتی نو بهره گرفت.
این سوال مطرح است که آیا نواصولگرایی، کودتا علیه اصولگرایی و انحراف از آن است. اصولگرایی به طور کلی اعتقاد کامل و راسخ به اصول وارزش های انقلابی و دینی و برقراری تناسب میان دین و سیاست است.
در این میان اصول نباید فدای اهداف ماکیاولیستی و اپورتیونیستی شود و هرکس از این دایره خارج شود، بدون شک از اصولگرایی خارج گریده است. در نامه قالیباف سوالاتی مطرح شده و ارائه راهکارها را به تفکر و اندیشه جوانان انقلابی سپرده است تا در یک دیالوگ و رفت و برگشت گفتمانی، میان اصول و نیازهای روز مردم در همه ابعاد تناسب ایجاد شود.
برقراری تناسبی که هم باعث سعادت مردم در دنیا و آخرت شود، راه حلی می طلبد که نه باعث گریزان شدن جامعه از راه حل ها شود و نه باعث غلتیدن اصول و استحاله آنها گردد. ایجاد چنین راهکاری نیازی ضروری اصولگرایی تحت هر عنوانی است که کار چندان آسانی نیز نمی باشد.
متاسفانه پس از انتشار نامه شهردار تهران، این رسانه های اصلاح طلب بودند که بیشتر از رسانه های اصولگرا به آن پرداختند و به نظر می رسد نوعی تعارف یا اجتناب در این میان وجود دارد. از سوی دیگر برخی از گروه های اصولگرا و فعالین آنها بر این نظرند که قالیباف به دنبال رهبری جریان اصولگرا است و سعی دارد تا دیدگاه های پراگماتیستی خود را بر جریان مستولی سازد و آن را تحت عنوان جدید نواصولگرایی بر کل جریان قالب سازد یا انشعاب جدیدی ایجاد کند. در نتیجه چنین تلاشی را انحراف از اصول ارزیابی می کنند و بدون هیچ تحلیل یا پاسخی به سوالات مطرح شده در نامه نیز نمی دهند.
بنابراین به نظر می رسد پیش از هر اقدامی رفع سوبرداشت ها و سوتفاهم ها برای جلوگیری از تفرقه بهترین روش است. با نگاهی به جوسازی رسانه های اصلاح طلب این امر بیشتر ضروری می نماید؛ چرا که دقیقا آنها ابتکار قالیباف را به عنوان سوژه ای جهت کاشتن تخم تفرقه در میان اصولگرایان انتخاب کرده اند و اقدام شهردار را تمرد و انتقام وی از اصولگرایان ارزیابی می کنند!
تلاش برای استحاله، انشعاب و تسلط بر اصولگرایی در گذشته نیز از سوی برخی از چهره ها انجام شده که همگی یا به انحراف کشیده شده اند یا به شکست انجامیده اند، از این رو شروع جدی نقد درون گفتمانی در چارچوب ساختاری مورد قبول و در کنارهم قرار گرفتن سایر گروه ها و پتانسیل های موجود در جریان اصولگرایی برای ایجاد خروجی های کارآمد و مبتنی بر نیازهای روز ضرورت امروز جریان اصولگرایی است. نامه قالیباف می تواند یکی از گام های نخست در این راستا باشد و به جای تخریب و دست رد بر سینه آن زدن، بهتر است مقدمات را برای نوزایی در جریان زودتر آغاز کرد
دیدگاه تان را بنویسید