شهید اندرزگو مطیع ولایت بود
فرزند شهید اندرزگو با بیان اینکه پدرش هرگز کاری را بر خلاف مسیر ولایت انجام نمیداد، به تلاش منافقین برای جذب وی اشاره کرد و گفت: افرادی مثل شهید اندرزگو در خط امام(ره) بودند.
خبرگزاری مهر: سید علی اندرزگو از مبارزان انقلابی بود که در شاخه مبارزات نظامی حزب موتلفه اسلامی علیه حکومت پهلوی فعالیت می کرد. وی ۱۵ سال از عمر مبارزاتی خود را به زندگی مخفی و پنهان از سیستم جاسوسی ساواک پرداخت و در این دوران برای ادامه مسیر مبارزاتی خود با نام مستعار شیخ عباس تهرانی شناخته می شد. وی در اعدام حسنعلی منصور نخست وزیر خائن و وطن فروش پهلوی نقش موثری داشت و پس از آن به دلیل آنکه به طور جدی تحت تعقیب ساواک قرار گرفت زندگی مخفی را برای خود و خانواده اش برگزید. یکی از مهم ترین اقدامات وی در دوران مبارزات انقلابی خرید سلاح از کشورهای همسایه و ورود آن به کشور بود تا در اختیار مبارزان انقلابی در کشور قرار گیرد. برای واکاوی زندگی مبارزاتی و خانوادگی وی به سراغ سید مهدی اندرزگو فرزند ارشد سید علی اندرزگو رفتیم و با او به گفتگو نشستیم. مشروح این گفتگو در ادامه از نظرتان می گذرد. شهید اندرزگو حدود ۱۵ سال زندگی مبارزاتی داشته اند و در جریان این سال ها مدام به همراه همسر و ۴ فرزند خود برای آنکه گرفتار ساواک نشوند مدام در حال فرار از شهری به شهر دیگر بودند، چرا شهید اندرزگو اینگونه زندگی را برای خود و خانواده اش انتخاب کرده بود؟ سال ۴۲ با فتوای یک مجتهد مبارزین حکم اعدام حسنعلی منصور را گرفتند و در نهایت وی را که خائن به وطن و دستش به خون هموطنان مان آلوده بود، اعدام کردند. شهید اندرزگو در آن عملیات که عملیات بدر نام گرفت شرکت داشت و یکی از افراد موثر در این عملیات به شمار می رفت. بعد از اینکه بخارایی ضارب منصور دستگیر شد شهید اندرزگو وارد فاز مخفی مبارزاتی شد و حدود ۱۴ یا ۱۵ سال زندگی مخفیانه و مدام در حال گریز از دست ساواک را انتخاب کرد. ساواک برای دستگیری وی جایزه های بسیار سنگینی را در نظر گرفته بود چون شهید اندرزگو را یک مبارز محوری در مسیر مبارزات می دانستند. مبارزین هم به شهید اندرزگو هم احترام خاصی می گذاشتند چون وی را فردی دارای تجربه و حوزه مبارزات نظامی و چریکی می دانستند. آیت الله جنتی درباره شهید اندرزگو می فرماید بین مبارزین سوری اختلافی به وجود آمده بود که در همان زمان شهید اندرزگو توانست میانجیگری کرده و این اختلافات را حل کند چون وی را قبول داشتند، به عنوان کسی که در مبارزات نظامی شیوه خاص و منحصر به فردی دارد. مبارزات چریکی در کشور ما تابع قواعدی بود، حتی مجاهدین خلق هم برای سرنگونی شاه در کشور مبارزاتی داشتند ولی مبارزینی که در خط اسلام و ولایت بودند مانند شهید اندرزگو دارای یک اندیشه و فکر خاصی بودند که در راستای همین هدف قرار داشت، آنها خلاف شرع انجام نمی دادند، هرگز کاری را در مسیر خلاف ولایت انجام نداده و تمام اقدامات شان با اجازه ولایت بود. از این رو باید خط آنها را از کسانی که پیرو ولایت نبودند جدا کرد. شهید اندرزگو بنیانگذار خط مبارزات چریکی در مسیر ولایت بود و توانست به موفقیت برسد چرا که کارنامه وی نشان می دهد در این مسیر همواره موفق بود. شهید اندرزگو در برابر ساواک مبارزات تاثیرگذاری انجام داد، ساواکی که شاید بتوان گفت امروز در رسانه های ما ضعیف و نه چندان واقعی نشان داده می شود، در حالی که ساواک بسیار قوی و سیستم خوفناکی داشت، بعد از کودتای ۲۸ مرداد ساواک را طراحی کردند تا به واسطه نیروهای آموزش دیده و مورد تایید سرویس های ضدجاسوسی بیگانگان حافظ منافع پهلوی و کشورهای بیگانه باشند. این سیستم با وجود نیروهای بسیار قوی از دست شهید اندرزگو عاجز بود. شهید اندرزگو در امر مبارزه فرد موفقی بود و تا چند ماه بعد از پیروزی انقلاب مبارزات خود را ادامه داد. شهید اندرزگو به دور از چنگال ساواک اعلامیه های حساس امام (ره) را وارد کشور می کرد و از کشورهای منطقه برای انجام کارهای مبارزاتی سلاح به کشور می آورد. شهید اندرزگو سخت ترین مسیر مبارزاتی را انتخاب کرده بود، بعد از اینکه در شاخه مسلحانه موتلفه اسلامی مشغول شد و عملیات اعدام حسنعلی منصور را انجام داد، تشخیص می دهد که وجودش در مسیر مبارزات نظامی مفید بوده و باید وارد شاخه مبارزات نظامی شود، هر کسی وارد این عرصه نمی شد. هیچ کس برای انجام اهداف خود در مسیر مبارزات انقلابی حاضر نمی شد از کشورهای دیگر سلاح وارد ایران کند. شهید اندرزگو تنها کسی بود که پا به این عرصه گذاشت تا از افغانستان و پاکستان سلاح و مهمات به کشور وارد کند، وقتی کارگردان مستند «گزارش شنبه» برای ساختن فیلم مستند از زندگی شهید اندرزگو به کویته پاکستان رفته بود عنوان می کرد جایی که شهید اندرزگو برای خرید اسلحه و جاسازی آن برای فرستادن به کشور به آنجا رفت و آمد می کرد امروز خطرناک و ناامن است چه رسد به سال های دهه ۴۰ که اندرزگو مدام تحت تعقیب ساواک بود و برای خرید اسلحه به آنجا پا می گذاشت. مادرتان در زندگی چریکی شهید اندرزگو چه نقشی داشتند؟ آیا همراه با زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو، همسرشان هم زندگی چیریکی را انتخاب کرده بودند؟ شهید اندرزگو وقتی با مادرم ازدواج کرد، به نام شیخ عباس تهرانی معروف بود. ساواک رد شهید اندرزگو را گم کرده بود و پدرم در حوزه چیذر مشغول فعالیت های کاری، مبارزاتی و درس حوزوی بود. خانواده مادرم در همان نزدیکی های حوزه چیذر از خانواده های مذهبی بودند. بعد از ازدواج، در جریان لو رفتن حوزه چیذر، شهید اندرزگو ماجرای خود را برای همسرش تعریف می کند که من یک مبارز فراری هستم و نامم اندرزگو است. بعد از آن، مادرم در مسیر مبارزاتی پدر، با او همراه شد و زندگی مبارزاتی را قبول کرد. همراهی مادر با پدرم در رفت و آمدهای فرار از دست ساواک تا اندازه ای بود که سالها بعد از ازدواج آنها، خانواده پدری و مادری من از آنها خبر نداشتند. حتی نمی دانستند که شهید اندرزگو صاحب فرزندانی شده است. مادرم در مرز افغانستان و پاکستان هم با شهید اندرزگو همراه بود، حتی گاهی برای حمل اسلحه، پدرم را یاری می کرد، تا جایی که مادر هم به یک مبارز تبدیل شد. به نظر تلاش های بسیاری از سوی گروهک های معاند مختلف از جمله مجاهدین خلق برای جلب شهید اندرزگو صورت می گرفت، چرا شهید اندرزگو جذب این گروهک ها نشد و اساساً رابطه وی با این گروهک های معاند چگونه بود؟ به هر حال قبل از انقلاب مبارزان دیگری هم بودند که هدفشان ساقط کردن حکومت پهلوی بود اما آنها چون با اهداف امام سازگار نبودند، از مردم ترد شدند. این گروهک ها بعد از پیروزی انقلاب ماهیت خود را نشان دادند و این در حالی بود که شهید اندرزگو قبل از انقلاب به حقیقت آنها پی برده بود و با آنها همکاری نداشت اما از آنجا که به عنوان یک عنصر مبارزاتی تبحر خاصی در عملیات های چریکی داشت، این گروهک ها تلاش می کردند وی را جذب خود کنند. مقام معظم رهبری در سخنانی بعد از شهادت شهید اندرزگو، می فرمایند «گروهک های بسیاری تلاش کردند شهید اندرزگو را جذب خود کنند اما او جذب این گروهک ها نشد. چرا که وی در خط امام و یک روحانی بود.» گروهک هایی مثل مجاهدین خلق معتقد بودند هدف، وسیله را توجیه می کند حتی برای رسیدن به اهداف خود، اقدامات خلاف شرع هم انجام می دادند و در توجیه آن می گفتند چون هدف ما مقدس است، انتخاب چنین مسیری اشکال ندارد. اما افرادی مثل شهید اندرزگو در خط امام بودند و حاضر نشدند کاری خلاف شرع دین انجام دهند. از این جهت اهداف آنها و حرکتشان با گروهک های معاند قابل مقایسه نبود. شهید اندرزگو حتی خطر این گروهک ها را نیز برای خود داشت. یعنی ساواک، مجاهدین و توده ای ها هم به دنبال ضربه زدن به وی بودند. رابطه شهید اندرزگو با رهبر معظم انقلاب چگونه بود؟ در مشهد با ایشان همسایه بودیم. مقام معظم رهبری میفرمودند «من میدانستم شما در کدام کوچه و کدام خانه ساکن هستید اما به خودم اجازه نمیدادم و خودم را نزد خداوند مسئول میدانستم که خانه شما را میشناختم.» بعدها وقتی از ایشان در این باره سؤال کردم فرمودند «اگر ما نمیدانستیم، تکلیف مشخص بود اما اگر میدانستیم و روزی ساواک هر کدام از ما را دستگیر میکرد ممکن بود زیر شکنجه طاقت نیاورده و زبان باز میکردیم. به همین خاطر اطلاعات را در حد نیاز داشتیم. حتی به خودمان اجازه نمیدادیم خیلی از اطلاعات را یاد بگیریم.» مقام معظم رهبری بیان داشتند «حتی شهید اندرزگو شبها به خانه ما میآمدند اما من به خانوادهام نمیگفتم که وی چه کسی است.» ارتباط بسیار صمیمی با هم داشتند و رهبر انقلاب در دیداری فرمودند «من همیشه نگران شما بودم که در جریان فعالیتهای مبارزاتی شهید اندرزگو، برای همسر و فرزندان او اتفاقی بیفتد به همین خاطر همیشه به شهید درباره خانواده توصیه میکردم ». ارتباط شهید اندرزگو با امام خمینی (ره) چگونه بود؟ زمانی که امام در عراق در تبعید بود، شهید اندرزگو سفری به نجف انجام دادند. توصیههایی از امام (ره) گرفتند تا در مسیر مبارزات آن را به کار بندند. حتی امام (ره) در زمان حضور شهید اندرزگو در محل تبعید خود، وی را به نام مستعار «شیخ عباس» صدا میکردند تا اگر ساواک، جاسوسانی در اطراف امام (ره) داشت، شهید اندرزگو را شناسایی نکنند. دو روز بعد از شهادت شهید اندرزگو، ساواک منزل ما را محاصره کرد. ۴۰ کماندو ساواک از در و دیوار خانه ما در مشهد بالا رفته و مادرم و چهار فرزندش را دستگیر کردند. در حالی که ما اطلاعی از شهادت پدرم نداشتیم. ما را از مشهد به تهران منتقل کردند به طوری که یک شب در زندان آمل ماندیم و بعد از آن به زندان اوین منتقل شدیم و تا اوایل پیروزی انقلاب در زندان اوین مادرم تحت بازجویی ساواک بود تا بتوانند اطلاعات بیشتری از وی درباره پدر و ارتباطات مبارزاتی وی کسب کنند، چون بعد از شهادت پدرم ۲۰۰ نفر که با شهید اندرزگو ارتباطات مبارزاتی داشتند، دستگیر شدند. رژیم پهلوی در سالهای پایانی مبارزاتی خود تصور میکرد میتواند با دستگیری چهرههایی مانند شهید اندرزگو، جلوی انقلاب قریبالقوع اسلامی را بگیرد. مقدم که بعد از نصیری رئیس ساواک شد، در نامهای ویژه دستگیری اندرزگو را دستور داده بود چون تصور میکرد با دستگیری چهرههایی مانند اندرزگو میتواند روند انقلاب را متوقف و فلج کند. به همین خاطر در جریان شهادت شهید اندرزگو ۲۰۰ نفر مرتبط با وی را هم دستگیر کردند که خانواده شهید اندرزگو هم جزو آنها بود. بعد از اینکه امام (ره) از تبعید برگشته و انقلاب به پیروزی رسید، دستور دادند که خانواده شهید اندرزگو را بیاورید تا با آنها ملاقات کنم. ما بعد از اینکه از زندان آزاد شدیم، به همراه مادر و برادرانم به مشهد برگشتیم و همان جا هیأتی از طرف امام (ره) به نمایندگی آیتالله واعظ طبسی به سراغ ما آمدند تا به محضر امام (ره) برویم. بعد از سالها مبارزه، زندان و فرار از دست ساواک بالاخره امام (ره) را ملاقات کردیم و در همان ملاقات، خبر شهادت پدرم را از زبان امام خمینی (ره) شنیدیم. رفت و آمدهای شهید اندرزگو به کشورهای همسایه از جمله افغانستان و پاکستان برای خرید سلاح چگونه انجام میشد، چه کسانی وی را در این مسیر حمایت میکردند؟ شهید اندرزگو در کشورهای هدف، گروههایی را تشکیل میداد چون اساساً فردی با روحیه تشکیلاتی بود، اسلحهها را به کمک گروههایی که تشکیل داده بود، خریداری، جاسازی و به کشور منتقل میکرد. تسلیحات را بیشتر از کویته پاکستان میخرید، در لوازم منزل جاسازی و به کشور وارد میکرد. بعد از آن، این محمولهها را در نقاط مختلف تهران یا شهرستانها جاسازی میکرد. اسلحهها را با پارچه بستهبندی کرده و زیر زمین جاسازی میکردند تا در روز مبارزه، از آنها استفاده کنند. شهید اندرزگو مقطعی نگاه نمیکرد و دوراندیش بود. اسلحه وارد کشور میکرد تا در روز مبارزات نظامی، از سوی مبارزان به کار گرفته شوند که همه دیدند در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی، مردم برای رویارویی با رژیم حاکم مجبور شدند که دست به سلاح ببرند و اسلحههایی که شهید اندرزگو وارد کشور کرده بود، در آن مبارزات به کار آمد. هزینه خرید این اسلحهها از کجا تأمین میشد؟ از طریق بازار تهران و بازاریان، مبارزانی که در بازار تهران بودند، مبالغ بسیاری را جمعآوری کرده و از طریق محسن رفیقدوست به شهید اندرزگو میرساندند تا خرج خرید سلاح شود. اشاره خوبی به دوراندیش بودن شهید اندرزگو کردید، ضمن اینکه مادر شما خاطرهای از پیشبینی شهید اندرزگو از آینده انقلاب اسلامی و به رهبری رسیدن حضرت آیتالله خامنهای کردند. شهید اندرزگو چگونه توانستند این مسئله را پیشگویی کنند؟ مادرم اطلاعات سیاسی چندانی نداشت به همین خاطر هر آنچه از پدر تعریف میکند، عین واقعیت است. شهید اندرزگو انسان عجیبی بود و با بزرگانی مثل آیتالله فخر تهرانی، آیتالله کشمیری، از شاگردان آیتالله قاضی در ارتباط بود و همین مسئله باعث شد دید وسیعی در وی به وجود آید. آیتالله کشمیری حتی پیروزی انقلاب اسلامی را هم برای امام (ره) پیشبینی کرده بود. گفته میشود امام خمینی (ره) شبی در نجف در رؤیا دید که از دنیا رفته و در همان نجف به خاک سپرده شده است. اما در همان عالم رؤیا دیده بود که تکه سنگی در پهلویش فرو میرود، سنگ را برداشته و پرتاب کرده بود. بعد از آنکه از خواب بیدار شده، خواب را برای کسی تعریف نکرده اما برای خود اینگونه تعبیر کرده بود که من در نجف از دنیا خواهم رفت و همینجا به خاک سپرده خواهم شد. آقا مصطفی خمینی در آن دوران نزد آیتالله کشمیری رفت و آمد فراوانی داشت. یک روز در یکی از ملاقاتهایشان، آیتالله کشمیری به آقا مصطفی میگوید «پدرت چنین خوابی را دیده و برای خودش اینگونه تعبیر کرده است. به او بگو تعبیرت غلط است، تعبیر خوابت این است که تو در مبارزات پیروز میشوی و آن سنگ همان رژیم پهلوی است که پرتابش میکنی.» از اینگونه پیشبینیها آیتالله کشمیری برای شهید اندرزگو هم گفته بودند. حتی وعده شهادت ایشان را داده بودند که امسال شما در ماه رمضان میهمان جدت خواهی بود. این یک عنایت بود که شهید اندرزگو ۱۳ رجب متولد شد و نامش را سید علی گذاشتند و در ۱۹ ماه رمضان هم به شهادت رسیدند. بیان خاطره مادرم از زبان شهید اندرزگو درباره اینکه فردی به نام سید علی به رهبری میرسد نیز از جمله پیشگوییهایی بود که محقق شد. ساواک برای دستگیری شهید اندرزگو رقمهای قابل توجهی در نظر گرفته بود از جمله تعیین ۶ میلیون تومان هدیه برای دستگیری وی، چرا ساواک نسبت به شهید اندرزگو چنان رعبی داشت که برای دستگیری وی، جایزه میلیونی تعیین کرده بود؟ با لو رفتن حوزه چیذر، ساواک چندین قبضه سلاح پیدا کرد و این عاملی شد که ساواک احساس کند خطر بزرگی از سوی اندرزگو تشکیلات پهلوی را تهدید میکند. آقای سید احمد خمینی در یکی از خاطراتشان نقل کرده بودند که «روزی در بازداشت بودم که شنیدم رئیس شهربانی یکی از زیردستان خود را توبیخ میکرد که اندرزگو مثل آب خوردن اسلحه وارد کشور میکند و شما نمیتوانید او را دستگیر کنید. برای رژیم پهلوی کسر شأن بود که با آن تشکیلات نمیتواند یک نفر را دستگیر کند. به همین خاطر برای دستگیری وی، جایزه سنگین تعیین کرده بود حتی برای یک خبر از اندرزگو، جایزه تعیین کرده بودند تا به این وسیله زودتر وی را دستگیر کنند اما با این حال زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو ۱۴ سال به طول انجامید. روابط خانوادگی شهید اندرزگو چگونه بود با توجه به اینکه مدام در حال فرار و جابجایی بودید؟ کسانی که در این سطح از مبارزات انقلابی قرار دارند شاید لازمه زندگی فردی و اجتماعی آنها داشتن روحیه خشن مبارزاتی باشد اما روحیه عاطفی پدر با فرزندان در شهید اندرزگو به وفور دیده میشد. نمیتوانستیم فکر کنیم که پدر با چنین روحیهای فعالیتهای مبارزاتی چریکی انجام میدهد. شهید اندرزگو فردی خانوادهدوست بود با وجود اینکه مسیر مبارزات انقلابی را طی میکرد و داشتن همسر و فرزندان برای او ممکن بود دستو پا گیر باشد اما تشکیل خانواده و فرزنددار شدن برای او اهمیت داشت چرا که در همان زمان مبارزات، ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. ویژگی بارز شهید که امروز می تواند برای شما و همه ما الگو باشد چه بود؟ شهید اندرزگو مطیع ولایت بود و این باید برای ما الگو باشد. مرحوم دکتر شیبانی در مشهد ریاست چند بیمارستان را بر عهده داشت، بعد از انقلاب روزی به دیدار وی رفتم چون دکتر شیبانی در زمان حیات پدرم، با او بسیار در ارتباط بود. دکتر شیبانی میگفت هر وقت به دیدن پدرت میآمدم، میدیدم که دستههای اسکناس در جاکتابی نگهداری میکند. یک روز به او گفتم این همه پول در اختیار شما است، چرا خرج زندگی نمیکنید و اینگونه زندگی ساده دارید؟ شهید اندرزگو گفت: این پولها امانت است، اینها را در اختیار من گذاشتند تا با آنها اسلحه بخرم. این پولها حساب و کتاب دارد، نمیتوانم بیهوده آنها را خرج کنم. این برای مسئولان درس است چون امانتدار این نظام هستند. گاهی نسبت به بودجههای سنگینی که امروز در دستگاههای مختلف خرج میشود، بیاهمیت و کمتوجه هستیم. باید امانتدار این نظام باشیم تا از هدف شهدا بازنمانیم. شهدای قبل از انقلاب شهدای مظلومی بودند. باید به این موضوع پرداخته شود که شهدا بدون هیچ چشمداشتی مبارزه کردند و فقط در راه خدا اخلاص داشتند، جنگیدند و با مظلومیت شهید شدند. شهدای قبل از انقلاب وقتی توسط ساواک به شهادت میرسیدند، با مظلومیت و شبانه از سوی عوامل سیستم اطلاعاتی به خاک سپرده میشدند. شهدایی هستند که قبل از انقلاب در کمیته مشترک ضد خرابکاری به شهادت رسیدند و هیچ خبری از آنها نشد. امروز هم یادی از آنها نمیشود. باید به شهدا بپردازیم آنها به گردن ما حق دارند.
دیدگاه تان را بنویسید