تحلیل از چپ و راست؛
نگران عادی شدن فقر
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
عرصه سیمرغ نه جولانگه توست!
لاله افتخاری در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « در کلام خدا آمده است؛ «ثم کان عاقبه الذین اساؤا السوئ ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزئون» اخیرا مطالبی از سوی فردی از سران فتنه ۸۸ علیه یکی از ولایتمداران راستین و مجاهدان راه خدا و افتخاران انقلاب اسلامی و تجسم عینی آیات جهاد، ایثار و شهادت یعنی شهید حسین همدانی مطرح گشت که به مصداق آیه شریفه «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر» نشان از بغض و کینه وی نسبت به این انقلاب مقدس که ثمره خون هزاران شهید و مجاهد فیسبیلالله و بلکه حاصل تلاش تمامی انبیاء و اولیاء الهی است، دارد. موسوی که خود، روزگاری با نشستن بر سر سفره بابرکت انقلاب به نام و نوایی رسیده بود و پس از فتنه ۸۸، که مام میهن و انقلاب همچون مادری بزرگوار و صبور، به ازای لگدپرانیهای فرزند چموش و سراسر خطای خود و در برابر تمامی گناهان وی تنها به حصر خانگی او بسنده کرد، اما به مصداق فرمایش امام علی(ع) که «ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم النار» (بدانید خطاها اسبان سرکشند که افسارگسیخته سوارههای خود را به پیش میبرند تا به جهنم وارد کنند)، در عوض قدرشناسی از این رأفت و رحمت اسلامی که شامل حالش شده بود و بهجای توبه و بازگشت و عذرخواهی از گناهان گذشته، هرازچندگاهی زبان به اظهاراتی گشود که یادآور این شعر سعدی بود که «نکویی با بدان کردن چنان است/ که بد کردن به جای نیک مردان». امروزه جایگاه رفیع انقلاب اسلامی در جهان و نقش بیبدیل آن در گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) بهگونهای است که اقدامات سخیف افراد خودفروخته و بیشخصیتی مانند میرحسین موسوی را باید مصداق این بیت دانست که «ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود میبری و زحمت ما میداری».
اما قابل تأمل آنکه اخیرا موسوی و همفکرانش در مناسبتهای خاص حرکتها و اظهاراتی علیه نظام و اسلام مطرح میکنند؛ یکی در آستانه هفته عفاف و حجاب، اصالت آن را زیر سؤال میبرد و دیگری در ایامی که دیدگان آزادگان جهان اعم از مسلمان و غیرمسلمان به یاد آن سر مطهر بر نی رفته محرم سال ۶۱ هجری، پیکر پاک شهید مدافع حرم سر به نیزه رفته، شهید عبدالله اسکندری را تشییع میکنند، به فرمانده او شهید همدانی اهانت میکند. جای سؤال دارد که داستان چیست؟ چه نقشهای در کار است؟ این همنوایی با ضد انقلاب، منافقان، بازماندگان رژیم گذشته و غیر آن از کجا فرماندهی میشود؟ لذا همچنانکه روزی بهعنوان یک مادر در نامهای از خانم امینه اردوغان واقعنگری در رفتار فرزند خویش و تبری جستن از داعش را درخواست کردم، امروز بهعنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ شهیدان و ایثارگران، از مسئولان نظام میخواهم در برابر دین به دنیا فروختگان چموشی همچون موسوی و همنوایان وی که در مسیر باطل و اهانت به این انقلاب مقدس و سرمایههای ارزشمند آن همچون شهید حسین همدانی از دشمنان قسمخورده نظام نیز گوی سبقت ربودهاند بیتفاوت نباشند و از آنجا که مطالب بیانشده و موضعگیریهای وی از طریق بیانیهها و غیر آن به منزله اقرار به گناهان، قبول اتهامات، اثبات ماهیت خویش و عدول وی از امامین انقلاب است که تاریخ آن را ثبت کرده و آیندگان آن را به نظاره خواهند نشست، خواهان محاکمه و اجرای قانون و عدالت درباره ایشان هستیم که «یوم العدل علی الظالم اشد من یوم الجور علی المظلوم». «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون».
نگران عادی شدن فقر باشیم
سیدحسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «این روزها به محافل رسمی یا غیررسمی در حمل و نقل عمومی یا محیطهای عمومی که میرویم، تقریبا عمده صحبتها و دغدغهها حتی در جمعهای خانوادگی و دوستانه، صف نانوایی و جاهای مختلف حول موضوع افزایش قیمتها و ناتوانی مردم در تامین هزینهها و یا جبران بخشی از هزینههایی است که در زندگی به واسطه تورم و گرانیهایی که چند سالی است داریم تجربه میکنیم و این شرایط از نظر من شرایط نگران کنندهای است. چون به این معنی است که یک جوری پذیرش فقیرتر شدن افراد دارد عادی میشود. اما چرا این نگرانی را باید داشته باشیم؟ از این باب باید نگران باشیم که تامین حداقل معیشت و قانع شدن به این حداقل معیشت و گاهی مواقع با این توجیه که سطح زندگی مردم را اینگونه بپذیریم که قوت برای نمردن داشته باشند. این درحالی است که مردم کشور ایران با این همه منابع و ظرفیتهای بالفعل و بالقوه حق دارند که زندگی مرفهی داشته باشند. مرفه از این باب زندگی که در آن دغدغه تامین نیازهای اساسیشان را اصلا نداشته باشند بلکه برای داشتن زندگی مرفهتر که در شان مردم ایران و ایرانی باشد، باید تلاش بکنند و امکانات فراهم شود تا مردم از زندگی کردن لذت ببرند و نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک و مسکن و شغل، دغدغه کسی نباشد. ولی وقتی با مردم صحبت میکنیم یا در جمع آنها حضور پیدا میکنیم و میشنویم، خود ما هم جزئی از این مردم هستیم و جدای از این مردم نیستیم، شرایط بهگونهای شده که داریم حداقلها را میپذیریم. میگوییم خدا را شکر امروز خیلی گران نشد، نه اینکه گران نشد. یک ماشین پراید را طی این سالها نگاه کنید که از چه قیمتی به چه قیمتی رسیده. یک وسیله حمل و نقل که به اعتراف خود مسئولین و مدیران مرتبط ایمنی خوبی ندارد و در همین سیل اخیر دیدیم که این نوع خودروها چگونه مچاله شدند. درحالی که خودرو ایمن حداقل نیاز است. همین ماشین با این ویژگی چند درصد رشد قیمت داشته است؟ هزینه درمان، دارو و آموزش، اجارهخانه و خرید خانه که برای خیلیها قابل تصور نیست. حال قبلا اگر به خیالمان خوش بودیم که میتوانیم یک مسکن مستقل داشته باشیم که مال خودمان باشد الان دیگر با این شرایط آن تصوری که گاهی مواقع لحظهای میتوانست شادمان کند هم دیگر برای خیلیها متصور نخواهد بود. این نوع نگاه چه توسط مسئولین و چه توسط مردم یعنی عادی سازی فقر و پذیرش فقر و اینکه ما در همین جامعه زندگی میکنیم. بدون شک این نوع نگاه میتواند نگران کننده باشد.»
به این زودی فراموش کردهاید؟!
سید محمد بحرینیان در سرمقاله «رسالت» نوشت: « حدود یک سال از دولت سید ابراهیم رئیسی گذشته است. دولت رئیسی در این یک سال، چند دستاورد بزرگ و ملموس به شرح زیر داشته است:
الف. رئیسی شخصا به تمام استانهای کشور سفر کرده است. این کار، فاصله بالا و پایین هرم اداری کشور را کاهش میدهد، نظام تصمیم سازی دولت را چابک میکند، دولتمردان را از نزدیک در جریان مسائل و ظرفیتهای چهارگوشه ایران قرار میدهد و مهمتر از همه، مردم را دلگرم میکند.
ب. در دولت رئیسی، روال واکسیناسیون عمومی، جهشی چند برابری داشته و مسئله واکسن را از فهرست دغدغههای مردم خارج کرده است.
پ. علیرغم تمام محدودیتهای بینالمللی موجود، تهران به چهارراه دیپلماسی اقتصادی تبدیلشده و در این یک سال، روسای جمهور و مقامات بسیاری از کشورهای تأثیرگذار دنیا ازجمله چین و روسیه، مهمان تهران بودهاند. مهمتر از آن، ایران در همین مدت کوتاه، عضو ناظر سازمان همکاریهای اقتصادی شانگهای شده است. احتمال عضویت ایران در بریکس پلاس و امضای موافقتنامه تجارت آزاد میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در آینده نزدیک، از دیگر خبرهای مثبت یک سال اخیر بوده است.
ت. افزایش صادرات نفتی و غیرنفتی، از مهمترین دستاوردهای دولت رئیسی بوده است. مهمتر از صادر کردن نفت و مشتقات آن، وصول درآمدهای ناشی از آن بوده که تنها در ۴ ماه ابتدایی امسال، نسبت به دوره مشابه سال قبل ۵۸۰ درصد افزایش داشته است.
همه این دستاوردها در حالی است که اخیرا چند رسانه منسوب به جریان کارگزاران، بهصورت جریانی، تلاش دارند دولت رئیسی را ناکارآمد جلوه دهند. ازجمله حملات جریان مذکور به دولت سیزدهم عناوین اول روزنامه سازندگی در هفتههای اخیر است که برخی چنین بوده است: «وعدههای ابراهیم» ، «نگران اقتصاد هستیم»و یا حتی از عملکرد جریان اصولگرا با عنوان «۳۰ سال کارشکنی» یادکرده است.
