شرط دعایی برای محبوبيت بسيج
نهاد ماندگاري مانند بسيج حق دارد كه مثل هر نهاد اجتماعي ديگر براي اعلام و اعلان مستمر خبرها و گزارشها و تحليلها و ديدگاههاي مربوط به خود، «هفتهنامه» يا «روزنامهي ويژه»، «پايگاه مجازي و اينترنتي ويژه»، «بنياد فيلمسازي و سينمايي ويژه» و حتي «كانال تلويزيوني ويژه» داشته باشد.
ایسنا: مديرمسوول روزنامه اطلاعات گفت: بسيج هرگاه براي اكثريت ملت ايران فداكاري كرده در ميان همان ملت محبوب شده است و پاداش فداكارياش را به صورت محبوبالقلوب شدن دريافت كرده است. سيدمحمود دعايي با اشاره به هشتمين همايش «بسيج و رسانه» ـ كه در مشهد برگزار شد ـ اظهار كرد: نهاد ماندگاري مانند بسيج حق دارد كه مثل هر نهاد اجتماعي ديگر براي اعلام و اعلان مستمر خبرها و گزارشها و تحليلها و ديدگاههاي مربوط به خود، «هفتهنامه» يا «روزنامهي ويژه»، «پايگاه مجازي و اينترنتي ويژه»، «بنياد فيلمسازي و سينمايي ويژه» و حتي «كانال تلويزيوني ويژه» داشته باشد. وي خاطرنشان كرد: البته مراد از كلمه «ويژه»، خداي ناكرده ويژهخواري يا رانتخواري نيست. منظور اين است كه «بسيج» با توجه به حوزه سراسري و ميهني تلاشهايش و با توجه به نيروي جوان و فعال و گستردهاي كه در سراسر كشور به نحوي از انحاء با اين نهاد ارتباط دارد، ميتواند توليدكننده و عرضهكننده آثار مطبوعاتي و انتشاراتي و تلويزيوني و اينترنتي و سينمايي پرمخاطب باشد به تدريج سرمايه لازم براي چنين توليداتي را از رهگذر عرضه سراسري محصولات كار و تلاش خويش به جامعه و جذب مخاطب هرچه بيشتر، فراهم آورد و چرخه توليد را به اين ترتيب مستمرا به حركت درآورد. وي با بيان اينكه « شرط كسب توفيق در جلب و جذب مخاطب، عرضه هنرمندانه و استادانه محصولات است» ادامه داد:لازمه آن، راهاندازي كارگاههاي آموزشي و تخصصي در زمينههاي مختلف و بهرهگيري از تجربيات موفق استاداني است كه هم معتقد و متدين و همراه انقلاب بودهاند و هم در عرضه كارهاي ماندگار و اثرگذار خويش درخشيدهاند. بهرهگيري و تجربهآموزي از كساني كه خالق آثار پرجذبه و پرمخاطب از قبيل «سريال امام علي (ع)»، «سريال ولايت عشق»، «سريال سربداران»، «سريال سلطان و شبان»، «سريال مختارنامه»، «سريال يوسف» و فيلمهاي سينمايي جذاب مانند «ملك سليمان» و «سفير» و نظاير آنند، راه آينده را هموار ميكند. مديرمسوول روزنامه اطلاعات گفت: ايمان خالصانه و هنر استادانه ميتواند محصولات توليد شده مطبوعاتي و تلويزيوني و سينمايي و انتشاراتي و اينترنتي را تا اعماق جامعه و تا عمق انديشه و احساس مخاطبان به طور طبيعي و نه تصنعي و تحميلي، نفوذ و گسترش دهد. وي معتقد است: موفقيت اوليه سريالهايي مانند «قهوه تلخ»، «قلب يخي»، «فرار از زندان» و امثال آنها صرفنظر از اينكه با محتوا و مضمون و پيامشان مخالفت داشته باشيم يا موافقت، در هر حال نشان ميدهد كه اگر خالقان يك اثر فرهنگي و هنري بر تكنيك كار خويش مسلط باشند و نسبت به چگونگي جذب مخاطب نيز آگاهي كافي داشته باشند، ميتوان حتي در خارج از حوزه نفوذ رسانههاي رسمي مانند تلويزيون و سينما هم به سرعت كسب توفيق كرد. هرچند عوامل ديگري هم در اين كسب توفيق موثر است. وي خاطرنشان كرد: بايد به اين واقعيت توجه كرد كه هيچ محبوبيتي بيدليل و به سرعت به دست نميآيد و هيچ محبوبيت به دست آمدهاي هم به سادگي تداوم نخواهد يافت. نخستين مرحله محبوبيت بسيج در نخستين سالهاي انقلاب، از حضور بيدعوت و بيادعاي جوانان و نوجوانان اين كشور در جبهههاي جنگ عليه دشمن مشترك و متجاوز، مايه گرفت. اولا ارتش مسلح و مجهز صدام واقعا خاك ميهن ما را به اشغال درآورده بود. تجاوز نظامي دشمن را همه ميديدند و جز افراد احتمالي و استثنايي، اكثريت ملت، وجود عيني چنين تجاوز و اشغالگرييي را قبول داشتند. اعتقاد به متجاوز بودن و اشغالگر بودن ارتش دشمن، از لابههاي تحليل و تفسير ذهني بيرون نيامده بود. واقعيتي بود كه به رايالعين ديده ميشد و اكثريت مردم ايران با هر مذهب و قوميت و سليقه و عقيده و گرايشي كه داشتند آن واقعيت را ميديدند. دعايي افزود: ثانيا حضور بيدعوت و بيادعاي جوانان و نوجوانان در جبهههاي دفاع، لزوما با پيروز شدن و مجوز بودن و از تكنولوژي پيشرفته برخوردار بودن و دشمن كشتن، همراه نبود. حضور در آن جبهه سراسري و ملي، غالبا به معناي فدا شدن و كشته دادن و از همهي امتيازات گذشتن و همه سرمايهها و امكانات مادي را از دست دادن تلقي ميشد و واقعيت هم در بسياري از موارد همينطور بود. آن جوانهاي از جان گذشته و جان بركف، نه به افتخار ميانديشيدند، نه به امتياز، نه به امكانات و نه به سابقه اداري. ثالثا جبهههاي نبرد، به حزب خاص و جناح خاص و گروه خاص مربوط نبود و خصوصا در مراحل آغازين از سوي اكثريت قريب به اتفاق ملت ايران حمايت ميشد. وي گفت: بدين ترتيب، جوانها و نوجوانهايي كه بدون هيچ چشمداشتي جان خود را به قربانگاه دفاع از كشور و ملت ميفرستادند، محبوبيت ملت را نسبت به خود يعني نسبت به بسيج كسب كردند. بسيج هرگاه براي اكثريت ملت ايران فداكاري كرده در ميان همان ملت محبوب شده است و پاداش فداكارياش را به صورت محبوبالقلوب شدن دريافت كرده است. پشت نكردن به ملت و رودررو نشدن با ملت، شرط اساسي توسعه و تداوم اين محبوبيت است. بسيج، پس از دينداري و انقلابي شدن، با ملي بودن و از خود گذشته بودن است كه بسيج شده است. وي با اشاره به اينكه «پس كار به اين مقدار تمام نميشود» يادآور شد: در دوران بعد از اشغال و تجاوز و جنگ نظامي، محبوبيت وقتي به دست ميآيد كه ملت ايران، بسيج را در همه عرصههاي خدمترساني و گرهگشايي و سازندگي و آبادگري همچنان بيدعوت و بيادعا و بيچشمداشت، حاضر و فعال و همكار و فداكار ببيند. روزي كه بسيج با همكاري وزارت بهداشت و درمان در سراسر كشور طرح واكسيناسيون فلج اطفال را خانه به خانه اجرا كرد و تحت نظارت علمي و طبي متخصصان توانست اين پروژه سلامت و بهداشت ملي را به اجرا درآورد، گامي در جهت كسب محبوبيت طبيعي و عملي و ملي برداشت. روزي كه بسيج، طرح واقعي و علمي درختكاري و بيابانزدايي و جنگلآفريني را با تلاش شبانهروزي و با همكاري مراكز رسمي و با تكيه بر نظارت تخصصي آنان در سراسر كشور به سامان برساند، گام ديگري در همان جهت برداشته است. مديرمسوول روزنامه اطلاعات خاطرنشان كرد: مردم بايد بسيج را در همه عرصههاي به مشكل آميخته، مشكلگشاي خود ببينند. منظور، تكيه كردن بر شعار و ادعا و سخنراني و پوسترسازي نيست. منظور، حضور بيريا و بيادعا و پربار و پرثمر و متكي بر نظارتهاي علمي و تخصصي در عرصههاي مشكلگشايي و خدمترساني است. اگر در هنگامه بلا و ابتلاي سيل و برف و تصادف و آتشسوزي و زلزله و بيماري و درماندگي و درراهماندگي، دست بيادعا و بيرياي بسيج براي كمك موثر به سوي گرفتارشدگان دراز شود، چنين وضعيتي محبوبيتآور خواهد بود. وي پيشنهاد داد: بگذاريد قويترين معترض به آلودگي محيط زيست و مهمترين مدافع هواي پاك و محيط زيست پاك، بسيج باشد. بگذاريد وقتي در جايي گره سنگيني پديد ميآيد و گره ترافيك را كورتر ميكند و نيروهاي انساني رسمي از حل مشكل بازميمانند، بسيج دست همكاري و بيريا و بيادعايش را، هم به سوي ماموران رسمي و هم به سوي مردم دراز كند. دستي كه با درگيري و گرهافكني و مشكلافزايي همراه نباشد. وي افزود: بگذاريد بسيج، بازوي همكاري همه ادارات و نهادها و وزارتخانههاي خدمترساني در خدمترساني باشد و در عين حال به صورتي عمل كند كه از موازيكاري اختلافانگيز و تبخترآميز منزه باشد. چه خوب است اگر نخستين كسي كه در هر محله و كوي و برزن، براي فيالمثل برفروبي و راهگشايي و راهاندازي كار مردم اقدام ميكند، بسيجي همان محله و همان كوي و همان برزن باشد. بيآنكه مزاحمتي براي دستگاههاي مسوول و رسمي پديد آيد. چه خوب است اگر در جايي كه فيالمثل سيل آمده است، بسيجي واقعا نخستين نجاتدهنده آسيبديدگان باشد. دعايي همچنين يادآور شد: امام خميني رضوانالله عليه در اولين سال پيروزي انقلاب، از جوانان و نوجوانان خواستند كه به كمك روستاييان و مزرعهداران و گندمكاران بشتابند. همان حركت به نخستين سنگ بناي جهاد كشاورزي و جهاد سازندگي تبديل شد. انبوه جوانان در محدوده تجربهها و دانشها و تواناييهايشان، بيآنكه از نظارت مردان و زنان مجرب روستاي تمرد كنند و هرج و مرج بيافرينند يا خداي ناكرده گوشه چشمي ناخواسته به مال و منال و خانه و اهل خانه ديگران بيفكنند، جان و هستي و سرمايه خود را در كف فداكاري و از خودگذشتگي و بيريايي و بيادعايي گذاشتند و حماسهها آفريدند. وي با بيان اينكه «ما غالبا رابطه خود را با ديگران بر اساس امر و نهي تنظيم ميكنيم.» افزود: البته امر به معروف و نهي از منكر با شيوههاي مناسبش به جاي خود لازم است، اما آيا هيچ پيش آمده است كه در سراسر كشور و در هر محلهاي كه از برگزاري مجلس عقد و عروسياي مطلع ميشويم، دسته گلي را همراه با نوشتهاي كه اجراي سنت حسنه نبوي را به عروس و داماد (فارغ از نوع مذهب و قوميت و مرام و مشربشان) تبريك ميگويد، به خانه آنها بفرستيم و تبريكنامه را به نام بسيج امضا كنيم؟ آيا به عنوان يك سياست سراسري و مداوم تلاش كردهايم كه بيماران همين ملت را در بيمارستانها عيادت كنيم و بي آنكه با رياكاري و فخرفروشي و شعاردهي و لشكركشي (يعني تجمع عده زياد در اتاق بيمار) موجبات مزاحمت را فراهم آوريم، هديهاي را همراه با نوشتهاي مبتني بر آرزوي سلامت و بهبود و شفاي عاجل به آنان تقديم كنيم و نام بسيج را اينگونه زنده كنيم؟ آيا همواره و با تبعيت از يك سياست دائمي اتفاق افتاده است كه براي رضاي خدا و در قالب يك واحد سيار امدادرساني (علاوه بر مراكز امداد رسمي) در فصل زمستان و فصول ديگر در فاصله ميان شهر خود و شهرهاي اطرافش حركت كنيم تا شايد در راه ماندهاي را با خانواده نگرانش از گرفتاري نجات دهيم؟ وي تاكيد كرد: آري، محبوبيت بدون سرمايهگذاري درازمدت به دست نميآيد. در حالي كه متاسفانه ما بيشتر به طي طريق از مسيرهاي به اصطلاح ميانبر براي كسب محبوبيت، عادت كردهايم، نه به طي طريق از مسيرهاي پرزحمت و پرخدمت و در درازمدت. واقعيت اين است كه محبوبيت، تدريجي و قطره قطره به دست ميآيد، آن هم در ازاي خدمترسانيهاي حقيقي و هميشگي، نه ظاهري و مقطعي. مدير مسوول روزنامه اطلاعات اظهار كرد: اگر بخواهيم علاوه بر نمونههاي برجسته فداكاري و ايثارگري و از خودگذشتگي يعني امثال شهيد حسين فهميده، به نمونههاي ديگري هم اشاره كنيم، ميتوانيم مرحوم «حاج آخوند ملاعباس تربتي» را كه پدر مرحوم حسينعلي راشد بوده است، به عنوان يك بسيجي نمونه (بيآنكه نامش بسيجي باشد) معرفي كنيم. هركس كتاب «فضيلتهاي فراموش شده» را كه به قلم واعظ شهير و خطيب فيلسوف يعني حسينعلي راشد نوشته شده است خوانده باشد، تصديق ميكند كه روحيات و رفتار و اخلاق مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي به روحيات و رفتار و اخلاق بسيجي حقيقي بسيار نزديك بوده است، بدون آنكه وي ادعاي بسيجي بودن يا حتي انقلابي بودن داشته باشد. امثال همين بسيجيهاي «روحاني يا غيرروحاني» و «انقلابي يا حتي غيرانقلابي» بودهاند كه به حساب ذخيره ارزي معنوي در تاريخ اسلام و تاريخ تشيع و تاريخ ايران با عمل بيادعاي خويش اعتبار واريز كردهاند. انقلابيون دهههاي چهل و پنجاه و شصت و دهههاي قبل و بعد، از همين حساب ذخيره ارزي معنوي (كه براي مردم ايران آشنا و دوستداشتني بود) را در مسير تحقق آرمانهاي نهضت ديني و ملي، توانستند برداشت و هزينه كنند. وي همچنين تاكيد كرد: امروز نيز بسيجيهاي حقيقي كساني هستند كه با اخلاق و رفتار و كردار اسلامي و انساني و مردمي خويش ميتوانند باز هم در اين حساب ذخيره ملي و ديني، اعتبار جديد واريز كنند. با نام و نشان يا بينام و نشان. البته اين، كار سادهاي نيست، ولي اگر انجام گيرد ثمراتي پاينناپذير خواهد داشت. ثمراتي كه هيچ شعار و پوستر و سخنراني و ادعا و حماسه و نيرو و نبردي نميتواند به گرد آن برسد. و معناي حديث منسوب به امام صادق (ع) همين است: «كونوا دعاه للناس (يا «دعاه الناس») بغير السنتكم». وي با اعتقاد به اينكه « آنچه تحت عنوان تشكيل سازمان بسيج رسانه و شوراي عالي بسيج رسانهها مطرح شده، ابهامات بسيار دارد و با سوالات بسيار مواجه است» اظهار كرد: ما، درك خود را از موضوع «بسيج و رسانه» صرفنظر از تشكيلات و تشكلهاي مورد نظر پيشنهاددهندگان اين اسامي و عناوين، در آغاز مورد اشاره قرار داديم. اگر مراد از سازمان بسيج رسانه اين است كه بدين ترتيب، بسيجيان شاغل در رسانههاي گوناگون گردهم آيند و سازمان مستقلي مانند انجمن صنفي يا سياسي تشكيل دهند، ميتواند در جاي خود قابل بررسي و تأمل باشد. و اگر مراد اين است كه بسيج بتواند براي خود و به نام خود، رسانههاي مكتوب و ديداري و شنيداري و مجازي تاسيس كند، ما خود به اين موضوع در آغاز توجه داديم و نيز به شرايط و لوازمش تا حدي اشاره كردم. اما اگر مراد و منظور اين است كه يك سازمان جديد يا شوراي عالي جديد بر كار همه رسانهها نظارت كند، قانون مطبوعات به قدر كافي به اين امر پرداخته و نميتوان تداخل تازهاي را تجربه كرد. مگر اينكه بررسي مطالب و محتواي هر رسانه در سطح كشور و نقادي هر مطلب و ارايه پاسخ مستدل و مناسب و عرضه پيشنهاد و درخواست دوستانه براي انتشار، منظور باشد. در اين صورت، در واقع مركزي براي مطالعه و تحقيق و بررسي و پاسخگويي و ارايه محصولات و توليدات خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید