تحلیل از چپ و راست؛
خون افشاگر
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
رخدادهایی که از آینده میآیند
محمدرضا تاجیک در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «یک- ژیژک میگوید: گاه ریشه و عامل تروما در گذشته نیست، بلکه منشا آن «آینده» است.دریدا حادثه ۱۱ سپتامبر یا خطر استفاده از سلاح هستهای را مثال میزند. بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان حادثه ۱۱ سپتامبر را یک رویداد خاص تاریخی دانستهاند. دلیل اینکه ۱۱ سپتامبر به یک رویداد ویژه تبدیل شده است را باید در زمانمندی تروما (مصیبت، درد) جستوجو کرد. دلیل اصلی هراسآور بودن و دردناک بودن این حادثه این نیست که اکنون در حال وقوع است یا در گذشته اتفاق افتاده است، دلیل اصلیاش ترس ما از تکرار آن در آینده است. آینده منشا اصلی ترسها و خطرهاست. ۱۱ سپتامبر فقط علامت و هشداری است برای وقایع هولناکتر آینده.ما همواره در معرض تهدید حادثهای ناگوارتر از حوادث گذشته در آینده هستیم.تروما ماهیتی زمانی دارد (زمان در معنایی که هایدگر آن را در هستی و زمان مطرح کرده است) که با خطر، ترس و تهدید گره خورده است.زمانمندی از دید هایدگر با مساله دیگری نیز در پیوند است: به -سوی- مرگ بودن. مرگ اتفاقی است آینده و در آینده. به -سوی- مرگ-بودن بر زمانی بودن امور صحه میگذارد، اتفاقی در آینده که کل گذشته و حال ما رو به سوی آن دارد. قضیه خطرات آینده در اینجا مطرح میشود؛ امری از اساس غیرقابل محاسبه، غیرقابل پیشبینی و غیرمنتظره که موجودیت زنده و اکنون حاضر ما را هر آن به «مخاطره» میافکند. این امر ناممکن، تعریفناپذیر و تهدیدکننده اکنونِ زنده امری است در-راه و آینده که از آن گریزی نیست. البته همین پیشبینیناپذیری و مهارناپذیری که اکنون زنده را به خطر میافکند خود شرط احساس مسوولیت، برنامهریزی و تصمیمگیری است.آنچه میآید و در راه است با خطر و تهدید گره خورده است. آینده یعنی خطر و تهدید. این خطر و تهدید را میتوان به دو شکل نشان داد: بهطور کلی و بهطور خاص با رجوع به حوادث دردناک. امر برآشوبنده و غیرمفهومی در- راه بهطور کلی موجودیت اکنونی را به خطر میافکند. به همین دلیل دریدا در یکی از مهمترین آثار اولیهاش مینویسد: «آینده را میتوان فقط در قالب یک خطر مطلق انتظار کشید. همین خطر است که از امور قوامیافته معمول میگسلد و تنها میتوان آن را به مثابه نوعی امر غولآسا و ترسناک عرضه داشت و به گوش دیگران رساند.» بهطور کلی آنچه در راه است و به مثابه بخش محوشونده رد از چنگ ما میگریزد، خود به صورت دیگری تام و تمام (the wholly other) به ما یورش میآورد. منظور از دیگری تام و تمام همه دیدگاههای متفاوت دیگری است که امکان به چالش کشیدن دیدگاههای ما را دارند، همه افراد یا حوادث دیگری که میتوانند موقعیت ما را به خطر بیندازند.
دو- در این ساحت نظری میخواهم بگویم در فردای رخدادی که این روزها تجربه میکنبم، رخدادهایی در راهند و از اینرو، آینده ممکن است به صورت یک دیگری تام و تمام نمایان شود. تنها راه مصون ماندن از چالش و هجمه بنافکن و شالودهشکن این دیگری تام و تمام، تن دادن به یک «رخداد قبل از رخداد» است. با بیانی پارادوکسیکال، فقط یک رخداد میتواند از رخداد در راه ممانعت کند. اما آن رخداد که میتواند مانع رخدادهای در راه شود، کدام است؟بگذارید با رجوع به مفهوم «تکرارِ تفاوت» دلوز، تلاش کنیم پاسخی به این پرسش بدهیم. در نزد دلوز، تکرار نه به مثابه به یاد آوردنِ امرِ گذشته و به اجرا درآوردنِ آن، بلکه به مثابه جدا شدن و فرارفتن از آن است. به عبارت دیگر، تکرار به معنای وفاداری به تکانه خلّاقِ آنچه امری را در گذشته امکانپذیر ساخته، به حرکت درآورده و نهایتا اجرایش کرده است.
پس، تکرار همان عقبنشینی به مبدا و نقطه صفر و حرکت کردن به گونهای دیگر، از مسیرِ دیگر و پایین آمدن از قله کوه؛ نه به خاطر پذیرش شکست که به خاطر فتحِ کاملِ آن است. تکرار دوباره شکست خوردن است، بهتر شکست خوردن، دوباره امتحان کردن، بهتر امتحان کردن. شاید تنها این نوع «تکرار» است که میتواند از تکرار رخدادهایی همچون رخداد اخیر مانع شود. پس، عقل سلیم و معطوف به بقا، اصحاب قدرت امروز جامعه را بیش از همیشه به بازگشت به تکانههای اصیل انقلاب، یعنی عدالت، آزادی، برابری، کرامت انسانی، مردمسالاری و... بالا آمدن از قعر شب زیست جهان خود و پذیرش ناکامیها و کژرویها و کژکارکردیها و کژنگریستنها میخواند.»
خون شهدای شیراز افشاگر پیوند جنایتکاران
عباس حاجی نجاری در سرمقاله «جوان» نوشت: «دشمنان مردم ایران پس از ناکامی در پیشبرد اهدافشان در اغتشاشات اخیر در حالی با توسل به گروهک تروریستی داعش یکی از خونینترین اقدامات تروریستی تاریخ کشور را رقم زدند که همه مسیرهای طی شده از سوی آنان برای ایجاد یک جریان اجتماعی در کشور برای حمایت از اغتشاشات اعم از فراخوان و به کارگیری تمامی رسانههای حقیقی و مجازی وابسته، اعمال فشارهای بین المللی بر ایران، کشته نماییها وکشتهسازیهای متعدد، اعلام حمایت صریح سران اروپا وامریکا، وکارناوال مشترک گروهکهای تروریستی در برلین و... آنها را به اهدافشان نرسانده بود.
دشمنان مردم ایران پس از ناکامی در پیشبرد اهدافشان در اغتشاشات اخیر در حالی با توسل به گروهک تروریستی داعش یکی از خونینترین اقدامات تروریستی تاریخ کشور را رقم زدند که همه مسیرهای طی شده از سوی آنان برای ایجاد یک جریان اجتماعی در کشور برای حمایت از اغتشاشات اعم از فراخوان و به کارگیری تمامی رسانههای حقیقی و مجازی وابسته، اعمال فشارهای بین المللی بر ایران، کشته نماییها وکشتهسازیهای متعدد، اعلام حمایت صریح سران اروپا وامریکا، وکارناوال مشترک گروهکهای تروریستی در برلین و... آنها را به اهدافشان نرسانده بود.
حادثه تروریستی حرم حضرت احمد بن موسی (ع) در شیراز با عاملیت یک عنصر وابسته به گروهک تروریستی داعش در شامگاه چهارشنبه چهارم آبان ماه که بر اساس تقویم اغتشاشگران همزمان با چهلم فوت خانم امینی بود، در شرایطی اتفاق افتاد که در حالی که هموطنانمان در حرم مطهر شاهچراغ در خون خود غوطه میخوردند مدعیان سوگواری خانم امینی بر سر مزار او به سوت وکف مشغول بودند و همزمان دیگر عوامل گروهک منافقین وتجزیهطلبان در آمل و تهران وکردستان و سیستان بلوچستان و... با انجام اقدامات تروریستی علیه تعدادی دیگر از همو طنان ابعاد دیگری از این پروژه مشترک را رقم میزدند.
این اقدام تروریستی در عین حال پیوند عملی تروریستهای دست ساخته قدرتهای استکباری علیه امنیت مردم ایران را اثبات کرد و همانگونه که بر اساس نقشه راه طراحی شده دشمنان نظام اسلامی که در بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه بر آن تأکید شده است، در این اغتشاشات همه ظرفیتهای ممکن برای شکست اراده مقاومت مردم ایران به میدان آمده است تا اهداف جبهه مشترک استکبار و عوامل تکفیری و سران کشورهای مرتجع منطقه را محقق کنند. به همین دلیل بعد از اقدام گروهک تروریستی داعش وپذیرش مسئولیت این عملیات برای مردم ایران تردیدی باقی نماند که این روزها با فتنهای مواجهند که در آن همه گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب و مخالف با نظام اسلامی، اعم از داعش، منافقین، سلطنت طلبها، همجنسبازان، دموکرات وکومله وجیشالظلم والاحوازیه با هم متحد و علیه مردم ایران به صحنه آمده اند.
اگرچه پیش از این نقش امریکاییها در حمایت و هدایت اغتشاشات با اذعان صریح مقامات امریکایی اثبات شده بود، به گونهای که جو بایدن، رئیسجمهور امریکا در بیانیهای به حمایت از اغتشاشات پرداخت و مدعی شد که او «در کنار مردم ایران ایستاده است.» و «ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم گفته بود که «توافق هستهای ایران» در حال حاضر تمرکز امریکا نیست و اذعان کرد دولت این کشور در عوض بر حمایت از اغتشاشگران در ایران تمرکز کرده است، امابیانیه مشترک وزارت اطلاعات وسازمان اطلاعات سپاه که روز جمعه ششم آبان ماه منتشر شده پیشینیه این اعلام حمایت مقامات امریکایی از اغتشاشات را افشا کرد. در این بیانیه در مورد تلاش سرویسهای جاسوسی طراح این پروژه آمده است که سرویس جاسوسی سیا (C. I. A) از همکاری نزدیک سرویس اطلاعات خارجی انگلیس خبیث، سرویس اطلاعات خارجی رژیم کودک کش صهیونیستی (موساد) و سرویس اطلاعات خارجی اَشرافیت بَدَوی آلسعود و چند کشور دیگر برخوردار بود. اطلاعات معتبری در اختیار است که برنامه ریزی و اجرای عملیاتی بخش عمده آشوبها توسط سرویس موساد با همکاری شقیترین گروهکهای تروریستی صورت گرفته است. مستندات اشاره شده در این بیانیه در مورد حضور مقامات امریکایی در نشستهای منافقین، تلاش امریکاییها برای ادغام شاخههای گروهک دموکرات وائتلاف با کومله، ارتباط با سران گروهک جنایت پیشه جیشالظلم، گوشهای از اقدامات امریکاییها برای زمینهسازی برای اغتشاشات اخیر از چند ماه قبل را به تصویر کشیده است.
در این بیانیه همچنین به نقش سرویسهای اطلاعاتی امریکا و رژیم صهیونیستی در شناسایی وسازماندهی اراذل و اوباش هم اشاره شده وتأکید شده است که این سازمانها با ارتباطگیری با اراذل و اوباش متردد به خارج از کشور در مراکز قمار و فساد و فحشا تلاشهای گسترده برای آموزش و سازماندهی وتوانمند کردن آنان برای عملیات خرابکارانه علیه مراکز و تأسیسات مهم، و مسلح کردن آنها به سلاح گرم و انواع دیگر تجهیزات و راه اندازی آشوب و تولید خشونت علیه مردم عادی و همچنین نیروهای انتظامی و بسیج به عمل آوردهاند که متأسفانه حضور پرحجم و اقدامات مجرمانه اراذل و اوباش و نو پدیدها درآشوبهای اخیر کاملاً مشهود و حکایت از سازماندهی قبلی داشت.
عملیات گروهک تروریستی داعش در کنار اقدامات دیگر گروهکهای تروریستی در هدفگیری مردم ایران ونیروهای مدافع امنیت علاوه بر اینکه نقشی اساسی در آگاهی مردم نسبت به ابعاد پنهان این اغتشاشات داشته و دارد، در عین حال هشداری هم هست که غفلت در برابر این پدیده باعث خواهد شد که سرنوشتی همچون برخی از کشورهای منطقه که دچار جنگ داخلی و فروپاشی درونی شدهاند، برای ایران رقم بخورد.»