این در حالی است که تا همین یک سال پیش، روحانی، جهانگیری، نوبخت، واعظی، زنگنه، همتی و تمام چهرههای حداکثری و به قول مرحوم ترکان، ژنرالهای جریان کارگزاران بر اریکه قدرت سوار بودهاند و نتیجه مشخص است. این دوستان که هرروز به دولت رئیسی و دستاوردهایش میتازند، یادشان رفته که رئیسجمهور محبوبشان گفته بود «واکسن کرونا سوهان قم نیست که فراوان باشد.» آیا فراموش کردهاند که سخنگوی دولت قبل میگفت « علت ناتوانی در تأمین واکسن، نپیوستن به FATF است »یا رئیس بانک مرکزی تحریمهای آمریکا را مانع ورود واکسن میدانست. حال چه شده که باوجود موانع متعدد در مذاکرات و توقعات بیجای طرف غربی از یکسو و عزت طلبی طرف ایرانی از سوی دیگر، تنها تا پایان اسفند ۱۴۰۰ واردات واکسن ۸ برابر شده است؟ از همه این موارد گذشته، مگر وحشتناکترین سقوط ارزش پول ملی، سنگینترین سقوط تاریخ بورس کشور، بیشترین نوسان و تلاطم در بازارهای مسکن، ارز، طلا، خودرو و لوازمخانگی ازجمله موارد کارنامه مشعشع دولت پیشین نبوده است؟ در همان ایام نوشته بودم که با ادامه وضع موجود، کشور بهزودی در تله فقر گرفتار خواهد شد. دولت فعلی هر چه کرده، قطعا ترمز آن قطار را کشیده است و اگر هم امروز، ناچار به آزادسازی قیمتها و پذیرش تورم است، تلاشی برای جبران خسارت سیاست موسوم به ارز جهانگیری است. دولت پیشین حتی اراده یا انگیزه توزیع و مدیریت مصرف برق در تابستان و گاز در زمستان را نداشت. همین حالا، هر فرد کماطلاع در دورترین روستاهای ایران هم میفهمد که امسال اولین بار است در پنج سال گذشته، برق بخش مسکونی تقریبا در تابستان قطع نشده است. مثالها البته فراوان است اما نمیخواهیم به گذشته برگردیم و با یادآوری آن دوران زیانبار، کام مردم را تلخ کنیم.یکی از ویژگیهای خوب این دولت آن است که دولتمردان کمتر اهل نمایش و ورود به جنگهای رسانهای و تخریب و توصیف پیشینیان هستند و خود شخص رئیسجمهور، بیش از همه از حاشیه دوری میکند که نسبت به دوره قبل، گام بزرگی بهپیش است. تصور نمیکردیم که حامیان دولت روحانی، حداقل تا دو دهه روی سربلند کردن و سخن گفتن داشته باشند، اما حال که یک سال نگذشته، نگران اقتصاد کشور و مردم شدهاند، بد نیست هرازگاهی کارنامه ۸ سال با دستاورد تقریبا هیچ را بازخوانی کنند و اگر نکنند، دولت مردمی رئیسی دلسوزانی دارد که این کار را انجام دهند.»
حذف مشارکت مردم با کدام رویکرد؟
آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «زمانی که مجلس نهم و دولت همراه آن آستینها را برای نوشتن قانون جدید احزاب بالا زدند در یادداشتی که در همین روزنامه با عنوان «قانون جدید احزاب سلبی یا ایجابی» منتشر شد، نوشتم که با توجه به رویکرد سلبی که این قانون نسبت به فعالیت کار متشکل سیاسی دارد، حتی در مقایسه با قانون قبلی نگاه و رویکردی به مراتب سلبیتر دارد و اگر این قانون به تصویب برسد، چراغ فعالیت حزبی در ایران روزبهروز کمفروغتر خواهد شد، چراکه هر قدر قوانین دست و پای فعالان این حوزه را بیشتر ببندد مزیت که هیچ برای آنها هزینه داشته باشد، بالتبع نتیجه قابل پیشبینی است. به عنوان مثال اگر یکی از کار ویژههای احزاب شرکت در انتخابات باشد، احزاب منتقد وضع موجود از این فرآیند خود به خود حذف خواهند شد. اتفاقی که در انتخابات ۱۴۰۰ شاهد تحقق آن بودیم و همه کاندیداهایی که احزاب اصلاحطلب معرفی کرده بودند، از صحنه رقابت در این انتخابات حذف شدند یا قیدها و شرطهایی که برای عضویت افراد در حزب و حتی اساسنامه و مرامنامه احزاب گذاشته شده است. احزاب و ارکان دیگر جامعه مدنی نظیر تشکلهای غیردولتی و نهادهای صنفی و مطبوعات هم در این چارچوب از لوازم اصلی حکمرانی خوب در کشورهای توسعه یافته قلمداد میشوند، چراکه هر کدام با توجه به نقش ویژهای که ایفا میکنند نه تنها زمینه جلب مشارکت و دخالت مردم در سرنوشت خود را فراهم میکنند، بلکه به عنوان نهادهای واسط اجازه نمیدهند که شکاف بین حاکمیت و مردم شکل بگیرد. در واقع اگر وجود جامعه مدنی قدرتمند را از اجزای لازم و ضروری حکمرانی خوب بدانیم که باید در کنار دولت و بخش خصوصی به توسعه کشورها یاری رسانند، جامعه مدنی مهمترین کارکردش تعامل سیاسی و اجتماعی گروههای فعال برای مشارکت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را تسهیل میکند و وظیفه حکمرانی خوب همکاری و هماهنگی هر چه بیشتر میان این سه بخش است. توسعه انسانی پایدار بیش از هر چیز، مردممحور است و چنین الگوی توسعهای مردم را در اولویت قرار میدهد. به همین دلیل در نظامهای غیرمردمسالار اساسا حکمرانی خوب و توسعه انسانی پایدار دست
نیافتنی است و باز به همین دلیل نظام برآمده از انقلاب مردمی ۵۷ باید بیش از همه به دنبال تامین لوازم مردمسالاری باشد و نه اقلیتسالاری.
سازمانهای غیردولتی یا تشکلهای اجتماعی هم مشارکت مردم را تسهیل و تحریک میکنند و هم آنها را طوری سازماندهی میکنند که بتوانند بر خطمشیهای عمومی و منابع عمومی و توزیع آنها به نفع گروههای در معرض تبعیض و نابرابری تاثیر بگذارند. ارکان جامعه مدنی اگر فعال و موثر باشند میتوانند در کنار هم در قدرت حکومت، هم توازن و هم کنترل لازم را برقرار کنند. از طرف دیگر رفتارهای غلط اجتماعی را رصد کرده و به آنها کمک کنند که به نقش اجتماعی خود واقف شوند و دریابند که میتوانند بر خطمشیها و سیاستگذاریها تاثیرگذار باشند. تشکلهای اجتماعی در ارایه خدمات اجتماعی هم نقش تسهیلگر را ایفا میکنند و از حق گروههایی که منزوی و حقوق آنها نقض شده دفاع و حق اظهارنظر و دیده شدن و شناسایی را برای آنها فراهم کنند و از همه مهمتر اصلیترین عاملان و مروجان صلح باشند. به بیان روشنتر وجود تشکلهای اجتماعی با این کارکردها برای حکومتهای مردمسالار فرصت قلمداد میشود و وظیفه حکمرانی نیز این است که زمینه فعالیت مشارکتجویانه موثر را برای آنها فراهم کند. نه اینکه روزی با یک قانون و بخشنامه جدید گذاشتن گزینشهای سلیقهای و سلبی برای فعالان این حوزه کاری کند که عطای کار داوطلبانه را به لقای آن ببخشند. پیشنویس جدید مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان قانون جدید تشکلهای اجتماعی با همان رویکرد سلبی نوشته شد که قانون احزاب را نوشتند و متاسفانه باید گفت در صورت تصویب نفس کشیدن جامعه مدنی ایران را بیش از پیش سختتر خواهد کرد. اگر ادعا میکنید به لوازم مردمسالاری و حکمرانی خوب پایبند هستید باید رویکردهای سلبی به جامعه مدنی را کنار گذاشته و رویکردهای ایجابی را جایگزین مجموعه رفتارها و رویکردهای خود کنیم، «از ما گفتن؛ خود دانید».
برخورد فعال با ماجرای حمله به سلمان رشدی
سید علی علوی در سرمقاله «خراسان» نوشت: «خبر حمله به سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی در نشستی در آمریکا توسط یک مسلمان مقیم آمریکا، موجی از واکنش ها را طی ۴۸ ساعت گذشته در فضای رسانه ای جهان در پی داشته است، از واکنش های منفی سران و رسانه های کشورهای غربی تا واکنش های مثبت بسیاری از مردم و دلدادگان پیامبر اعظم(ص).
سلمان رشدی به دلیل نوشتن رمانی خیالی از پیامبر(ص) و اهانت به پیامبر اعظم مسلمانان ۲۳ سال قبل به اجماع فقهای فریقین مرتد شناخته شد. در این ۲۳ سال او به طور دایم زیر چتر امنیتی کشور غربی قرار داشت و از سوءقصدهای متعدد جان سالم به در برده بود. سوءقصد روز جمعه را میتوان جدی ترین اقدام برای هلاکت وی دانست که او را تا پای مرگ پیش برده است.
اما آن چه در این رویداد قابل تامل بود، به نظر نگارنده واکنش منفی رسانه های بین المللی بود، فارغ از این که سعی شد این سوءقصد که توسط هادی مطر ۲۴ ساله اهل فرویوی نیوجرسی و شهروند آمریکایی انجام شد، به ایران و جمهوری اسلامی نسبت داده شود اما از منظری دیگر سعی شد این اقدام، یک اقدام خشونت طلبانه علیه آزادی بیان و آزاد اندیشی بازنمایی و تصویر سازی شود. نکته قابل تامل این که گویا براساس ارزش های جهان غرب، توهین و اهانت به پیامبران الهی از موسی(ع)، عیسی (ع) و حضرت محمد(ص) که بیش از 55 درصد جمعیت جهان پیروان آنان هستند نشانه های آزادی بیان است! اما پرسش یا انکار واقعه ای همچون هولوکاست که مربوط به جامعه یهودیان و مورد استفاده یک فرقه سیاسی همچون صهیونیست هاست، مجازات های سنگینی دارد! چنان مجازاتی که حتی اندیشمندانی همچون روژه گاردی را منزوی و زندانی و چنان محروم از خدمات شهروندی میکند تا نه تنها مردم بلکه اندیشمندان نیز به خود جرئت پرداختن به آن را ندهند.
کار بدان جا می رسد که سال گذشته سازمان ملل متحد طی قطعنامهای به طور صریح مصوب می کند جامعه جهانی حق انکار هولوکاست را ندارد. براساس این قطعنامه که 21ژانویه سال 2022 به تصویب رسید «هرگونه انکار کلی یا جزئی هولوکاست بهشدت محکوم و مردود» اعلام شده است.
جالب آن جاست که همین سازمان ملل هیچ قطعنامه مشابهی درباره مجازات، رد یا محکومیت اهانت به پیامبران ادیان بزرگ ندارد. موضوعی که به نظرمی رسد سازمان کنفرانس اسلامی، مجمع تقریب مذاهب، واتیکان و... باید به آن ورود کنند.
به نظر می رسد راه کنترل خشونت علیه اهانت کنندگان به پیامبران الهی نه برخورد با مجازات کنندگان بلکه اجماع جامعه جهانی برای ممنوعیت اهانت به پیامبران ادیان الهی از حضرت ابراهیم و حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص) تا زرتشت و بوداست. هیچ کسی براساس یک اجماع و هنجار جهانی نباید به خود اجازه دهد که به هجو و تمسخر پیامبران ادیان بزرگ بپردازد، اگر سازمان ملل و کشورهای داعیه دار آزادی بیان به اندازه هولوکاست برای ارزش ها و تعالیم دینداران جامعه جهانی اهمیت قائل بودند، شاید بستر بروز خشونت ها و واکنش های این چنینی که ناظر به غیریت های دینی است، شکل نمی گرفت. این روزها اگرچه باز هجمه یکجانبه علیه اسلام آغاز شده اما از واقعه حمله به سلمان رشدی شاید بتوان به عنوان فرصتی استفاده کرد که یک اجماع جهانی علیه اهانت به پیامبران ادیان بزرگ در مجامع جهانی شکل گیرد. پیشنهاد نویسنده پیگیری قطعنامه ای در سازمان ملل متحد علیه اهانت به پیامبران ادیان بزرگ است، قطعنامه ای که جامعه جهانی خود را متعهد به آن در ابعاد مختلف بداند. به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی کشور نه در مقام رفتار تدافعی یا منفعلانه بلکه در برخوردی فعال باید در سطح سازمان ملل و مذاکرات با کشورهای اسلامی و فعال کردن سازوکارها در سازمان کنفرانس اسلامی و مذاکره با کشورهای دیگر که دغدغه های مذهبی دارند، موضوع قطعنامه علیه اهانت به پیامبران ادیان بزرگ را پیگیری کند.»
«جنگ انحرافی» اسرائیل-روسیه
کیومرث اشتریان در سرمقاله «شرق» نوشت: «یکم. چشمانداز روسیه از جهان یک نظام چندقطبی از مجموعههای جداگانهای از کشورهاست که هریک دور یک «کشور» گرد آمدهاند. البته روسیه در نگاهش به شرق میخواهد ببیند که کشورهایی که قرار است رهبری آنها را بهعهده بگیرد، آیا هنوز «حیلهگر و سادهلوحاند»؟ «آلکسی دروبینین» مسئول تدوین دکترین سیاست خارجی روسیه با توجه به تغییرات شرایط بینالمللی و برهمخوردن نظم جهانی میگوید هنوز مشخص نیست چند کشور و چه کشورهایی به قطبهای آتی تبدیل شوند اما «سازندهترین و پایدارترین راه»، تشکیل مجموعههای سیاسی با تمدنی مشترک دور یک کشورِ رهبر مانند روسیه است. «سرگئی میخیف» دیگر تئوریسین حکومتی روسیه میگوید: گرایش به شرق مستلزم رویارویی با فضا، ذهنیت، رفتار و طرز فکر ناآشنای کشورهای شرقی است و روسیه باید کشف کند آیا حیلهگری شرق همچنان از ویژگیهای این کشورهاست یا آنها نیز در سالهای اخیر دچار تحول شدهاند. کشاندن پای ایران به «جنگ انحرافی اوکراین» همزمان آزمونی برای عدم حیلهگری ایران و تثبیت رهبری روسیه بر «کشورهای دوست» است.
دوم. اسرائیل در دهههای اخیر روابط مستحکمی با روسیه و چین برقرار کرده است و از این روابط علیه ایران بهره میگیرد؛ هم در سوریه و آذربایجان و هم در شیخنشینان. این رژیم تاکنون از درگیری مستقیم با ایران احتراز کرده است و مواجهه را از سویی با محاصره ایران و از سوی دیگر با روش جدیدی که «جنگ انحرافی» نام دارد، به انجام میرساند. واردکردن ایران به منازعه اوکراین یک «جنگ انحرافی» و گونهای دیگر از جنگ نیابتی است. اسرائیل برای این کار از سوارشدن بر علایق استراتژیک روسیه که در بالا به آن اشاره شد، بهره میبرد، ازاینرو او نیز بسیار تمایل دارد که پای ایران را به جنگ اوکراین باز کند. این، یک جنگ انحرافیست؛ اوکراین باتلاقی برای کشور است و میتواند مانند پرونده هستهای پای ایران را به منازعهای تاریخی، دامنهدار و جهانی باز کند که هیچ سودی از آن متصور نیست. بیتردید روسیه نیازی به پهپاد و ماهواره و موشک ایران ندارد. برای اسرائیل و روسیه ورود ایران به جنگ اوکراین بازی دو سر برد است. این مطالب چیزی نیست که از دیدهها پنهان باشد و نیاز به هوش بالایی برای درک آن وجود داشته باشد. پس حتما دلایل دیگری وجود دارد که گاهی «شوخیهای سیاسی» در ایران جدی میشوند. کار به جایی رسیده است که در لایههای اقشار مذهبی در جامعه ایران مدح روسیه ترویج میشود و کاروانی طولانی از «اسکورت» رئیسجمهور روسیه در تهران به راه میافتد تا ابهت «پوتین روسی» به «توده»ها یادآوری شود. الحق که چنین روزهایی از برخی افراد موجه و روزنامهنگاران باسابقه انتظار نمیرفت که با کولهباری از تجربه سیاسی و عزت و آبرو، نه که سکوت کنند، بلکه توجیهگر چنین وضعیتی باشند که جنبش «توده نفتی»ها را به یادمان آورد. شما را چه شده است؟ به خود آیید! ایراد و انتقاد به برخی فعالان سیاسی در جناح مخالفتان ازآنرو بود که چشم و دل بهسوی غرب داشتند. چطور میتوانید نحوه استقبال و «زبان بدنِ» برخی مسئولان را در استقبال از پوتین بپذیرید؟ خوشبختانه صحنهآرایی نشستن رئیسجمهور روسیه مانند یک شخصیت درجه دوم در برابر رهبری متفاوت از این فضا بود. «دشمنانگاری» روسیه برای ما نه مفید است و نه واقعی اما سفیر روسیه نمیداند که انتشار تصویرش با مجسمه «گریبایدوف» و راهانداختن «کارناوالی» از خودروهای مقامات روسی در خیابانهای تهران چهره روسیه را در میان ایرانیان مخدوش میکند و به روسهراسی دامن میزند؟ آیا این است «رویارویی با فضا، ذهنیت، رفتار و طرز فکر ناآشنا»ی ایرانیان؟ اما باور من این است که انتشار آن تصویر و راهاندازی این «کارناوال» در خیابانهای تهران تعمدی است و البته بر اساس تحلیلی غلط. بهنظرم تحلیل آنان این است که باید به این هراس دامن بزنند و به ایرانیان هشدار بدهند که «ضرب شست» روسها را همواره باید جدی بگیرند. این طبیعی است که روابط ما با روسیه باید قوی و بر اساس منافع مشترک باشد. طبیعی است که روسیه در برخی مواضع با ما همراستاست و باید این همراستایی افزون شود. اما ارتباطات قوی با «همپیمانی»، «اتحاد»، «پیروی»، «ائتلاف» و «...» ضرورتا یکی نیست. هریک از این مفاهیم وزن سیاسی-نظامی-امنیتی جداگانهای دارند. زیادهروی در چنین رویکردی، با توجه به فقدان ظرفیتهای لازم، حتی به رابطه با روسیه آسیب میزند. روسیه هرلحظه که اندک ضرری برای خود متصور شود، با شما همان خواهد کرد که آمریکا با همپیمانانش میکند؛ بلکه عریانتر و بیپردهتر.
همچنان که آمریکا نشان داده است که ارزشی برای پادوها و حتی شهروندان دوتابعیتی خود، از «بننایف» (که رابط حکومت عربستان با سازمان سیا بود) گرفته تا «جمال خاشقچی» (شهروند آمریکایی-عربستانی)، قائل نیست، همین وضعیت بهصورت عریانتری درباره روسیه مصداق دارد. ماهیت بیرحمانه اصل «تعقیب منافع ملی» در روابط بینالملل همین است. سوم: در زیر پوست روابط بینالملل این دستهای امنیتی است که بازی اصلی را انجام میدهد. کشمکش، از سنخ رقابت سازمانهای سهگانه امنیتی «موساد، سیا و دستگاه امنیتی روسیه» است. در کشورهای اطراف ما از روسیه تا پاکستان، آذربایجان، ترکمنستان و اعراب خلیج فارس، این رقابت امنیتی جریان دارد. متأسفانه حکومت تعیین میکنند، آدم میکشند، جنگ راه میاندازند و از حقوق انسان و صلح و دموکراسی و آزادی هم دم میزنند. همکاری دستگاه امنیتی اسرائیل و روسیه را دستکم نگیرید. اینان دیرزمانی است که دایرمدار تحولات منطقه هستند. اینکه یک جوان سیوچندساله منزوی در خاندان آلسعود به نام «بنسلمان» در رقابت با «بننایف»، شاهزادهای که رابط سازمان سیا با حکومت عربستان است، پیروز شده و به ولیعهدی قدرتمند تبدیل میشود، نشانگر آن است که این «جوان» پشتگرمی قویتری از سازمان «سیا» دارد و آن هم «موساد» است. «موساد» برنده رقابت با «سیا» در بهقدرترسیدن بنسلمان بود. چون ظرفیت بنسلمان برای جنگطلبی بیشتر است. این باور بیراه نیست که ترور شهید سلیمانی در ظاهر به دستور «ترامپ» اما در واقع با دخالت مستقیم «موساد» اتفاق افتاد. مرگ مرموز برخی افراد یا «افشاگری اقدامات بهاصطلاح تروریستی ایران» درست همزمان با توافقهای احتمالی با اروپا یا آمریکا نیز به همینسان. بیتردید اگر شهید سلیمانی نبود، اینک بر روی نقشه خاورمیانه پرچم سیاه داعش را میدیدیم که سوریه، اردن، کویت، عراق و افغانستان را پوشانده بود. اینک دیگر ارتباطات اسرائیل، روسیه و بنسلمان در قالب مثلثبندی استراتژیک این سه نهایی میشود نه با واشنگتن. در این قاب و قالب، ورود ایران به منازعه اوکراین به نفع هر سه اینهاست.»
منطق ایران در حمایت از مقاومت
عباس حاجی نجاری در سرمقاله «جوان» نوشت: « حمایت ایران از مقاومت که بیشتر فکری ومعنوی است تا مادی وتسلیحاتی، ریشه در تعالیم مذهبی ومبانی اندیشهای ناب قرآنی واسلامی دارد. مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی ۲۵ /۱/۹۷ در زمینه چرایی حمایت ایران از مقاومت درجهان اسلام میفرمایند:ما اگر چنانچه به توحید اعتقاد داریم، نمیتوانیم زیر بار زور برویم، نمیتوانیم زیر بار ظلم برویم، نمیتوانیم در مقابل ظالم نایستیم، این طبیعت توحید است. اینکه جمهوری اسلامی اعلام میکند که هر جا مظلومی هست و نصرتی لازم است، ما آنجا حاضریم، بهخاطر این است؛ اینکه ما روی مسئله فلسطین اینجور اصرار داریم، بهخاطر این است. چون لازمه توحید این است که انسان در مقابل زورگویی ظالم به مظلوم بایستد؛ حقیقت توحید این است و بعثت این را به ما یادآوری میکند؛ و این مطمئناً پیشرفت هم دارد. ایستادن ما در کنار گروههای مقاومت، در منطقه غرب آسیا به همین دلیل است. حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجهه با تروریستهایی که امریکا و عوامل امریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور]بهخاطر این است که در منطقه سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم؛ لذا ملاحظه میکنید که به توفیق الهی، [جبهه]مقاومت به برکت کمکهایی که شد و به برکت شجاعتی که نیروهای سوری داشتند، توانستند بر تروریستهای حمایتشده بلکه بهوجودآمده بهوسیله امریکا و غربیها و مزدورانشان در منطقه -مثل سعودی و مانند اینها- غلبه پیدا کنند، آنها را شکست بدهند.
اما در تقویم مقاومت روز ۲۳ مردادماه جایگاه ویژهای دارد. درروز ۲۳ مردادماه سال ۱۳۸۵ یکی از مهمترین تحولات جهان در پی یک جنگ ۳۳ روزه رقم خورد وپدیده «مقاومت اسلامی» از دل یک جنگ نابرابر که در یک سوی آن حزبالله لبنان ودر سوی دیگر آن جبهه مشترک امریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان و برخی احزاب لبنان قرار داشتند، تجلی یافت. در تابستان سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۶ میلادی) در جنگی که در میان لبنانیها به «نبرد تموز» شهرت یافت، قرار بود براساس یک «نقشه جامع» این جبهه مشترک، در عرض یک هفته با شکست حزبالله لبنان، پرونده مقاومت بسته شود، اما ایستادگی نیروهای حزبالله در این جنگ نابرابر، سرنوشت آن را به گونهای دیگر رقم زد وشکست سنگینی را بر ارتش رژیم صهیونیستی ومتحدانش تحمیل کرد. امریکاییها که تصور میکردند با حمایت گسترده از رژیم صهیونیستی قادرند حزبالله را شکست داده وبه زعم خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت امریکا طرح خاورمیانه بزرگ را با سزارین از دل این جنگ محقق کنند، اما بهرغم شش بار تمدید شش روزه این جنگ نهایتاً بعد از ۳۳ روز در برابر مقاومت تسلیم شدند. تکرار شکستهای رژیم صهیونیستی از مقاومت فلسطین در جنگهای ۲۲ روزه، و... جنگ سه روزه اخیر، از یک سو رژیم صهیونیستی را در محاصره نیروهای مقاومت قرار داد واز سوی دیگر زمینه ساز سربرآوردن و عیانتر شدن نقش جریانی قدرتمندی با نام جبهه مقاومت شد به گونهای که اکنون با محوریت ایران به یک قطب قدرت در تحولات جهانی تبدیل شده و با ظهور نیروهای مقاومت، عرصه سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه دچار تحول شده و فارغ از ساختارهای سنتی موجود در این کشورها و نفوذ نهادینهشده قدرتهای غربی منطقه در حال تجربه آرایش جدید با محوریت نیروهای جبهه مقاومت است.
این آرایش به دلیل نقش و نفوذ و پایگاه مردمی این نیروها در میان ملتها و ابتنای آنها به ارزشهای فرهنگی و اسلامی حاکم، از یک عمق و پویایی معناداری برخوردار است و به دلیل الگوگیری و اتکا به حرکت انقلاب اسلامی مردم ایران از پشتوانه و استحکام لازم برخوردار و میتواند منشأ تحولی بنیادین در کشورهای منطقه باشد.
فشارهایی که در سالهای اخیر به ایران اسلامی برای خودداری از کمک و حمایت از نیروهای جبهه مقاومت با ادعای جلوگیری از صدور تروریسم صورت گرفته و میگیرد، همین دلیل است و حتی راهبردهای آنها در مذاکره با ایران بر سر موضوعاتی مانند هستهای و یا حقوق بشر و حتی موشکی باهدف قطع این ارتباط و نفوذ صورت گرفته و بهزعم خود میخواهند از این تحول جلوگیری کنند و حتی با ادعای برخی از تعابیر در مورد این نیروها نظیر هلال شیعی و... میخواهند آن را فرقهای جلوه و آن را فاقد ظرفیت و پایگاه مردمی در این کشورها جلوه دهند.
اما آنچه سبب تحکیم موقعیت و نفوذ این نیروها در کشورهای خودشان و یا دیگر کشورهای منطقه شده ابتنا بر ارزشهای اسلامی و اتکا به پایگاه مردم است. وگرنه اگر قرار بود صرف کمکهای مادی و تسلیحاتی نظام اسلامی زمینهساز موقعیت و نفوذ این نیروها در کشورهای خودشان و یا دیگر کشورهای منطقه شود امریکاییها به دلیل هزینه کرد صدها میلیارد دلار برای حمایت و راهاندازی گروههای تروریستی در عراق و سوریه و... باید موفقتر بوده و اکنون باید محور گستردهترین نفوذ مادی و معنوی در این کشورها میبودند، اما چرا این اتفاق نیفتاده است و حتی فرماندهان امریکایی در سالهای اخیر بارها اعتراف کردند که بهرغم صرف مبالغ کلان و آموزشهای گسترده و پیچیده نظامی و انتقال تجهیزات پیشرفته انفرادی نظامی، حتی نتوانستند یک گروه صدنفره تشکیل دهند مستلزم درک مبنای این تحول است که این پول پاشی و کمکهای مالی و تسلیحاتی نیست که میتواند زمینهساز نفوذ و شکلگیری این نیروهای جانبرکف باشد که آمادگی ایثار و جانفشانی درراه آرمان و عقیده خود را داشته باشند بلکه این ظرفیتهای بلند تفکر دینی و ارزشهای اسلامی و انقلابی است که منشأ این تحول در جهان معاصر است.»
دیدگاه تان را بنویسید