سرویس سیاسی فردا؛ مهدی فضائلی*: سخنان ۱۴ خرداد رهبر حکیم انقلاب اسلامی، جزو مهمترین سخنرانیهای سالانه ایشان بهشمار میرود. این سخنان همزمان با یکی از رویدادهای مهم انقلاب اسلامی و از جهاتی مهمترین رویداد آن مطرح میشود. رویدادی که از یک سو مصادف با ارتحال جانگداز بنیانگذار انقلاب اسلامی است و از سوی دیگر مصادف با آغاز زعامت جانشین امام؟ره؟. مقطعی که هم نیازمند مرور و تبیین اندیشههای بنیادین و محکمات انقلاب اسلامی است و هم تاکید و تبیین چگونگی ادامه راه بنیانگذار آن. البته ادب و ارادت و شیفتگی ذوبگونه آیتالله خامنهای نسبت به شخصیت بینظیر امام خمینی؟ره؟ مانع هرگونه ابراز و اظهار خود میشود. این نکته آنقدر در شخصیت آیتالله خامنهای نهادینه شده است که حتی هنگامی که سخن به دوران پس از امام میرسد به یک جمله بسنده میکنند که «بعد از رحلت امام عدّهای امیدوار شدند که شاید بتوانند راه امام را برگردانند، که بهحمدالله نتوانستند» و بلافاصله دوباره علت این نتوانستن را به جذابیتهای امام نسبت میدهند و این به نظر من نه فقط از سر تواضع در برابر امام و مقتدا و مراد خویش، بلکه براساس یک مقام عالی معنوی و خود
را ندیدن است!
این سخنان همواره حاوی نکات عمیق و متنوع و متعددی است که مجال پرداختن به همه آنها نیست؛ لذا در این یادداشت به یک مورد از آنها بسنده میکنم و آن اشاره ایشان به «هزینههای گزاف سازش با آمریکا» در مقابل کسانی است که فقط هزینههای چالش را مورد توجه قرار میدهند یا راه سومی گشوده و برد-برد را توصیه میکنند.
ابتدا باید «سازش»، آن هم «سازش با آمریکا» را تعریف کنیم!
روشن است که اینجا بحثهای آکادمیک مانند تفاوت صلح با سازش و انواع سازش که یا صرفاً روی کاغذ قابل مطالعه هستند و در این صحنه خاص به کار نمیآیند یا موضوعیت ندارند، مراد نیست. آیا سازش با آمریکا به صرف مذاکره تحقق پیدا میکند؟ قطعاً نه، هرچند مذاکره از پیش نیازهای سازش محسوب میشود و فینفسه برای آمریکاییها موضوعیت دارد. آیا سازش با آمریکا، حتی با گشایش سفارت دو کشور در پایتختهای یکدیگر واقعیت پیدا میکند؟ خیر، اگرچه رویداد مهم و معنی داری است و از گامهای نخست سازش با آمریکا بهشمار میرود.
پس سازش با آمریکا به چه معناست؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است حوزههای چالشبرانگیز میان دو کشور را مرور کنیم. اصل ماهیت دینی نظام جمهوری اسلامی ایران در صورتی که ایران بخواهد به لوازم این ماهیت پایبند بماند، اساسیترین چالش آمریکا با جمهوری اسلامی ایران است. انقلابی بودن و انقلابی ماندن که البته با ویژگی ماهیت دینی، پیوند وثیقی دارد، دومین حوزه چالشبرانگیز برای آمریکاییهاست.
مبارزه با رژیم صهیونیستی و به رسمیت نشناختن این رژیم جعلی از مهمترین مصادیق نزاع بین دو کشور ایران و آمریکاست.
حمایت جمهوری اسلامی ایران از نهضتهای آزادیبخش و بهویژه جبهه مقاومت از دیگر حوزههای چالشی بین دو کشور است.
اهتمام جمهوری اسلامی ایران به افزایش توان دفاعی خود و بهویژه صنایع موشکی که مبتنی برراهبرد بازدارندگی در دستور کار قرار گرفته، نیز از دیگر موارد چالشبرانگیز موجود است. بحثهای حوزه حقوق بشر، حقوق زنان و امثال آن نیز که مبتنی بر نظام ارزشی دو کشور تعاریف جداگانهای دارد، هر چند به همان نزاع و چالش ماهیتی برمیگردد اما بهطور مستقل نیز محل چالش است.
