تحلیل از چپ و راست؛
جنگ سوم
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
تحریم اقتصاد روسیه، فرصت یا تهدید؟
میثم مهرپور، کارشناس مسائل اقتصادی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «جنگ درگرفته میان روسیه و اوکراین اگر چه در ظاهر ماجرا، جنگی میان ۲ همسایه یا ۲ کشور در مقابل یکدیگر است اما تبعات و پسلرزههای آغاز این تقابل، مرزهای این ۲ کشور و حتی قاره اروپا را درنوردیده و به مسالهای بینالمللی تبدیل شده است. حضور آمریکا و متحدانش در راستای حمایت از اوکراین و تمرکز آنها بر استفاده از ابزارهای اقتصادی به جای ابزارهای سیاسی، نظامی و... نشاندهنده ورود جهان به مرحله جدیدی از روشهای تقابل است. چند روز پس از آغاز این جنگ بود که آمریکا به عنوان یکی از حامیان اوکراین در واکنش به حملات روسیه، مجموعهای از بانکهای روسی از جمله اسبربانک (sber) و ویتیبی (VTB) را تحریم و صدها میلیارد دلار از ذخایر ارزی بانک مرکزی روسیه را مسدود کرد. تحریمهایی که شباهتهای زیادی به تحریمهای صورتگرفته علیه بانک مرکزی و نظام بانکی ایران طی یک دهه گذشته دارد، به نحوی که بعد از تحریمهای صورتگرفته علیه اقتصاد ایران که از دهه 90 شمسی آغاز شده و تا امروز نیز ادامه دارد، تحریمهای چند روز گذشته آمریکا و متحدانش علیه روسیه را میتوان سنگینترین و شدیدترین تحریمهای شکلگرفته در دنیا در حوزه بانکی و پولی دانست. تحریمهایی که خیلی زود اثراتی را بر اقتصاد روسیه برجا گذاشت. ریزش بیسابقه شاخص بورس مسکو و سقوط شدید ارزش روبل، از جمله این اثرات بود. البته ریزش بازار بورس مسکو نیز تا حدود زیادی تحت تاثیر ریزش قیمت سهام بانکهای این کشور در بورس مسکو بود که از جمله آنها میتوان به ریزش 43 درصدی قیمت سهام اسبربانک به عنوان بزرگترین بانک روسیه اشاره کرد.
در میان اتفاقات رخداده در شرق اروپا، براساس شواهد موجود در سوی دیگری از این قاره مذاکرات ایران با کشورهای 1+4 در روزهای پایانی خود قرار داشته و موارد محدودی برای حصول توافق نهایی میان طرفین مذاکره باقی مانده است. این در حالی است که نتایج این مذاکرات هر چه باشد- تحقق یا عدم تحقق توافق- شرایط امروز دنیا و استفاده آمریکا و متحدانش از ابزارهای اقتصادی علیه مخالفان خود، نشاندهنده این واقعیت است که تنها شرط رفع تحریمها برای همیشه، کاهش وابستگیهای اقتصادی و تحریمناپذیر کردن اقتصاد است. تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپایی علیه اقتصاد روسیه بویژه نظام بانکی این کشور، فرصت را برای اقتصادهای مستقل و تحریمشده از سوی آمریکا فراهم میکند تا با افزایش همکاریهای اقتصادی و اشتراک تجربیات خود از تحریمها، عملا از تاثیرگذاری تحریمها کاسته و به دنبال گسترش و تعمیق روابط اقتصادی باشند. برای مثال در حالی که برخی کشورهای اروپایی و آسیایی از جمله ژاپن، اتریش، انگلستان، کرهجنوبی و... طی روزهای اخیر فعالیت بانکهای روسی در خاک خود یا فعالیتهای بانکهای خودشان در خاک روسیه را تعلیق کردند، حضور و گسترش فعالیت بانک ایرانی «میربیزنس» در روسیه با توجه به رشد نسبی تجارت میان ۲ کشور طی سالهای اخیر، میتواند مسیر تحولی مناسبی را برای اقتصاد ایران و روسیه آغار کند.
لذا حتی در صورت لغو تحریمهای اقتصادی ایران، نگاه تهران به مسائل و شرکای اقتصادی خود باید نگاهی بلندمدت بر اساس تجربههای کسبشده طی دهههای اخیر باشد. به نحوی که شاهد بودیم بعد از پذیرش برجام در سال 94، دولت وقت ایران با فراموشی شرکای تجاری کشور در زمان تحریمها به صورت افراطی به سمت شرکتهای اروپایی و برخی متحدان آسیایی آمریکا حرکت کرد اما در نهایت با خروج ترامپ از برجام این شرکتها حتی زودتر از خود آمریکا(!) به دنبال عملیاتی شدن تحریمهای آمریکا علیه اقتصاد ایران بوده و تمام فعالیتهای تجاری و اقتصادی خود در ایران را ملغی کردند؛ موضوعی که امروز در روسیه نیز شاهد آن هستیم و کشورهایی مانند اتریش، انگلستان، آلمان، کرهجنوبی و... به صرف خواست - بخوانید دستور- آمریکا حتی به رغم تبعات اقتصادی این اقدام برای خودشان، قید ادامه فعالیتهای بانکی در روسیه را زدند. لذا اولویت دادن به همکاری اقتصادی با کشورهای همسایه و اقتصادهای بزرگ شرق مانند چین، هند و روسیه میتواند قدرت مانور و چانهزنی ایران در مراودات اقتصادی و انتخاب شرکای تجاری خود را افزایش دهد».
غورهایکه به جای انگور شراب شد!
حسین شریعتمداری، در یادداشتی در کیهان نوشت: « ۱- سال ۱۹۸۷ - نیمه دوم دهه ۶۰ - وقتی نجمالدین اربکان، سیاستمدار اسلامگرای ترکیه با شعار رهایی کشورش از سلطه آمریکا، «حزب رفاه» را تاسیس کرد، کمتر کسی احتمال میداد که این حزب با استقبال گسترده مردم مسلمان ترکیه روبهرو شود. ولی ۹ سال بعد، آقای نجمالدین اربکان، دبیر کل حزب رفاه پیروز انتخابات شد
و بر کرسی نخستوزیری ترکیه لائیک نشست. حاکمیت اربکان فقط یک سال دوام آورد، و ژنرالهای ترک با استناد به توصیه آتاترک
(پدر ترکیه لائیک) که گفته بود « هرگاه اوضاع کشور را آشفته دیدید و ارکان آن را فاسد تشخیص دادید، بدون کمترین تردید، زمام امور را به دست بگیرید -MARSHAL LAW- تا پس از بازگشت اوضاع به حالت عادی یک دولت غیرنظامی همسو بر سر کار آمده و ارتش از حکومت کنارهگیری کند». پیروزی اربکان و حزب اسلامگرای او به وضوح نشان میداد که مردم مسلمان ترکیه از حاکمیت چند ده ساله سکولارها به تنگ آمده و خواستار بازگشت حاکمان به اسلام هستند.
۲- چند سال بعد - مارس 2003 / اسفند 1381- در مراجعه به آرای مردم ترکیه، رجب طیب اردوغان رهبر حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به نخستوزیری رسید. این انتخاب نیز سند دیگری بود که ناخشنودی مردم مسلمان ترکیه از سکولاریسم و رویکرد آنان به اسلام را نشان میداد. گفتنی است بعد از انتخاب عبدالله گل
به ریاست جمهوری و طیب اردوغان به نخستوزیری ترکیه (سال ۲۰۰۷)، روزنامه انگلیسی دیلیتلگراف نوشت «در پیروزی این دو اسلامگرای نزدیک به اخوانالمسلمین، روسری همسرانشان نقش فراوانی داشته است» و توضیح داد که «روسری خانمهای رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه، مفهومی فراتر از حجاب اسلامی رایج در میان زنان و دختران مسلمان دارد و از پیوند آنان با انقلاب اسلامی ایران خبر میدهد».
۳- رویکرد مردم ترکیه به اردوغان از شهرت وی به اسلامگرایی و مخالفتش با سکولاریسم و ضدیت او با آمریکا و اسرائیل ریشه گرفته بود. آقای اردوغان دانشآموخته مدرسه مذهبی امام خطیب و سپس دانشکده علوم اقتصادی دانشگاه مرمره بود. در سال 1980 به علت اصرار بر انجام تکالیف دینی از یک مرکز دولتی اخراج شده بود و در سال 1998 پس از قرائت یک شعر اسلامی به جرم نادیده گرفتن قوانین و مقررات حکومت لائیک ترکیه، به 10 ماه حبس محکوم شده و... اردوغان در دوران نخستوزیری خود با ارسال کشتی «مرمره» که حامل کمکهای انساندوستانه برای مردم محاصره شده غزه بود در میان مسلمانان جایگاه ویژهای یافت. این کشتی با حمله نظامیان اسرائیلی روبهرو شد و تعدادی از سرنشینان آن به شهادت رسیدند که مشاجره لفظی شدید اردوغان با شیمون پرز، رئیسجمهور رژیم جعلی اسرائیل را در پی داشت و بر محبوبیت اردوغان افزود.
۴- اما اردوغان، خیلی زود محبوبیتی را که به دست آورده بود، از دست داد. همکاری آشکار اردوغان با آمریکا، اسرائیل، عربستان و قطر برای مقابله با دولت سوریه که یکی از حلقههای اصلی مقاومت در منطقه بود، محبوبیت به تدریج کسب شده اردوغان را بر باد داد. بعد از شکست ائتلاف غربی و عبری و عربی در نبرد سوریه، انتظار میرفت که اردوغان سر عقل آمده باشد! ولی این انتظار به بار ننشست و اردوغان برخلاف آنچه مردم مسلمان ترکیه از انتخاب وی انتظار داشتند به مسیر پلشتی که انتخاب کرده بود ادامه داد تا آنجا که هفته قبل از «اسحاق هرتزوک» رئیس رژیم جعلی و کودککش و جنایتکار اسرائیل برای حضور در ترکیه دعوت کرد. این اقدام اردوغان با اعتراض شدید مردم ترکیه روبهرو شده و تظاهرات خیابانی همراه با به آتش کشیدن پرچم رژیم صهیونیستی را درپی داشته و همچنان نیز ادامه دارد.
۵- دعوت اردوغان از رئیس رژیم خونریز اسرائیل در حالی که صهیونیستها یکی از سختترین دوران حیات جعلی خود را تجربه میکنند، تعجبآور است و با ابتداییترین درک سیاسی رئیسجمهور یک کشور مسلمان نیز همخوانی ندارد. آیا اردوغان از این نکته بیخبر بوده است؟ پاسخ این پرسش نمیتواند مثبت باشد و این احتمال را قوت میبخشد که این دعوت در پی یک ماموریت صورت پذیرفته است! و حکایت از آن دارد که اردوغان به آخر خط رسیده و به سیم آخر زده است!
۶- مرحوم نجمالدین اربکان، موسس حزب اسلامگرای رفاه در ترکیه که چند سال قبل دارفانی را وداع کرد، از مواضع اردوغان بعد از کسب قدرت به شدت نگران بود و بارها با تندی از او انتقاد کرده بود. مرحوم نجمالدین اربکان در گفتوگو با یکی از دیپلماتهای مسلمان نسبت به سرانجام اردوغان ابراز نگرانی کرده و گفته بود؛ اردوغان در ابتدا «غوره»ای بود که انتظار داشتم به یک خوشه
انگور شیرین تبدیل شود ولی اکنون بیم آن دارم که دشمنان ترکیه از این انگور شراب بگیرند!»
جنگ روایتها در مذاکرات
صدیقه ببران، استاد علوم ارتباطات در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «افلاطون معتقد است: «جریانی که روایت میکند، حکومت نیز میکند.» عباراتی که نشاندهنده اهمیت فعالیتهای رسانهای و ارتباطی در شوون مختلف حاکمیت و مناسبات ارتباطی یک ساختار سیاسی با فضای پیرامونی است. براساس این الگوی فکری و اجرایی، ابتکار عمل و هژمونی نهایتا در اختیار گروههایی قرار میگیرد که بتوانند جریان سیال رسانهای را تحت کنترل درآورند. نمونههای واضح این واقعیتها را امروز در جهان پسامدرن به عینه میتوان مشاهده کرد. کشورهای غربی با استفاده از ابزارهای ارتباطی و جریانات رسانهای، توانستهاند هژمونی خود را در پهنه خاکی مسلط کنند. با آغاز دور جدید مذاکرات هستهای ایران با کشورهای 1+4 و امریکا، تحلیلگران حوزههای مختلف تلاش کردند موضوعات مرتبط با مذاکرات را از جنبههای مختلف دیپلماسی، امنیتی، اقتصادی و... بررسی کنند اما در این میان یکی از حلقههای مفقوده این زنجیره تحلیلی، در حوزه عملکرد رسانهای تیم مذاکرهکننده ایرانی پیداست. بهطور کلی انتظار این بود که ایران در دور جدید (و احتمالا دور نهایی) مذاکرات هستهای با تمام قوا وارد شود. یعنی نه تنها بحث دیپلماسی کلاسیک و سیاسی را به خوبی پیگیری کند، بلکه از دیپلماسی رسانهای به عنوان بخش حمایتکننده و تکمیلی مذاکرات نیز بهرهمند شود تا حداکثر منافع را از این دور مذاکرات ببرد. اما بهرغم اینکه در بطن دستگاه دیپلماسی کشور نیز یک دپارتمان یا ساختار اداری (با ارتباطات مفصل داخلی و خارجی) برای این منظور گنجانده شده، اما در دور جدید مذاکرات، ابتکار عمل در حوزه اطلاعرسانی مرتبط با مذاکرات در اختیار ایران نیست و ایران به جای کنشگری، بیشتر به دنبال واکنشگری بوده است. این در حالی است که تیم مذاکراتی کشورمان از مشاوران رسانهای همراه برخوردار است و بهطور طبیعی میبایست با استفاده از ترفندهای دیپلماسی رسانهای، روند مذاکرات در حوزه رسانهای و اطلاعرسانی به نفع ایران باشد، اما یک چنین پیشرفت ارتباطی و رسانهای در عمل شکل نگرفته است. در واقع به جای اینکه تیم رسانهای و مذاکرهکنندگان ایرانی ابتکار عمل را در اطلاعرسانی به دست بگیرند و در شمایل منبع اصلی اخبار و اطلاعات قرار بگیرند، یکی از مذاکرهکنندگان روسی است که مدام رودرروی رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی قرار میگیرد روایت مورد نظر خود از مذاکرات را ارایه میکند. روایتی که مشخص است فاصله بعیدی با روایت مورد نظر ایران دارد در راستای منافع روسها بازتاب پیدا میکند. نه تنها ابتکار عمل رسانهای مناسبی از سوی تیم مذاکرهکنندگان ایرانی در سطح بینالمللی مشاهده نمیشود، بلکه اخبار مذاکرات نیز قبل از رسانههای داخلی در اختیار خبرگزاریهای خارجی مانند رویترز و... قرار میگیرد. تبعات این چرخش رسانهای باعث میشود تا رسانههای بینالمللی براساس منافع و خواست خود، اخبار را منتشر کرده و توجهی به مطالبات تیم ایرانی نداشته باشند. کمتر شاهد هستیم که خبرگزاریهای خارجی به نقل از تیم مذاکرهکننده ایرانی، موضوعات مرتبط با مذاکرات را تشریح کنند، در حالی که پیش از این در دوران محمدجواد ظریف، دامنه وسیعی از اخبار مذاکراتی به نقل از ایشان و در جریان گفتوگو با وزیر امور خارجه کشورمان (و سایر مذاکرهکنندگان ایرانی) به جهان مخابره میشد. متاسفانه این حفره اطلاعرسانی در سطح داخل نیز مشاهده میشود، اغلب گزارشهای تحلیلی رسانههای ایرانی با استناد به منابع غربی منتشر میشوند، در حالی که دپارتمان رسانهای وزارت امور خارجه ایران با بهرهمندی از منابعی که در اختیار دارد به راحتی میتواند جریان سیال رسانهای را به دست بگیرد و به ترمینال خبری اطلاعرسانی در خصوص مذاکرات بدل شود. بر این اساس با توجه به نقش رسانههای جمعی در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی، معتقدم دستگاه سیاست خارجی نتوانسته به نحو احسن و با ابتکار عمل لازم از ظرفیتهای رسانههای داخلی، خارجی و هوشمند استفاده کند. مجموعه این واقعیتها به ما میگوید که سیاستگذاران بخش دیپلماسی، میبایست روندهای پویاتری را در حوزه رسانهای به کار بگیرند تا منافع ملی کشور در جریان مذاکرات تامین شود. در عصر نوین که به عنوان عصر ارتباطات و اطلاعات شناخته میشود، سرعت رسانهها در جهتدهی به حوزه سیاست خارجی بالا رفته است. برای این منظور دستگاه سیاست خارجی کشور نیز نیازمند تربیت خبرنگاران خاصی است که نیازهای کشور را در حوزه اطلاعرسانی بینالمللی تامین کنند. دپارتمانی که در وزارت خارجه مشغول فعالیت است، باید ساختارهای آموزشی ویژهای را تدارک ببینند تا خبرنگاران و گزارشگران بینالمللی از دل این ساختارها تربیت شوند تا ابتکار عمل را در بزنگاههای بینالمللی به دست بگیرند. در بسیاری از بزنگاهها این روایت رسانهای است که میتواند نتیجه نهایی رویاروییهای دیپلماتیک را تعیین کند. همانگونه که افلاطون سالها پیش اعلام کرده، جریانی حکومت میکند و بلیت برنده را به دست میگیرد که زودتر، بهتر و تاثیرگذارتر روایت میکند.»
حداقل حقوق در قامت مثال نقض!
بابک خطی در یادداشتی برای «آفتاب یزد» نوشت: « موافقت شورایعالی کار با افزایش ۵۷ درصدی حداقل حقوق کارگران به روشنی نشان میدهد که این شورا بالاخره با به خرج دادن عقلانیت و پرهیز از بستن چشمها و تمسک به مفاهیمی چون تورم نقطهای، اندکی از وضعیت واقعی تورمی حاکم بر کالا و خدمات را پذیرفته و به حقیقت گردن نهاده است و افزایش حقوقی را تصویب کرده که به حفظ شرایط تابآوری کنونی منجر گردد به این معنی که کارگران مزدبگیر در سال آینده از وضعیت امروزشان فقیرتر نباشند.
بنابر اصل مثال نقض همین یک مورد کافی است و به وضوح تمام نشان میدهد که واقعیت حاکم بر زندگی میلیونها ایرانی چگونه است.
مسئلهای که قطعا باید چراغ راه و فصلالخطاب همهی قسمتها و ارکان تعیین کنندهی حقوق در کشور باشد و در تمام مواردی که رابطهی استخدامی بین دولت و افراد وجود دارد یا قرار است تعرفهای تعیین شود، به آن عمل گردد.
تصویب این افزایش در شورای عالی کار نشان میدهد وزارتخانهها و مسئولینی که با انکار واضح شرایط تورمی انگار در کشور یا سیارهای دیگر زندگی میکنند و سخن از افزایش حقوقهای ده درصدی برای سال آینده میگویند چقدر از واقعیت ماجرا خود را پرت نشان میدهند و با این بیتوجهیها چگونه خون به دل میلیونها هموطن مینمایند. بگذریم از بخشهایی که با بیشرمی تمام، در ماههای پایانی سال حقوق فعلی و تصویب شده کارکنان خود در بخش دولتی را به بهانهی کمبود بودجه نه تنها اضافه، که کم هم کردهاند.
اسفند کم فروغ امسال، نبود توان خرید در مردم، کودکان مغموم که عید برای آنان در نو شدن معنی دارد و شرایط تلخی که عصارهی آن در جملهی قصار صادقانه رئیس اتحادیه میوه و ترهبار بیان شده است: کمبود میوه نداریم چون مردم توان [خرید و] مصرف ندارند، به روشنی گواهی میدهد که جیبهای مردم دیگر تاب زیستن عادی و معمولی را هم ندارد و اگر کاری -میان مدت و بلندمدت- در این زمینه نشود زوال امید و آرزوهای انسانهایی که داشتن یک زندگی معمولی برایشان تبدیل به رویا شده است، حتمی خواهد بود.»
خشونت علیه انسان
مجید ابهری آسیب شناس در یادداشتی برای آرمان ملی، نوشت: «از نگاه رفتارشناسی خشونت رفتاری برخاسته از پرخاشگری و خشم است و تنها نمیتوان آنرا درضرب و جرح و قتل خلاصه کرد. هر رفتار که منجر به زیان به فرد یا افراد دیگر میگردد و موجب آزار روحی و جسمی آنها میشود، خشونت قلمداد میگردد. بد زبانی، فحاشی، خشونت کلامی و نگاههای آزار دهنده و تحقیر آمیز، خشونت نظری قلمداد میشود. در طبقهبندی خشونت، نگارنده این سطور خشونت نظری و کلامی را به انواع خشونتهای فیزیکی اضافه نموده که در بیشتر مواقع افراد ضعیف جامعه همچون زنان و کودکان قربانی آن از سوی مردان میشوند. قرار دادن یک روز به یادبود خشونت علیه زنان هر چند نمیتواند در کاهش این ناهنجاری موثر واقع شود، اما قادر است که به نقطه نظری در راستای گفتوگو برای چگونگی آن و دعوت به کاهش خشونت درجامعه منجر شود. در واقع سوال این است که آیا فقط خشونت در حق زنان صورت میگیرد؟ آیا خشونت در حق کودکان، مردان و سالمندان تحقق نمیپذیرد؟ در مورد حیوانات، آزار و خشونت وجود ندارد؟ چرا حرفی در باره آنها زده نشده یا کمتر مورد گفتوگو قرار میگیرد. سالمند آزاری و کودک آزاری دو آسیب آزاردهنده در جامعه ما و سایر جوامع پیشرفته به حساب میآیند. اما خشونت در هر شکل و اندازه و درهرکجا غیر قابل قبول و مردود است. از آنجا که زنان بهعنوان نیمه ارزشمند مردان در جامعه محسوب شده و در خانه و اجتماع منشا آثار خدمات مفید و موثری هستند، گاه مورد خشونتهای فیزیکی و رفتاری قرار گرفته و قربانی میشوند. درصورت عدم تقبیح و توقف اینگونه حرکات، نسلهای بعدی نیز قربانی این نگاه سنتی میشوند. فرهنگسازی در مورد پیشگیری از انواع خشونت در حق زنان یکی از ضرورتهای اساسی در جامعه است که خانواده اولین مدرسه در راستای نفی و پیشگیری از خشونت به حساب میآید. رفتارهای پدر و مادر با یکدیگر، الفبای خشونت ستیزی یا خشونت آموزی هستند. سپس مدرسه و رفتار آموزگاران و اساتید دانشگاه مکمل رفتارهای خانواده به حساب خواهند آمد. رسانههای گروهی از فیلم و تئاتر تا اسباب بازیهای معمول در میان بچهها، تکالیف آموزنده برای اطفال در مسیر رشد و تکامل بسیار موثر است. اما امروزه متاسفانه فیلمها و سریالهای داخلی برای جذب مخاطب از کارتونهای کودکانه تا قصههای دنبالهدار (سریالها) کمتر قسمتی دیده میشود که عاری از خشونت و درگیری باشند. آمار تاسفبار مراجعان به پزشکی قانونی برای تعیین میزان خسارت بدنی (دیه) تا تعداد پروندهها در محاکم قوه قضائیه و تعدد اعدامهای افرادی که ناخودآگاه در یک درگیری فیزیکی خشونت آفرینی کرده ودست به قتل زدهاند، همه میزان خشونت را در جامعه نشان میدهند. آنچه که امروز در جامعه ما بهدست فراموشی سپرده شده است خنده، نشاط و شادی بوده و هر روز بیشتر به محاق میرود. همانگونه که بیمارستانها نشان دهنده متر و معیار رعایت بهداشت و قواعد سلامت در جامعه هستند، زندانها نیز میزان خشونت و هنجارستیزی و قانون گریزی را به نمایش میگذارند.
بهعنوان مثال، روزی در هنگام بازدید از یکی از زندانهای تهران به افراد محبوس در آن مکان عرض کردم: «هریک از ما امکان داشت اکنون جای شما باشیم، یک اشتباه و یک ضعف در کنترل خشم و مدیریت رفتار، شما را آن سوی میلهها و ما را در این سو قرار داده است» واقعا چنین است، گسترش خشونت و ضعف مدیریت رفتار باعث میشود ما نیز ناگهان برای تخلیه خشم خود قفل فرمان یا ابزار دیگری را بهدست گرفته و بر سر طرف مقابل بکوبیم و فاتحه... متاسفانه گسترش خشونت از خانه به خیابان به اداره و نانوایی و... موجب پراکنش آن و بروز آسیبهای غیرقابل پیش بینی میگردند. خشونت برعلیه زنان یکی از ابعاد زشت، ناپسند و آزاردهنده از این رفتار به حساب میآید و لازم است رسانههای نوشتاری و دیداری حقیقی و مجازی این رفتار زشت برعلیه زنان را تقبیح و آثار زیانبار و غیرقابل جبران آنرا بیان نمایند. بنابر خشونت در هر شکل به انسان و حیوان، ضعیف و قوی رفتاری غیرانسانی و مردود است.»
دیدگاه تان را بنویسید