سرویس سیاسی فردا؛ میثم مهدیار*: «واقعیت این است که یک نفر به نام ولیفقیه اجازه نداد که تئوریهای شما(آمریکا) به نتیجه برسد. واقعیت این است که پدیدهای به نام بسیج مانع براندازی شد. شما میلیشیایی به نام جنبش سبز و حکومت، میلیشیایی به نام بسیج داشت و آمد جلوی قضیه را گرفت. شما چیزی مثل ارتش را دوست دارید که بیسروصدا در پادگانها باشد و اگر آب این کشور را ببرد صدایشان در نمیآید و موضعی نمیگیرند.»
انتشار ویدئوی یکی از سخنرانیهای عباسی در سال 89 با مضمون بالا کافی بود تا شبکههای اجتماعی به این سخنان واکنش نشان دهند. این واکنش البته به شبکههای اجتماعی محدود نشد. در همین رابطه امیر سرتیپ پوردستان گفت: «از طریق مدیریت حقوقی نیروی زمینی ارتش علیه عباسی طرح دعوا شده است. » سرلشکر محسن رضایی از فرماندهان سپاه پاسداران نیز در واکنش به این سخنان در صفحه توییتر خود اینگونه نوشت: «اهانت به ارتش و سپاه، خواست اسراییل و آمریکاست.» البته اگرچه انتشار تقطیع شده این ویدئو آنهم بعد از شش سال جای تأمل دارد اما این رویداد فرصت مناسبی در اختیار رسانهها قرار داده تا فعالیتهای حسن عباسی را در یکی 2 دهه اخیر تحلیل و بررسی کنند. نگارنده که از نزدیک مباحث و دیدگاههای حسن عباسی را دنبال کرده روایت خود را از فعالیتهای حسن عباسی اینگونه روایت میکند:
حسن عباسی را از سالهای اوایل دهه هشتاد دورادور میشناختم. صراحت، فصاحت بیانی و نگاه انتقادی آتشینش در سخنرانیها برای دانشجوی فنی نوپایی چون من کافی بود تا جذبش شوم. بعضی از سلسله مباحثش مانند دوره غربشناسی عمومیاش را چندین بار گوش میدادم و سخنرانیهای غالباً دانشگاهیاش را دنبال میکردم. تا اینکه بهواسطه علایقم، تغییر رشته دادم و در مقطع ارشد به جامعهشناسی آمدم. از وقتی مطالعاتم در حوزههای فلسفی و جامعهشناختی جدیتر شد، دیدگاههایش را کمتر از قبل دنبال و حتی در جمعهای خصوصی به برخی از دیدگاههایش انتقاد میکردم؛ بهویژه صحبتهایی که درباره فلسفه صدرایی داشت: «قطعاً اگر مرحوم طباطبایی و مطهری میدانستند موضوع فلسفه ماده اولیه است هیچگاه بحث فلسفه اسلامی را مطرح نمیکردند. فلسفه اسلامی آکنده از التقاط هست و نمیتواند نجاتبخش باشد... اوج ساعات صداوسیما را میدهند دست صدراییها و چپ و راست میگویند حرکت جوهری. چه فایده؟! اسلام چیزی به نام فلسفه ندارد . فلسفه یعنی دوستداری دانش و اصلاً ربطی به عقلانیت ندارد و عقلانیت قرآنی چیز دیگر است. این حجم چند صد هزار دقیقهای تلویزیونی آقای جوادی(آملی) یک
نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟! هرکجا گفتند ما حاضریم مناظره کنیم و با همان تکنیکی که در بدایه و نهایه است ثابت میکنیم که اینها نمیتوانند کاری کنند. اسفار اربعه ملاصدرا ریشه در افکار افلاطون دارد و برای خودش نیست». اینکه صدراییها را به مناظره و مبارزه میطلبید بدون اینکه حتی یک یادداشت یا مقاله جدی در نقد دیدگاههای صدراییها نگاشته باشد، کمکم نگاهم را به دیدگاههایش منفی میکرد.
همچنین، بهرغم اینکه توجیهش در پاسخ به سؤال از محل اخذ مدرک تحصیلی دکترایش را که میگفت: «مدرک دکتری بدون داشتن یک دکترین ارزشی ندارد» بسیار میپسندیدم ولی دکترین خود حسن عباسی از کجا قابل دسترسی بود؟ در کدام یک از مدعاهایش نظریه مدونی دیده شده که قابلیت نقدوبررسی و داوری دارد؟ با این اوصاف متوجه نشدم چرا اصرار دارد خود را دکتر حسن عباسی بنامد؟!
تا اینکه حدود چهار سال پیش در جلسه دفاع از پایان نامه یکی از همکلاسیها که از قضا از شاگردان نزدیک و همراهان همیشگی حسن عباسی بود شرکت کردم. پایاننامه اگرچه عنوان پرطمطراقی داشت اما فرمت استانداردی نداشت. ارائه هم از یک سیر منطقی پیروی نمیکرد. انبانی از کلمات و مفاهیم با نمودارهای پشت هم و به صورت رگباری ارائه شد؛ دقیقاً شبیه یکی از سخنرانیهای استاد عباسی! بعد از جلسه با انتقادی مزاحگونه گفتم چطور این همه مفاهیم جدید و عجیب و غریب را در پایاننامه جاسازی کردی؟ با جدیت گفت اصل کار ما همینجاست و با انتقاد از وضعیت علوم انسانی بومی و اسلامی، گفت: ما داریم تولید علم و مفهوم میکنیم و جور دانشگاه غربزده را میکشیم و ...! عرض کردم شاید کل پروژه فکری عمری یک جامعهشناس بزرگ غربی که مدعی دکترین و نظریه است صرف بحث و تنقیح یکی 2 مفهوم بشود، چطور شمای دانشجو ادعا میکنید که ظرف 6-5 ماه این همه مفاهیم را تولید کردهاید؟ اینجا بود که کمکم تصورات مثبتی که از مجموعه حسن عباسی داشتم ترک برداشت. سالهاست که حسن عباسی در دانشگاههای گوناگون به علوم انسانی غربی تاخته و آنها را مشحون از گزارههای متافیزیکی استعماری و
لیبرالی دانسته است؛ اما دریغ از یک مقاله یا کتاب یا متن علمی که بتوان آن را محل گفتوگو با ایشان و مدعیاتش دانست.
حسن عباسی در نظر داشته که شبیه کانونهای تفکر آمریکایی یک اندیشکده تأسیس کند. اسمش را نیز مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز (اندیشکده یقین) گذاشته؛ عنوان دورههای آموزشیاش را که به شکل سخنرانیهای هفتگی در خیابان نیروی هوایی تهران برگزار میشود را نیز کلبه کرامت نامیده است. مباحث عباسی در اندیشکده یقین در سالهای اخیر بیشتر معطوف به نشانهشناسی فیلمها و سریالها و کارتونهای هالیوودی و غربی گذشته است که برخی از آنها را در برنامههای تلویزیونی چون «راز» نیز ارائه داده است. پیش از آن البته اغلب اسناد و گزارشهای برخی از مراکز آیندهپژوهی و کانونهای تفکر غربی را ترجمه و تفسیر میکرد. در کنار اینها البته سخنرانیهای سیاسی ضدفساد، نقد علم و مدرنیته غربی و نیز بررسی الگوهای رفتاری سیاسی فرهنگی برخی از ائمه علیهم السلام (که عباسی اصرار دارد آنها را به صورت استراتژیک تحلیل کند) نیز سهم زیادی در دیدگاههای عباسی دارند. همانطور که اشاره شد اگر چه تاکنون نه از حسن عباسی و نه شاگردان و همراهانش، متن و اثری جدی و قابل توجهی در حوزه مدعیانی چون علوم انسانی بومی و اسلامی و... منتشر نشده است اما در 15 سال گذشته
عباسی به صورت خستگی ناپذیری علوم انسانی غربی را نقد کرده است. قطعاً چنین رویکرد سرسرانه ای نسبت به حوزههای آیندهپژوهی و تفکر استراتژیک در هیچ یک از اندیشکدههای جدی اروپایی و آمریکایی نمونه ندارد و هر یک از گزارشها و اسناد محصول این مؤسسات گاهی تا چندین کتاب و رساله جدی علمی را به عنوان مطالعات پشتیبان به پیوست خود دارند.
این اظهار نظرهای جنجالی و تقطیع سخنان، همواره دامان حسن عباسی را گرفته تا جایی که در سال 93 دفتر او طی اطلاعیه ای اعلام کرد: از کلیه کسانی که جهت انتشار مطالب ایشان مبادرت به تبدیل فایلهای تصویری این جلسات کردهاند استدعا میشود استفاده و انتشار آنها را متوقف و کلیه فایلهای صوتی موجود را حذف کنند.
باید دید این اظهار نظرهای جنجالی عباسی همچنان ادامه خواهد داشت یا وی به ارائه دکترین در اتاق های سربسته و بدون ضبط و دوربین خواهد پرداخت؟
منبع: صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید