گفت‌وگوی «فردا» با رئیس پیشین انجمن جنگلبانی در سالروز ملی‌‍شدن جنگل‌ها

تخریب جنگل‌ها ناشی از ضعف سیاستگذاری محیط‌ زیستی یا اهمال‌کاری مسئولان؟

کد خبر: 1201316

هادی کیادلیری می‌گوید: باید مشخص شود توسعه کشور روی دوش کدام بخش است. از آنجایی که کشاورزی پاسخگوی این توسعه نیست بار اصلی این بخش روی دوش منابع طبیعی قرار گرفته است.

تخریب جنگل‌ها ناشی از ضعف سیاستگذاری محیط‌ زیستی یا اهمال‌کاری مسئولان؟

گروه جامعه سایت فردا: به گواه تقویم درست 60 سال پیش در چنین روزی جنگل‌های ایران ملی شد. آنطور که در تاریخ ثبت شده 6 بهمن 1341 جنگل‌های ایران که آن را معادن طلای سبز لقب داده بودند و مراتع کشور ملی شد و با این حساب نزدیک به ۱۲۰ میلیون هکتار جنگل‌های و مراتع کشور برای بهره برداری ملی در اختیار دولت قرار گرفت. اما بر هیچکس پوشیده نیست که طی همه این سالها روند نابودی جنگل‌های ایران شتابی شگفت داشته است. آنقدر که اگر همین رویه ادامه داشته باشد تنها با دیدن جنگل‌های متراکم تنها 30 سال فاصله داریم و پس از سه دهه در ایران از جنگل اثری نخواهد بود. پای حرف‌های دو کارشناس نشسته‌ایم و پرسیده‌ایم اساسا دولت باید چه اولویت‌هایی در رابطه با حفظ جنگل‌های ایرانبه کار ببندد.

جنگل را باور کنیم

تلخ است این نکته که در زمانه حاضر به سیاست‌گذاران و دولت‌مردان بگوییم پیش از اخذ هر تصمیمی و اجرای هر سیاستی باور کنید که وجود جنگل‌ها به مفهوم وجود حیات و زندگی ساکنان ایران زمین است. اما این حقیقت تلخ وجود دارد و آنقدر آشکار است که حتی در صدر فهرست اولویت‌های مورد درخواست کارشناسان این حوزه از دولت قرار دارد. کاظم نصرتی نصر‌آبادی کارشناس ارشد جنگل  معتقد است اساسا محیط زیست و منابع طبیعی جزو موارد فراموش شده دولت‌هایند. او به فردا می‌گوید « علیرغم اینکه عرصه‌های منابع طبیعی بستر زندگی است ولی فراموش شده است و از دید کلان دولت‌ها و در اقتصاد،‌ بودجه‌ریزی و برنامه‌ریزی کلان کشور جایگاه مناسب خود را نداشته و ندارد.» مصداق این فراموشی تاریخی از نگاه این کارشناس «فهم اشتباه ما از معنای توسعه» عنوان می‌شود. او معتقد است ما از ابتدا با شعار توسعه دست به تخریب عرصه‌های جنگلی و منابع طبیعی زده‌ایم و «نتیجه این رویکرد این شده است که ما اراضی کشاورزی حاصلخیز و دایر و تاریخی‌مان را از دست دادیم و تبدیلشان کردیم به ساخت و ساز .» وقتی این موضوع تلخ‌تر است که بدانیم آنچه نیاز داشتیم و داریم توسعه کشت بوده است، به این معنا که به جای آنکه ما بهره‌وری از محصول در واحد سطح را بالا ببریم  و کشاورزی را مکانیزه کنیم آمدیم سطح زیر کشت را توسعه دادیم و کشاورزی را منتقل کردیم به دامنه‌ها و حتی تا قله کوه‌ها. همین رویه است که  کاظم نصرتی از آن با عنوان «خرج کردن سرمایه از جیب» خود یاد می‌کند و به فردامی‌گوید «برای این سرمایه نه تنها هیچ ارزشی قائل نیستیم بلکه حاضر نیستیم جایگاه آن را در کلان کشور ببینیم.»

حفظ جنگل مانند حفظ مرز است

 اگر قائل باشیم که واحد منابع طبیعی حوضه آبخیز است باید قبول کنیم که از همان ابتدا تا انتهای این حوضه باید یک تعادل و توازنی برقرار باشد. اما طی سال‌ها با رواج نهضت سدسازی تمام این یکپارچگی واحد حوضه‌های آبخیز را از بین برده‌ایم. نهضت سدسازی اما با یک پیوست پررنگی به نام توسعه صورت گرفته است. مشابه همین اتفاق در بسیاری دیگر از عرصه‌های طبیعی تکرار شده است، به نام معیشت مردمان دام‌داری در مراتع طبیعی را افزایش داده‌ایم و آن رویشگاه‌ها را از بین برده‌ایم، به نام کشت اراضی شیب‌دار جنگلی را واگذار کرده‌ایم و .... اما سوال تاریخی و محوری در همین جا شکل می‌گیرد. اینکه آیا توسعه با منافع طبیعی در تضاد است؟  کاظم نصرتی نصر‌آبادی کارشناس ارشد جنگل  می‌گوید حفظ آب و خاک درست مثل حفظ مرزهای ایران اهمیت دارد و  معتقد است  این مقوله از آنجا که بستر حیات و زندگی ما را تشکیل می‌دهد باید جزو اولویت دولت‌ها باشد. او به فردا می‌گوید «حفظ منابع طبیعی مانع توسعه نیست، به این مفهوم که بر خلاف باور بسیاری توسعه هیچ تضادی با مناطبع طبیعی ندارد. توسعه و حفظ محیط زیست در هر کشوری در امتداد یکدیگر قرار دارند. کشوری توسعه یافته است که منابع طبیعی توسعه یافته‌ای داشته باشد. اولویت ابتدایی هر دولتی در این زمینه باید ارجح قرار دادن همین مفهوم باشد.»

نیازمند یک تغییر کلان

هنوز در بدنه نظام مدیریتی ایران سخت است پذیرفته شود که توسعه را می‌توان با حفظ منابع پایه و طبیعی ایران شکل داد. این گزاره نیازی به آمار و داده و نمودار ندارد و وضعیت کنونی ما در عرصه منابع پایه خود گویای چنین ذهنیتی است. هادی کیادلیری رئیس پیشین انجمن جنگلبانی هم معتقد است دولت آینده پیش از هر اقدامی در زمینه جنگل‌ها باید تکلیفش را با یک پرسش مهم و محوری مشخص کند.  او این پرسش را «یک تغییر کلان» و مهم می‌داند و به فردا می‌گوید « باید مشخص شود توسعه کشور روی دوش کدام بخش است. در حال حاضر این توسعه روی بخش کشاورزی قرار دارد و  هر چند به دلیل مباحثی همچون امنیت غذایی،  کشاورزی اهمیت بالایی دارد اما از آنجایی که کشاورزی پاسخگوی این توسعه نیست بار اصلی این بخش روی دوش منابع طبیعی قرار دارد. از استفاده بی‌رویه آب‌های زیرزمینی بگیرید تا قوانین بسیاری که هر روز اجازه استفاده از عرصه‌های طبیعی را گسترده‌تر می‌کند و سطح کشاورزی را افزایش می‌هد.» وضعیت منابع پایه از جمله‌ جنگل‌های ایران بسته به پاسخ به همین پزسش است. کیادلیری به فردا می‌گوید « این یک تصمیم کلان است، شاید به همین دلیل است که ما با گذشت 4 دهه هنوز یک آمایش سرزمینی نداریم چون نتیجه این آمایش سرزمین تناقض مهمی با همین موضوع دارد. به این مفهوم که با آمایش سرزمین باید تن به تغییر کاربری بسیاری از این اراضی بدهیم و در بسیاری از جاها اجازه کشاورزی ندهیم.» آنطور که از حرف‌های رئیس پیشین انجمن جنگلبانی می‌توان متوجه شد اولویت‌های بعدی هر دولتی با مشخص شدن پاسخش به این سوال مهم شکل می‌گیرد و در صورت عدم رسیدن به نتیجه مشخص برنامه‌های دیگر در این زمینه کارایی لازم را نخواهد داشت.

