تحلیل از چپ و راست؛
منظومه قدرت
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
منظومه قدرت جمهوری اسلامی و کارکرد ارکان آن
عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت: « یکی از محورهای کلیدی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان نظام در روز ۲۳ فروردینماه، لزوم توجه به منظومه قدرت جمهوری اسلامی و تأثیر آن بر روند تحقق اهداف نظام اسلامی بود. معظم له در این بیانات با برشماری برخی از ویژگیهای این منظومه، یادآور شدند: منظومه قدرت جمهوری اسلامی و دستاوردهای گوناگون آن در بخشهای مختلف، ایران را به الگویی جذاب برای ملتها تبدیل کرده است و ناامید کردن مردم و القای حس بنبست، جفا به مردم و انقلاب است.
هنگامیکه سخن از منظومه به میان میآید لازمه آن هماهنگی همه اجزای یک سیستم برای رسیدن به اهداف پیشبینیشده است. بهعبارتدیگر هر منظومه و یا سیستم شامل مجموعهای از اجزای به هم پیوسته است که برای کسب هدف مشترک فعالیت میکنند؛ و در چهار حوزه دادهها و یا ورودیها، سیستم پردازش، ستاندهها و خروجیهای آن و فرایند بازخورد تقسیم میشوند. ... انقلاب اسلامی با طرح حیات معنوی و باطنی برای بشریت و ارائه مدل دقیق و کارآمد حکومت اسلامی در پاسخگویی به نیازهای همهجانبه انسان، حیات تک ساحتی و تکبعدی غرب را به چالش کشید و نقطه پایانی بر سلطه «ایسم ها» در زندگی بشر بود.
به لحاظ سیاسی نیز تحول در موقعیت جهانی ایران نماد روشنی از تجلی منظومه قدرت نظام جمهوری اسلامی است. چراکه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ایران نهتنها در سطح جهانی و در بین کشورها و قدرتهای جهانی نقش و قدرت تعیینکنندهای نداشت و در معادلات سیاسی و تصمیم گیریهای جهانی، محسوب نمیشد، بلکه به علت وابستگی و تبعیت از ابرقدرت غرب و ایفای نقش ژاندارمی در منطقه برای امریکا، بین مسلمانان جهان و نهضتهای اسلامی و آزادیبخش نیز منفور و مطرود بود. ...
نکتهای که رهبر معظم انقلاب با برشماری شاخصههای آن در همین بیانات نظیر شاخص امنیت، شاخص پیشرفتهای علمی، شاخص استفاده از تحریم برای نوآوری و شاخصهای مربوط به دیپلماسی یادآور میشوند که «قدرت یک کشور یک منظومه و مجموعهای از عوامل گوناگون است که به هم مرتبطاند. این شکل منظومهایِ قدرت و اعتبار را ندیدن و نفهمیدن، موجب قضاوتهای غلطی میشود. پس کل منظومه را باید دید؛ منظومه را وقتی انسان نگاه میکند، خرسندکننده است.»، اما در کنار دستاوردهای غیرقابلانکار نظام اسلامی در عرصههای علمی، صنعتی، هستهای، فضایی، علمی و پژوهشی و رسیدن به توان بازدارندگی در عرصه دفاعی و خودکفایی در تأمین نیازهای تسلیحاتی کشور که نشانگر عملکرد درست این منظومه است، تأثیر آن در الگو بخشی برای دیگر نظامهای سیاسی از دستاوردهای مهم انقلاب است که شاخصههای آن نظیر تحقق کامل استقلال سیاسی و رفع وابستگی به ابرقدرتها اثبات اصل «نه شرقی، نه غربی» بهعنوان یک اصل عملی و ممکن؛ احیای اسلام سیاسی بهعنوان یک مدل قابل اتّکا در جهان معاصر؛ ارتقای سطح امید و آگاهی سیاسی در ملل جهان و جهان اسلام؛ تحوّل در نظام بینالملل (بر هم زدن موازنهها و تضعیف سلطه شرق و غرب) و... افزایش نفوذ و اقتدار جهانی و منطقهای ایران و شکلگیری نیروهای جبهه مقاومت در امتداد آن را در پی داشت، بهگونهای که در شرایط کنونی تنظیم راهبردهای منطقهای بدون ملاحظه نقش و جایگاه آنها امکانپذیر نیست و بهرغم تلاش قدرتهای استکباری برای فشار و تحریم ایران برای عدمحمایت از این جنبشها، آنها خود به واقعیتی انکارناپذیر در عرصه تحولات منطقهای وجهانی تبدیلشدهاند.
اما بدیهی است که این منظومه از آسیبها و ضعفهایی که آثار خود را در کارآمدیها نشان میدهد مصون نیست، چراکه علاوه بر محدودیتهای ناشی از تحمیل جنگ و فشارها و تحریمها، ضعف سیاستگذاریها و برنامهریزیها در ادوار مختلف در عدم تحقق اهداف انقلاب میتواند نقشی اساسی داشته باشد که لازمه آن شناخت ریشهها و عوامل و اهتمام در اصلاح آنها بهعنوان رکنی دیگر از این منظومه است. رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در جمع کارگزاران در روز ۲۳ فروردین، با اشاره به برخی عوامل مؤثر در ضعفها و ناکارآمدیها همه مسئولان را به مراقبت کامل از دو آسیب مهم یعنی «غرور» و «انفعال» فراخواندند و یادآور شدند: غرور به خاطر پست و مقام، موفقیتها، غَرّه شدن به لطف پروردگار و هر منشأ دیگری، «طلیعه شکست» و «مقدمه سقوط درونی و اجتماعی و کاری» انسان خواهد بود و با ایجاد توهم و بزرگبینی، فرد مسئول را از مردم دور میکند. رهبر انقلاب اسلامی آسیب دوم را «انفعال» برشمردند و گفتند: انفعال به معنای احساس بنبست در امور، نقطه مقابل غرور و خطرناک است که دشمنان تلاش دارند با روشهای گوناگون آن را در جامعه و در میان مسئولان القا کنند که البته بر اساس وعده تخلفناپذیر الهی، راه مقابله با این طراحی دشمن، «صبر» و «تقوا» است. ایشان خاطرنشان کردند: امروز ناامید کردن مردم و القای حس بنبست در جامعه، جفا به مردم، کشور و انقلاب است.»
آدرسهای غلطِ بانیان وضع موجود
کمال احمدی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « شکی نیست که گرانیها طی چند سال اخیر مضاعف شده و سفره اغلب مردم را کوچک کرده است و البته در این واقعیت نیز تردیدی نیست که این روزها اکثریت مسئولان اجرایی و تقنینی و قضایی به دنبال کاهش این درد و رنج فراگیرند و اقداماتی را هم انجام داده و میدهند که فعلا شرح آنها موضوع این نوشتار نیست. اما آنچه در این میان عجیب است اینکه جریانی که طی سالهای قبل وعده داده بود با توافق هستهای تمام مشکلات کشور و حتی آب خوردن مردم را هم حل میکند حالا دوباره و با وجود تجربه تلخ هشت سال گذشته زبان باز کرده و آدرس میدهد که «بیتصمیمی در زمینه برجام، به گرانیها دامن میزند.»، ...
1- کارشناسان اقتصادی دلایل متعددی را برای گرانیها برشمردهاند که از آن جمله میتوان به رشد بیرویه نقدینگی و عدم هدایت آن به سمت مولدسازی، نبود انضباط مالی و کسری بودجههای نجومی، سوء مدیریت و سیاستهای اشتباه، رهاشدگی بازار و عدم نظارت قاطع بر عملکرد زنجیره تولید تا توزیع، احتکار و دلالبازی، تحریمها و... اشاره کرد. ...
2- کسانی که این روزها نظام را به بیتصمیمی درباره برجام متهم میکنند چرا نمیگویند که اولا آمریکا به طور یکطرفه از برجام خارج شده و زیرتعهداتش زده و ثانیا ایران ماههاست در حال مذاکره و ارائه پیشنهادهای متنوع به طرف مقابل برای حصول نتیجه است اما آمریکاییها با کمال وقاحت نهتنها هیچ ضمانتی برای اجرای تعهداتشان نمیدهند بلکه مدام خواستههای فراتر از برجام مطرح میکنند. ...
3- جماعتی که این روزها دوباره حلال همه مشکلات را برجام و FATF جا میزند چند سال پیش هم مدعی بود فروش نفت، واردات واکسن کرونا، پیوستن به سازمان اقتصادی شانگهای، تعاملات اقتصادی منطقهای و افزایش صادرات غیرنفتی و منوط به تصویب برجام و FATF است و تا برجام احیا نشود و ایران به FATF نپیوندد هیچ اتفاق مثبتی رخ نمیدهد اما همه این موارد در دولت رئیسی انجام شد بدون آنکه تغییری در این پروندهها رخ داده باشد. علاوهبر اینها دولت سیزدهم موفق شده ماهانه 10هزارمیلیارد تومان بابت بدهی دولت قبل پرداخت کند، حقوقهای کارمندان را که وزرای دولت روحانی میگفتند حتی توان پرداخت حقوق یک ماهشان را هم نداریم بدون تاخیر و استقراض بپردازد، ساخت یک میلیون مسکن را آغاز نماید، رنگ سبز را به بازار سهام برگرداند و فقط طی 17روز کاری در سال جاری، شاخص بورس بیش از 137هزار واحد رشد کند که این رشد هم ربطی به برجام و مذاکرات نداشته بلکه عمدتا به دلیل افزایش سودآوری شرکتها و مسائل داخلی بوده است. فراموش نکنیم بازار سهام طی دو سال اخیر به دلیل سوءمدیریت آشکار دولت قبل با سقوط تاریخی و بینظیری مواجه شده بود که میلیونها سهامدار را با زیان هنگفتی مواجه کرد.
4- نکته پایانی اینکه کاسبان تحریم چه کسانی هستند؟ روزنامه لس آنجلس تایمز در ۲۸مهر ۸۸ و از زبان «جانهانا» مقام وقت آمریکایی به نوعی کاسبان تحریم را معرفی کرد: «مطمئناً پیامی که از گردهمایی فعالان اپوزیسیون ایران-که درمیان آنها افراد نزدیک به سران جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم باید بهصورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن». بر همین اساس قطعنامه سنگین ۱۹۲۹ دقیقا در سالگرد فتنه ۸۸ و با هدف کمک به فتنهگران به ملت ایران تحمیل شد. علاوهبر این، در دولت قبل به هشدارهای منتقدین برجام در قبال خسارات این توافق کذایی بیتوجهی شد و همین بیاعتنایی تعداد تحریمها را از 800تحریم به 1500تحریم افزایش داد. استاد عزیز، حاج حسین شریعتمداری چندسال پیش در پاسخ به اظهارات حسن روحانی رئیسدولت دوازدهم که منتقدان برجام را کاسبان تحریم قلمداد کرده بود نوشته بود: «کدام کاسب تحریمی را میتوان یافت که برای لغو تحریمها سر از پا نشناسد؟ و دولت محترم را به این علت که راه و رویهاش مانع لغو تحریمها نیست مورد انتقاد قرار بدهد و همگان هم ببینند و شاهد باشند که حق با آنها بوده است؟ منتقدان کاسب تحریمند یا کسانی که به هشدارهای آنان توجهی نکرده و بر شمار تحریمها افزودند؟!»
نور به تاریکخانه شرکتهای دولتی رسید!
مسعود پیرهادی در یادداشتی برای «رسالت» نوشت: «گاهی میشود در ورای مطلبی غمانگیز، نور امید و احساس حرکت روبه جلو به افراد منتقل شود. مثلا بهتازگی چند خبر ناراحتکننده در حوزه اقتصادی کشور، علاقهمندان و دلسوزان این عرصه را خوشحال و امیدوار کرد! وزارت امور اقتصادی و دارایی با دو اقدام اخیر خود که البته گزارش از اوضاع نابسامان بانکها و بدهکاران آن و صورتهای مالی شرکتهای دولتی بود، هم فعالان اقتصادی دلبسته به ایران اسلامی را ناراحت کرد و هم امیدوار؛ ناراحت از وضع بد و اسفبار بدهیهایی که لااقل از سررسید آنان ۱۸ ماه گذشته و باکمال تعجب مجددا مشمول دریافت تسهیلات میلیاردی شدهاند؛ ناراحت از اینکه تعداد معتنابهی از شرکت های دولتی ما دارای چند هزار میلیارد تومان زیان انباشتهاند و نظارت صحیحی بر آنان نبوده و بیتالمال هم با مکر و شیطنت، میل شده هم با جهل و ناکارآمدی، حیف! اما خوشحال و امیدوار بهواسطه آنکه بالاخره افرادی در دولت پیدا شدند که بهجای «بگمبگم»، واقعا عملیاتی و اجرایی «گفتند» و نشان دادند که رضایت خدا و مردم را به خرسندی اینوآن ترجیح دادند و پا روی دم غارتگرانِ خواسته یا ناخواسته بیتالمال گذاشتند.
گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی به انضمام صورتهای مالی سال مالی ۱۳۹۸، (۲۹۶) شرکت دولتی اعم از مادرتخصصی، اصلی و فرعی و گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی به انضمام صورتهای مالی سال ۱۳۹۹، (۳۱۳) شرکت دولتی از جمله تعداد ۷ بانک دولتی، ۲ بیمه دولتی و همچنین ۴ شرکت تابعه وزارت امور اقتصادی و دارایی در سامانه کدال منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت. اتفاقی که تاریکخانه شرکتهای دولتی را زیر نور میبَرد و این اولین گام درمان است. وقتی یک بیمار، سونوگرافی یا سیتیاسکن میکند و نزد پزشک متخصص میبَرد، ممکن است از پزشک بشنود که دچار سرطان شده یا تومور مغزی دارد؛ ممکن است خوشخیم یا بدخیم باشد و این امر ناراحتکننده و غمانگیز است اما بههرحال میفهمد که دیگر حتی یک لحظه را هم نباید از دست بدهد و باید بهفکر درمان عاجل باشد.
علل وقوع بیماری یا تشدید آن را درمییابد و با آن مقابله میکند؛ اهل پرهیز میشود. نسبت به بسیاری از امور، خائف و ترسان خواهد بود تا مبادا حالش به وخامت بکشد و این جنبه، روزنه امید به بهبودی را در قلب بیمار ایجاد میکند. حکایت برخی شرکتهای دولتی که در کدال، بیآبرو شدند نیز همین است. بسیاری از این شرکتها باید قطع شوند و به بخش خصوصی سپرده شوند تا پیکره دولت بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ اما فرق این قطع عضو آن است که اینجا عضو قطع شده، نابود نمیشود و اتفاقا گویی قلمه زده شده و زندگی تازهای پیدا خواهد کرد.
بانکها و مؤسسات اعتباری مکلف شدند تا برای اطلاع عموم، مشخصات تسهیلاتگیرنده، توجیه بانک برای تخصیص منابع، مبلغ تسهیلات، میزان پرداخت، مانده بدهی، نرخ سود و نوع تضمین را اعلام کنند. اینکه چه قسمتهایی از این وعده محقق شد، بماند برای مطالب آتی؛ اما نفس برداشتن این گام و عزمی که در بدنه دولت و خصوصا وزارت امور اقتصاد و دارایی برای افشای نام و نشان ابربدهکاران بانکی وجود داشت قابل ستایش است.
اما نکته مهم آن است که این دو اقدام بسیار امیدوارکننده و ضروری، تنها قدم اول در حل برخی مشکلات اقتصادی است و رفع و بهنتیجه رساندن مسائل کلان اقتصادی، نیازمند برداشتن گامهای مهم بعدی است. گام اول برای آسیبشناسی و شناخت وضع موجود، لازم است اما عمل به نسخههای پزشک و احیانا جراحیهای پیشرو میتواند موجب بهبودی اوضاع اقتصادی کشور شود.»
سیستم تورمزا
علی دینی ترکمانی در سرمقاله «شرق» نوشت: «قیمت کالاها و خدمات همچنان با سرعت بالا در حال افزایش است. با این افزایشها، قیمتها در برابر درآمدها، به صورت غولی ترسناک درآمدهاند. احساس ترس و ناامنی و درماندگی، خصلت عمومی یافته و ناامیدی جای امید را گرفته است. به جز درصد معدودی از صاحبان سرمایه، امکان افزایش سایر درآمدها در حد میزان تورم بالا وجود ندارد. قدرت خریدِ نهتنها نیمی از جامعه، یعنی کارگران و خانوادههایشان، بلکه گروههای اجتماعی مانند معلمان و پرستاران و کارمندان و استادان و... نیز کاهش پیدا کرده و اعتراضات فراگیر شده است. چرا تورم بالا، تبدیل به پدیدهای ساختارمند و مزمن شده است؟ چرا با وجود خوشبینیهایی که مدافعان دولتها دارند، تورم قابل کنترل نیست؟ پاسخ این پرسشها را با توجه به مفاهیم سیستم و ارگانیسم بهتر میتوان ارائه داد. این مفاهیم ناظر بر مناسبات اجزای هر پدیدهای با کلیت تشکیلدهنده آن اجزا هستند. کلیتی که در چارچوب غایات تعریفشده خود، عمل میکند و با هویتدادن به اجزای خود، آنها را در جهت نیل به غایات، با هم هماهنگ میکند. اجزا، استقلال عمل مطلق ندارند. عملکردشان تحت تأثیر عملکرد اجزای دیگر و کلیت سامانبخش خود است. برای مثال، جنگل یک سیستم و ارگانیسم طبیعی است و پوشش گیاهی، میزان بارش باران، میزان رطوبت و دمای هوا و گونههای حیوانی خاص خود را دارد. هرکدام از این موارد متناسب با هم و متناسب با کلیت جنگل هستند. در غیاب مداخله آدمی، تعادل نسبی میان اجزای مختلف این ارگانیسم وجود دارد. اجزا بدون کلیت و کلیت بدون این اجزا بیمعنا هستند. جنگل بدون حیوانات وحش یا حیوانات وحش بدون جنگل، معنادار نیست. میتوان حیواناتی را در باغ وحش قرار داد؛ ولی قطعا باغ وحش یا حتی پارکهای ملی دستساز انسان، جای جنگل را بهعنوان ارگانیسمی طبیعی نمیگیرند. در سیستمها و ارگانیسمهای طبیعی، مرزهای هماهنگی و تعادل، به صورت خودکار، میان اجزا با هم و میان اجزا با کلیت خود برقرار میشود. سیستم اقتصاد سیاسی شبیه ارگانیسمی زنده است. با این تفاوت که کلیت تعیّنبخش آن ازلی و ابدی نیست. تابعی از قواعد اساسی و زیرساختی اجتماعی است؛ یعنی موضوعیت تاریخی دارد؛ برخلاف ارگانیسمهای طبیعی، فرم ثابتی ندارد و تعادل مناسب، به صورت خودکار برقرار نمیشود. مستلزم قواعد و قوانین انسانی است. بسته به نوع این قواعد، اَشکال مختلفی پیدا میکند. اختلافها در این قواعد، موجب تفاوتها در کلیت سیستمها و عملکردها در حوزههای زیرسیستمی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود. هر ارگانیسم اجتماعی، وقتی شکل میگیرد، بهراحتی توانایی عدول از قواعد سامانبخش خود را پیدا نمیکند. در چارچوب اصل «وابستگی به مسیر گذشته» ناچار از انطباق با اصول خود است. انطباقی که ناشی از ضرورت درونزاد سیستمی است. اگر قواعد و قوانین اساسی درست شکل گرفته باشند، عملکرد اجزا، در بلندمدت در مسیر تکاملی به پیش میرود. در کوتاهمدت، بر اثر چالشها و شوکهایی مانند کرونا، نوسانهایی در عملکردها به وجود میآید؛ ولی در بلندمدت، روند رو به بالا و جلو است. اگر قواعد اولیه نادرست باشند، مسیر بهناچار نادرست طی میشود: «خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج». تورم ساختاری بالای اقتصاد ایران، ناشی از عوامل مختلف بههمتنیده مرتبط با قواعد بنیانی است. قواعدی که موجب بروز تودرتویی نهادی و مراکز تصمیمسازی متعدد و دستگاههای بودجهخوار مختلف شده است. پیامد چنین موقعیتی، شکلگیری دولتی پارادوکسیکال است. دولتی بسیار بزرگ از نظر هزینههای مصرفی دستگاهها، و دولتی بسیار کوچک از نظر هزینههای عمرانی و تشکیلِ سرمایه رو به صفر. مراکز تصمیمساز و بودجهخوار متعدد در یک طرف و تأثیر منفی جدی همین ساخت تصمیمساز نادرست بر تخصیص منابع و ساماندهی پروژههای سرمایهگذاری در طرف دیگر، موجب کسری بودجه میشود. اولی، بار سنگین بودجهای (در طرف هزینهها) دارد؛ دومی، با افزایش میزان شکست در هماهنگسازی سیاستی و تصمیمات نادرست، کارایی سیستم در پیشبرد فرایند انباشت سرمایه را بهشدت تضعیف میکند؛ در نتیجه، امکان نیل به رشد اقتصادی با کیفیت پایدار (افزایش پایه تولید و تنوعسازی تولید) و افزایش درآمدهای مالیاتی از محل پایه تولید قوی، منتفی میشود. نقدینگی بر این بستر، هم رشد میکند و هم تورمزا میشود. از این نگاه، مادام که این قواعد در کار باشد، از سویی رشد نقدینگی کنترلناپذیر است و از سوی دیگر به علت نوع خاص گردش آن در اقتصاد ایران تورمزا میشود. وقتی درآمدهای نفتی و مالیاتی و استقراض از بانک مرکزی، صرف هزینههای مصرفی دستگاههای بیش از اندازه بزرگ میشود و بخش کوچکِ در حد صفر نیز تبدیل به ظرفیتهای تولیدی مولد نمیشود، تورم بهناچار به وجود میآید. مشکل اصلی در نقدینگی نیست؛ بلکه در چرایی رشد آن و نحوه گردش آن در اقتصاد است. امری مرتبط با ارگانیسم اقتصاد سیاسی. تنشها و تحریمها و تشدید انتظارات تورمی از این محل، عامل مهم دیگر در استمرار تورم بالاست. انتظارات، نرخ دلار را از طریق تحریک تقاضای سفتهبازانه، بسیار بیشتر از آنچه مربوط به تورم انباشته است، افزایش میدهد. در نتیجه، هزینه تولید داخلی و قیمت تمامشده کالاها و خدمات و همینطور قیمت کالاهای وارداتی با سرعت بیشتری افزایش مییابند. این عامل نیز جزئی از کلیت مذکور است. مسئله اصلی، آن دولت و این دولت نیست. ساختار و غایات کلیتی است که دولت در مقام قوه مجریه، جزئی از آن است؛ غایاتی که در عمل، با اهداف سیستم حکمرانی توسعهگرا سازگار نیستند.»
قیام فرزندان
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته: «اگر به اول انقلاب برگردیم و زندگی آن دسته از فعالان انقلابی را مرور کنیم که فرزندان آنان در زمان انقلاب به سن بلوغ رسیده بودند و نقش سیاسی در جامعه داشتند، متوجه میشویم که در اغلب موارد این فرزندان نیز فعال سیاسی و انقلابی هستند، حتی رادیکالتر از پدران و در مجموع یا در خط پدر هستند یا اگر هم در نقطه دیگری قرار دارند، ناشی از تفاوت نگرش است و نه در اصل انقلابی بودن. برای نمونه فرزندان برخی از آنان گرایشهای سیاسی چپ یا مجاهدینی داشتند ولی در هر حال سیاسی - انقلابی محسوب میشدند.
ولی اکنون ماجرا فرق کرده است. فرزندان آنانی که در مصادر امور هستند، اغلب تفاوت رفتاری چشمگیری با پدران خود دارند. برخی دنبال مادیات و زندگی رفتهاند، اعم از اینکه از راهحلال و کوشش خود باشد یا از طریق سوءاستفاده و رانت. اینها ممکن است در گرایشهای فرهنگی، همچنان نزدیک به مشی پدران باشند. برخی دیگر مسیر فرهنگی متفاوتی را دنبال کردهاند، ولی حرمت پدران را حفظ میکنند و خودنمایی ندارند. این دسته زندگی خود را از هر جهت جدا کرده و بیسر و صدا راه خود را میروند. دسته سوم کسانی که نهتنها راه خود را جدا کردهاند، بلکه نمایش هم میدهند و بهطور کلی با ارزشهای مورد قبول پدران خود در عمل و رفتار نیز مقابله میکنند. این تفاوت نسلی در مدیران کشور محصول چیست؟ مواردی از این وضعیت را پیش از انقلاب نیز شاهد بودیم. کاترین عدل و بهمن حجتکاشانی و علی پاتریک پهلوی از جمله موارد مشهور در میان مقامات بودند که دو نفر اول در جریان درگیری مسلحانه کشته شدند. ولی اکنون روند رو به افزایشی را در بروز این پدیده شاهد هستیم. بهطور قطع تحلیل آن نیازمند مطالعه جدی است. شاید بتوان گفت که این پدیده بازتابی است از آنچه در متن جامعه در حال رخ دادن است. انتشار عکسهایی از زندگیهای مجلل، حضور در محلهای نامتعارف، استفاده از خودرو و لباسهای عجیب و بعضا شغل و ظاهرهای نامناسب با ارزشهای پدران و حتی ازدواجهای پر سر و صدا، نشان میدهد که شاهد یک نسل جدید از افراد در تضاد و تعارض و تقابل عملی با نسل پدران آنان هستیم. نسل جدیدی که اصرار دارد اعلام حضور نماید و از طریق شبکههای اجتماعی خود را معرفی میکند.
از سوی دیگر انتشار این سبک از زندگی آنان، نوعی نفرت و کینه را نزد مردم نسبت به آنان و در مراتبی بالاتر نسبت به پدران آنان ایجاد کرده است. پدرانی که تا همین چند سال پیش کوچکترین انحراف سلیقههای جوانان جامعه را در سبک زندگی از معیارهای رسمی محکوم میکردند، اکنون با واقعیتی روبهرو هستند که فرزندان خودشان به انتهای آن سبک زندگی که متعرض آن بودند، رسیدهاند. این وضعیت خواننده را به یاد آن حکایت معروف گلستان سعدی میاندازد که منجمی بیخبر از آنچه در خانواده خود میگذشت، بود و در عین حال دنبال شناخت کهکشان بود، حکیمی به او گفت: «تو بر اوج فلک چه دانی چیست/ که ندانی که در سرایت کیست؟»
این شکاف فکری و رفتاری مرتبط با تفاوت در اعتقادات و ارزشها، سبک زندگی، بهرهمندی از مادیات و... از این قبیل میان دو نسل است. شاید بتوان آن را نوعی عصیان و واکنش نسبت به سختگیریهای این پدران نیز دانست، شاید هم این وضعیت واکنشی باشد از سوی نسل جوان نسبت به نفاق و دورویی پدران خود که فرزندان آنان بهتر از هر کسی از آن آگاهی دارند و از طریق بروز این رفتارها، از پدران خود انتقام میگیرند و الا کمتر فرزندی حاضر میشود که رفتاری از خود نشان دهد که به صورت زشتی علیه موقعیت و مدعاهای پدر یا خانوادهاش باشد.
البته دلایل دیگری نیز برای این رفتار میتوان در نظر گرفت. یک وجه آن تغییرات شدید ارزشی در نسل فرزندان است، در حالی که پدران همچنان دُگم و متصلب رفتار میکنند. فرزندان در واکنش به آنان کلیت نظام ارزشی گذشته و پدران را بیارزش و پوچ تلقی کرده و مورد سوال قرار میدهند و نوعی پوچگرایی را در برابر اصول ایدئولوژیکی پدران ترویج میکنند. این وضعیت در جوامع دیگر نیز کمابیش به وجود آمده، رمان پدران و پسران نویسنده مشهور روسی ایوان تورگنیف بازتاب همین وضعیت در قرن ۱۹ روسیه است. فرزندان علیه حکومت، دین، خانواده و هر نظم اجتماعی دیگر قیام میکنند و همه ارزشهای آنها را به چالش میکشند و این را آشکارا ابراز میکنند.
یک علت فرصتطلبانه نیز برای این رفتار میتوان بیان کرد. فرزندان این افراد احساس میکنند که به پایان خط رسیدهاند و باید مرزهای خود را با پدران جدا کنند تا در آینده بتوانند زندگی بیمشکلی داشته باشند. آنان خود را پاسخگوی رفتار پدران خود نمیدانند، حتی اگر از رانت و ثروت و قدرت آنان بهرهمند شده باشند.»
فاصله عمیق با درد مردم
ژوبین صفاری در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «نقدی که همواره به دولت قبل به خصوص در دوم ریاست جمهوری، وارد بود دور شدن دولت از گفتمان مردم عادی بود. اظهار نظرهایی که نشان از عدم درک شرایط سختِ مردم بود باعث میشد تا علاوه بر تحمل زخم سختیها، نمک سخنان نا به جا را هم به جان بخرند. موضوعی که بارها در یادداشتهای نگارنده به خصوص در دو سال آخر نسبت به آن هشدار داده شده بود. اما به نظر میرسد این فاصله گفتمانی همچنان در دولت جدید و البته سایر قوای همسو و یا شوراهای شهر نیز به قوت خود باقی مانده و چه بسا در موارد بیشتر هم شده است.
ناگفته پیداست که حال بد اقتصادی قرار نیست با یک حرکت، یک دستور و یا یک شبه برطرف شود که نیک میدانیم این وضعیت ناشی از انباشت مدیریتهای اشتباهی است که البته فقط به قوه مجریه و بدنه دولت های قبل هم مربوط نمیشود.
با این همه اما باید دانست که آگاهی مردم در این مقطع زمانی فراتر از امید دادن با ارقام و آمار است بلکه آن ها همه این تجربهها را در گذشته پشت سر گذاشتهاند. از سوی دیگر گاه دغدغه هایی که از سوی برخی نمایندگان و یا مسئولان مطرح میشود آن قدر از مشکلات عمیق و اساسی مردم فاصله دارد که گویی برخی از این مسئولان در کشور دیگری زندگی میکنند.
آنچه مشخص است کتمان درد به بهبود آن کمکی نمی کند. برای حل مشکل نخست باید وجود مشکل را پذیرفت آنچه که گاه در بدنه مسئولیتی دولت قبل فراموش شده بود امروز به طور فراگیری همچنان بر جای خود باقی است. هرچند باید اذعان داشت میزان اظهارنظرهای بی دلیل به خصوص در دولت از نظر کمی کاهش داشته است اما ما به ازای آن به همدلی با مردم با انواع گرایش های فکری و البته مشکلات اقتصادی افزوده نشده است. به واقع فقدان همدلی درست با یکدیگر اگرچه عمومیتی فراتر از حوزه حکمرانی دارد که باید در جای خود و توسط متخصصان و روانشناسان آسیب شناسی شود، اما تردیدی نیست که مسئولان باید در صف نخست برطرف کردن این معضل باشند. چه آنکه این فقدان همدلی ریشه در عدم شناخت دردِ دردمندان به معنای واقعی دارد.
بی تردید مردم میدانند که وضعیت بد اقتصادی شان نه با دستور و فرمان حل خواهد شد و نه با ارائه آمار، بلکه رفتار اقتصادی مردم نیز نشان داده که متغیرهای اثرگذار در وضعیت اقتصادی را به خوبی می شناسند. بنابراین شاید بهتر باشد با تشریح واقعیتها روی زمینِ مردم و با مردم سخن گفت و البته مشکلاتشان را به صورت کلان برطرف کرد. شکی نیست که عمیق شدن گفتمان مردم با مسئولان پیامد خوبی برای هیچ کس نخواهد داشت.»
دیدگاه تان را بنویسید