کارکرد عبدالله نوری برای اصلاح‌طلبان چیست؟

حساب ویژه اصلاح‌طلبان بر روی یلتسین اصلاحات

کد خبر: 1193296

برای جریان اصلاحات عبدالله نوری، کسی است که نیاز به شارژ و تحریک و تحریص ندارد؛ او کسی است که خود میدان دار محافل اصلاح طلب است و از خاتمی کمتر خسته است.

حساب ویژه اصلاح‌طلبان بر روی یلتسین اصلاحات

از جماعت اصلاح طلب پنهان نیست، از شما چه پنهان که این جریان بالاخره موفق شد، کسی که سال‌هاست در حال دست و پا زدن برای جانشینی خاتمی هست را به حرف بیاورد. راستش را بخواهید کم کم داشت دیر می‌شد، خصوصاً آنکه کسی تره‌ای هم برای حرف‌های خاتمی خورد نکرده بود. واقعیت آن است که بحران رهبری در جریان اصلاحات مدت‌هاست وجود دارد. اگر در زبان و نوشتار افرادی نظیر عباس عبدی، محمدرضا تاجیک و حتی سعید حجاریان اندکی دقت کنیم، این مساله به صراحت عنوان شده است. وانگهی طیف جوانان اصلاح طلب نیز بین مطالبات خود با ایده و اندیشه‌های رهبری مانند خاتمی، فاصله معناداری حس کرده است. سوالی که بوجود می‌آید آن است که چرا به یکباره عبدالله نوری این پرده سکوت را شکست و تصمیم گرفت، بیانیه اصلاح طلبان را به نام خود منتشر کند؟

کارکرد این بیانیه را نمی‌توان به یک موضع گیری تند صرف خطاب به مردم و نظام، محدود کرد. واقعیت این است که مدت‌هاست به گفته متفکرین و تئوریسین‌های خود این جریان، اصلاحات با بحران سرمایه اجتماعی و کاهش محبوبیت عمومی مواجه شده است.

کلان مساله این جریان اکنون، مساله نمایندگی مطالبات عمومی است. هرچه بیانیه می‌دهد یا از خاتمی خرج می‌کند، هیچ بازخورد معتبر اجتماعی دریافت نمی‌کند. این گونه رفتارها بیشتر از آنکه چاره‌ای برای علاج مساله گفته شده باشد، تابعی از وضعیت انفعالی و جاماندگی این جریان از مطالبات عمومی است. می‌خواهد به هر نحوی شده از کوران حوادث عقب نمانده باشد، برای همین هم هست که در کلام و بیان خود بجای استدلال منطقی یا نسخه علاج، مشغول دمیدن در شیپور تندروی یا توجیه خشونت آشوب گران هستند. بیانیه عبدالله نوری هم، چیز جدیدی برای عرضه ندارد. همان هست که قبلاً در بیانیه‌های متعدد ارگان‌های مختلف اصلاح طلب آمده است. در عین حال این بیانیه یک کارکرد جدید دارد. کارکردی که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت.

جریان اصلاحات در مواجهه با حوادث بوجود آمده، راه حل‌ترمیم سرمایه اجتماعی را در تند کردن فضا علیه مردم و نظام دنبال کرده است. به گمان آنها برای احراز نمایندگی معترضین، باید زبان و بیان تندو تیزتری داشت. اینگونه شاید بتوانند گوی سبقت را از جریان ضدانقلاب خارج نشین بربایند. در عین حال آنها انتظار دارند این رفتار تندشان نزد نظام منطقی نیز جلوه کند. برای همین مدام بر فاصله خود با ضدانقلاب تاکید می‌کنند. طوری که گویا اگر در این شرایط حرفی ضد نظام زده باشند، باید این حرف یا بیان را به نفع نظام معنا کرد. آن‌ها بین خود و ضد انقلاب یک مرز خودپنداشته و فرضی ترسیم می‌کنند و از مردم و حکومت می‌خواهند این مرز را واقعی فرض کنند. به هر حال این حوادث منجر به جرات یابی بیشتر آنها در رادیکال کردن فضا شده است. آن‌ها بارها مسیر خاتمی را آزموده‌اند، اما رد چنین جراتی را کمتر یافته‌اند. طبیعی است که به سمت فردی بروند که جرات بیشتری داشته باشد.

عبدالله نوری محتمل‌ترین گزینه جایگزین خاتمی به عنوان رهبر جریان اصلاحات است. هم طیف جوانان اصلاح طلب به او عنایت بیشتری دارند، هم عناصر رادیکال اصلاح طلب، رفتار و کردار او را بیشتر می‌پسندند، هم از استحکام رأی و نظر بیشتری نسبت به خاتمی برخوردار بوده و آن تذبذب و محافظه کاری او را ندارد و هم اینکه دارای ظرفیت شیخوخیت بیشتری نسبت به دیگر عناصر این جریان است.

از مقایسه لحن این بیانیه با لحن بیانیه خاتمی می‌توان فهمید چرا، اصلاح طبان حساب ویژه‌ای روی او باز کرده‌اند. برای جریان اصلاحات اگر کسی باشد که بتواند مرّ حرف‌های محفلی این جبهه را علناً بزند، مسلماً او رابر دیگران ترجیح می‌دهند. اگر کسی باشد که مذاکرات درون حزبی اتحاد ملت، اتحاد ملی و یا حتی کارگزاران را بی پرده بیان کند، مسلماً او را بر دیگران ترجیح می‌دهند. اگر کسی باشد که چنین ظرفیت‌هایی داشته باشد، اما هنوز سرمایه او را نسوزانده و خرج نکرده باشند، مسلماً او را بر دیگران ترجیح می‌دهند.

برای جریان اصلاحات عبدالله نوری، کسی است که نیاز به شارژ و تحریک و تحریص ندارد. او کسی است که خود میدان دار محافل اصلاح طلب است. از خاتمی کمتر خسته است. مانند خاتمی نیست که برای سرپانگاه داشتن او، به هر مستمسکی، متوسل شوند. با همه این امکان‌ها و ظرفیت‌ها، باید گفت، هم متفکرین و عناصر تندرو اصلاح طلب در اشتباهند و هم خود عبدالله نوری خواهد فهمید که این راهش نیست. وضعیت کنونی جریان اصلاحات که می‌توان آن را نوعی وضعیت استنثنایی نامید، موجب بروز رفتارهای غیرطبیعی و آنرمال توسط عناصر این جبهه شده است. به یک معنا شاید در وضعیت استثنایی جریان اصلاحات به فکر کسی باشد که او هم استثنایی عمل می‌کند، مثلاً برخلاف مشی سکوت خود به یکباره بعد از سه ماه روزه سکوتش را شکسته و بیانیه می‌دهد. وضعیت استثنایی نیز آدم خودش را می‌خواهد. از طرف دیگر، در وضعیت استثنایی بحران رهبری جریان اصلاحات بیش از پیش خود را نمایان کرده است. بنابراین بی وجه نیست که کسی مانند عبدالله نوری مشتاق تحرک و موضع گیری شود.

اما باید این زنهار را هم به اصلاحات و همه به عبدالله نوری داد که چنین رفتار و کنش استثنایی، ممکن است آینده سیاسی این جریان را پرمخاطره سازد. بیم آن می‌رود که چنین رفتاری، استثناء را تبدیل به قاعده کند. تجربه سیاسی اصلاحات از دوران دوم خرداد تا کنون چنین موضوعی را تأیید می‌کند. زیست در استثناء، یک جریان سیاسی را کوتاه افق می‌کند. او را منتظر حادثه می‌کند. اصالت زدایی می‌کند. او را تبدیل به جریان حاشیه‌ای می‌کند. جریانی وابسته به ائتلاف یا اجاره نشین. اصلاحات برای تغییر ریل بیست و چند ساله خود، مدام در حال تکرار اشتباه است، این اشتباهات او را از چشم مردم و نظام انداخته است. بحران درونی اصلاحات، حاصل رفتار استثنایی این جریان است، راه حل تکرار همان رفتار نیست. راه حل طبیعی شدن و غیرامنیتی شدن این جریان است. اصلاحات باید تصمیم بگیرد می‌خواهد یک بازیگر سیاسی باشد یا یک جریان امنیتی.

فارس

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد