جسارت خروج از برجام با ترامپ و بایدن چه کرد؟
تنها کسی که در جهان ترامپ را پس از خروج از برجام جسور خطاب کرد، نتانیاهو بود و حالا در پنجمین سالگرد این جسارت! نگاهی به نتایج و تبعات آن برای بازیگران حاضر در برجام، منطقه و جهان به خوبی نشان میدهد که آیا میتوان این اقدام تاجر کاخ سفید را در دسته اقدامات جسورانه قرار داد؟
به گزارش ایرنا، ۱۸اردیبهشت۱۳۹۷ نه برای ایران و نه دیگر طرفهای حاضر در توافق هستهای تاریخی عادی نیست؛ روزی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت امریکا در تداوم سیاستهای «اگزجره» خود در روابط بینالملل از توافق هستهای با ایران خارج شد و تحریمهای اقتصادی علیه ایران را بازگرداند. در پنجمین سالگرد این اقدام، نه ترامپی در کاخ سفید باقی مانده و نه کارزار تحریمها علیه ایران کارساز بوده و جمهوری اسلامی نه تنها سالگرد چهلوچهارمین پیروزی انقلابش را جشن گرفت که در مسیر منافع و ثباتش در پی تثبیت روابط با منطقه و جهان است.
۵سال پس از یک اشتباه
بررسی موقعیت هر یک از بازیگران برجام پس از پنج سال و نگاهی به نظریهبازیها (Game Theory) در روابط بینالملل حقایق جالبی درباره این تصمیم ترامپ و تبعات آن نشان میدهد. اوایل دهه ۸۰ شمسی، زمانی که جمهوری اسلامی برای رسیدن به دانش هستهای در تلاش بود و واشنگتن هم در تدارک بهانه تازه برای فشار بر تهران، روندی از سوی ایران آغاز شد که مهمترین هدف آن اثبات صلحآمیز بودن این تلاشها بود؛ روندی که به نوعی از گفتگوها و توافقات آشکار سعدآباد آغاز شد و با گفتگوهای پنهان در باشگاه افسران مسقط عمان ادامه یافت و به هتل کوبورگ وین رسید.
در تمام این دو دهه جمهوری اسلامی ایران بر دو گزاره از اصول خود تصریح داشت: فعالیتهای هستهای تهران صلحآمیز و این فعالیتها حق مسلم جمهوری اسلامی است. به منظور اثبات گزاره نخست، سالهاست گستردهترین همکاری را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان نهاد تشخیصدهنده صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای دارد و به اذعان گزارشگران این نهاد، حتی بهانهجوییهای بنیاسرائیلی! را هم به منظور اثبات نیت خود رفع میکند.
در مسیر اثبات گزاره دوم هم از اواخر سال۹۱ تا اواسط سال۹۴ به صورت پنهان و آشکار پای مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با امریکا نشست و به توافقی رسید که به اذعان رسانههای غربی، توافق قرن بود و آغاز صلح. با این همه، اما ترامپ بر سر پیمان خود نماند و با خروج از آن، عادت کهنه امریکا در زیادهخواهی را به بدعتی تازه در عهدشکنی تبدیل کرد.
کارزار فشار حداکثری در دوره ترامپ و کارزار انفعال حداکثری در دوره جو بایدن، دو استراتژی اعمالشده علیه جمهوری اسلامی بود که در هر برههای از این پنج سال شکل و رنگ متفاوت به خود میگرفت؛ گاهی فروش نفت ایران را محدود میکرد و گاهی از اعتراضات داخلی ایران در پی بهرهجویی بود. با این همه، اما واقعیت امروز نشان میدهد هر دوی این کارزار با شکست مواجه شده است و گرچه نمیتوان تأثیر تحریمهای غیرانسانی و غیرقانونی امریکا بر زندگی و معیشت مردم ایران را انکار کرد، اما جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل خود قربانی کابوسهای رژیمصهیونیستی و امریکا نشده و ایرانهراسیهای استودیوهای رنگارنگ این دو، نتوانسته است کاری از پیش ببرد.
بر اساس نظریه «بازیها»، بازیگران هر موقعیت و میدانی در بازی خود باید دو راهبرد در اختیار داشته باشند و با توجه به مجموع رویدادهای پنج سال گذشته اگر دو راهبرد امریکا در امضای برجام با ایران را محدودسازی توان هستهای تهران و گشایش مسیری برای دیگر محدودیتها در حوزه منطقهای و دفاعی فرض کنیم، میتوان گفت به هیچکدام از این دو هدف دست نیافته است.
برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با هشدار بموقع رهبر معظم انقلاب و اقدام مجلس پس از خروج امریکا از برجام، نه تنها محدود نشد بلکه در مسیر پیشرفت شتاب هم یافت و کاخ سفید نه تنها نتوانست ایران را در حوزه نفوذ منطقهای و توان دفاعی محدود کند، بلکه ایران امروز به قدرتی غیرقابل انکار در منطقه تبدیل شده است که بدون اعمال دیدگاه و منافعش رویدادی در منطقه روی نمیدهد.
دو راهبرد جمهوری اسلامی ایران در پنج سال گذشته حراست از توان و دانش بومی هستهای خود و کاستن از تأثیر تحریمها بر اقتصاد و معیشت مردمش است که ردپای موفقیت نسبی هر دو راهبرد را میتوان در گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیشرفت برنامه صلحآمیز ایران از یک سو و تداوم زندگی و اقتصاد مردم ایران با وجود تمام تنگناهای آن را از سوی دیگر مشاهده کرد.
پنج سال پس از بیقانونی دولت امریکا در قبال توافق هستهای با ایران، با نگاهی به دیگر طرفهای برجامی هم میتوان به نتایج قابل تأملی درباره آنها رسید. تروئیکای اروپا یکی از سختترین آسیبها را از این اقدام به اصطلاح جسورانه به خود دید. پس از این خروج اروپا بسیار تلاش کرد در قالب نقشی مستقل و متفاوت در میدان رویدادها حاضر شود. شعبدهبازیهایی مانند اینستکس و دیگر کانالهای ارتباطی و تماسهای به ظاهر دلگرمکننده در راستای این نقش مستقل ارزیابی میشد، اما در واقعیت روابط بینالملل، اتحادیه اروپا و سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان، نه میتوانند و نه میخواهند فراتر از امریکا به نقشآفرینی بپردازند و نشانه مشهود آن هم پنج سال انفعال در رابطه با برجام و ایران است.
در بررسی راهبردهای سه کشور اروپایی در قبال برجام میتوان آنها را به دو دسته اقتصادی و سیاسی تقسیم کرد؛ اروپا بازار ایران را فرصتی برای صنایع خود میدید و برجام را فرصتی برای دسترسی به آن بازار. کنترل خاورمیانهای که میتوانست هر آن درگیر جنگی تازه شود و سیل عظیم مهاجران را به مرزهای اروپا روانه کند، اروپا را به ایجاد ثبات در خاورمیانه ملزم میکرد و در این میان نقش ایران، عیانتر از آنی بود که بتوان نادیدهاش گرفت. واقعیت رویدادها در پنج سال گذشته و تبعات اقدام جسورانه ترامپ نشان میدهد پاریس، برلین و لندن هم در پیشبرد راهبردهای خود با شکست مواجه شدند و خبری از بازار ایران و منافع اقتصادی برای آنها نیست.
هر اندازه اروپا در داستان برجام در موضع انفعال فرو رفت، روسیه و چین توانستند در مناسبات با ایران و معادلات منطقهای نقشآفرین اصلی باشند تا آن اندازه که از بلوک جدید در جهان با همراهی روسیه و چین سخن گفته شود و همین برای موفقیت راهبردهای مسکو و پکن که محور اصلی آن شکستن هژمونی واشنگتن است، کافی خواهد بود تا جهان به این نتیجه برسد که چین در جنوب غرب آسیا و روسیه در شمال غرب آن نقشآفرین اصلی بوده و همراه ایران هستند.
هشدار درباره افول ستاره دیپلماسی
سیب سیاست در روابط بین سرزمینها در پنج سال گذشته به گونهای چرخید که امروز دیگر به یقین میتوان گفت اقدام دونالد ترامپ نه یک اقدام جسورانه که به تعبیر «علی باقری» مذاکرهکننده ارشد ایران، ضربه بزرگ به «حاکمیت قانون در سطح بینالمللی» بود؛ ضربهای که گرچه مستقیم ایران را هدف گرفته بود، اما شواهد نشان میدهد، بومرنگی بوده است که راهبردهای بازیگران طراح این ضربه را هدف قرار داد. جمهوری اسلامی ایران بر همان عهد نخستین در حراست از گزارههای خود پابرجاست، هنوز هم استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای را حق مسلم خود و هنوز هم برای اثبات حسننیت دیپلماسی را بهترین گزینه میداند؛ موضعی که «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه ایران در گفتگو با «جوسپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به آن اشاره و اصل گفتگو بر اساس احترام متقابل را گامی مهم و تعیینکننده برای رفع موانع و حرکت به سمت جلو در مسیر مناسبات اروپا و جمهوری اسلامی ایران دانست و با اشاره به گفتگوهای انجامشده اخیر ایران با اروپا اظهار داشت: برداشت ما این است که طرفهای مقابل در مسیر برداشتن گامهای مثبت قرار دارند و جمهوری اسلامی ایران همواره از ابتکارات سازنده استقبال میکند.
این استقبال، اما ابدی نخواهد بود و این بخش از موضع جمهوری اسلامی ایران را هم باقریکنی در توئیتی مورد تأکید قرار داد و نوشت: «در حالی که تدابیر جبرانی مشروع ایران در حوزه هستهای ادامه دارد، از سرگیری اجرای کامل توافق که عنصر اساسی آن رفع مؤثر و پایدار تحریمها باید باشد، در صورتی که طرف ناقض (و اتحادیه اروپا/تروئیکا) اراده سیاسی معتبری برای نهاییسازی مذاکرات نشان دهد، ممکن خواهد شد و هیچ فرصتی دائمی نیست.»
تجدید نظر در بازی برجامی از سوی امریکا، تنها راه رسیدن به منافع هر یکی از بازیگران حاضر در این توافق است، اما جهان و تغییرات آن، تا همیشه منتظر این تجدیدنظر نخواهد بود و شتاب تحولات، کندی بایدن را تاب نخواهد آورد.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید