سرویس سیاسی «فردا»: در جلسه استیضاح وزیر مطالبی از سوی رییس جمهور مطرح شد که لازم است نسبت آنها با موضوع ولایت فقیه روشن گردد. آقای رئیس جمهور در حالی از بنبست در امور کشور سخن میگوید که گویی در ایران حکومتی عرفی و بدون شئون و بنیانهای انقلاب اسلامی حاکم است.مشخص است که بنبست در نظام جمهوری اسلامی جایگاهی ندارد، چراکه رکنی به عنوان ولایت فقیه بر آن حاکم است و از قلهی حکومت نظارهگر تمام روندها و حواشی است؛ لذا در بنبستها گرهگشایی میکند.
اساس نظام جمهوری اسلامی ایران نیز بر پایه دین استوار شده و مفهوم ولایت فقیه سرسلسله این نظام است. ولایت فقیه برآمده از ایدئولوژی است که در ردههای و شئونات معمول جامعه جاری گشته بود. با ظهور انقلاب اسلامی، به این شئون تا اعلی مرتبه نظام حکومتداری توجه شد و در رأس آن قرار گرفت. حال با چنین گسترهی عظیمی از اختیارات فقیه و با جهانبینی عادلانه، فقیهانه و شجاعانه ولی فقیه، آیا میتوان به بنبستی در کشور ایمان داشت؟ آیا میتوان در امری اختلاف نمود و دامنه این اختلاف را به میان مردم کشاند و بی توجه به اصل نظام و رهبری آن، بر سخنان خویش تاکید کرد؟ در نظام جمهوری اسلامی، قانون ملاک و معیار تمام عملکردهاست. قانونی که مجلس شورای اسلامی تصویب کند و به تایید شورای نگهبان برسد الزام آور است. حال اگر کسی سخنی یا حرفی یا انتقادی به ماهیت قانونی داشت باید آن را از مجاری رسمی و تعیینشدهاش طی کند. هرجا هم این مسأله دچار چالشی شود، رهبر انقلاب به عنوان ولی فقیه ظاهر شده، گرهگشایی کار را بر اساس مکانیزم تعیین شده در شرع و قانون اساسی صورت میدهد. با این وجود، باز هم برخی تمکین نمیکنند و همچنان بر رفتارهای خویش تداوم
میبخشند. تداومی که اگر تا پیش از آن فراقانونی بود، اکنون از عبور از «ولی فقیه» معنا می دهد. لکن در این بین، برخی دوست دارند گرههایی را که بر اساس سازوکار نظام جمهوری اسلامی و با محوریت ولی فقیه قابل حل است، با دندان باز کنند. رفتارشان به گونهای است که میخواهند مشکلات را به میان مردم آورند و بنبستهای راستنمایی شده را به آنان نمایش دهند، حال آنکه این بنبستهای اجرایی با حضور و بروز ولایت فقیه به آزادراههای پرسرعت بدل میگردد. اما چه میشود که عدهای از ولایت فقیه فقط شعارش را میدهند و در مرحله عمل به خانهنشینی یا بنبستتراشی متمایل میگردند. به گفته رهبر انقلاب، در نظام ما قانون اساسی فصل الخطاب همه کشمکشها و معضلات و اختلافات است. اما چه میشود که برخی با قرائتهای شخصی از قانون، آن را به نفع خویش تفسیر میکنند و زمانی هم که با سایر قوا و دستگاههای اجرایی و تصمیمگیری کشور دچار چالش میشوند، اشکالات را بر گردن قانون و یا دیگران میاندازند. آیا هر زمان که رئیسجمهور امری را مطابق تمایلات خویش نیافت، همگان مقصرند و ایشان بی تقصیر است؟! آیا هنگامی که همه ارکان نظام از مصلحت نبودن شروع فاز دوم
هدفمندی سخن میگویند و آن را به قانون تبدیل می کنند اما آقای رئیس جمهور از قطعیت اجرای این امر سخن میگوید، باز هم دیگران مقصرند؟! زمانی که رئیس دولت بر اساس قانون و شرع و اخلاق ، برای بار چندم اسناد محرمانهای را بدون حکم قضایی منتشر میکند، میتواند به ولایت فقیه که تاییدهای برای قانونگرایی اسلامی است، ملتزم باشد؟ زمانی که برخی آقایان جلوی چشمان مردم، به نام قانون بیقانونی میکنند، آیا میتوانند سلامت قانون را زیر سؤال ببرند؟! قانونی که رابطهای توأمان با ولایت فقیه دارد و از تاییدات آن سرچشمه میگیرد و مجل اجماع و مقبولیت آحاد ملت بوده است، به راحتی مورد هجمه یک مقام اجرایی قرار میگیرد. در دورههای اخیر، رئیس جمهور بارها و بارها قوانین مجلس را ابلاغ نکرد و این عدم ابلاغ دهنکجی آشکاری است بر مسیر قانونی که همیشه به طور معمول طی میشده است. با این وصف مشخص است که با چه وضعیتی روبرو هستیم؛آقای رییس جمهور قانونی را که بر اساس شرع و مصلحت جامعه اسلامی تدوین یافته و حتی رهبری خود را ملتزم به آن می داند را بر نمی تابد.بنابراین این سوال مطرح می شود که عبور از قانون، عبور از ولایت فقیه نیست؟
دیدگاه تان را بنویسید