تضاد منافع و قربانی به نام جنگل

«سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی معقول و مبتنی بر واقعیت‌های کنونی طبیعت» همانقدر که یک خواسته بدیهی به نظر می‌رسد خواسته‌ای کلی و مهم است. اما وقتی مصداق‌های این خواسته از زبان کارشناسان مطرح می‌شود متوجه می‌شویم چقدر برنامه‌های چند دهه اخیر پیرامون این موضوع با واقعیت‌های موجود در طبیعت در تضاد بوده است. باید بدانیم ایران از جمله کشورهایی در خاورمیانه است که در استفاده از دانش‌های بومی و وارداتی پیشرو بوده  اما آرام آرام با تغییر نگرش کلی از اهمیت محیط زیست کاسته شده و حالا به جایی رسیده‌ایم که هر کمبودی را با استفاده از عرصه‌های طبیعی جبران می‌کنیم. کاظم نصرتی به فردا می‌گوید «وقتی این اهمیت کاهش یافت سیاست‌های غلط بسیاری روی طبیعت پیاده شد. مصداق‌های این سیاست‌های اشتباه بسیار است، از اجرای طرح طوبی توسط وزارت جهاد کشاورزی بگیرید تا واگذاری اراضی شیب‌دار برای توسعه باغات که همه آنها به تخریب عرصه‌های طبیعی ختم شد.» این کارشناس جنگل معتقد است  تاثیرات بلندمدت این سیاست‌ها آنقدر زیاد است که حتی ما مجبور خواهیم شد برخی از زیستگاه‌هایمان را تخلیه کنیم. این نکته در اعلام اولویت مورد اشاره هادی کیادلیری هم قرار گرفته است. او هم معتقد است اولویت مهم دولت  آینده باید «جراحی ساختاری» در این حوزه باشد. او به فردا می‌گوید «در حال حاضر اداره منابع طبیعی و جنگل‌ها زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی قرار دارد به این مفهوم که وزارتخانه‌ای که به دنبال تولید و کشاورزی است  هیچ همخوانی با اداره‌ای که به دنبال حفظ منابع طبیعی است ندارد. این دو نهاد به شکل مشخصی تضاد منافع دارند اگر همین حالا این اداره بخواهد لایحه‌ای را به مجلس ارسال کند که بر اساس آن مشکلات اراضی و دام‌ها را رفع کند وزارت جهاد کشاورزی اجازه چنین کاری را نخواهد داد!»

هیچ برنامه‌ای نداریم

اولویت دیگر دولت در نگاه هر دو کارشناس مشترک است. هادی کیادلیری معتقد است باید راه ورود کارشناس جنگل را به حوزه مدیریتی باز کرد و از این انتقاد دارد که مدیران همواره اغلب با رابطه وارد شده‌اند و حتی در طرح‌های موثری همچون «تنفس جنگل» به دلیل درک نادرستی از آن کارایی لازم را نداشتند. کاظم نصرتی هم وجود طرح و اجرا و عملیات را لازم می‌داند و معتقد است آنقدر خلا این موضوعات آشکار است که باید در اولویت دولت قرار بگیرد.

در حال حاضر ما پنج منطقه رویشی در کشور داریم. در راس آنها جنگل‌های شمال قرار دارد،‌ پس از آن ارسباران، زاگرس، مانگروهای خلیج فارس و منطقه ایران ـ تورانی که در نواحی مرکزی ایران قرار دارد. قانون به صراحت عنوان کرده است که عرصه‌های جنگلی باید توسط طرحی اداره شود که سازمان جنگل‌ها تهیه کرده و یا توسط خود این سازمان یا افراد حقیقی و حقوقی و شرکت‌هایی که توسط این سازمان تاسیس شده‌اند اجرا شود. . کاظم نصرتی کارشناس ارشد جنگل به فردا می‌گوید «ما در تمام این چند دهه نتوانستیم این عرصه‌ها را تحت پوشش طرح قرار بدهیم. در ارسباران و زاگرس طرح‌های پراکنده‌ای تهیه شد که پایش و ارزیابی درستی روی آن صورت نگرفت و کار به جایی رسیده است که در حال حاضر استان‌هایی که 45 تا 50 درصد منابع آبی کشور را تولید می‌کردند حالا با تانکر به آنها آبرسانی می‌شود!» به گفته او  تهیه طرح برای جنگل‌های شمال ایران از اواخر دهه 30 آغاز و طرح‌هایی هم عملیاتی شد و این طرح‌ها هم به طور نسبی موفقیت آمیز بود. همین طرح‌ها که قابل پایش و ارزیابی و مدیریت بود در سال 95 با یک مصوبه مجلس تعطیل و رها شد! آنطور که از حرف‌های این کارشناسان می‌توان متوجه شد امروزه جنگل‌های شمال ایران به نوعی رها شده است و به جز یک برنامه حفاظتی محدود ( طرح تنفس جنگل )  جنگل‌های شمال ایران در یک سردرگمی محض قرار دارد. کاظم نصرتی می‌گوید «نتیجه این کار منجر به این اتفاق شده که کارشناسان جنگل ما از این عرصه‌ها خارج شده‌اند و وظیفه حراست به یک عده قرقبان و جنگل‌بانانی سپرده شده که تعداد آنها هم با استانداردهای معمول جهانی فاصله معناداری دارد».

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها