حرف زدن از بمب ایران دیر شد!
حرفزدن از بمب اتمی ایران دیگر دیر شده است، هم دیر و هم بیاثر. یعنی چه ایران بمب اتمی داشته باشد و چه نداشته باشد، سخن گفتن از آن دردی از مسائل ایران با غرب حل نمیکند و به درد برجام و توافق نمیخورد و فقط به امریکا، اروپا و صهیونیستها امکان میدهد همان تحریمهای دوستداشتنی و مطلوب خود را که به آن اعتیاد شدید دارند، ادامه دهند.
با اینحال دیروز واکنشهای محافل غربی به موضوع توافق هستهای با ایران بهجای برداشتن یکگام روبهجلو برای توافق، عمدتاً چرخشی مهوع و خارجازحوصله به نقطه آغازین چالش با ایران داشت: «نمیگذاریم ایران به بمب برسد»!
ایران یا بمب دارد یا ندارد. اگر دارد و شما میدانید که دارد، دیگر «نمیگذاریم» گفتن شما صرفاً یک بازی تبلیغاتی برای فرار از توافق با همان اهدافی است که از قبل داشتید؛ و اگر ایران بمب ندارد، منطقیترین تحلیل از این نداشتن آن است که ایران خود نخواسته است که بمب نداشته باشد و این تحلیل را هم نگاه تکنسینی و هم نگاه سیاسی به توانایی هستهای ایران تأیید میکند، پس رویکرد غیرسازنده غرب با پرداختن دوباره به موضوع بمب در این برهه چیست؟ ممکن است گفته شود غرب دست ایران را خوانده است: «رفتن بهسوی نقطه ساخت بمب اتم به محض اراده»! و این نقطه برای غرب تفاوتی با داشتن بمب اتم نمیکند. حتی در صورت پذیرفتن این حرف، باز توافق با ایران بهنفع غرب است و دلایل آن بیشتر در خود امریکا گفته شده است، پس چرا از آن دور میشوند؟
تا وقتی رویکرد غرب به مسئله هستهای ایران همین بازی با واژه بمب باشد، کاملاً حق با ایران است که غرب را ریاکار و غیرسازنده و زورگو خطاب کند. درست در پس یک دوره نزدیکی به امضای توافق تا یک میلیمتر (به تعبیر بورل) و تا پنج ثانیه (بهتعبیر اولیانوف)، فاصلهها آنقدر زیاد شد که «به واگرایی در توافق رسیدهایم» (بورل) و «گامهای زیادی باقی مانده است» (اولیانوف) و این تعبیرها دیروز با تبلیغات غول رسانهای غرب دوباره سر حمار خود را به سوی «بمب هستهای» ایران کج کرد تا آنجا که رئیس آژانس اتمی تلویحاً ایران را به کار مخفیانه هستهای متهم کرد: «ما آثاری از اورانیوم در مکانهایی پیدا کردیم که هرگز اعلام نشده بودند.» و رئیس موساد موضعی گرفت تا بحث بمب از یادها نرود: «اسرائیل حتی پس از امضای توافق هستهای و احیای برجام نیز به عملیاتهای خرابکارانه خود علیه برنامه هستهای ایران ادامه خواهد داد.» و صدراعظم آلمان که با نخستوزیر اسرائیل دیدار داشت، آب پاکی را روی توافق ریخت: «دستیابی به توافق با ایران در آینده نزدیک غیرممکن است. پاسخ ایران به پیشنهاد اتحادیه اروپا درباره احیای برجام مثبت نبوده است.» همه اینها در زمانی گفته شده است که اولاً از طرف ایران تاکنون تغییری در رویکردها دیده نشده و برخلاف اعوجاجاتی که در رفتارهای ظاهری طرفهای مذاکرات دیده میشود، ایران همواره همان نکات همیشگی درباره مسائل پادمانی و تضمینها را مطرح کرد است و هیچ مقام ایرانی تاکنون میلیمترها یا ثانیههای مانده به توافق را تعیین نکرده که بعد خلاف آن را بگوید. زیر میز زدن غربیها البته معمولاً یک تاکتیک است، زیرا در همین زمانی که ناگهان چرخش کامل در رفتار اروپا و آژانس دیده میشود، تلاش همسایگان مرتبط با غرب که گاهی خود را در نقش میانجی برجام (والبته برخوردار از مزایای یک توافق) در صحنه وارد کردهاند، همچنان برای رسیدن به توافق ادامه دارد، تا جایی که گفته شد قطر و عمان در تلاش هستند از فرصت سفر رئیسی به نیویورک برای امضای توافق در آنجا بهره بگیرند! البته سعی همسایگان مشکور! اما قضیه از این رمانتیک بازیها قدری فاصله گرفته و آن کس که در دالانهای سازمان ملل به دنبال عزت ملت ایران بود، رفته است.
میتوان حتی سخنان صدراعظم آلمان یا سخنگویان امریکایی را در دیروز و روزهای اخیر که پس از دیدار و گفتوشنود با اسرائیلیها بود، جدی نگرفت و آن را یک باج سبیل ارزان و زبانی به دوستان صهیونیستشان توصیف کرد و اروپا را برای توافق، نیازمندتر از آن دانست که وارد چرخه پیچیده فاصلهگرفتن از توافق شود. در آن صورت، باز به مسئله اصلی برمی گردیم: بمبداشتن یا نداشتن ایران برای توافق دیگر فرقی نمیکند. اصلاً فرض کنید ایران بمب دارد یا در نقطه ساخت آن «بهمحض اراده» قرار گرفته است، توافق با ایران میتواند یک توافق همهجانبه باشد و مشکل اروپا و غرب با ایران فقط مشکل قدرت نظامی نیست. پس این همه واپسچرخیدن غرب در مسیر توافق برای چیست؟
به نظر میرسد امریکا به عنوان حلقه اولی و اصلی که باید توافق کند، بسیار بسیار بیشتر از آنکه به توافق نیازمند باشد و از آن سود ببرد، به همین حالت کنونی نیاز دارد و از آن هم برای رضایت صهیونیستها و هم برای اداره متحدان اروپایی و هم برای مدیریت دو قدرت شرقی بهره میبرد. ایران برای آنکه بتواند به توافقی که میخواهد و منافعش را تأمین میکند، دست یابد، چارهای ندارد جز آنکه کاری کند نفع امریکا در توافق باشد و این ممکن نیست مگر اینکه امریکا بداند بدون توافق، ایران-اگرچه نه در کوتاهمدت- از جهت بی تفاوتی مقابل تحریمها قدرتمندتر خواهد شد و نزدیکی اش به شرق بیشتر. تضمین توافق باید در دست ایران باشد، نه در دست امریکا. این واقعیتی حکیمانه است و البته منافاتی با آنکه ما در مذاکرات از غربیها تضمین بخواهیم ندارد، زیرا آن یک روش دیپلماتیک است، ولی باید بدانیم که آن تضمینهای امریکا هرچند مکتوب و هرچند ثبتشده در مجالس، بههم زدنش برای امریکا به یک دوربین تلویزیونی و یک فراخوان خبرنگاران نیاز دارد نه چیز بیشتر! زبان امریکا زبان «سود بیشتر» است. باید به امریکا سود بیشتری بدهیم پس بایدکاری کنیم امریکا احساس کند بدون توافق «بیشتر ضرر» میکند. این یعنی امریکا انجام توافق را سود بیشتر تلقی خواهد کرد. اکنون برای رساندن آن سود مطلوب امریکا دو راه داریم، توانمندی داخلی با مبارزه با فساد و پیمانهای مدتدار جدید با شرق و همسایگان. همین پریروز پوتین برای ترساندن غرب از تحریمهای بیشتر علیه روسیه، تهدید کرد که تحریمها روسیه را به ایران نزدیکتر میکند. این یعنی پوتین یکی از سوراخهای سیاست خارجی امریکا را خوب شناخته است.
اگر ایران به این نقطه عمیق حکیمانه برسد که تضمین فقط میتواند در دست ما باشد، آن وقت شاید امریکا راحتتر بر سر عقل معاشاندیش خود بیاید. لازم است یادآوری کنم که رهبر انقلاب سال پیش در ششم مرداد پیشبینی کردند که امریکا هیچوقت تحریمها را برنمیدارد. درآن زمان میپنداشتم این پیشبینی نوعی دستور راه به کارگزاران داخلی است که منتظر رفع تحریمها نمانند، اما با گذشت زمان و نزدیکشدن ثانیهای و میلیمتری به توافق و سپس دورشدن کیلومتری و مدتدار از آن معلوم شد، حکمتی در آن پیشبینی بوده است که علاوه بر تعیین مسیر داخلی، بازگویی ذات منفتطلبانه امریکا نیز در آن هست: «امریکاییها در زبان و وعده میگویند تحریمها را برمیداریم، اما تحریمها را برنداشتند و برنمیدارند، ضمن آنکه شرط هم میگذارند و میگویند که باید در همین توافق جملهای بگنجانید که بعداً درباره برخی موضوعات صحبت شود و گرنه توافقی نخواهیم داشت. آنها میخواهند با گذاشتن این جمله، بهانهای برای دخالتهای بعدی خود درباره اصل برجام و مسائل موشکی و منطقهای فراهم کنند و اگر ایران حاضر به بحث درباره آنها نشود بگویند توافق را نقض کردهاید و توافق، بیتوافق.» همین سخنان رهبر معظم نشان میدهد که ایران باید تا کجا پیش برود که اگر تمایلی به توافق دارد، سود واقعی ایران و «بیشتر ضررنکردن» امریکا در این توافق باشد. ممکن است این راه طولانی باشد و ممکن است ما بتوانیم غرب را متقاعد کنیم که دیگر از بمب و از عقبنگهداشتن ایران حرفزدن، بیثمر است و دیر شده است. در آنصورت توافق نزدیک هم خواهد بود.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید