تحلیل از چپ و راست؛
اصلاحات اقتصادی و طبقه متوسط جدید
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
طبقه متوسط جدید را دریابیم
حسین مسعودنیا در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «یکی از مهمترین تصمیمات دولت در سالهای پس از پیروزی انقلاب، تصمیم دولت سیزدهم مبنی بر انجام اصلاحات اقتصادی برای توزیع عادلانه یارانهها، کاهش فاصله طبقاتی و درنهایت تحقق عدالت اجتماعی بوده است. درخصوص اینکه اقتصاد ایران به دلیل ماهیت رانتیر دولت احتیاج به اصلاحات اقتصادی برای مقابله با رانت گروههای خاص دارد همه پژوهشگران عرصه اقتصاد و سیاست اتفاقنظر دارند اما آنچه برای انجام هر رفرمی در جامعه باید مدنظر قرار گیرد دو نکته است: یکی شرایط حاکم بر جامعه و جایگاه دولت در آن جامعه از نظر میزان اعتماد سیاسی و دیگر جایگاه و موقعیت کشور در نظام بینالملل؛ دو عاملی که به نظر میرسد شرایط کنونی ایران از این دو منظر برای انجام چنین اصلاحاتی اقتصادی مناسب نباشد. باوجود این دولت سیزدهم و تیم اقتصادی او تصمیم به انجام این رفرم اقتصادی گرفته است. انجام هر رفرمی در هر جامعهای بدون تردید برای یک نظام سیاسی ضرورت است اما برای انجام اصلاحات در یک جامعه مدنظر قرار دادن چند نکته از سوی دولتمردان ضروری است: 1- اصلاحات بهموقع باشد 2- اصلاحات کارشناسی شده و براساس اجماع نظر نخبگان سیاسی حاکمیتی در حوزه اصلاحی موردنظر باشد 3- اصلاحات در همان حوزه صورت بگیرد که افکار عمومی اصلاحات را میطلبد. هرگونه اصلاحاتی اعم از اقتصادی و سیاسی بدون مدنظر قرار دادن این سه شرط ممکن است به سرنوشتی شبیه به اصلاحات در شوروی در عصر گورباچف منتهی گردد و پیامدهای ناگواری داشته باشد. با مدنظر قرار دادن چنین پیشینهای امید آن است که دولت سیزدهم با گفتمان دولت مردمی با مدنظر قرار دادن هر سه اصل درصدد این جراحی اقتصادی برآمده باشد، اما آنچه در کوتاهمدت چشمانداز اصلاحات اقتصادی بیانگر آن است وارد آمدن بیشترین فشار بر طبقه متوسط به ویژه طبقه متوسط جدید است.
طبقه متوسط جدید شامل نیروهای تحصیلکرده، بروکراتها، حقوقبگیران دولت و در یک کلام نیروهایی هستند که در جامعهشناسی از آنها با عنوان نیروهای یقهسفید یاد میشود و در مسیر تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه نقش محوری داشته و جامعهشناسان از آنها به عنوان موتور و هسته اصلی تحولات اجتماعی و اقتصادی یاد میکنند. این طبقه در ایران اگرچه در سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب از نقش آن به صورت موقت و مقطعی کاسته گردید اما از دهه 1370 به بعد به دلیل تغییر و تحولات اجتماعی در جامعه از یکسو و گسترش نظام آموزش عالی همراه با گسترش بروکراسی از سوی دیگر مجددا نه تنها از نظر کمی گسترش یافت بلکه به دلیل نیاز حاکمیت به دانش مدیریت و توان بروکراتیک آنها در انجام برنامههای نوسازی کمکم به یک کنشگر فعال سیاسی و اجتماعی در صحنه سیاست و اجتماع ایران تبدیل گردید به گونهای که از دهه 1370 به بعد از یکسو درصدد نهادسازی برآمد و از سوی دیگر بهدنبال جایگزینی مشارکت مبتنی بر مهندسی اجتماعی به جای مشارکت تودهای در صحنه سیاسی ایران برآمد؛ تلاشی که در برخی بزنگاههای تاریخی در دهه 1370 و 1390 نتیجه داد و سبب انجام برخی رفرمهای اصلاحگرانه در حوزه سیاست داخلی و خارجی گردید.
از مهمترین ویژگیهای این طبقه داشتن روحیه انتقادی و تلاش برای مشارکت در قدرت سیاسی از طریق ساخت نهادها و سازمانهای مدنی میباشد؛ دو خواستهای که تحقق آن تا اندازه زیادی به آمادگی نظام سیاسی برای قبول چنین کنشگری از سوی طبقه متوسط جدید دارد. تامل در وقایع و تحولات سیاسی ایران بهخصوص در دو دهه اخیر بیانگر رویکرد این طبقه به نوعی سرخوردگی و دلزدگی سیاسی دارد رفتاری که از یکسو ریشه در شرایط حاکم بر فضای سیاسی جامعه و از سوی دیگر ریشه در کاهش قدرت اقتصادی این طبقه دارد حال آنکه از نظر جامعهشناختی طبقه متوسط جدید یکی از گروههای مرجع در هر جامعهای به شمار رفته و میتواند نقش مهمی در تحولات آن جامعه داشته باشد. شاید نقطه اوج انفعال سیاسی این طبقه در انتخابات سال 1398 و 1400 بود که حاضر به ایفای نقش کنشگری همانند دورههای قبل نگردید، موضوعی که شاید ریشه در این باور داشت که کنشگری آنها نمیتواند منجر به نتیجه گردد بدین ترتیب اکنون در شرایطی دولت تصمیم به اصلاحات اقتصادی گرفته که تا قبل از آن نیز طبقه متوسط جدید دارای نوعی سرخوردگی سیاسی گردیده بود و از این اصلاحات نیز به دلیل پیامدهایی که بر وضع اقتصادی این طبقه و کاهش قدرت خرید آنها دارد میتواند به تشدید سرخوردگی و انفعال سیاسی در میان آنها منجر گردد و این میتواند برای آینده کشور خطرآفرین باشد، چراکه نه تنها یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی ایران تبدیل ایران به یک کشور توسعهیافته اسلامی یا عبارت دقیقتر ژاپن اسلامی بوده است بلکه در سالهای اخیر یکی از مهمترین راهکارها برای نجات اقتصاد ایران رویکرد به اقتصاد دانش بنیان بوده است، به گونهای که سال 1401 ازسوی رهبر انقلاب سال حمایت از اقتصاد دانش بنیان و توسعه آن به عنوان شعار سال انتخاب گردید؛ شعاری که موتور اصلی تحقق آن نیروهای تحصیلکرده و طبقه متوسط جدید جوان هستند مضافا اینکه تشدید وخامت اوضاع اقتصادی میتواند نهتنها انگیزه آنها را برای مشارکت در تحقق شعار سال کاهش دهد بلکه بدتر از آن میتواند روند افزایش مهاجرت نخبگان را تشدید و گاه سبب بروز نوعی رفتار سیاسی مبتنی بر مشارکت غیرمتعارف از سوی این گروه در سطح جامعه گردد، چراکه از منظر جامعهشناسی سیاسی رابطه مستقیمی میان رضایتمندی اقتصادی و نوع کنشگری سیاسی وجود دارد. علیایحال دو نظریه درخصوص نقش طبقه متوسط جدید در جامعه وجود دارد: اول دیدگاهی که این طبقه را تهدیدی برای جامعه دانسته و در مقابل دیدگاهی که طبقه متوسط جدید را موتور توسعه میداند. درخصوص جامعه ایران و با توجه به اهداف بالادستی نظام به نظر میرسد که طبقه متوسط جدید برای جامعه ایران در شرایط کنونی یک غنیمت است لذا باید از اتخاذ هرگونه راهکاری از سوی کارگزاران نظام که سبب تضعیف این طبقه و حاکم شدن روحیه سرخوردگی و دلزدگی در میان آنان گردد ممانعت به عمل آید. براساس چنین رهیافتی از آنجا که براساس پیشبینیهای اقتصاددانان و جامعهشناسان انجام اصلاحات اقتصادی تاثیر منفی بر وضعیت اقتصادی طبقه متوسط جدید دارد و حتی میتواند منجر به نابودی این طبقه گردد برعهده مسوولان و کارگزاران نظام است که در عین انجام اصلاحات اقتصادی برای مقابله با رانت در جامعه راهکاری اتخاذ کنند که طبقه متوسط جدید نه تنها متضرر نگردد بلکه تشویق به کنشگری اجتماعی و سیاسی و حتی مشارکت در انجام این برنامه اصلاحاتی و مهمتر از آن توسعه کشور بهویژه در حوزه اقتصاد دانشبنیان گردد.»
سرمایه اجتماعی دولت پای کار اصلاحات اقتصادی
محمد ایمانی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « دولت در موضوع ساماندهی یارانهها به موقع اقدام کرد، اگر نگوییم دیر. این کار باید چند سال قبل انجام میشد و مدیران وقت نخواستند. ... دولت رئیسی، پروژه با انحراف پیش رفته توسط دولت قبل را تحویل گرفته، و نه پروژهای را که خود راسا طراحی و اجرا میکند. تدبیر شجاعانه دولت، البته دشمنان سرسختی هم دارد که تا بتوانند سنگاندازی میکنند تا دولت، مجبور به عقبنشینی شود. گروه اول، رانتخوارانی هستند که در مرتع رانت 1260 هزار میلیاردی فربه شده و برای خود، خدم و حشم سیاسی و رسانهای دست و پا کردهاند. حذف رانت برای آنها، حکم مرگ و زندگی را دارد. گروه دوم، مدیرانی هستند که این رانت بزرگ را به رانتخواران دادند. اگر دولت موفق به اصلاح روند توزیع یارانهها شود، آن مدیران مواخذه خواهند شد و باید پاسخگو باشند. گروه سوم، آمریکا و غرب، که یقین دارند موفقیت ایران در اصلاحات اقتصادی، به معنای جلب رضایت بیشتر مردم و بینیازی بیشتر به تکرار توافق خسارتبار است. ... برای تحقق یک امر باید «مقتضی موجود» و «مانع مفقود» باشد. اصلاحات اقتصادی، ملزومات و موانعی دارد. مانع زدایی و مبارزه با کارشکنیها، همان قدر اهمیت دارد که کارهای ایجابی و تغییر ریل اقتصاد. اکنون که دولت با حمایت مجلس و دستگاه قضایی، گام اول را برداشته، باید چند نکته مورد اهتمام قرار گیرد تا درمان، به سرانجام برسد:
- بهروزرسانی دقیق دهکها و پرداخت پلکانی یارانه، که نه کسی از قلم بیفتد و نه غیر مستحقی یارانه بگیرد. متاسفانه در سالهای گذشته، به این امر اهتمام نشد.
- مجازات سرسختانه محتکران و گرانفروشان و قاچاقچیان و اخلالگران رسانهای.
- نظارت دائمی و هوشمند بر بازار و ممانعت از قیمت گذاریهای کاذب.
- روشن کردن سرنوشت صدها هزار میلیارد تومان تسهیلات واگذار شده با عناوین مختلف اقتصادی و باز پسگیری و تعقیب متخلفان. هدف از باز توزیع یارانه کالاها، تامین امنیت معیشتی طبقات پایینی است که در چند سال گذشته آسیب جدی دیدند. اما از آن مهم تر، سرنوشت تسهیلات کلان ارزی و ریالی اختصاص یافته به نام حمایت از تولید، واردات و صادرات است؛ و همچنین، پیگرد مدیرانی که بیمبالاتی یا تخلف کردهاند. آنچه نهایتا به اقتصاد رونق میدهد، حمایت از تولید و مبارزه بیمجامله با معارضان آن است. نباید در برابر این ادبیات مغالطهآمیز که «بگیر و ببند بیفایده است»، یا «به حساب افراد سرک نمیکشیم» و...، منفعل شد. این روایت پروفسور «هاجون چَنگ» -شهروند کُره جنوبی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج- خواندنی است که درکتاب «نیکوکاران نابکار»، درباره تجربه کشورش مینویسد: «در دهه 1970، برنامه ایجاد صنایع سنگین در دستور کار قرار گرفت. در مدارس به ما میآموختند که وظیفه میهنی ما حکم میکند کسانی را که سیگار خارجی می کشند، گزارش کنیم. ضرورت داشت ارز صادرات برای واردات ماشین آلات به کار گرفته شود. ارز به راستی خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما بود که در کارخانهها دست اندرکار جنگ صنعتی بودند. کسانی که با خریدهای بیهوده، ارز را هدر میدادند، خائن به وطن به شمار میرفتند و به عنوان فرد بی اخلاق - اگر نه تبهکار- آماج حملات زهرآگین قرار میگرفتند. شدیدا از هزینه کردن ارز در موارد غیر ضرور ممانعت میشد؛ حتی خرید خودروهای کوچک و نوشیدنی و شیرینی. این کار از طریق اعمال ممنوعیت های وارداتی، تعرفه و عوارض سنگین گمرکی صورت میگرفت. سفرهای خارجی جز با مجوز دولت برای معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... دولت، کنترل مطلق روی ارز کمیاب اعمال کرد و تخلف از آن می توانست مجازات مرگ در پی داشته باشد».
آقای وزیر آموزش و پرورش! لطفاً دقت کنید
غلامرضا صادقیان در سرمقاله امروز «جوان» نوشت: «وزیر آموزش و پرورش پس از آن نکتهسنجی رهبر معظم انقلاب درباره حفظیات غیرضروری کتابهای درسی، دیروز اعلام کرد مطالب غیرکاربردی این کتابها که منفعتی برای دانشآموزان ندارد، از سال آینده حذف خواهد شد.
خیلی خوب! هرچند برای اصلاح نقصها نباید منتظر تذکر میماندید، اما اکنون این نگرانی وجود دارد که کار عجلهای و غیرکارشناسی انجام شود، زیرا شما میتوانید بگویید از همین امروز کمیسیونهایی برای این کار تشکیل میدهید، اما نمیتوانید بهطور قطعی بگویید از مهر کتابها را عوض خواهید کرد؛ خود این سخن نسنجیده است. در اینباره که موضوعی بهغایت مهم است و آینده کشور را گروگان خود گرفته است، با برخی استادان جامعهشناسی علم و فیلسوفان علم کشور گفتگوهایی داشتم که تذکرات بجایی با نهایت دغدغهمندی برای آینده کشور ارائه دادند. بدون توجه به این واقعیتها ممکن است نظام تعلیم و تربیت خطای دیگری مرتکب شود. نیروی انسانی موجود اگر اینکاره بود و تخصصی در این زمینه داشت، کار به اینجا نمیرسید، پس بهتر است به این تذکرات آیندهپژوهان کشور توجه کنید:
یک/ وزیر و مدیران وزارتخانه باید مشخص کنند مطالب کاربردی و غیرکاربردی کداماند. اگر این بخش به دقت مشخص نشود، مانند دهها مورد دیگر پندی درست را بد به کار گرفتهایم؛ بنابراین تکرار میشود: با این عجله ممکن نیست که در سال آینده همه کتابها را اصلاح کنیم. البته از همین امروز باید کار را شروع کرد، اما تدوین کتابها امری بسیار حساس است.
دو/ به جای مطالب حذف شده چه چیزهایی را میخواهید اضافه کنید؟! در پاسخ باید بدانیم در مرزهای دانش چه میگذرد و ورود به آن مباحث چه پیش نیازهایی دارد. مطالبه رهبری از ما بارها «حرکت در مرزهای دانش» بوده است. تشکیل کمیتههایی از اعضای جوان دانشگاه که خود در مرزهای دانش دستی بر آتش دارند لازم است. اتاق فکری که در آن این افراد، پیشنهاد دهند، نقادی کنند و باز پیشنهاد دهند تا به نتایجی تحلیل شده برسیم، ضروری است و از هر هزینه دیگر کمخرجتر.
سه/فقدان چنین کمیتههایی موجب میشود مطالب حذف شده و مطالب افزوده شده مورد انتقاد آن دانشگاهیان قرار گیرد. بهعلاوه اگر نویسندگان کنونی میدانستند که کدام مطالب غیرضروری است که از ابتدا آن را در کتابها نمیگذاشتند!
چهار/ بسیاری از استادان کشور هستند که حاضرند بدون کوچکترین چشمداشت مادی در ارتقای سطح کیفی کتابها کمک کنند. کافی است دعوتنامه بفرستید. در نهایت میتوانید گواهی حضور در جلسات را برایشان صادر کنید که در ارتقا و ترفیع ایشان نقش بازی کند؛ بنابراین دعوت از دانشمندان کشور برای شما بار مالی نخواهد داشت.
پنج/ به عنوان نمونه، تغییراتی که در کتابهای زیستشناسی انجام شد، نقدهای زیادی را به دنبال داشت. در آنجا نیز علت آن بود که از دیگران نظرخواهی نشد. نگذارید این ماجرا تکرار شود.
شش/ هدف، ارتقای سطح علمی کشور در سالهای آینده است. این کار را با عجله انجام ندهید. خود را از تنوعی از نظرات بیبهره نسازید. اجازه دهید همه نظرات شنیده شود و در انتخاب و حذف مطالب به خرد جمعی فرهیختگان احترام بگذارید. در هدایت جلسات از استادان فلسفه علم، جامعهشناسیعلم، آیندهپژوهی و سیاستگذاری علم هم بهرهگیرید. این افراد میتوانند از منظری کلان پیشنهادها را نقد و بررسی کنند. مهمتر از همه در همه کمیسیونها از افرادی که تخصص آنها آموزش علوم است، هم بهره بگیرید.
هفت/ کار وزیر فراهمکردن شرایطی است که در آن به عنوان نمونه تنوعی از استادان جغرافیا در جلساتی جمع شوند و درباره اینکه چه مطالبی از جغرافیا حذف شود و چه مطالبی افزوده شود تصمیم بگیرند. کار را به خرد جمعی استادان بسپارید. در آن کمیتهها دبیران با سابقه و متخصصان تعلیم و تربیت هم حضور داشته باشند. نتیجه نهایی نیز هر چه بود تمکین کنید. تا سال بعد که مجدد کاستیها را جبران کنید. کتابها باید پویا باشند. علم هر روز در حال تغییر است و این کمیتهها در همه سال باید فعال باشند. همانطور هم که گفته شد از استادانی دعوت کنید که توقع مالی از جلسات نداشته باشند و واقعاً سرشان برای ارتقای علم در کشور درد کند.
میتوانید نامهای از طرف خود وزیر آموزش و پرورش به تکتک استادان جغرافیای کشور بفرستید. به همراه تمامی کتابهای جغرافیا و از ایشان درخواست شود برای کمک به ارتقای علم در کشور به این دو پرسش پاسخ دهند: «کدام بخش کتابها از نظر شما غیرضروری یا کمتر ضروری است و میتوان آنها را حذف کرد؟ به جای مطالب حذف شده پیشنهاد میدهید چه مطالبی اضافه شود؟ در چند سطر ضرورت مطالب جدیدی را که فکر میکنید باید به کتابها افزوده شود بیان کنید.» همین کار دو هدف اصلی را برآورده میکند؛ نخست آنکه مطالبی که از نظر اکثریت غیر مفید است مشخص و مطالبی نیز برای افزودهشدن کاندیدا میشود. دوم آنکه مشخص میشود چه کسانی باید برای کمیتهها دعوت شوند. این کار را برای بقیه دروس نیز انجام دهید.
آینده کشور در دستان شما و در گرو این طرح کاربردی است. برخی علوم مثل پزشکی هر سه سال یکبار دوبرابر حجم پیدا میکنند. علوم پایه و علومی مانند الکترونیک نیز شتابی به سرعت نور در یافتههای جدید علمی دارند و البته ممکن است کتابهایی نیز داشته باشیم که نیازمند اصلاحات زیاد نباشد و تأیید استادان را در شکل کنونی دریافت کند. مواظب باشید دستور رهبر معظم انقلاب را که تا به این حد برای حرکت در مرزهای علم دغدغه دارند، با یک کار نمایشی و شتابزده خراب نکنید.»
چاله جنگ اوکراین و چاه فنلاند و سوئد!
نبی شریفی در سرمقاله امروز «خراسان» نوشت: «چالش جدید روسیه این است که از اوکراین به عنوان عضو سی و یکم پیمان آتلانتیک شمالی جلوگیری کرد؛ اما گسترش دامنه جنگ و فرسایشی شدن آن تلاش دولت های هلسینکی و استکهلم را برای عضویت در ناتو در پی داشته است.اکنون سوال این است که این اقدام شعله های جنگ را گسترش خواهد داد؟ دیروز، دولت فنلاند به طور رسمی اعلام کرد که هلسینکی درخواست عضویت در پیمان ناتو را خواهد داد. این خبر بدی برای روسیه محسوب میشود. نزدیک ترین شرح به واقعیت فعلی فنلاند را که مرزی مشترک به طول 1340 کیلومتر با روسیه دارد ، الکساندر استاب که در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ نخست وزیر این کشور بود، بیان کرده است. او میگوید: «فنلاند مدتها میان آرمان گرایی و واقع گرایی سرگردان بوده است. آرمان همکاری و نزدیکی با روسیه که همسایه و هممرز ماست و مواجهه با این واقعیت سخت که فنلاند در صورت تهاجم احتمالی روسیه باید ارتشی قوی برای خود فراهم کند.» جدای از این، فنلاندیها که میزان حمایت شان از عضویت در ناتو طی شش ماه گذشته از 25 درصد به حدود 76 درصد رسیده، خاطره خوبی از جنگ و اشغال سرزمین شان توسط روسیه ندارند. ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در نوامبر ۱۹۳۹، سه ماه پس از آغاز جنگ جهانی دوم در درگیریهای نظامی با فنلاند، موسوم به «جنگ زمستان»، تلاش کرده بود که این کشور را اشغال کند. در این جنگ شوروی بخشهایی از شرق و شمال فنلاند را تصرف و ۱۲ مارس ۱۹۴۰ با این کشور پیمان صلح امضا کرد. در این پیمان مناطق کارلیا، سالا و ریباچی از فنلاند به شوروی واگذار شد. اکنون، هلسینکی که الحاق شبه جزیره کریمه، جنگ در مناطق شرقی اوکراین، اشغال بخشی از اراضی گرجستان و مولداوی را میبیند، نگران آینده خود و تکرار گذشته است . در این میان یک نکته درباره شرایط امنیتی و نظامی فنلاند حائز اهمیت است. این کشور با این که طی دهه های گذشته به عنوان الگویی برای روابط بدون تنش با روسیه شناخته میشد، اما همواره از نیروی نظامی قوی برخوردار بوده است. دیروز، ساعاتی پس از اعلامیه دولت فنلاند، حزب حاکم سوئد با نامزدی این کشور برای عضویت در ناتو موافقت کرد.
دولت استکهلم در حالی درخواست عضویتش را رسما اعلام کرده که در موضعی قابل تامل مطرح کرد، در صورت عضویت در ناتو، با استقرار تسلیحات هستهای و پایگاه نظامی در خاک خود مخالفت خواهد کرد. با این حال، سوئد خطر حمله نظامی روسیه را جدی میداند و نمی خواهد از عضویت در ناتو چشمپوشی کند. استکهلم حدود دو سده مستقیما در هیچ جنگی درگیر نبوده است. همین بی طرفی باعث شد که این کشور از جنگ جهانی در امان بماند. اما اکنون درخواست عضویتش در ناتو، روسیه را شوکه یا خشمگین کرده است. به رغم سابقه طولانی استکهلم به عدم تعهد نظامی، این کشور برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم به کشوری که در حال جنگ است (اوکراین) سلاح ارسال کرده و بیش از نیمی از مردم این کشور خواستار پیوستن به ناتو هستند. در حالی که ولادیمیر پوتین این تصمیم دولت های فنلاند و سوئد را «اشتباه» خوانده و وزارت خارجه کشورش از مقابله به مثل با این تهدید امنیتی سخن گفته، به نظر میرسد مسکو حداقل در شرایط فعلی قدرت مانور جدی در مقابله با این دو دولت نداشته باشد. چند دلیل برای تفاوت موضع گیری مسکو در قبال کی یف و تفاوت آن با اقدامات هلسینکی و استکهلم وجود دارد. ابتدا این که این دو دولت به دلیل عضویت در اتحادیه اروپا از حمایت ویژه تر کشورهای اروپایی برخوردارند.
دوم این که هرچند این دو کشور درخواست عضویت داده اند، اما حدود سه دهه است که همکاری نظامی با پیمان آتلانتیک شمالی دارند و در مانورهای شان شرکت کرده اند. همین امر باعث شده آنها بر خلاف اوکراین، استانداردهای حضور در این ائتلاف نظامی را داشته باشند. از طرفی، فنلاند با جمعیتی 5.5 میلیون نفری دارای ۲۸۰ هزار سرباز در زمان جنگ و در مجموع ۹۰۰ هزار نیروی ذخیره است. این کشور همچنین ذخیره بزرگی از سلاحها و تجهیزات آمریکا را داراست. نکته آخر این که سوئد مرزی خاکی با روسیه ندارد. فنلاند نیز با وجود دارا بودن مرزی طولانی، برخلاف اوکراین با چالش جدایی طلبان حامی روسیه در کشورش مواجه نیست. برای همین است که پوتین لحن دوستانهتری برای منصرف کردن فنلاند در پیش گرفته است. کارشناسان واکنش کوتاه مدت روسیه را به قطع صادرات انرژی، حملات سایبری و گسیل دادن پناهجویان به مرزهای این کشور عنوان کرده اند. در میان مدت و بلند مدت اما شرایط کمی پیچیده است. استفانوالت، اندیشمند روابط بینالملل به دولت آمریکا هشدار داده تا تهدید هستهای کرملین را جدی بگیرد زیرا دولتها هنگام مواجهه با چشمانداز یک شکست قریب الوقوع، به اجرای تهدیدات شان بیشتر تحریک میشوند. چارچوب مواجهه جدی مسکو با فنلاند و سوئد هنوز مشخص نیست.
ممکن است روسیه در پی این فشارها اوکراین را قربانی خشم خود کند. در این میان حمایت تسلیحاتی آمریکا از اوکراین و پررنگ شدن احتمال شکست روسیه ، میتواند پوتین را به یک حمله نمایشی با یک سلاح هستهای کوچک ترغیب کند. آیا چاله جنگ اوکراین به چاه عمیق فنلاند و سوئد بدل خواهد شد و جنگی فراگیرتر قاره سبز را در بر خواهد گرفت؟»
دیدگاه تان را بنویسید