اینها فهرستی از چالشهای مهم بین دو کشور ایران و آمریکاست که میتواند سیاهه آن بلندتر هم بشود. تجارب تاریخی و حتی تجارب اخیر در گفتوگوهای موردی با آمریکا از جمله در موضوع هستهای، این واقعیت را به ما نشان میدهد که سازش با آمریکا، زمانی تحقق خواهد یافت که در همه این موارد و نه برخی از آنها جمهوری اسلامی ایران از مواضع اصولی خود عقب نشینی کند. اگر چه این عقبنشینی در صورت آغاز، گامبهگام صورت خواهد گرفت اما همگی با یک منطق، توصیه و توجیه خواهد شد و آن هزینهدار بودن چالش و ایستادگی در برابر آمریکاست!
ممکن است عدهای سادهلوحانه این را انکار و عدهای هم بپذیرند و وقیحانه بگویند چه اشکالی دارد؟!
اما هزینههای گزاف این عقبنشینیهای پیدرپی چه خواهد بود؟
در چنین صورتی، اولاً اصل انقلاب اسلامی زیر سؤال خواهد رفت و به یک جابهجایی افراد تنزل خواهد کرد. لذا هدر رفتن اصل انقلاب و بیهوده شدن همه هزینههای سنگینی که برای آن پرداخت شده باید به عنوان اولین ردیف هزینهها در صورت حساب سازش ثبت شود. دومین ردیف این هزینهها که از ردیف قبل به مراتب سنگینتر است، همه هزینههای پرداخت شده طی نزدیک به چهاردهه پیروزی انقلاب اسلامی است! از هزینههای مقابله با تجزیهطلبیهای روزهای نخست پیروزی انقلاب و حوادث تروریستی ابتدای دهه ۶۰ بگیرید تا هزینههای هشت سال دفاع مقدس و تحریمها و ...واقعاً میشود این هزینهها را محاسبه کرد؟
اگر شهدا و جانبازان و آزادگان و خانوادههای معزز آنها سؤال کنند، شما که قصد سازش داشتید چرا ما را قربانی کردید، تئوریسینهای سازش چه پاسخی خواهند داد؟ اگر ملت ایران سؤال کند که اگر سرانجام کار و تدبیر شما کوتاه آمدن و عقبنشینی بود، این همه سختی و تحمل و تحمیل هزینهها چرا، پاسخ چیست؟
سومین ردیف هزینهها به همه آزادیخواهان و مبارزانی مربوط میشود که در اقصی نقاط عالم با ندای انقلاب اسلامی و مبارزه با سلطهگری و سلطهپذیری او بیدار و امیدوار شدند و آنها نیز هریک در حد توان خود در این راه قیام کردند و متحمل هزینه شدند.
اما چهارمین و به نظر من سنگینترین ردیف هزینههای این سازش، به آینده مربوط میشود و آن خط بطلان کشیدن به قیام و ایستادگی در برابر نظام سلطه برای قرنهای متمادی است!
اگر حدود ۱۲۰۰ سال پس از دوران ائمه معصومین علیهم السلام زمان برد تا یک خمینی پیدا شود و از دم مسیحایی خود در پیکر بیرمق مردمی بدمد و چنین نهضت باشکوهی را به سرانجام برساند، در صورت سازش با آمریکا معلوم نیست جهان چند قرن را باید سپری کند تا اتفاق مشابهی امکان تحقق پیدا کند!
در صورت سازش جمهوری اسلامی ایران با آمریکا، مهمترین کانون الهامبخش ضد نظام سلطه خاموش خواهد شد و این یعنی جلوگیری از ادامه روند رو به افول ابرقدرتی آمریکا یا کند کردن این روند و دمیدن خون تازه به رگهای در حال خشک شدن آن و تیز کردن پنجههای کند شده او؛ این پنجمین هزینه این سازش خواهد بود.
اینها بخشی از صورت هزینههای سازش با آمریکاست؛ حال آنانی که این راه حل را توصیه میکنند و آنهایی که به گمان خود خلاقیت نشان داده و گزینه سوم برد-برد را پیشنهاد میدهند، فهرستی از درآمدهای سازش ارائه کنند تا معلوم شود هزینههای سازش گزافتر است یا درآمدهای آن و کدام درآمد است که بتواند با این هزینهها همآوردی کند تا برد-برد نمود خارجی پیدا کند؟
*صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید