خبرگزاری فارس: محمدرضا راسک مسئول کمیته جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در یاداشتی به تحلیلی مسائل جهان اسلام پرداخته است. متن این یادداشت به شرح زیر است: « سه جریان سیاسی_مذهبی در خاورمیانه وجود دارد که هر کدام نمایندگی یک تفکر مذهبی تاریخی اند: جریان اول جریان شیعی_مشهور به محور مقاومت یا حلال شیعی
دو جریان سنی_اولاعثمانی نوین: که با پولهایی قطری، نیروی مصری (اخوان المسلمین و دولت محمد مرسی) ایدئولوژیک حماس سیاسی و فرماندهی ترکی همراه بود که با کودتایی نظامی سرلشکرعبدالفتاح السیسی ادامه این رویکرد ناکام ماند.
ثانیا رویکرد دوم رویکرد نمایندگی آمریکایی در کشورهایی اسلامی است و بعد از انقلاب اسلامی 1979 ایران، رهبری این جریان به دست عربستان سعودی سپرده شده است.
محور مقاومت که این روزها یکهتاز میدانهای سیاسی و نظامی منطقه است؛ این جریان به رهبری ایران در میان کشورهایی عراق، لبنان، سوریه، فلسطین، بحرین، کویت و... دارای طرفداران زیادی است؛ نشست ریاض که راهکارهایی مقابله با این محور اسلامی را بررسی میکرد با بحران قطر ضربه فنی شد تا این بار هم جمهوری اسلامی از روشی که بعث عراق را محو کرد استفاده کند و خط نشانی امنیتی برای رقبا منطقهای و فرامنطقهای کشیده باشد.
صبر راهبردی ایران در مقابل اقدامات تحریک آمیز سعودی میتواند این کشور را از درون دچار بحران شاهزادگان آل سعود و درگیری مناطق شیعه نشین کنند. از جمله تحولات درونی که باعث میشود شاهزادگان سعودی سعی بر نگرشی نوین داشته باشند انتخاب محمد بن سلمان، جوان و کم تجربه به عنوان ولیعهد سعودی است؛ این انتخاب از زمان انتخاب شدن بن سلمان به عنوان مسئول طرح اقتصادی 2030 سعودی قابل پیش بینی بود. (به مانند طرح هشت مادهای فهد). سرویس امنیتی انگلیس و سعودی سعی بر تحریک گروهها سلفی پاکستانی و سلفیهای جنوب شرق ایران و دولت پاکستان دارد تا خطری نظامی برای ایران ایجاد کنند زیر از نظر ژئوپلیتیک پاکستان با جمعت حدود 200 میلیون و بمب اتمی از نظر نظامی خطری امنیتی برای ایران است ایران هم با افزایش سطح امنیتی مناطق مرزی، پشتیبانی و تجهیز گروه های سنی طرفدار خود در پاکستان و با بالانس کردن پاکستان از طریق رابطه با هند از اهمیت امنیتی و نظامی پاکستان کاسته است. نکته قابل ذکر در پاکستان نفوذ ایران میان جمعیت 50 میلیونی شیعه پاکستان است.
یکی از بحرانهای منطقهای خریدهایی سلاح عربستان سعودی است که ملک سلمان قصد دارد با افزایش قدرت نظامی کشور خود را هم تراز کشورهایی ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی در منطقه کنند و در این راستا سعی بر تضعیف کشورهای ایران، ترکیه و عراق به عنوان رقبایی خود در منطقه دارد و از این رو با تحریک و اعلام حمایت و برنامه ریزی مخفیانه سعودیها مسعود بارزانی رویایی دیرین ملا مصطفی بارزانی پدر خود را با یک رفراندم درحال براورده کردن است؛ این اقدام از سه جهت به سود سعودیهاست_اولا میتواند از طریق کردستان عراق ترکیه را بالانس امنیتی نظامی کند و برای آنکارا دردسر نظامی ایجاد کند_ ثانیا عراق متحد (عرب،ترکمن، کرد و حتی لرها) را از هم جدا میکند و قدرت احتماعی آن را نابود میکنند و آن را وارد مرحله جدید درگیریهای قومی و قبیلهای میکنند. ثالثا اقدامی تحریک آمیز برای گروههای جدایی طلب کرد ایرانی را فراهم میکنند (از نظر فکلر کردی)؛ این راهبرد هر دو جریان رقیب سعودیها را در منطقه مورد هدف قرار میدهد.
قطر بعد از بیداری اسلامی سال 2010 و افزایش قدرت اخوانی ها در مصر،سیاست خارجی خود را بر اتحاد شافعی و تحدید عثمانی نوین با اتحاد با ترکیه ومصر اخوانی سیاست گذاری کردن؛و بعد بحران سوریه به پمپاژ دلارهایی نفتی در حمایت از گروههای تروریستی طرفدار خود در سوریه اقدام کرد. قطر در اقدامات توسعه طلبانه خود قصد داشت تا اتکای امنیتی و نظامی خود را از کشورهایی عربی خلیج فارس کم کند و با افزایش قدرت داخل خود سعی به وابستگی دوگانه امنیتی به هر دوجریان شورای همکاری ومتحدان جدیداش داشته است.
با قیچی امنیتی مصر اخوانی و کودتای سیسی قطر سعی بر کاهش تنش و خویشتن داری با کشورهایی عربی داشت ولی در همان زمان کلید بحرانهایی کنونی قطر استارت خورد و عبدالله سعودی برای حمد و تمیم خط و نشانی کشید که اجازه سرمایه گذاری اقتصادی نفتی و توریستی به قطر نخواد داد و قطر هم سعی بر خویشتن داری داشت و توانست از آن بحران عبور کنند، با آغاز تحولات یمن در برکناری منصور هادی قطر خود را در کنار ایران میبینده تا انتقام اخوانیها و تهدیدات همیشگی سعودی برای تمامیت ارضی خود را بگیرد و تمرکز عربستان سعودی را به سمت یمن متوجه کند لذا قطر سیاست پمپاژ پولی خود را نسبت به حوثیها پیش گرفت و در ظاهر در ائتلاف جنگی بر ضد مردم یمن همراهی داشت اما هیچ زمان از تلفات قطری ها در ائتلاف عربی خبر نبوده و نیست.
همه کنتاکها و درگیری هایی لفظی اطلاعاتی از سال2003تا کنون و شکست تحقیر امیز در میدان جنگ یمن کافی بود تا سعودی ها به دنبال بهانهای برای آشکار کردن جنگ امنیتی مالی خود با قطر داشته باشند و بتواند با توجه به جنگ اقتصادی کشورهایی عربی، ائتلافی بر ضد قطر تشکیل دهد.
تحلیل میشود بحران قطر با توجه به حضور نظامی ترکیه و حمایت امنیتی و و لجستیک ایران و روسیه به دخالت نظامی ختم نشود ولی احتمال دارد سیستم امنیتی شورای همکاری به دنبال راهکاری دورن گرا مانند کودتا و راهکارهایی دموکراتیک برای فشارهایی بر دولت ال ثانی در داخل این کشور باشند.»
دیدگاه تان را بنویسید