روزنامه کیهان: تازهترین برآوردها و ارزیابیها درباره موازنه قدرت میان جمهوری اسلامی ایران و جبهه آمریکا از کدام واقعیت حکایت میکند؟
1- آمریکا و متحدانش پس از جنگ جهانی دوم (1945 میلادی) روی دور قدرتافزایی قرار گرفتند و با وجود توسعهطلبی شوروی و بلوک شرق، توانستند غرب آسیا را زیر پنجه خویش بگیرند. آنها ایران را ژاندارم و پاسبان منطقه تحت استعمار خود قرار دادند و غارت را از همین جا شروع کردند. در هیچ محاسبهای نمیگنجید شورش علیه سلطه آمریکا از همان نقطهای آغاز شود که قرار بود ژاندارمری تأمین امنیت و منافع غرب در منطقه باشد. نظریهپردازان سیاسی و تحلیلگران اطلاعاتی غرب همچنان متحیرند چگونه آیتالله خمینی(ره) توانست به مردمی تحقیر شده، روحیه انقلابی ببخشد و به حرکت درآورد. حتی سران گروهکهای ضدانقلاب انکار نمیکنند که ملت با وجود همه تابلوها و گروهها، صرفاً به دعوت امام پای کار آمدند. سایت ضد انقلابی «گویانیوز» 18 بهمن 1390 نوشت «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی گلهمند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب میدهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابانها آن هم کمتر از 50 نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم
که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیتالله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود میکشاند... این، واقعیتی تلخ است».
2- چهار روز قبل از گویانیوز، فرخ نگهدار (رئیس گروهک فدائیان خلق) به سایت اپوزیسیونی میهن گفته بود «من از وقایع 15 خرداد 42 فهمیدم آیتالله خمینی نفوذ فوقالعاده در کشور دارد و تکیه او بر مردم و تودههای تهیدست است و اتکایی به منابع خارجی ندارد؛ در مقابل شاه که تکیهگاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود... سال 1349 در اطراف دهات بین قم و کاشان همراه دوستم احمد اشرف سفر میکردیم و میدیدم در خانه روستائیان هم عکس آقای خمینی روی دیوار بود و سخنش اعتبار داشت... من کاملاً عنوان «امام» را برای او انتظار داشتم. او سد بزرگ و شکستناپذیر شاه را شکست. این ایجاب میکرد نامی مانند رهبر و پیشوا و امام برای او انتخاب شود... ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نیروی سازماندهی و مقاومت در برابر انقلاب را نداشتیم. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد.»
3- هرچند دو ابرقدرت غرب و شرق، هر کدام به نوعی ضربات سنگینی از انقلاب اسلامی خوردند و در ماجرای جنگ تحمیلی 8 ساله کنار صدام ایستادند، اما آمریکا در دورهای که دست بر قضا با رحلت حضرت امام مقارن شد، خیزهای بزرگی برای احیای ابرقدرتی برداشت. اوت 1990 میلادی (تابستان 1369) دولت آمریکا به ریاست جرج بوش پدر ضمن حمله به عراق، قدرتنمایی بزرگی انجام داد. به فاصله یک سال یعنی اوت 1991 در شوروی کودتا صورت گرفت و چند ماه بعد (دسامبر- آذر 1370) اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید، شرق اروپا که 45 سال زیر پنجه روسها بود، از هم گسیخت و یکی یکی در آغوش آمریکا سقوط کرد. از چکسلواکی تا یوگسلاوی و بعدها اوکراین و گرجستان و قرقیزستان به انحاء مختلف تحت فشار جدایی از روسیه قرار گرفتند و آمریکا و ناتو به تدریج تا دروازههای مسکو نزدیک شدند؛ مشابه کاری که آلمان نازی در دوره هیتلر انجام داد. یک دهه بعد از جنگ خلیج فارس و فروپاشی بلوک شرق (سال 2001) دولت نومحافظهکار بوش براساس پروژه امریکن اینترپرایز بر سر کار آمد تا طرحهایی مانند قرن جدید آمریکایی، جنگ جهانی چهارم و «خاورمیانه جدید» را به واسطه اشغال افغانستان و عراق نهایی کند.
درست در همین دوره تاریخی در ایران ابتدا تکنوکراتهای کارگزاران و سپس مؤتلفان اصلاحطلب آنها سرکار میآمدند که در احساس و اظهار ضعف نسبت به آمریکا مشترک بودند و بر طمع جهانگشایان آمریکایی میافزودند. براساس معادلات ظاهری و تحولات جهانی در حد فاصل 1990 تا 2003، کار ایران هم تمام بود... اما روند تحولات در همین 16 ساله آغازین هزاره سوم میلادی - به واسطه مدیریت راهبردی جانشین حضرت روحالله- چنان با پیروزی و موفقیتهای معجزهآسا برای ایران رقم خورد که اگر سران اپوزیسیون جرأت و شجاعت داشته باشند، لاجرم باید بگویندعنوان «امام» سزاوار آیتالله خامنهای است؛ بخوانید!