جام جهانی فوتبال و فرصتها
فرزاد رمضانی بونش پژوهشگر ارشد و تحلیلگر مسائل منطقه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «قطر یکی از کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس است با جمعیت کم که بخش اعظم جمعیت را اتباع خارجی تشکیل میدهند. هر چند بازیهای آسیایی 2006 دوحه و بعدها میزبانی از دهها رویداد مهم گامهای مهمی در استراتژی قطر برای میزبانی رویدادهای ورزشی بزرگ بودند، اما کمتر کسی گمان میکرد دوحه بتواند به تنهایی میزبان برگزاری جام جهانی فوتبال 2022 شود. قطر دارای نقاط قوتهایی چون وجود منابع عظیم هیدروکربنی، شاخص توسعه انسانی بالا، درآمد بالا از فروش گاز، درآمد سرانه بالا، قدرت سرمایهگذاری، تنوع در شرکای خارجی، قدرت رسانهها، خطوط هواپیمایی مدرن و... است. اما قطر تلاش کرده است تا بر نقاط ضعفی چون جمعیت کم، وسعت کم، وجود جمعیت قابل توجه کارگران مهاجر، وضعیت آب و هوایی نامناسب برای کشاورزی، قدرت نظامی ضعیف، وابستگی به فروش گاز (اقتصاد تک محصولی)، نبود دموکراسی و محدودیت آزادی غلبه کند. در این بین از دید دوحه مسلما جامجهانی فوتبال بهعنوان یکی از رویدادهای مهم جهانی میتواند بر قدرت نرم این کشور بیفزاید. در واقع قدرتمندی در حوزه قدرت نرم و با ابزاری چون جام جهانی فوتبال تا حدودی میتواند ضعف این کشور در حوزه قدرت سخت را پوشش دهد. در بعد دیگری دولت قطر از قبل با ارائه طرح چشم انداز ملی 2030 تلاش کرده است موفقیتهای چشمگیری از جمله ساخت مترو و فرودگاه بینالمللی، پروژههای ساختوساز بیش از 200میلیارد دلاری را برنامهریزی کند. در این حال با ساخت و تامین زیرساختهایی برای میزبانی نزدیک به 500 رویداد ورزشی بینالمللی از سال 2005 چون مسابقات جهانی باشگاههای جهان در سال 2019، سرمایهگذاری ورزشی، تامین مالی تیمهای ورزشی بزرگ، تلاش میکند تا در رقابت با بازیگرانی چون امارات و عربستان در آینده منطقه سهم مناسبتری در کسب قدرت نرم داشته باشد. در واقع قطر خواهان جایگاه مناسب در بازار جهانی ورزش، رویدادهای ورزشی بینالمللی، پیشگامی در عملکرد و ارتقای رتبه خود در سطح جهانی برای تقویت قدرت نرم خود است. در بعد دیگری تقویت گردشگری بخشی از تقویت قدرت نرم هر کشور است. اما قطر در مقابل امارات و عربستان عقب مانده است. با این حال برگزاری جامجهانی می تواند سبب جذب گردشگران خارجی پس از پایان مسابقات و حتی تبدیل گردشگران موقت به گردشگران دائمی شود. جامجهانی فوتبال قبلا نیز با ارتباط کشورها با میزبان جامجهانی، نمایش تحسین و رهبری جهانیان، قرار گرفتن دولت در ذهن مخاطبان بینالمللی، فرصتی برای برندسازی بوده است. اکنون نیز به نظر میرسد دولت قطر تلاش میکند با گذر از مسائل و مشکلات مربوط به ارزشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از قدرت نرم جام جهانی فوتبال، برای تغییر مثبت وجهه خود و برندسازی قطر در جهان، سود ببرد. در بعد دیگری دوحه تلاش کرده است با اصلاحات متعددی از سال 2015، از اتهاماتی چون پرداخت رشوه دولت قطر به فیفا به سلامت عبور کند و با باز کردن درهای ورزش برای زنان، برجستهتر کردن نقش زنان در جامجهانی قطر بر پایبندی قطر به ارزشهای جهانی چون دموکراسی و حقوق بشر، تکیه کند. در کنار این نیز قطر تلاش کرده تا با توجه به فرصت برگزاری جام جهانی فوتبال بر ارتقای جایگاههای برتر ورزشی، رتبه بالاتر در فیفا، امضای قرارداد با ورزشکاران خارجی برجسته، اعطای شهروندی، تبدیل شدن به قطب اصلی تولید و پخش تلویزیونی و... تمرکز کند. علاوه براین سرمایهگذاریهای گسترده مرتبط با جامجهانی سبب کسب اعتبار و منبعی از مشروعیت سیاسی و اعتبار در نظام بینالملل است. برگزاری جامجهانی فوتبال 2022 اولین رویداد جهانی و بسیار بزرگ خواهد بود که تا کنون در جهان عرب و خاورمیانه میزبانی شده است. با این حال در یک دهه گذشته بسیاری از رسانهها، مقامات و سازمانهای غیردولتی بر عدم مشروعیت قطر «کوچک» در میزبانی جام جهانی فوتبال تکیه کردهاند. منتقدان بر رشوه و اهدای مشکوک جامجهانی 2022؛ سیاستهای نامناسب داخلی، نقض حقوق بشر، نحوه برخورد با کارگران مهاجر و استثمار و (مرگ بیش از 6500 کارگر مهاجر)، به خطر انداختن سلامت ورزشکاران و.. اشاره میکنند. از این دید اصلاحات سالهای گذشته و اخیر دولت ناکافی است و قطر ممکن است با ناتوانی نرم (از دست دادن نفوذ، جذابیت، و اعتبار، به عبارتی قدرت نرم) مواجه شود. در همین راستا منتقدان از اصطلاحاتی چون «شستوشوی ورزشی» استفاده از فوتبال برای پاکسازی وجهه عمومی و منحرف کردن توجه از سیاست داخلی ارتباط با گروههای افراطی و حتی مقایسه آن با عملکرد چین در حوزه اقتصاد و نفوذ در ورزشهای جهانی را زیر سوال میبرند. آنچه مشخص است قطر میتواند از جام جهانی فوتبال برای توسعه قدرت نرم خود استفاده کند. بهرغم انتقادها دولت همچنان با اصلاحات و دیپلماسی ورزشی مناسب به دنبال تصویری بهبود یافته از خود است.»
چرا مخاصمه به جای مفاهمه؟
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: « زبان را خدا برای «مفاهمه» آفریده است. مفاهمه، فقط حرف زدن نیست، ابراز محبت، دلجوئی، اظهار نظر، روشنگری، رفع شبهات، پاسخ به سوال دادن و زمینه را برای ایجاد تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز فراهم کردن هم هست. اینکه در قرآن کریم از نرمش اخلاقی پیامبر اکرم تعریف و تمجید شده برای اینست که آن حضرت با رفتار و گفتار خود، مردم را جذب میکرد و دین خدا را به آنها میشناساند «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَى الله اِنَّ الله یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» (بقره 159)
این روزها کشور ما در شرایط حساسی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگر به زبان به عنوان وسیله مهم مفاهمه احساس نیاز میشود. در چنین شرایطی باید از زبان برای ابراز محبت، برای رفع ابهامات و برای عذرخواهی و دلجوئی استفاده شود. این کار را باید مسئولین انجام دهند که قطعاً در عملکردهایشان دچار قصور و تقصیر و خطا شدهاند و نمیتوانند خود را مصون از خطا بدانند.
برخلاف این انتظار کاملاً بجا، بسیار دیده و شنیده میشود که مسئولان در ردههای مختلف و در جایگاههای گوناگون، از اجرائی گرفته تا تقنینی و سیاسی و فرهنگی، سخنانی میگویند که نهتنها کمکی به مفاهمه نمیکنند بلکه همچون بنزینی که بر آتش ریخته شود بر شعلههای موجود میافزایند. عدهای هم سخنانشان را از گلوی قلمهای پرخاشگرشان بیرون میدهند و مرکب قلمشان، کار بنزین را میکند. این قبیل زبانها و قلمها برای کشورمان در شرایط کنونی سموم خطرناکی هستند که باید مانع ورودشان به جسم و جان جامعه شد. همین سموم خطرناک سالها توسط صاحبان زبانهای سرخ و قلمهای پرخاشگر به روح و روان جامعه ما لطمههای سنگینی وارد کردند و متاسفانه هرچه خیرخواهان از مسئولین نظام خواستند مانع این سمپاشیها شوند و صاحبان این قلمها و زبانها را به مسیر اخلاق هدایت کنند، افاقه نکرد و آنان با شتاب تمام بر هرکس و هر چیز که نمیپسندیدند تاختند و تا توانستند دشمن تراشیدند. قطعاً بخش مهمی از آفاتی که امروز گریبانگیر جامعه ما شده محصول همین بیمهار سخن گفتنها و قلم زدنهاست.
آنکس که در شرایط بسیار حساس امروز جامعه، میگوید: «مطالبات اغتشاشگران از روی شکمهای سیر آنهاست» یا آنکس که معترضان را عدهای هرزه که دنبال هوسرانی خود هستند معرفی میکند و یا آنکس که خواستار چنان برخوردی با آنها میشود که دیگر هوس تکرار نکنند، متاسفانه به جای اینکه از زبان و قلم خود برای حل مشکل استفاده کنند، آنها را با شمشیر و نیزه اشتباه گرفتهاند و مخاصمه را جایگزین مفاهمه کردهاند.
در درجه اول به کسی که سخن از شکمهای سیر میگوید باید گفت اینطور نیست که هر معترضی اغتشاشگر باشد. معترضان واقعاً به دلیل اینکه نمیتوانند شکمهای خود را سیر کنند به صحنه اعتراض میآیند. چرا حساب آنها را از حساب اغتشاشگران جدا نمیکنید و همه را با یک چوب میرانید؟ البته اعتراضات را به سطح شکم تنزل دادن نیز اهانت به معترضان است.
علاوه بر این، شما لابد شکمتان سیر است که از وضعیت خراب معیشتی مردم خبر ندارید و زبان اعتراضشان را نمیفهمید. برای اینکه از واقعیتهای جامعه مطلع شوید، کافی است به چند نمونه از آمارها توجه کنید. مصرف سالانه گوشت هر ایرانی در سالهای گذشته 12 کیلوگرم بود که سال گذشته به 6 کیلوگرم رسید و اکنون کمتر از 4 کیلوگرم است. گرانی گوشت قرمز موجب شد مردم به گوشت مرغ روی بیاورند که گران شدن مرغ هم باعث شد امسال مصرف سرانه آن 7 کیلوگرم کم شود. مصرف ماهی و آبزیان در ایران 13 کیلوگرم در سال برای هر نفر بود که اکنون اتحادیهها و فعالان این صنف آن را بیشتر از 7 کیلوگرم نمیدانند. در حالی که سرانه مصرف لبنیات در جهان 150 کیلوگرم است، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت گفته این میزان در ایران 70 کیلوگرم است. مصرف سرانه میوه طبق گزارش رئیس اتحادیه بارفروشان، امسال 40 درصد کاهش یافته است. قیمت برنج و تخم مرغ و تره بار هم که همه میدانند افزایش یافته و در مجموع بعضی از این اقلام از قدرت خرید قشر ضعیف جامعه خارج شدهاند.
در چنین شرایطی سخن از «شکمهای سیر» گفتن و با شمشیر زبان و نیزه قلم بر جسم و روح مردم نواختن آیا کار عاقلانهایست؟! آیا اینکه مسئولان اجرائی بگویند چون توانستیم مشکلات را حل کنیم، دشمن اغتشاش به راه انداخته، حرف صحیحی است؟! مردم ایران، از قانعترین و محجوبترین مردم جهان هستند. شما اگر مشکلات آنها را حل کنید، خودشان در برابر هر دشمنی و هر اغتشاشگری میایستند. دشمن از ناضایتیها استفاده میکند و اهداف خود را پی میگیرد. به سخن مردم گوش بدهید، مطالبات برحقشان را بپذیرید و انجام دهید و زبانهای سرخ و قلمهای پرخاشگر که به بهانه حمایت از شما بنزین بر روی آتش میریزند را مهار کنید، قطعاً این آتش خاموش خواهد شد.»
پیامدهای مخرب سیاست امنیتیسازی رسانهها
آذر منصوری دبیرکل حزب اتحاد ملت در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «گردش آزادانه اطلاعات از جمله شاخصهای برجسته نظامهایی است که بر پایه خواست و اراده شهروندان اداره میشود و حکمرانی خود زمینه و بستر لازم را برای تقویت سازوکارهای این مهم فراهم میکند. به همین دلیل فعالان این عرصه نیز از مصونیت کامل برخوردارند. در واقع به میزانی که گردش آزادانه اطلاعات برای حکمرانی فرصت و ظرفیت محسوب میشود، وجود خبرنگاران، روزنامهنگاران و فعالان مستقل این عرصه نیز یک ضرورت غیرقابل انکار محسوب میشود. رسانه در کنار ارکان دیگر جامعه مدنی از یکسو به جوامع کمک میکنند تا شهروندان به ایفای نقش خود آگاه شوند و کنشگری بهموقع داشته باشند و هم به حاکمیت کمک میکنند تا سیاستگذاریهای خود را به گونهای تنظیم کند که تعارض و شکافی بین ساختار نظام و جامعه به وجود نیاید. شاید این تصویری ایدهآل از یک جامعه توسعه یافتهای باشد که لوازم دموکراسی نیز در آن مهیاست. اما به میزانی که نظامهای مستقر از این تصویر ایدهآل فاصله بگیرند، نه تنها جامعه مدنی کارکرد خود را از دست خواهد داد، بلکه حکومت نیز ناتوان از حل معضلات و مشکلات جامعه خواهد شد و غایت این ناتوانی به ناکجاآباد خواهد انجامید. روزنامهها و رسانهها و جامعه مدنی داخلی ایران امروز نیز از این قاعده مستثنی نیستند. هر چه برای رسانهها خطوط قرمز بیشتری ترسیم شود و فعالان این رسانهها و خبرنگاران آن نتوانند به مسوولیت حرفهای خود عمل کنند و به دنبال کشف حقیقت نباشند، بر کاستیها ، کمبودها و اشتباهات حکمرانی سرپوش گذاشته خواهد شد و روزبهروز بین آنچه در بطن جامعه و سیاستگذاریها و شیوه حکمرانی میگذرد، دیواری عظیمتر ایجاد خواهد شد. نقد سیاست امنیتیسازی از این رو لازم است که اگر نگاه حاکمیت به جامعه مدنی و به خصوص رسانه و منتقدان خود امنیتی باشد، این فرصت به دست خود حاکمیت از ساختار حکمرانی گرفته خواهد شد و طبیعی است که فعالان رسانه نه رمقی برای ادامه فعالیت خواهند داشت و نه مخاطبی که مطالب منتشر شده آنها را دنبال کند و طبیعی است در چنین شرایطی با ضعف رسانه ملی، این عرصه دودستی به رسانههای برونمرزی واگذار خواهد شد. روزنامه شرق و هممیهن و خبرنگاران آن، نیلوفر حامدی و الهه محمدی سعی کردند در این برهوت رسانهای کشور به یکی از مسوولیتهای حرفهای خود که همانا کشف حقیقت است، عمل کنند و حالا پس از دستگیری با اینکه ۲۳۰ نفر از فعالان رسانه و همکاران آنها در این دو روزنامه و روزنامههای مستقل دیگر از اقدام حرفهای آنها پس از مرگ غمانگیز مهسا امینی دفاع میکنند، با طرح اتهاماتی در بیانیه مشترک نهادهای اطلاعاتی کشور همه را حیرتزده کردند. آنهم در شرایطی که هنوز این اتهامات آنها در هیچ دادگاه صالحهای اثبات نشده است.
متاسفانه سیطره نگاه امنیتی بر رسانههای داخلی ایران دستاندرکاران آنها را آنچنان در مضیقه قرار میدهد که عطای کار را به لقای آن میبخشند و تیراژ پایین روزنامههای رسمی و تعطیلی آنها و درنهایت فقدان امنیت شغلی خبرنگاران نیز یکی از پیامدهای غلبه رویکرد امنیتی بر رسانههای داخلی ایران است. با اصرار بر این رویکرد از جولان دادن رسانههای برونمرزی که نه تنها هیچ پایبندی به منافع ملی ایران ندارند، بلکه مترصد موج سواری به نفع اهداف خود علیه ایران هستند تعجب نکنید.
از ماست که بر ماست».
دیدگاه تان را بنویسید