تحلیل از چپ و راست؛
بازیگری در سطح منطقه و جهان
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
جیغ غربگراها از اصلاح یارانهها
کمال احمدی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « همان جریان سیاستزده که هشت سال تمام فعالیتهای کشور را معطل غرب کرده بود و حتی آب خوردن ما را هم منوط به برجام و نتیجه مذاکرات میدانست این روزها به جای کمک به اجرای بهتر طرح مردمیسازی یارانهها باز هم فیلش یاد هندوستان کرده و مدعی است «بدون حل برجام طرح حذف ارز 4200 تومانی چشمانداز روشنی نخواهد داشت.»
در پاسخ به این ادعای نخنما باید تأکید کرد برجام اگر خاصیتی داشت اول باید خودش را حفظ میکرد نه اینکه با امضای یک دیوانه در آمریکا بلافاصله به ضد خودش تبدیل شود و تحریمهایی که قرار بود بالمره لغو شوند را دو برابر کند! ضمن اینکه برجام کذایی حتی در دوره گل و بلبلش(اواخر سال 94و سال 95) هم نتوانست گرهای از اقتصاد ما بگشاید؛ شاهد اینکه، ولیالله سیف نخستین رئیس بانک مرکزی دولت روحانی در فروردین سال 95 (سه ماه پس از شروع برجام) با حضور در نشست شورای روابط خارجی آمریکا اذعان کرد «از تاریخ اجرای برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) تقریبا هیچ چیزی اتفاق نیفتاده است... ما نمیتوانیم از وجوه مسدود شده در خارج از کشور استفاده کنیم... شرکای ما در برجام به الزامات خود عمل نکردهاند.» همچنین مرحوم اسدالله عسگراولادی که سال 94 عضو اتاق بازرگانی بود با رد بازگشایی السی در ساعات اولیه اجرای برجام گفته بود:
«بازگشایی 1000 السی در ساعات اولیه برجام را به هیچ وجه قبول ندارم، چون یکشنبه کل دنیا تعطیل بوده و اصلا امکان چنین مسئلهای وجود نداشته است. برای بازگشایی السی تعامل با بانکهای خارجی نیاز است، بنابراین وقتی بانکهای خارجی تعطیل هستند چگونه میتوان السی باز کرد؟ متأسفانه علیرغم اخبار منتشر شده درباره لغو تحریمهای سوئیفت، تحریم سوئیفت همچنان پابرجاست و لغو آن دروغ است.»
جالب اینکه خود غربیها هم برخلاف شیفتگان داخلیشان اعتراف دارند که برجام حتی در صورت احیا، آوردهای برای ایران نخواهد داشت. آذرماه سال قبل،جرارد آرود، سفیر سابق فرانسه در آمریکا در توئیتی نوشت: «حتی اگر برجام دوباره از سر گرفته شود، هیچ شرکت غربی جرأت نمیکند که حتی یک سنت در ایران سرمایهگذاری کند.
هیچ بانک غربی برای هیچ معاملهای، با وجود تهدید بازگشت تحریمهای آمریکا علیه ایران در سال، در ایران سرمایهگذاری نمیکند. یکبار کافی بود. ایرانیها میدانند.»
به این اعترافات نتایج اقتصاد برجامزده در پایان دولت قبل را هم اضافه کنید: کسری بودجه 450 هزار میلیارد تومانی، تورم 60 درصدی، خزانه منفی تا حدی که پولی برای پرداخت حقوق یکماه کارمندان دولت هم وجود نداشت، رشد اقتصادی نزدیک به صفر، نرخ جذب سرمایه منفی 4/6 درصدی، رکود شدید ناشی از کرونا که روزانه تا 700قربانی میگرفت و... همه اینها نشان میدهد نه تنها برجام به همان شکل و شمایل سابقش دردی از اقتصاد ما دوا نمیکند بلکه بر دردها هم میافزاید مثل همین ارز 4200 تومانی که زائیده همان برجام کذایی است که علاوه بر افزایش 6 میلیارد دلاری قاچاق، موجبات حراج ۶۰ تن طلا (سکه) و ۱۸ میلیارد دلار ارز دولتی را فراهم کرد.
کسانی که امروز موفقیت جراحی اقتصادی دولت را منوط به احیای برجام میکنند در حقیقت بانیان افزایش فشار به مردم و کوچکی سفره آنها در گذشته و حال هستند. اینان همانا هستند که تا پیش از اقدام دولت در حذف ارز ترجیحی توئیت میزدند «دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی» و حالا که دولت حذف این ارز رانتی را با همراهی مردم به خوبی انجام داده و دست رانتخواران را از بیتالمال کوتاه کرده است از یکسو صدایشان درآمده که چرا مردم آشوب نمیکنند؟! و از سوی دیگر با احتکار ویا کارشکنی در مدیریت توزیع کالا سعی در اختلال در طرح فوق را دارند. در همین روزهای اخیر معاون یکی از دستگاههای اجرایی با بیان اینکه قاچاقچیان و سودجویان درصدد برهم زدن آرامش و معیشت مردم هستند، تصریح کرد: «فقط در یکی از استانها631 تن روغن مایع احتکار شده بود.» سرپرست دادسرای انقلاب مشهد هم گفت: «هماینک حداقل 2 پرونده ترک فعل مسئولان در دادسرای مشهد در دست بررسی است. طبق بررسی صورت گرفته در روز پنجشنبه هفته گذشته - در مشهد- ۳۰۰ تن کشتار مرغ صورت گرفت، اما فقط ۱۵۰ تن آن در بازار عرضه شد»!
این کارشکنیها و احتکارات در کنار هجمه سنگین رسانههای غربگرای داخلی و خارجی به طرح یارانهای دولت و یأسپراکنیهای مداوم اینان علیه آینده این اقدام مهم نشان میدهد تیر دولت دقیقاً به هدف اصابت کرده و جیغ بنفش دشمنان ملت ایران از کاخ سفید گرفته تا نوکران داخلیشان را درآورده است . البته این سخن بدان معنا نیست که طرح دولت هیچ نقصی ندارد، اما آنچه که تاکنون انجام شده نشان از درستی کلیت طرح دارد و در عین حال باید در ادامه مسیر به برخی ملاحظات توجه کرد:
اولا موضوع ارائه کالابرگ بطور جدی از سوی دستگاههای مسئول دنبال شود زیرا کالابرگ اثر تورمی به مراتب کمتری از یارانه نقدی دارد ضمنا اگر میخواهیم در این طرح اصلاحی، حمایت به جامعه هدف برسد و کم درآمدها به حداقلی از معیشت دست یابند با شیوه کالابرگ این امر مطمئنتر خواهد بود، در مسیر تهیه کالابرگ هم نباید مرعوب فضاسازی رسانههای برجام زده شد. ثانیا تکمیل سامانههای اطلاعاتی کمک بزرگی به اجرای هرچه بهتر طرح اصلاح یارانهها میکند، نبود همین سامانه موجب شد تا طیفی از حذف شدگان از دریافت یارانه نسبت به این امر معترض باشند. سامانههای اطلاعاتی هرچقدر شفاف، کامل و به روز باشند قطعا دولت را در مسیر اجرای عدالت یاری خواهند کرد مثلا تکمیل نهایی و افتتاح سامانه جامع تجارت تأثیر بسزایی در کاهش قاچاق و احتکار کالا و نیز شفافیت در روند واردات و صادرات خواهد داشت. همچنین اجرای کامل قانون پایانههای فروشگاهی موجبات کاهش شدید فرار مالیاتی میشود. خوشبختانه زیرساخت بسیاری از این سامانهها فراهم شده و فقط بایستی با مدیریت جهادی نسبت به راهاندازی نهایی آنها اقدام کرد هرچند این اقدام مخالفانی هم دارد و دارندگان امضاهای طلایی تمام تلاششان را برای عدم تکمیل این سامانهها به خرج میدهند اما رویکرد دولت سیزدهم در شفافیت هرچه بیشتر اقتصاد و اقداماتی همچون انتشار اسامی ابربدهکاران بانکی بدون رعایت هیچ ملاحظهای امیدها برای افتتاح سامانههای فوق را مضاعف کرده است.ثالثا نظارت مداوم بر اجرای صحیح طرح اصلاح یارانهها و جلوگیری از افزایش بیرویه قیمتها در غیر از کالاهای مشمول طرح، کمک فراوانی به آرامش هرچه بیشتر بازار خواهد کرد همچنین برخورد جدی دستگاههای قضایی و تعزیراتی با محتکران و مفسدان اقتصادی و رسانههای دعوتکننده به آشوب اقتصادی نقش مهمی در موفقیت روزافزون اصلاح یارانهها خواهد داشت».
عادل فردوسیپور و مهاجرت نخبگان
آرین احمدی در سرمقاله امروز «ابتکار» نوشت: « چند روزی از سخنرانی عادل فردوسیپور در جمع فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف میگذرد و بخشی از صحبتهای وی که درمورد پدیده مهاجرت و رفتن نخبگان از کشور بود، همچنان واکنشهای بسیاری را در فضای مجازی و رسانهها به خود اختصاص داده است.
وی رفتن نخبگان از کشور را همانند فرورفتن خنجری بر قلب خود دانست و از فارغ التحصیلان خواست با اینکه هیچ فرش قرمزی برای آنها در کشور پهن نشده، با تلاش خود موانع را کنار بزنند؛ حتی اگر آدمهای بالادستشان در تخصصی که دارند در قوارهشان نبودند، با استعداد و نبوغشان شرایط را برای خود هموار ساخته و در ایران بمانند و برای آبادانی بیشتر کشور بکوشند.
برخی این صحبتهای عادل فردوسیپور را به نوعی برانگیخته کردن حس وطندوستی نخبگان دانستند و از آن تقدیر کردند. برخی همچنان شرایط موجود شغلی و کاری و اقتصادی را مناسب برای ماندن نخبگان نمیدانند و معتقدند در این شرایط آنها نمیتوانند پیشرفت کنند و حس وطندوستی و ماندن برای آنها نان و آب نمیشود. همچنین برخی دیگر به طور کلی با تعریف و مفهوم رایج نخبه در کشور مخالف هستند. به عقیده آنها نخبه کسی نیست که الزاما فارغ التحصیل از دانشگاههای معتبر بوده و یا رتبه علمی بالایی در کنکور و المپیادهای علمی داشته باشد.
این دسته از افراد معتقدند باید در تعاریف واژه نخبه بازنگری شود؛ زیرا به اعتقاد این گروه نخبه کسی است که بتواند بدون توقع و کمک از سمت دولت خود کارآفرینی کرده و اثر یا محصولی را خلق کند و تا اقدام موثری جز درس خواندن نکرده، اطلاق عنوان نخبه به آن شخص اشتباه بوده و او را دچار توهم و زیاده خواهی میکند. اما به نظر میرسد بدون درنظر گرفتن دیدگاههای مختلف درمورد پدیده مهاجرت نخبگان و اینکه چه کسانی نخبه هستند و چه کسانی نیستند، باید به پدیده مهاجرت فارغ التحصیلان دانشگاهی نگاه جدیتری داشت و شرایطی را فراهم کرد که آمار مهاجرتشان کمتر و حتی به صفر برسد
اقداماتی همچون از بین بردن رابطه بازی در استخدامها و ایجاد ضوابط اصولی و علمی در استخدام و همچنین ایجاد سهمیههای خاص برای استخدام این افراد در مراکز، موسسات و کارخانجات دولتی و غیره و اهدای وامهایی با بهره کم و حتی قرضالحسنه با بازپرداخت طولانی مدت برای تولید و کارآفرینی و یا تحقیق به آنها، قطعا میتواند محرکهای خوبی برای عدم مهاجرت و ماندن آنها در کشور باشد.
باید پذیرفت که ریلگذاری کشورهای صنعتی و ثروتمند در جهت جذب نیروهای کارآمد و نخبه به گونهای است که اگر تمهیدات لازم نخبگان ما در کشور درنظر گرفته نشود، آنها را به سمت مهاجرت سوق میدهد. درواقع این کشورها بدون آنکه هزینه مالی و زمانی در جهت آموزش و پرورش نیروهای کارآمد و نخبه کنند، به راحتی آنها را جذب خود کرده و از در جهت پیشرفت کشورشان استفاده میکنند.
در این رابطه سوال اساسی اینجا است که چرا با توجه به هزینههای بسیار مالی و زمانی که برای آموزش و پرورش این افراد، کشور متحمل میشود، با نادیده گرفتنشان راه مهاجرتشان را هموار میسازیم؟ و یا چرا اقدامات صحیح و اصولی برای جلوگیری از این پدیده صورت نمیگیرد؟ قطعا نمیتوان انتظار داشت تمام نخبگان طرز فکری همچون عادل فردوسیپور داشته و مانند وی تاب مقاومت در برابر مشکلات را داشته باشند. پس به نظر میرسد تا بیشتر دیر نشده باید اقداماتی اساسی و موثر جهت جلوگیری از این پدیده داشت.
البته بروز پدیدهها و شوک فرهنگی که این افراد بعد از مهاجرت با آنها مواجه میشوند نیز مسئله بسیار مهمی است که باید به طور مفصل به آن پرداخت.»
ارتقای سطح بازیگری ایران در عرصه منطقه و فرامنطقه
حمیدرضا شاهنظری در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «برخی در فضای گفتگوهای روزانه و نیز در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، ایران و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم را با کشورهایی مثل امارات، کویت، قطر و امثال اینها مقایسه و ایران را غرق در بدبختی و بیچارگی و این کشورها را غوطهور در خوشبختی تصویرسازی میکنند و حسرت این را دارند که کاش جای مردم این کشورها بودند! البته این مقایسهها به صورت فیالبداهه و خودجوش انجام نمیشود، بلکه نشانگر یک عملیات ادراکی و جنگ شناختی برنامهریزیشده بیسابقه و بیوقفه است. این انگاره که محصول پمپاژ هر روزه اخبار منفی، ایجاد یأس و ناامیدی، تصویرسازی تیره از ایران و بهشتنمایی از سایر نقاط جهان است، سالهاست که با شدت و حدت از طرق مختلف در حال تزریق به افکار و اذهان ایرانیان است؛ مقایسههای مضحکی که هدف از تسری آن در میان مردم، نابودی هویتی و نادیده گرفتن قدر و منزلت تاریخی ایران و ملت بزرگ آن و ادراک اشتباه از جایگاه کنونی آن است.
به گواه تاریخ، ایران طی دو قرن اخیر به خصوص پس از پایان دوران نادرشاه، روند ضعف را طی کرده و بارها سرزمینهای متعددی را در جنگها یا با تهدید و توطئه قدرتها از دست داده است. تا همین چهار دهه قبل، کشوری که روزگاری سرزمینی وسیع از شرق تا غرب را شامل میشد و علاوه بر قدرت حفظ امنیت ملی خود، از توان بالایی برای اثرگذاری بر مناسبات کشورهای پیرامونی برخوردار بود به لطف حاکمان نالایق، دچار چنان حضیض حقارتی شد که بهرغم ادعاها مبنی بر تشکیل ارتش نوین در دوره پهلوی اول، به راحتی مورد اشغال بیگانگان قرار گرفت و استقلال و عزتش پایمال شد یا در دوره پهلوی دوم، استان چهاردهم خود (بحرین) را به لطایفالحیل و با کمترین مقاومتی تقدیم بیگانگان نمود!
البته امروز آن دوران حضیض به سر آمده و شرایط کاملاً متفاوت شده و ایران پساانقلاب اسلامی، حتی با تحمیل یکی از نابرابرترین جنگهای تاریخ که با مشارکت دهها کشور انجام شد، اجازه نداد یک وجب از خاکش جدا شده و به یغما برود. امروز ایران بیسابقهترین تحریمهای تاریخ بشریت را پشت سر گذاشته و از دل یک جنگ ترکیبی بسیار سهمگین با اسم رمز «فشار حداکثری برای نرمالسازی ایران» بدون اینکه منابع قدرت خود را تقدیم دشمن کرده باشد با موفقیت و سربلندی بیرون آمده است. امروز جمهوری اسلامی ایران محیط امنیتی خود را فراتر از مرزها قرار داده و حوزه تأثیرش در منطقه را از افغانستان تا سواحل مدیترانه و از خلیج فارس تا خلیج عدن توسعه داده و یک دالان زمینی پیوسته را از خلیج فارس تا سواحل مدیترانه تحت مدیریت گرفته است و دوستانش در چهار پایتخت مهم منطقه (بغداد، بیروت، دمشق و صنعا) حضور مؤثر و فعال دارند و البته این روند متوقف هم نشده است. این موضوع برای غربیها کاملاً روشن و طبعاً ناگوار بوده و بارها از آن ابراز ناراحتی نموده اند و تاکنون برای توقف آن از هیچ اقدامی فروگذار نکردهاند. البته تأثیر ایران در منطقه صرفاً سیاسی یا نظامی نبوده و قبل از آن، نفوذ معنوی و نرم انقلاب اسلامی در میان ملتهای منطقه، آنها را به حمایت از آن سوق داده است.
دشمنان ایران طی سالهای گذشته با درک توان بالای انقلاب اسلامی در جهش ژئوپلیتیکی در منطقه و حتی فرامنطقه و عدم موفقیت آنها در کنترل این توسعه ژئوپلیتیک با ابزار ناامنی و ترور و جنگ نظامی هشت ساله، تمرکز خود را بر فرسایش اقتصادی ایران و به طور همزمان بر جنگ شناختی گسترده و عظیم برای اختلال در قوه عاقله جمعی ایرانیان قرار دادهاند. «تحریمهای فلجکننده» و «فشار حداکثری» و «جنگ بیسابقه رسانهای» با عظیمترین ارتش پروپاگاندا در تاریخ بشری علیه ایران به خصوص طی یک دهه گذشته، همگی با پردههایی از این جنگ بزرگ اقتصادی و جنگ شناختی همراه آن بوده است تا از رهگذر آن، موفقیتهای راهبردی و توسعه قدرت ژئوپلیتیک روزافزون ایران را متوقف کرده و محدود سازند. با این حال امروز، ایران این فشارها را پشت سر گذاشته و علاوه بر بسط ژئوپلیتیک خود و استقرار کامل در محیط امنیتی مدنظر، به یک قدرت بزرگ موشکی و پهپادی در منطقه و جهان تبدیل شده که از توانمندی کامل در حوزه فناوریهای مهمی، چون دانش هستهای نیز برخوردار است.
امروز این اراده ایران است که در کنار مقاومت جانانه ملتهای منطقه، جنگ بزرگ نیابتی قدرتهای غربی علیه ملل مظلوم سوریه، عراق و یمن را با شکست مواجه کرده و ترتیبات امنیتی منطقه را سامان داده است. ایران امروز بدون ذرهای ترس از دشمنانش پهپاد پیشرفته «گلوبالهاوک» امریکایی را ساقط میکند و پایگاه امریکاییها در عینالاسد را موشکباران میکند بدون اینکه پاسخی بگیرد، به آزمایش موشکی با هر مشخصاتی که خود تعیین میکند میپردازد، ماهوارههای متعدد در مدار زمین قرار میدهد، بدون ترس از گزینههای موهوم روی میز به غنیسازی اورانیوم ۶۰ درصد مشغول است و بدون هیچ واهمهای مرکز توطئه و شرارت صهیونیستها در اربیل را موشکباران کرده و آن را رسماً اعلام میکند و نسبت به تکرار آن هشدار میدهد.
امروز روشنترین و بدیهیترین واقعیت منطقه غرب آسیا این است که مسئله و موضوعی در این منطقه نیست که با نادیده گرفتن ایران و بدون موافقت ایران به نتیجه برسد. امروز حتی اراده ایران به فراتر از منطقه توسعه یافته و در مناطقی مانند امریکای لاتین، اثرگذار و الهامبخش ملتها و دولتهای مستضعف شده است. واقعیتهای فوق نشان میدهد که دوران ضعف برای ایران به سر آمده و به لطف مقاومت سترگ ملت ایران و مجاهدتهای فرزندان این ملت، ایران به سطح بالایی از اثرگذاری و بازیگری فراتر از مرزها ارتقا پیدا کرده و با فهم همین واقعیت است که کشورهای منطقه به بازاندیشی در شناسایی دشمنان و دوستان خود و به بازتعریف نسبت خود در قبال ایران روی آوردهاند. توسعه روابط کشور هایی، چون قطر با جمهوری اسلامی ایران، حضور فعال عربستان برای مذاکره با ایران، تردید برخی کشورها در عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و مسائلی از این دست، ناشی از درک همین واقعیت است. این ارتقای راهبردی ایران که با افول نفوذ و قدرت امریکا در منطقه و جهان همزمان شده و البته خود یکی از علل اساسی و اصلی این افول نیز است، مقطعی تاریخی و موقعیتی جدید و بیسابقه را پیش روی ایران و ایرانیان قرار داده است؛ موقعیتی که باید به درستی توسط تکتک ایرانیها فهم شود تا با وجود برخی کاستیها و مشکلات مقطعی، مقایسههای بیوجه و مضحک نتواند ذهن و قلب هیچ ایرانی وطندوستی را مورد خدشه قرار دهد و از تلاش و حمایت برای رشد روزافزون کشور و توسعه قدرت آن بازدارد.»
کلاف سردرگم
سیدمصطفی هاشمیطبا در سرمقاله امروز «شرق» نوشت: «به نظر میرسد اوضاع تصمیمگیری در شرایط فعلی کشور مصداقی برای عبارت «کلاف سردرگم» باشد و بدون آنکه نظمی در بررسیها، اظهارنظرها و تصمیمگیریها وجود داشته باشد، میخواهیم با جملهبندیهای مختلف بهنوعی افکار عمومی را از اصل موضوع منحرف کنیم و به جای اصلاح و تمشیت امور به گذران وقت و سپردن کار به دیگری بپردازیم و علتالعلل همه نابسامانیها را گذشتگان بدانیم و البته که وضع موجود حاصل عملکرد گذشتگان است، ولی به یاد داشته باشیم که وقتی از «گذشتگان» صحبت میکنیم، شامل همه کسانی میشود که در گذشته در مصدر امور بودهاند و نمیتوانیم شخص یا گروه یا برههای از زمان را از این امر مستثنا کنیم. صدالبته از این نوع بحثها و گفتوگوها بهاصطلاح آبی گرم نمیشود و چنانچه نظر به اصلاح امور داشته باشیم، باید همه امور و موضوعات را از نظر بگذرانیم و یادداشت برداریم که:
الف- آن موضوع کدام است.
ب- مشکل و ناهنجاری آن امر چیست؟
ج- علت ایجاد مشکل کدام است.
د- راهحل برای رفع مشکل چیست؟
امروزه بدون آنکه به موضوعات پرداخته شود و مصادیق بند الف را بگویند، تنها میگویند «وضع موجود» و چون مشکل و ناهنجاری را نمیتوانند بیان کنند، علت ایجاد مشکل را گرهزدن اقتصاد به معاهده برجام و عملکردهای آقای حسن روحانی و راهحل مشکل را هم جوانگرایی میدانند. این بدترین نوع برخورد با مسائل و مشکلات جامعه است و تا وقتی مشکلات تحلیل نشده و به دلایل آن پرداخته نشود، راه برونرفت از مشکلات پیدا نخواهد شد. البته قبل از بررسی و تحلیلهای مختلف برای آمادهسازی راهحلها، باید هویت خود را معلوم کنیم. آیا هویت ما هویتی انقلابی در مقابل جریانهای حاکم روز دنیاست یا هویت ما، هویتی محافظهکار و همراه با سیاستهای حاکم در دنیاست. پاسخ به این سؤال بسیار تعیینکننده است. علیالقاعده از مجموعه بیانات و نوشتههای صریح امام راحل و مقام معظم رهبری مشخص است که هویت ما هویتی انقلابی و در جهت خلاف سیاستهای حاکمیتی دنیاست. در اینجا این سؤال مطرح است که هویت انقلابی چه ویژگیهایی دارد و اینک ما چگونه هستیم؟ اگر اندکی به خود بنگریم، درمییابیم که در سیاستهای خارجی رفتاری همسو با انقلابیگری داریم و البته این رفتار هزینههایی برای کشور ما داشته است. درحالیکه در سیاستهای داخلی و بهویژه سیاستهای اقتصادی، هویتی پوپولیستی، مصرفگرایانه و محافظهکارانه داشتهایم. حکمرانی باید بهصورت صریح و بیواسطه به مردم بگوید که حکومت جمهوری اسلامی حکومتی انقلابی است و نمیتواند با قدرتهای نامشروع جهان کنار بیاید و البته این را هم روشن کند که برخی کشورها مانند مصر با وجود سازش و حتی تسلیم هنوز نتوانستهاند روی پای خود بایستند و اگر برخی کشورها مانند کره جنوبی دست در دست آمریکا شکوفایی اقتصادی دارند، هویت انقلابی را از یاد بردهاند و نیز به مدیریت کارا دسترسی پیدا کردهاند. پس باید صراحتا گفت که حکومت انقلابی در کشور انقلابی چگونه است و به مردم بهصورت روشن نشان داد که نمیتوان رفاه و برخورداری را با ویژگی انقلابی همراه کرد. اشتباه یا تعمدی که دولتهای ایران در عین سیاست انقلابی و تحریمها و مواجهه با استکبار کردهاند، آن است که به مردم دائما وعده رفاه و بهبود معیشت دادهاند درحالیکه باید به مردم گفت که سیاست انقلابی حداقل در کوتاهمدت محرومیت و کمبرخورداری به دنبال دارد و همین برخورداری فعلی مردم هم نتیجه فروش نفت و تبدیل آن به کالای مصرفی بوده و مصرف ثروتهای طبیعی خداداد ایران برای مردم، سرزمین ایران را تکیده کرده است. طبعا برای یک حکومت انقلابی علاوه بر دشمنان معمولی به دلیل تمهیدات مخرب آنها دشمنان جدیدی خلق میشود و بهخصوص اگر کشورهایی از لحاظ ایده نظری و دینی در مخالفت با آن باشند، دشمنی تشدیدشده جدیدی ظهور مییابد. پس حکومت انقلابی چه از لحاظ سرمایهای و چه از لحاظ انسانی، باید مواظب دشمنان قدیم و خلقالساعه باشد و بخشی از نیروی خود را به اجبار صرف این امر کند. به اطراف خود نگاه کنیم که عربستان علاوه بر دشمنی ایدئولوژیک و مجوسخواندن ما پیمان استراتژیک با آمریکا دارد. در عراق که حکومتی ناپایدار و چندفرقهای دارد، حتی برخی شیعیان از قبیل شیعیان شیعه انگلیسی رسما علیه ما سلاح از رو بستهاند و مقتدی صدر نیز به نوعی دیگر دشمنی میکند، حال بعثیها و وابستگان عربستان جای خود دارند. کردستان عراق پایگاه اسرائیل شده، همانند بحرین و امارات که در آنجا اسرائیل جاپای محکمی پیدا کرده است. ترکیه که عضو ناتو و 300 سال است تحت حکومت عثمانی با ما دشمنی میکند و حکومت فعلی آن هم میراثخوار عثمانی بهعلاوه کارگزار ناتو است. جمهوری آذربایجان هم پایگاه اسرائیل شده است و در غرب کشور طالبان که گردانهای استشهادی خود را به رخ میکشد، از لحاظ ایدئولوژی ما را کافر و محارب میخواند. پس این حکومت انقلابی شیعه مستقر در ایران دارای همسایههای متخاصم است و به آنها نمیتوان تکیه کرد. گذشت 43 سال از انقلاب نشان میدهد که تعارفات دیپلماتیک و لبخندهای ظاهری دو طرف هرگز نمیتواند در گشودن باب دوستی مؤثر باشد. »
رویکرد جدید امارات و ایران
صباح زنگنه کارشناس مسائل غرب آسیا در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « ظرفیتهای خوبی وجود دارد که ایران و امارات اقدام به گسترش روابط خود و تلاش برای حل برخی از پروندهها و موضوعات اختلافی کنند. «شیخ خلیفه» فرزند ارشد «شیخ زاید» بود و طبیعتا ریاست دولت امارات را برعهده داشت. در دوران شیخ خلیفه تا زمانی که وی دچار بیماری نشده بود، رفت و آمدها بین ایران و امارات عادی و طبیعی بود و این رفت و آمدها برقرار بود ولی وقتی بیماری وی شدید شد و او دیگر چندان ملاقات نمیکرد، کلیه امور به دست «محمدبن زاید» افتاد و او با توجه به اینکه سیاستهای خاص خودش را تعقیب میکرد روابط ایران و امارات گاهی در وضعیت تنشزایی قرار میگرفت. در یک سال اخیر امارات تلاش کرد که روابط دو کشور را بهبود ببخشد و با اعزام مسئول امنیتی امارات به ایران این روابط در ریل جدیدی قرار گرفت. ایران و امارات از زمان تأسیس این کشور روابط ممتدی داشتهاند و ایران تلاش داشته که روابط طبیعی و همسایگی با این کشور ادامه پیدا کند. اگرچه در جاهایی که لازم بوده است تذکرات و یا هشدارهای لازم را داده ولی هرگز مایل نبوده است که روابطش با امارات دچار تنش و یا منجر به تلخی شود. وقتی شیخ خلیفه مرحوم شد وظیفه انسانی و اخلاقی ما این بود که به دولت و ملت امارات این درگذشت را تسلیت بگوییم،. با توجه به فوت شیخ خلیفه، محمد بن زاید به طور کامل ریاست امارات متحده عربی را بر عهده گرفت و امیدواریم در دوران جدید شاهد بازسازی، بهبود و توسعه روابط دو کشور باشیم. ایران و امارات میتوانند از این ظرفیتهای مشترک در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای استحکام روابطشان استفاده کنند. گرچه در مدت اخیر با توجه به اینکه امارات روابط خود را با رژیم صهیونیستی علنی کرده یک مقدار روابط بین ایران و امارات دچار خدشه شده است، اما باید توجه داشت که ایران بزرگتر از آن است که از علنی شدن چنین چیزی احساس خطر کند گرچه توصیهها و تذکرات خود را همیشه با همسایگانش در جریان گذاشته است. ایران معتقد است توسعه روابط و برطرف شدن برخی از نگرانیها بهترین وسیله است که امارات در مسیر درست خود برای ایفای نقش منطقهایاش در ایجاد صلح و امنیت قرار بگیرد. در چند مدت اخیر شاهد چند حرکت از سوی امارات بودیم که میتواند برخی از امیدها را زنده کند از جمله اینکه امارات مدتی مسیر خود را در بحث یمن از عربستان جدا کرد. از دیگر سو تلاش کرد که روابط خود را با سوریه بهبود ببخشد و شاهد رفت و آمدهای بین مقامات دو کشور هستیم و ارتباط با سوریه که متحد بزرگ ایران در منطقه است تا حدودی میتواند ارتباط امارات با صهیونیستها را نیز تعدیل کند.»
آب و نان جمعیت
مهدی جابری در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «هفته ملی جمعیت» فرصت خوبی برای بررسی چالشهای این حوزه، مرور عملکرد نهادهای متولی و آشنایی با دغدغههای مردم برای تشکیل خانواده و فرزندآوری است.
در چند روز گذشته تعدادی از کارشناسان و برخی مدیران اجرایی درباره ابعاد مختلف اجرای قانون جوانی جمعیت اظهار نظر داشتهاند. از جمله مهمترین نکات مطرح شده در این اظهارات، ضرورت ایجاد اعتماد و اطمینان در افکار عمومی برای تحقق وعدههای اقتصادی و تسهیلات تشویقی است. به این معنا که هم کارشناسان و هم مدیران در این موضوع اتفاق نظر دارند که باید مردم و خانوادهها را به این باور رساند که نهادهای دولتی و دستاندرکار برای پوشش هزینههای ناشی از افزایش جمعیت در کنار آنها هستند.
قطعا همراهی مردم از طریق شعار، دستور، مصوبه و بخشنامه حاصل نخواهد شد. مردم زمانی با این سیاستها همراه میشوند که مجموعه دولت و نهادهای به ظاهر حمایتگر را در عمل و واقعیت کنار خود ببینند. متاسفانه منفعل بودن دولت قبل و عدم پایبندی به شعارها و وعدههای مطرح شده آن دولت در طول ۸ سال، موجب ایجاد بدبینی و تردید در بخشی از جامعه شده است. بنابراین برای جبران این موضوع و ترمیم اعتماد عمومی باید اقدامات رسانهای و فرهنگی دوچندانی انجام شود و البته لازم است حمایتهای اقتصادی، شغلی و اجتماعی به صورت واقعی در دستور کار باشد به طوری که مردم در محافل خانوادگی و مباحث جمعی برای یکدیگر تعریف و بازگو کنند که «من امروز فلان تسهیلات را دریافت کردم»، «واقعا حمایت شغلی خوبی از من شد»، «الان همه هزینههای خانواده 4 نفره ما تامین میشود» و از این قبیل اعترافات!
اما نکته قابل تأمل دیگر در نظرات کارشناسان، عدم پایبندی برخی نهادها در سالهای گذشته به سیاستهای جمعیتی و کمکاری و سهلانگاری آنها در این مسیر است. بنابراین میتوان متوجه شد علت مقاومت جامعه برای تشکیل خانواده و فرزندآوری چیست. به عبارت دیگر ما شعارها و اهداف را روی کاغذ مینویسیم و حتی برای اجرای آنها بخشنامه صادر میکنیم اما وقتی یک عده از دستاندرکاران و مجریان موجب سرگردانی، خستگی و آزار مردم میشوند، نه تنها نتیجه مطلوب حاصل نمیشود، بلکه ویروس بیاعتمادی در سطح جامعه منتشر میشود.
این یک واقعیت است که جماعت خسته را نمیتوان وادار به همراهی با قانون جوانی جمعیت کرد. این جماعت نیاز به انرژی، سرزندگی، امیدواری، تامین مالی و از همه مهمتر «باور و یقین» دارد. اگر اینچنین باشد، جمعیت خودبهخود رشد میکند و قانون اجرا میشود!
دیدگاه تان را بنویسید