جوان: آقای رئیسجمهور! کار را با قوت در دست بگیر
اکنون نیروهای انقلاب نشان دادهاند که بیشاز هر کس دیگر هم به موفقیت دولت پزشکیان، امید بستهاند و هم انتظار آن را میکشند. نیروی انقلاب هیچ گاه هیچ دولتی را خارج از انقلاب نمیبیند. اگر شورای راهبری نتیجهای جز دورهمی گروهی از اصلاحطلبان تندرو نداشت، چطور میتوان آن را صادق و مقدمه یک دولت کارشناسی دانست؟!
آنچه را «جوان» درباره پیامدهای چسبیدن اصلاحطلبان به پزشکیان در خشت خام میدید و نسبت به آن هشدار داد، اکنون پیرمرد اصلاحات در آیینه رخدادهای این روزها میبیند! کارهای دنیا برعکس است! به همین خاطر دوستانه و مشفقانه به رئیسجمهور منتخب پیشنهاد میدهم اکنون که بار سنگین ریاست قوه مجریه را بر دوش گرفتهای، «خذها بقوه» آن را با قوت در دست بگیر و «رئیسجمهور انقلاب و مردم» باش، نه مردی در حاشیه یک شورا که پیر اصلاحات در همین آغاز کار بگوید شورا بوی «تقسیم وزارت» میدهد و «دست از گوشت قربانی پزشکیان بینوا بردارید»! و یقین بدان هیچکس مثل نیروهای انقلاب که «بین انقلاب و دولتهای آن» تفکیک نمیکنند، چشم به موفقیت دولت شما نیندوخته است.
در روزهای اول هشدار دادیم که اصلاحطلبان خود بهتر میدانند که پایگاهی در میان مردم ندارند و بارها در زمانهای عسرت، به این حقیقت اعتراف کردهاند، اما حمایت از پزشکیان را هم بیضرر میدانند؛ یا رأی نمیآورد که در این صورت آنها که چیزی ندارند، چیزی را هم از دست ندادهاند یا رأی میآورد که اینبار، پیروزی را متعلق به خود میدانند و سپس فاتحانه بر سر سفره قدرت مینشینند. این حرفهای ما اغلب با نارضایتی اصلاحطلبان و حتی برخی دوستان همراه بود، هر یک به دلایلی! حالا بهزاد نبوی رئیس سابق جبهه اصلاحات هشدار عجیبی میدهد که شاهدی است بر مشاهدات ایشان از اتفاقات پشتصحنه: «با مطالعه مطالب دوستان، به نظر میرسد شعار «برای ایران» قبل از انتخابات، به شعار «برای وزارت» تبدیل شده است. از همه اعضای کمیتهها عاجزانه استدعا دارم، به خاطر ایران و به خاطر دکتر پزشکیان بینوا، دست از سهمخواهی از این گوشت قربانی بردارند. پیشنهاد میکنم رئیس و همه اعضای کمیتهها، از داشتن پست و مقام منع شوند، تا بتوانند کمی هم به فکر ایران و آینده آن باشند. ارادتمند همه، اصلاحطلب سابق و به قول تحولخواهان، استمرارطلب امروز!»
آن صفت «بینوا» از نظر من با دقت و حسابشده انتخاب شده است. گواهی است بر آن هشداری که در تبلیغات انتخاباتی به آقای پزشکیان میدادیم که نباید بر کارشناسنبودن خود بیشازحد اصرار کند، زیرا در صورت پیروزی، با انبوهی از مدعیان در اطراف خود مواجه میشود و آن هنگام ما بهجای یک رئیسجمهور دهها رئیسجمهور داریم!
اکنون تشکیلات موسوم به «شورای راهبری تشکیل دولت چهاردهم» با آن رئیس واقعاً متخصصش در این حوزه و اعضایی که هر یک نمایندگان شخصیتی سهمخواه هستند، و یکدست و خالص از اصلاحطلبان، و بهویژه جماعت تندرو آنان، انتخاب شدهاند، نشانهای است بر هشدار آقای نبوی درباره اینکه شعار «برای ایران» به «برای وزارت» تغییر داده شده است. البته خیلی زود بود که چنین نتایجی گرفته شود، اما رفتار پساانتخاباتی اصلاحطلبان از همان آغاز نشان میداد که مقدار معتنابهی هول هستند!
از معایب آشکار این کمیتهبازیهای ظریف میتوان به مواردی اشاره کرد. اول، آیا رسانهها و مردم میتوانند به نتایج برآمده از این گزینشها اعتراض کنند و وزیران منتخب شورای راهبری را نقد کنند، یا از این پس با اخم تند «کارشناسانه» روبهرو میشوند که «مگر میشود نتیجه خردجمعی کاری کارشناسانه را نقد کرد و آنان را ناتوان دانست؟!» قبلاً نوشتم که ظریف و احمدینژاد یک روح در دو کالبد هستند و هر دو برای نظام یک نتیجه به بار آوردهاند. احمدینژاد نیز از ابتدا دولت خودش را به مفهوم «انتظار» گره زد تا دهان منتقدان خود را با این حربه ببندد! حالا این هفتدست آفتابهلگن کارشناسی هم دقیقاً به همین کار میآید که از همین حالا دهان منتقدان را ببندند. طرفه آنکه برخی از کسانی که تا این زمان هم نسبت به کل نظام و هم نسبت به جایگاه دولت و جایگاه وزیران، احساس بیزاری میکردند، حالا هم در شورای راهبری عضو هستند و هم دوستانشان آنها را برای پست وزارت پیشنهاد میدهند. مثلاً سردبیر هممیهن آنلاین گفته عباس عبدی (سردبیر هممیهن غیرآنلاین) را وزیر ارشاد کنید! چهشود! کسی که هیچ نقدی را درباره نوشتههایش نمیپذیرد و حتی اگر مشخص شود، مطلب کاذبی را پوشش داده حاضر به عذرخواهی نیست، وزیر ارشاد شود تا منویات خود را اجرا کند و نقد هم نپذیرد! در فهرست شورای راهبری متأسفانه هر یک از اعضا نماینده کسی هستند. مثلاً آقای خانیکی نماینده خاتمی و آقای ربیعی نماینده روحانی و همینطور هر «شخص سابقاً در قدرت» که مطابق اصول دموکراسیها اکنون باید از قدرت و اختیار ملت خارج باشد، برای خودش سهمی در این شورا درنظر گرفته است. طنز قضیه حضور فردی مثل محسن رنانی است که اخیراً در توهینی آشکار مردم اصفهان را به این دلیل که به جلیلی رأی دادهاند، روستایی نامید! شاید ظریف و دوستان، رنانی را بهعنوان نماینده طبقه متمدن شهری انتخاب کردهاند!
اما اشکال دوم شورای کمیتههای کارشناسی، آنجاست که نهایت گزینش این جمع ۴۵۰ نفره یک سری افراد قابلپیشبینی از آب درآیند که همگی از رفقای یکدیگر باشند. خب در آن صورت مردم میپرسند این کار نیازی به این همه بروبیا داشت؟! از اول هم معلوم بود که کسانی که خود را پیروز انتخابات میدانند، به یک چیز نیاز مبرم دارند: «اینکه نشان دهند که متفاوت عمل میکنند و به اعتماد مردم جواب میدهند و باید در شکل کار این تفاوت خود را نشان دهد». حالا اگر این تفاوت در نتیجه ملموس نبود و گروهی از دوستان دور هم جمع شدند، دیگر بعد از این اصطلاح «کارشناسی» هم لوث میشود.
ایراد سوم آنکه اگر وزیرانی که از دل این کمیتهها و شوراها بیرون آمدند، در عمل ناموفق بودند، چه؟ مثلاً آقای عراقچی وزیرخارجه شد و نتوانست با فرضاً ترامپ توافق کند و کاری بیش از پرتکردن خودکار به سمت حریف، وقتی که دستیار ظریف بود، نکرد! یا وزیر نفت نتوانست برای آن ایراد پربسامد رئیسجمهور منتخب که «نفت را ارزان میفروشید» چارهجویی کند یا پراید و سمند همچنان با همین کیفیت و قیمت تولید شد (نه در سال اول و دوم که همیشه منتقدان انتظار میکشند، حتی در پایان سال هشتم!)، در آن صورت این شورا و کمیتهها چه راهکاری خواهند داشت یا چه پاسخی؟ ممکن است گفته شود این حرف مغالطهآمیزی است زیرا بدون این کار کارشناسی و خردجمعی (از اصلاحطلبان نزدیک به هم) نیز همین اتفاقات یعنی ناکامیها ممکن است روی دهد، و این منطق کار کارشناسی را زیرسؤال نمیبرد. اما کسی که با این همه هیاهوی کارشناسی به میدان میآید نمیتواند چنین حرف منطقپسندی را تحویل عامه مردم چشمانتظار بدهد!
ایرادهای دیگری هم هست. اگر برخی وزیران خیلی زود استعفا دادند یا برکنار شدند، یا به بهانهای میکروفون را به سمت رئیسجمهور پرت کردند و از هیئت دولت بیرون رفتند، در آن صورت هیبت شورای راهبری خیلی زود میریزد. اینها طنز نیست. اکنون نیروهای انقلاب نشان دادهاند که بیشاز هر کس دیگر هم به موفقیت دولت پزشکیان، امید بستهاند و هم انتظار آن را میکشند. هر کس انقلابی باشد، غیر از این نیست. هیچ گاه هیچ دولتی را خارج از انقلاب نمیبیند. بنابراین طنز ما طنز نیست، تعلیم است! یک حرف حق است که اگر این شورا نتیجهای جز دورهمی گروهی از اصلاحطلبان تندرو نداشت، چطور میتوان آن را صادق فرض کرد؟!
اگر همگان برفرض یک جمع دورهمی از رفقا را از چنین دنگوفنگ ۴۵۰ نفره پذیرفتند، اما این کابینه نتوانست دستکم یک دهم از انتظارات اصلاحطلبان از دولت رئیس را برآورده کند، چه؟! سابقه اصلاحطلبان این بوده که در این گونه مواقع میگویند «نگذاشتند کار کنیم»، اما بهنظر میرسد اینبار که حتی دوستان خود را بدون ساعتی کار اجرایی برای وزارت نامزد میکنند، به خود امیدها بستهاند و شاید این حربه نخنماشده را دیگر بهکار نبرند ولی نباید از عواقب «ناکارآمدی احتمالی یک کابینه کارشناسی» به سادگی گذشت.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید