روزنامه خراسان: دستور کمک تسلیحاتی اوباما به معارضین سوری در حالی است که اوباما کمتر از یک ماه دیگر مجبور به ترک کاخ سفید خواهد شد.
ترامپ گفته است که اعتقادی به کمک به تروریستها در سوریه ندارد و برای حل بحران سوریه با روسها همکاری خواهد کرد. اکنون این پرسش مطرح است که چرا اوباما در شرایط فعلی تصمیمات بحثبرانگیزی اتخاذ میکند؟ آیا این به معنای آن است که اوباما تمایل دارد تا بحران را برای ترامپ باقی بگذارد؟ باید گفت که سیاستی که در شرایط فعلی توسط دولت اوباما در حال اعمال شدن است، هیچ اتفاق تازهای نیست. یعنی اینگونه نیست که آمریکاییها پیش از انتخابات و پیروزی ترامپ به تروریستها کمک نمیکردند.
آمریکاییها پیشتر به تروریستهای سوری نام مخالفین میانهرو میدادند و از آنها حمایت میکردند. حتی آمریکاییها از ائتلاف جبهه مقاومت متشکل از دولت سوریه، ایران، حزبا...، روسیه و حتی عراق بهعنوان تروریست یاد میکردند. شاید هم با وارونه نمایی عنوان، به ائتلاف مقاومت، افراطیون میگفتند. آمریکاییها از سالها قبل سیاست مسلح کردن معارضین بهاصطلاح میانهرو را در دستور کار داشتهاند. این مورد، بعد از پیروزی ترامپ نیز توسط اوباما تداومیافته است.
نکته اینجا است که در شرایط فعلی آمریکاییها با یک دستورالعمل آشکار در حال دنبال کردن این سیاست هستند. پس بهتر است بگوییم تغییر چشمگیری در شرایط فعلی رخ نداده و سیاست گذشته در حال تداوم است. اما اینکه رئیسجمهور بعدی آمریکا چه تصمیمیخواهد گرفت، باید گفت که مانند خیلی از فرمانهای اجرایی که رؤسای جمهور امضا و اعلام میکنند، این فرمانها نیز میتواند توسط رئیسجمهور بعدی نادیده گرفته شود. بنابراین، تصمیم برای مسلح کردن گروههای بهاصطلاح میانهرو در سوریه نیز میتواند با آمدن ترامپ، تغییر وضعیت داده یا حتی کنار گذاشته شود. پسدست ترامپ در آینده خیلی همبسته نخواهد بود. اما اینکه ترامپ واقعاً بخواهد آنگونه که وعده داده است و شعارهایی را مطرح کرده است عمل کند، موردتردید است. ترامپ حتی برخی از وعدههای خود را قبل از اینکه رئیسجمهور شود، کنار گذاشته است. اما واقعاً نمیشود در مورد ترامپ بهصورت قطعی گفت که در غرب آسیا در برابر تروریستها قاطعانه عمل خواهد کرد یا خیر.
ترامپ، پوتین و آینده سوریه
با مطرحشدن خبر رقابت هستهای پوتین و ترامپ، این مطرح شد که این دو دوستان سیاسی و رقبای نظامی و استراتژیک یکدیگر هستند. حال این سؤال مطرح است که در میدان سوریه این دو چقدر میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. آیا میراث اوباما در سوریه که بحران تمامعیاری را باعث شده است توسط ترامپ تغییر خواهد کرد؟ به نظر نمیرسد که زمینه اشتراک نظر و وحدت نظر میان روسیه و آمریکا خیلی دقیق باشد. روسیه بعد از دوره افول قدرت خود به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مسیر احیای قدرت خود حرکت کرده است و طی 10 سال اخیر قدمبهقدم حوزه نفوذ خود را گسترش داده است و در آغاز، آسیای مرکزی و قفقاز را تحت کنترل گرفت(در جنگ گرجستان) سپس به سمت اوکراین حرکت کرد و در حال حاضر معطوف به سوریه و منطقه غرب آسیا شده و به یک بازیگر اصلی و تعیینکننده بدل شده است. به نظر نمیرسد که روسیه بخواهد از این مواضع خود عقب بنشیند. روسیه قطعاً در سالهای آینده بیشتر به دنبال توسعه نفوذ خود خواهد بود.
این تمایل در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامیخواهد بود. اتفاقی که در آمریکا افتاده است، معطوف به شعارهای ترامپ است و این شعارها نزدیکی روسیه و آمریکا را در آینده مطرح میکنند. اما این نزدیکی هم توسط ترامپ برای احیای قدرت آمریکا بوده است زیرا هواداران ترامپ معتقد هستند که آمریکا دوران ضعف خود را سپری کرده و باید به جایگاه گذشته خود بازگردد. بنابراین، هم آمریکا و هم روسیه به دنبال احیای نفوذ خود هستند و این مسئله آن دورا معطوف به تنش و رویارویی خواهد کرد. حتی اگر این رویارویی نظامی نباشد، بهصف بندیها و جنگهای نیابتی و سایبری خواهد انجامید. آمریکا از هماکنون به دنبال زورآزمایی و کشمکش با چین است و به نظر میرسد این زورآزمایی با فاصله اندکی به روسها هم کشیده شود.ازاینرو خیلی چشمانداز روشنی برای وحدت نظر وجود ندارد. چون روسها نمیخواهند که دنبالهرو و پیرو واشنگتن باشند و روحیه و خصلت آمریکاییها هم برنمیتابد که برای خودشان شریک یا متحد همشأن بتراشند و میخواهند دیگران را به تبعیت از خود وادارند. ازاینرو به نظر میرسد که زمینههای چالش میان این دو قدرت بهمراتب از زمینههای همکاری
پررنگتر باشد. مشاور اجرایی کاخ سفید اعلام کرده است که 70 درصد از دستورات اجرایی اوباما را لغو خواهد کرد. باید دید که لغو میراث اوباما بر تحولات منطقه چه تأثیراتی میتواند داشته باشد؟ پیشتر گفته شد که رئیسجمهور بعدی آمریکا بهراحتی خواهد توانست که دستورات اجرایی را نادیده بگیرد. اما باید دید که هزینه و فایده این تصمیمات چگونه خواهد بود.بههرحال بخشی از تغییرات در آینده مبتنی بر قدرت ملی آمریکا خواهد بود.مشکل فقط فرمانها و یا میراث اوباما نیست.
مشکل این است که هنگامیکه ترامپ عهدهدار مسئولیت در آمریکا میشود، شرایط این کشور از جمیع جهات چگونه خواهد بود. درست است که جمهوریخواهان 8 سال برای این لحظه صبر کردهاند که شرایط را با عنایت به نگاه خود تغییر دهند. اما به این شکل نیست که جمهوریخواهان هر کاری که دوست داشتند بتوانند انجام دهند. به یاد داریم که پس از 8 سال حاکمیت محافظهکاران نوین در دولت جورج دبلیو بوش، باراک اوباما در روز اولی که در کاخ سفید مستقر شد، فرمانی را برای تعطیلی زندان گوانتانامو صادر کرد. اما تصمیمگیرنده نهایی در این زمینه فقط اوباما نبود و کاخ سفید نتوانست این وعده را نهایی کند.
اوباما رئیسجمهور بود و قدرت اجرایی داشت اما کنگره با او همراهی نکرد. همین وضعیت میتواند برای ترامپ رخ دهد. حتی کنگره جمهوریخواه هم به معنای چک سفید در اختیار ترامپ نیست که او هر کاری میخواهد انجام دهد. حتماً در آمریکا یک رئیسجمهور باید با محافل قدرت نظیر کنگره، رسانهها، لابیها، احزاب و غیره خود را همراه کند. از این مجموعه نباید متحدین آمریکا و نیازهای آنها را جدا کرد. بنابراین، به لحاظ تئوریک، رئیسجمهور آمریکا میتواند تمامی میراث رئیسجمهور قبل خود را از میان بردارد اما در عمل موانعی است که اینچنین رفتاری را محدود کرده و غیر ممکن مینماید.
دیدگاه تان را بنویسید