4- سال گذشته به فاصله چند ماه، هنریکیسینجر (وزیر خارجه اسبق آمریکا) و ژنرال موشه یعلون وزیرجنگ اسرائیل گفتند «جنگ سوریه، جنگ جهانی سوم است». سرنوشت این جنگ که از شمال عراق در همسایگی ایران تا دریای مدیترانه امتداد داشت، به رغم تدارک پرحجم آمریکا و جبهه حامیان او در موصل و حلب، به کجا ختم شده است؟ ترزا می نخستوزیر انگلیس اخیراً در جمع نمایندگان جمهوریخواه آمریکا چند جمله قابل تأمل گفت؛ «اولویت ما عقب راندن ایران در جبههای است که با ورود در آن، نفوذ خود را تا مدیترانه گسترش میدهد. باید ضمن حفظ برجام، با این نفوذ شرورانه در منطقه مقابله کرد». دو خبر در این اظهارات نهفته است؛ اولاً نفوذ و عمق راهبردی کشوری که 30 سال پیش مجبور بود در داخل خاک خود بجنگد تا مدیترانه وسعت یافته است. ثانیا برجام، استثنایی بر قاعده قدرت و نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی است. نفوذی چنین عمیق که تا نیجریه در غرب آفریقا و بولیوی و ونزوئلا در حیاط خلوت ایالات متحده گسترده شده، در حالی است که غرب با استخدام برخی محافل در داخل ایران و فشار منطقهای، طوفانی از معارضه و مخالفت و مزاحمت علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته بود.
5- هرچند آمریکا (به تعبیر توماس فریدمن) توانست «با غلاف خالی از اسلحه» (و به واسطه بد عملی برخی سیاستمداران ایرانی) امتیازاتی بگیرد و آقای اوباما آن را به عنوان «دستاورد بزرگ خود بدون شلیک حتی یک گلوله» معرفی کند، اما جمعبندی کلان در جبهه غرب، از دست برتر ایران در سال میلادی گذشته حکایت میکند؛ چنانکه شاول شای معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی یک ماه پیش در اسرائیل هیوم نوشت «سال 2016 به واسطه پیروزیهای چشمگیر ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن و لبنان و تشکیل دولت مورد حمایت حزبالله، یکی از پرموفقیتترین سالها در تاریخ حکومت اسلامی بود». و امریکن اینترست گزارش داد «ایران در سال 2016 میلادی، هفتمین قدرت برتر دنیا و در زمره 8 قدرت بزرگ قرار گرفت». سوم بهمن سال گذشته رابرت گیتس (وزیر دفاع دولتهای بوش و اوباما- رئیس اسبق سیا) در گفتوگو با بیزینس اینسایدر تاکید کرد «این تلقی که جمهوری اسلامی به خاطر توافق هستهای، زیربنای انقلابی خود را رها خواهد کرد و رفتاری دیگر در منطقه خواهد داشت، اشتباه است. بعد از 36 سال برانگیختگی اعتقادی و روحیه بلندپروازانه منطقهای، نمیتوان انتظار تغییر رفتار
جمهوری اسلامی و آرمانهای آن را داشت و من انتظار ندارم اهداف ژئوپولتیک ایران به خاطر پذیرش توافق تغییر کند. این توقع کاملا غیرواقعبینانه است». دقیقا در همین دوره پرماجرا و تلاطم بود که «هرتسل هالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل) در جمع مدیران سازمان متبوع خود گفت «از ابتدای انقلاب اسلامی 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد علمی و فنی ایران 20 برابر شده است. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ بلکه همین امروز ادامه دارد. برداشتن فاصله 30 سال پیش ایران با ما، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز جنگ ذهنها و عقلهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها [صهیونیستها] را درهم بشکند.»
6- تیر 89 یک سال پس از آشوب نیابتی سبز در ایران، فرید زکریا (سردبیر نیوزویک و مشاور دولت اوباما) در واشنگتن پست نوشت: «من حامی جنبش سبز بودم اما مقایسه ایران با انقلابهای مخملین در اروپای شرقی اشتباه است، چون در ایران ملیگرایی، مذهب و دموکراسی برقرار است. اینکه تصور کنیم جمهوری اسلامی نزد ایرانیها مشروعیت ندارد و با نیروی نظامی حفظ شده، خلاف واقعیت است. میلیونها نفر از جمهوری اسلامی حمایت میکنند. آیتالله خامنهای رهبر ایران همچنان محبوبترین چهره سیاسی در ایران است». 4 سال بعد (25 اسفند 93) نشریه واشنگتن اگزماینر به قلم ری تاکیه (عضو شورای روابط خارجی آمریکا) در بحبوحه مذاکرات هستهای تاکید کرد «آمریکا باید امتیازات زیادی از ایران بگیرد. هرچند ایران بارها در ضعیفترین موضع وارد مذاکرات شده اما به واسطه مدیریت و نبوغ رهبر عالی ایران توانسته با دست پر ظاهر شود.» همان زمان واشنگتن پست خاطرنشان کرد «آیتالله خامنهای توانسته توازن میان اصولگراها و تکنوکراتها را حفظ کند و با وجود همه اختلافها، جبهه واحدی را به نمایش بگذارد.» در سایه چنین مدیریتی بود که گاردین تصریح کرد «ثبات و امنیت ایران، یک استثنا
در خاورمیانه آشوبزده است» و هافینگتون پست نوشت «واقعیتهای خاورمیانه، تحلیل آیتالله خامنهای درباره قدرت ایران و توهمآلود بودن ارزیابیهای اوباما را تایید میکند. امروز نفوذ ایران در منطقه بسیار بیشتر از آمریکاست».
7- در این 37 سال با وجود همه فراز و نشیبها - و برخی کجفهمیها و بدعملیهای بزرگ نظیر آشوب 88 و اظهار عجز در مذاکرات هستهای مقابل دشمن- ما قدرتمندتر شدهایم و قدرت آمریکا رو به ضعف و انحلال گذاشته است. دونالد ترامپ آخرین منتخب آمریکاییها، از خارج ایالات متحده نیامده بلکه عصاره و معجونی از همه آوردهها و اقداماتی است که دموکراتها و جمهوریخواهان (بوش پدر و پسر، بیل کلینتون و اوباما) به ویژه ظرف 26-7 سال اخیر تدارک کردهاند. ترامپ در قله سرمایهداری و لیبرال- دموکراسی جهان (با 20 هزار میلیارد دلار بدهی و 48 میلیون فقیر و گرسنه مطلق) با صدای بلند میگوید «با هزینههای جنگ عراق میتوانستیم دوبار آمریکا را بازسازی کنیم؛ اول آمریکا!» و در اولین مصاحبه پس از ریاست جمهوری با ABC NEWS تصریح میکند «ایالات متحده در حال فرو پاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لسآنجلس را نداریم. شیکاگو مانند افغانستان شده هر چند روز یک بار شماری از مردم هدف گلوله قرار میگیرند. ... من میخواهم مطمئن شوم در دوره من هیچ کسی در خیابانهای آمریکا (به خاطر بیمه و فقر) نخواهد مرد»!
8- هر قدر توانمندی ما رو به پیچیدگی و توسعه و تنوع میگذارد، در آن سو مشت آمریکا در زمینه جنگ هوشمند تهیتر میشود؛ ترامپ نهایتاً حتی اگر همان بوش «صهیونیست مسیحی» (همآهنگ با انگلیس و اسرائیل) باشد، اما بوش و اوبامای تاختهای خواهد بود که صراحتاً میگوید اسلافش، چیزی از قدرت برای او باقی نگذاشتهاند. اقتضائات این دوره را باید در مجال دیگری به بحث گذاشت اما اجمالاً باید نوشت که همچنان رمز موفقیت در اهتمام به مکتب امام خمینی (رکن قدرت ایران جدید) و اظهار بیاعتنایی و بینیازی نسبت به شیطان بزرگ است. در این راه به تعبیر رهبر حکیم انقلاب باید مقابل تحریفگران مکتب امام(ره) و جماعتی که بیاعتقاد به مبارزه با شیطان بزرگ هستند، ایستاد؛ همانها که برای نطق خداحافظی اوباما (ادعای پیروزی بر ایران بدون شلیک یک گلوله) تیتر زدند «برکت رفت»! و همانها که سخنگوی وزارت خارجه فرانسه میگوید «باید با دادن امتیاز تجاری تقویتشان کرد و به مردم ایران نشان داد که توافق برایشان خوب بوده است»؛ جماعتی که ساورز رئیس MI6، امید به انقلابزدایی از ایران به واسطه تحرکات پسابرجامی آنها دارد.
دیدگاه تان را بنویسید