جملهبافیهای سازندگی در تقدیس و تسلیح ظریف!
چرا از دل دیپلماسی امریکا و اسرائیل که از دموکراسیها بیرون آمدهاند، فضیلت انسانی صلح بیرون نمیآید و امریکا همزمان در چندین نقطه جهان در حال جنگ مستقیم یا نیابتی و در غزه در حال نسلکشی است؟!
نویسنده روزنامه سازندگی با عنوان «رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی» در تمجید توأمان از دموکراسی و محمد جواد ظریف، به دیدگاهی اشاره میکند که نه قالب آن در اندیشههای سیاسی بهدرستی مشخص است و نه مخاطب این سخنان و نه منظور و مناظر آن. او مینویسد: «ظریف سخنانش [در کنگره پنجم حزب سازندگی]را با تقدیس مفهوم انسان به عنوان کانون سیاست خارجی شروع کرد و در واقع همان دکترین سیاسیاش را پیگیری کرد که سلاح، امنیت نمیآورد». در اینجا مخاطب ناگزیر یاد هجمههای آقای ظریف به آزمایشهای موشکی یا آن سخنان پرحاشیه ایشان در آذر ۹۲ میافتد که «آیا شما فکر کردید امریکا که میتواند با یک بمب تمامی سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد، از توان دفاعی ما میترسد؟!» به همین خاطر نویسنده سازندگی که حتماً واکنش مسئولان ارشد و کارشناسان نظامی را به حرف ظریف در یاد دارد و همین حالا میبیند که امریکا با ۱۲ هزار بمب نیز هنوز نتوانسته یک گروه کوچک نیمهنظامی را در غزه از کار بیندازد، در ادامه مینویسد: «گرچه نباید اهمیت تسلیح و تسلیحات را انکار کرد، اما صلح به عنوان فضیلتی اجتماعی و انسانی فقط وقتی پدیدار میشود که انسان به عنوان کانون دیپلماسی پشت سر نیروهای مسلح باشد و با مشروعیت بخشیدن به دولت و حاکمیت آن را مقتدر سازد. ظریف مهمترین عامل بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی به ایران را همین مسئله میدانست».
به واقع این سخنی بهغایت نارسا و پرابهام است. یعنیچه که «انسان باید پشت سر نیروهای مسلح باشد»؟! اگر نویسنده میخواهد دیدگاهی اگزیستانسیالیستی بروز دهد که این حرف با آن دیدگاه فاصله دارد؛ و اگر در عملیاتی وهمی و تخیلبافی میخواهد برای آقای ظریف وجههای انسانی و صلحطلب و برای منتقدان او وجههای جنگطلب و غیرانسانی دستوپا کند، که این دیگر جز تأسف واکنش دیگری نخواهد داشت.
اگر برای نویسنده سازندگی توضیح دیگری مقدور نیست و حرفش یک کلام همین است، برخی دوستان اصلاحطلب او کاش توضیح میدادند که «انسان به عنوان کانون دیپلماسی باید پشت نیروهای مسلح باشد تا به دولت و حاکمیت مشروعیت ببخشد» دقیقاً یعنیچی؟ بازی با کلمات که نیست! نیروهای مسلح از نظر ایشان چیستند یا کیستند که باید «انسان» در پشت آن قرار بگیرد؟! اگر فرض کنیم ایشان میخواهد بگوید نیروهای مسلح باید تحتاختیار دیپلماسی باشند و دیپلماسی هم راهش از دموکراسی میگذرد، پس باید دموکراسی را رواج داد تا از آن دیپلماسی بیرون بیاید و از دیپلماسی هم پشتوانهای برای نیروهای مسلح ساخت تا با همه این سلسلهمراتبها به صلح که فضیلتی انسانی است دست پیدا کنیم (آن هم نه همیشه فقط در دوران مسئولیت اصلاحطلبان و ظریف!)، اینجا مسئلهپیشرو یعنی غزه خودش را نمایان میکند: چرا از دل دیپلماسی امریکا و اسرائیل که از دموکراسیها بیرون آمدهاند، فضیلت انسانی صلح بیرون نمیآید و امریکا همزمان در چندین نقطه جهان در حال جنگ مستقیم یا نیابتی و در غزه در حال نسلکشی است؟!
متأسفانه با هر مقدار خوشبینی به این جملات نویسنده سازندگی نگاه کنیم، باز هم نمیشود از این بدبینی خلاص شد که «مسئول برنامه حفظ آثار و جاودانهسازی ارزشهای رئیسجمهور سابق» مسئولیت دیگری را هم برعهده گرفته و آن هم «حفظ آثار و ارتقای ارزشها و جاودانهسازی نامونشان وزیرخارجه دولت سابق» است. چیز دیگری از دل این کلمات نمیتوان بیرون کشید، نه اگزیستانسیالیسم، نه لیبرالیسم و نه دموکراسیخواهی. بیشتر ذوب در شخصیتها و بافتن کلمات برای ارتقای وجود درحال فراموشی حضرات است. این هم شغلی و کاری است، اما نه آن کار که جوهر مرد است، بلکه کاری که از آن کار دیگری بیرون میآید که «کار از کار خیزد در جهان»!
هنوز زمزمههای رئیسجمهور سابق که یک سال پس از برجام، در زمانی که اعضای کابینهاش در سفر به دور دنیا از «تقریباً هیچ» برجام گله میکردند، در گوش است که مؤمنانه و از سر خشوع و تقوا بر «ضرورت بهرهگیری از فرصت ماه مبارک رمضان به ویژه در فضای پسابرجام»! تأکید میکرد و میگفت: «پس از برجام هر روز یک گشایش جدید برای مردم حاصل میشود و این گشایشها جای شکرگزاری دارد.»! و این ارزشهای رئیسجمهور سابق و ارزشهای ضدموشکی و ضدتوان دفاعی وزیرخارجه او واقعاً نیازمند حفظ و جاودانهسازی است!
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید