بازخوانی نامه جعفریگیلانی به آیتالله منتظری
حجتالاسلام جعفری گیلانی سال ۷۳ در نامهای به آیتالله منتظری به یادآوری گفتگوهایی که در رابطه با اقدامات مهدی و هادی هاشمی داشتند پرداخت و عنوان کرد که شما جنایات مهدی و هادی هاشمی را تایید کردید، اما به حمایتهای بیدریغتان ادامه دادید.
آیتالله منتظری اگرچه در سال 68 به دلیل نفوذی که لیبرالها و منافقین در بیتش پیدا کرده بودند و او نیز از آنها حمایت میکرد، از قائم مقامی رهبری عزل شد و مورد انذار امام خمینی (ره) قرار گرفت، اما پس از آن هم به حمایت از منافقین و لیبرالها به خصوص هادی و مهدی هاشمی پرداخت و در مقاطع مختلف به ایراد سخنانی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
برخی از افراد همچون حجتالاسلام والمسلمین محمد جعفری گیلانی از اعضای ارشد دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم پیش از آنکه آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری عزل شود تلاش داشتند در دیدارهای مختلف و نامهنگاریها متعدد وی را نسبت به جنایتهای منافقین و مهدی هاشمی و انحرافات هادی هاشمی آگاه سازند. آنها با برشمردن اقدامات و مواضع مهدی و هادی هاشمی از دوران رژیم پهلوی تا سالهای پس از پیروزی انقلاب، آیتالله منتظری را متوجه انحرافات و خصومت آنها با انقلاب میکردند. اما منتظری همچنان به دفاع از منافقین و مهدی هاشمی میپرداخت و روز به روز زاویهاش را با خط امام بیشتر میکرد.
سال 71 و در چهاردهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی،آیتالله منتظری سخنانی را در درس خارج خود مطرح کرد. این سخنان که حاکی از تقابل جدی و صریح وی با امام خمینی بود مورد اعتراض و انزجار وسیع مردم قرار گرفت و منجر به امضای طومارهایی شد که در آن مردم و روحانیون خواستار برخورد مقامهای قضایی و امنیتی با سخنران بودند، حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفری گیلانی در نامهای به آقای منتظری ضمن اعتراض به سخنان وی حقایقی تاریخی مهمی را بیان نمود.
متن نامه وی در ادامه آورده شده است:
ربنا آتنا من لدنک رحمة و هیی لنا من امرنا رشدا (کهف/10)
جناب آقای منتظری!
پس از انتشار بیانیه کذایی شما خطاب به ملت مسلمان و متعهد ایران چند بار تصمیم گرفتم پاسخی به اتهامات و ادعاهای واهی شما بنویسم، اما هر بار به دلایلی خودداری کردم، تا اینکه آن بیانیه از حلقوم استعمار پیر، رادیو بی بی سی پخش شد و «سلامتیان» آن جاسوس کثیف و هم پالگی بنی صدر و منافقین، به تحلیل و تفسیر آن پرداخت و دل عاشقان نظام مقدس جمهوری اسلامی را به درد آورد.
پخش این بیانیه بیپایه و سراسر توهین و هتک، از رادیو بی بی سی، آن هم در شرایط سیاسی-اقتصادی کنونی جامعه که بیگمان، مرتبط و همسو با سیاستهای استکباری آمریکا و سران نظم نوین جهانی در جهت تضعیف نظام جمهوری اسلامی و از پای در آوردن آن است، مرا وادار ساخت تا قلم به دست گرفته، به عنوان سربازی کوچک که بیش از سی سال در راه پیشبرد و اهداف عالیه آن تلاش و کوشش کرده و از نزدیک ناظر اعمال و گفتار و موضعگیریهای شما بوده و در خلوت و جلوت در مقاطع مختلف حقایق گفتنی را به شما تذکر داده، چند کلمهای برایتان بنویسم، البته این نامه را نه به جهت نصیحت و اصلاح شما مینویسم که حضرت امام و با آن همه عظمت و کرامت به این امر توفیق نیافت، بلکه هدفم ثبت سندی مکتوب در تاریخ تحولات کشور اسلامیمان است تا نسلهای آینده بدانند و قضاوت کنند که چه مشکلات و لطماتی از جانب شما برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پیش آمد و شما با این نظام الهی چه کردید!
هدف دیگر اینکه بگویم و بنمایانم آنچه _با مظلوم نمایی_ در بیانیه خود آورده، دیگران را به نقض قانون و تجاوز به حریم آن متهم نمودهاید خود بیش از هر کس به آن مبتلا بوده و هستید.
ذکر یک نکته ضروری است که بیانیه شما به توضیح و املاء هرکس که باشد به طور حتم برای اقناع عوام و تحریک مردم بوده، آن هم در موقعیتی خاص که اطرافیان شما شرایط تحریک را خوب میشناسند. در غیر این صورت به اذعان اهل فضل و علم و فهم محتوای این بیانیه نشان از بیتوجهی، کجفهمی یا عدم درک قانون اساسی و روح حاکم بر آن است، که بررسی آن فرصت دیگری میطلبد. علاوه، اگر نظر کوتاهی بر عملکرد و مواضع خود و اطرافیانتان داشته باشید، اعتراف خواهید کرد که در شرایط اقتدار سیاسی، چه بسیار مقابل اجرای عدالت و قانون ایستادید و چه قانون شکنیهایی مرتکب نشدید؛ عزل و نصبها، دخالتهای شما و بیتتان در تمام شؤون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به مراتب فراتر از حد و حریم شما بود.
از این گذشته اگر تنها شما بودید و دفاع از جریان مهدی هاشمی و جلوگیری از دستگیری و محاکمه وی و اذنابش به ویژه پس از اثبات جرایم و قتلهای او، همین مقدار در اثبات میزان علاقه شما به قانون و اجرای آن کافی بود «و کفی بالله حسیبا»
صد افسوس، که رویارویی شما با حضرت امام در زمان جنگ بود و به فرموده ایشان جنگ مسأله اصلی ما بود و قرار نبود مسائل و قضایای شما و اطرافیانتان عمده شود والا به طور قطع الان وضعیت دیگری داشتید و به خود جرأت نمیدادید، چنین یاوههایی را در جامعه انتشار دهید. اما قبل از نقل پارهای از وقایعی که در اطراف شما و بیتتان گذشت، باید عرض کنم مشکل و ضعف عمده شما در چند محور خلاصه میشود:
1.ساده اندیشی
2.گرفتن اطلاعات غلط از گروههای امتناع
3. داوری عجولانه
4. ترجیح مصلحت شخصی بر مصالح عمومی کشور
و درست از همین نقاط ضعف بود که دشمنان نظام و بیش از همه هادی و مهدی هاشمی بهره بردند و من بارها به حکم وظیفه، خطری را که از جانب آنها برای انقلاب و شخص شما احساس میکردم به شما تذکر داده بودم.
اگر به یاد داشته باشید، در آذر 1357، سیر حرکتهای ضدانقلابی و ضداسلامی هادی و مهدی هاشمی را در زندان رژیم منفور شاه، برایتان عنوان کردم ، از جمله نرمش هادی در مقابل ساواک و درخواست عفو و همراهی وی با منافقین و کمونیستها در زندان و موضعگیری در مقابل مذهبیها و اهانت به کسانی که حکم به نجاست کمونیستها کرده و سفره غذای خود را از آنان جدا کرده بودند که خود شما نیز از آنها بودید.
مسائلی همچون عدم اعتنا به طهارت و نجاست و بیمهر نماز خواندن و بایکوت کردن مذهبیها، آماده کردن غذا برای کمونیستها در ماه مبارک رمضان، ما را به این نتیجه رسانده بود که هادی هاشمی به خاطر فشار زندان، تعادل خود را از دست داده و اعمال رذیلانه وی نشانه «بریدن» از خط مبارزه است تا این که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و همین شخص با آن سابقه، رنگ عوض کرد و در فکر نفوذ و تسخیر شما و بیتتان افتاد و در همان ایام، نیروهای اصیل و خط امامی از جمله فرزندتان شهید محمد منتظری از حضور وی در بیت شما نگران و برخی معترض بودند.
از جنایات و آدمکشیهای مهدی هاشمی و اعمال و رفتار او در زندان شاه و همکاریهایش با ساواک و شکنجه دادن همزمان خود و مصاحبه تلویزیونی و تعریف و تمجید وی از شاه که از شبکه سراسری پخش شد و اکنون فیلم آن موجود است، سخن نمیگویم که شرح سیاه کاریها و جنایات او خود مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد!
روی سخن من با شما درباره هادی هاشمی است که در تار و پود شما رخنه کرده و «سیئات» او را «حسنات الابرار» تلقی میکنید.
به یاد بیاورید، ماجرای کتابخانه سیاسی و حمایتهای بیدریغ خود را از هادی هاشمی و جعفرمحمودی که تحلیل درون گروهی آنان درباره امام راحل از این بود که: «مردم انقلاب کردند و امام سوار بر امواج این انقلاب شد و انقلاب و کشور را تحویل آمریکا داد.»
در مورد شما نیز میگفتند: «منتظری لیاقت اداره بیت خود را ندارد، چه رسد به اداره کشور» تعبیر دیگری که هادی در زندان شاه از شما داشت و به اینجانب گفت، این بود: «منتظری آن قدر ساده است که فلانی (یکی از زندانیها) پالان رویش گذاشته و سوارش شده است» و من در نشستها و مذاکرات و بحثهای طولانی این مسائل را به شما تذکر میدادم.
به یاد دارم سال 1365 به اتفاق یکی از دوستان به شما گفتیم، که این باند تبهکار به امام راحل و شما توهین میکنند در جواب گفتید: «چه اشکالی دارد، به شما چه ربطی دارد؟» روز بعد از دستگیری مهدی هاشمی به اتفاق یکی از دوستان، به تقاضای هواداران شما در اتاق مطالعه منزلتان حدود یک ساعت، سیر جنایات ده ساله مهدی و هادی هاشمی را از سال 1355 تا 1365 بازگو کردیم، شرح سیاهکاریهای آنان را در زندان اصفهان و تهران و همکاری آنان را با مامورین ساواک و قتل دهها نفر را در این مدت گفتیم و شما با سکوت خود مهر تأیید بر آنها گذاردید و حمایتهای شما را از آنان در این اعمال جنایتکارانه تذکر دادیم و اثبات کردیم که در تمام قتلها و آدمکشیهای مهدی، داماد شما، هادی نیز نقش داشته و شریک جرم است، بلکه «ام الفساد» هادی است و مصداق بارز «سبب اقوی از مباشر» اوست ، پس از پایان این جلسه بیرون از اتاق، دوست همراهم به جمع هواداران شما که منتظر نتیجه ملاقات بودند گفت: «جعفری، حرف آخر را زد و حجت را بر آقای منتظری تمام کرد.»
ولی با تأسف آن صحبتها و اتمام حجت نیز در شما تأثیری نداشت و پس از آن رابطه شما با هاشمی و باند مافیایی او محکمتر و پیچیدهتر شد و این جانب در مقاطع مختلف این باور خود را به شما و بعضی از مسئولین عزیز نظام گفتم که اگر هادی در آن ایام دستگیر و به مجازات میرسید، سرنوشت شما به اینجا ختم نمیشد ، که با نوشتن نامه مورخ 71/12/4 به مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی _که در وصیتنامه خود حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی را بر آحاد ملت واجب دانسته بود_ ایشان را علیه نظام تحریک نموده و خواستار موضعگیری قاطع ایشان در قبال دولت و رهبری انقلاب و طرحهای اصلاحی شورای مدیریت حوزه علمیه قم شده و نوشته بودید: «متاسفانه مشاهده میشود که مسیر حوزه علمیه قم به سمتی است که در آینده چیزی شبیه حوزههای اهل سنت خواهد شد که از خود استقلال ندارند و حقوقبگیران حکومتها هستند و بالاجبار ثناگوی دولتها و ابزاری در دست مراکز قدرت و ملعبه سیاستهای حاکم میباشند.»
و به ایشان خطاب کرده بودی: «و بالاخره اگر حضرتعالی اقدام نکنید و چاره ای نیندیشید در آیندهای نه چندان دور حوزه علمیه قم هویت معنوی و استقلال و عظمت خود را از دست خوهد داد». شما در این نامه موضع حقیقی خود را که همه ما از قبل میدانستیم در قبال نظام مقدس جمهوری اسلامی به وضوح روشن ساختید. آیا مقایسه نظام اسلامی یادگار حضرت امام با نظامهای فاسد و مرتجع و به ظاهر مسلمان موجود، دفاع از نظام اسلامی است؟
در حرکت دیگر با انتشار بیانیه مالامال از تناقض و دروغ و اتهامات واهی، مردم را علیه نظام و مقام معظم رهبری مدظله العالی به شورش و قیام دعوت کردید. شاید در این اندیشه بودید که با پخش این بیانیه در این موقعیت حساس، تیر خلاص را به نظام و رهبری آن زده و مردم دست به شورش خواهند زد ولی این مسأله القائات عدهای مسألهدار و ضربهخورده از انقلاب و امام بود که اطرافتان را گرفته و با دادن اطلاعات و اخبار دروغ و غلط، این تصورات و ذهنیات خام را برای شما به وجود آوردهاند، ولی آگاه باشید که این بار خلاصی و رهیدن از دامی که برای خود مهیا کردهاید، سخت و دشوار است.
پس از پخش بیانیه کذایی، هواداران شما چند دسته شدند و موضعگیریهای متناقضی از آنها مشاهده کردیم. عدهای که اثر مخرب و بد این بیانیه را علیه شما درک کرده بودند، گناه پخش آن را به گردن مسئولین نظام انداختند و ناشیانه از نویسنده بیانیه گذشتند و تقصیر را بر عهده ناشر آن گذاردند، ولی پس از چند روز که مشخص شد نامه تنها در اختیار شما و چندتن از اطرافیانتان بوده از قول شما گفتند: «این بیانیه قرار نبود پخش شود ولی حالا که پخش شده اشکالی ندارد»
عدهای از هوادارانتان انتساب بیانیه را به شما تکذیب کردند و امید داشتند شما نیز آن را تکذیب کرده و از رهبر معظم انقلاب و مسئولین نظام مقدس جمهوری اسلامی عذرخواهی کنید که با تایید بیانیه از طرف بیتتان، به توجیهگری پرداختند. و عدهای که خود عامل پخش بیانیه بودند، از ابتدا در مقام دفاع از محتوای پوچ و بیاساس آن بودند. آیا این حرکت کور در نوشتن و پخش این بیانیه در حالی که هر روز فشارهای آمریکا و همپیمانانش در نظام اسلامی، افزایش مییابد و آمریکای جهانخوار به بهانه حمله عراق به کویت در صدد تصرف خلیج فارس برآمده و مزاحمتهای دریایی زیادی برای ما ایجاد کرده و دعوت مردم به قیام علیه مسئولین نظام و نهادهای مقدس آن، چنانکه ادعا کردهاید، برای حراست و حفظ نظام است؟ آیا این است معنای پاسداری از انقلاب و خون شهیدان و مادر بودن برای انقلاب؟ آیا سوژه تبلیغاتی برای رادیوهای مزدور بیگانه مانند بی بی سی درست کردن که از ابتکارات شما و اطرافیانتان در مقاطع مختلف بوده، ریختن آب در آسیاب دشمن نیست؟
انتشار این بیانیه مرا به یاد اعمال گذشته شما در رویارویی با حضرت امام (ره) میاندازد، پس از دستگیری و اعدام مهدی هاشمی پیغام داده بودید که حق ندارم در بیت شما قدم بگذارم، پس از حدود دو سال قطع رابطه، به درخواست و اصرار هواداران شما روز 68/1/4 با زمینهسازی قبلی نزد شما آمدم و حدود یک ساعت در مورد مسائل جاری و رویارویی شما با حضرت امام (ره) بحث کردیم، شما از حضرت امام (ره) گلهمند بودید که چرا در نامه 67/12/3 که در ظاهر خطاب به جامعه مدرسین بوده، شما را مورد خطاب و عتاب قرار داده است. من آنجا از شما پرسیدم: علت این موضعگیری حضرت امام چیست؟ جواب دادید: «به خاطر نامهای بود که در تاریخ 67/5/9 بعد از عملیات مرصاد برای ایشان فرستادم»
و نامه را به من نشان دادید؛ پس از اینکه آن نامه دو صفحهای را خواندم، به شما اعتراض کردم که: «این چه سبک نامه نوشتن است» و این همان نامهای بود که مدتها سوژه تبلیغاتی رادیوهای بیگانه و زمینهساز حضور مدعیان حقوق بشر در ایران شد و بعد هم در روزنامه بنیصدر و مجله الشراع در لبنان به چاپ رسید و آن همه تبلیغات جهانی بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی به دنبال داشت.
در آن نامه منافقین محارب و وطنفروش را مجاهد و سراسر اندیشه خوانده و دهها دروغ دیگر که از طرف هادی هاشمی و هم پالگیهایش به شما رسیده بود، عنوان کرده بودید، که یادگار زشتی از خود در این نامه به جای گذاشتید و قلب امام امت را به درد آوردید که با همان قلب شکسته از دنیا رحلت فرمود ، با این حال روزهای آخر عمر حضرت امام تلاش کردیم از اعمال گذشته خود نادم شوید و به دیدار حضرت امام نایل گردید، که این امر نیز ممکن نشد، همان روز رحلت حضرت امام به توصیه دوستان خدمت یادگار حضرت امام (ره) در بیمارستان رسیده و تقاضا کردم حضرت امام اجازه دهند آقای منتظری برای عیادت خدمت ایشان برسد، ایشان گفت: حضرت امام از آمدن وی به اینجا راضی نیست و حتی بعد از رحلت حضرت امام که برای تسلیت به بیت ایشان رفته بودید به درخواست حضرت امام در حیاتشان شما را نپذیرفتند.
در اینجا توصیه میکنم یک بار دیگر رنجنامه یادگار حضرت امام (ره) و نامه سه تن از یاران حضرت امام و خاطرات سیاسی مسئول منتخب حضرت امام (ره) در دادگاه ویژه روحانیت را مرور کنید.
آقای منتظری!
پس از پخش بیانیه شما و تفسیر رادیو بی بی سی پیرامون آن و شمردن شما در کنار افرادی چون سید محمد و سید صادق روحانی به عنوان افراد شاخص ضد نظام جمهوری اسلامی، حوادث و وقایع سالیان اخیر همچون پردهای از مقابل چشمانم گذشتند و ایمانم به حقانیت سخنان و پیشبینیهای حضرت امام آن رهبر روشن ضمیر و مرتبط با عالم ملکوت، صدچندان شد، هم ایشان که اصرار داشتند نامه 68/1/6 در رسانهها پخش شود، اما فرزندان و یاوران روحانی آن عزیز مانع شدند. خوب است خاطرات آن روزها را برای اطلاع شما و سایرین یادآوری کنم.
پس از اطلاع از تصمیم شدید حضرت امام در مورد شما، فورا با عدهای دوستان برای نجات شما از خشم پیامبرگونه ایشان راهی بیت حضرت امام شدیم، تا خدمتشان برسیم و تقاضای عفو و اغماض برای شما نماییم، در آن جا یادگار حضرت امام وارد شد، وضعیت ظاهری وی حکایت از گذران شبی سخت و ملال آور داشت، ایشان گفت: «اگر برای قضیه آقای منتظری آمدهاید، لازم نیست خدمت امام برسید، دیشب در حضور حضرات آیات خامنهای، مشکینی، امینی و حجت الإسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، حضرت امام نامهای نوشتند که امروز صبح توسط انصاری برای آقای منتظری فرستادند و دستور اکید دادهاند این نامه همین امروز از رادیو و تلویزیون پخش شود.»
سپس آن نامه را برای ما قرائت کرد و ما به دقت گوش دادیم، پس از اتمام نامه منقلب شدیم و با صدای بلند گریستیم و این درحالی بود که فرزند حضرت امام نیز به شدت منقلب و ناراحت بود و ادامه داد: حضرت امام فرمودهاند: «همین امشب آقای نخستوزیر دستور دهند، نام و عکس آقای منتظری در سراسر کشور برچیده و محو شود و رسانههای گروهی نیز حق پخش نام، بیانیه و سخنرانی وی را ندارند.»
در پایان این ملاقات، یادگار حضرت امام از ما تقاضا کردند که: «هرکاری میتوانید برای ممانعت از پخش این نامه در رادیو و تلویزیون انجام دهید، درنگ نکنید.» چون به یقین پخش نامه در آن شرایط و با آن صراحت، انهدام بیت شما و ما فیها را به دست امت همیشه در صحنه امام را به دنبال داشت.
پس از این ملاقات به سرعت با دوستان همرزم و قدیمی و مسئولین عزیز نظام، چهار جلسه در چهار نقطه تهران تشکیل دادیم و در این میان مرتب با بیت حضرت امام و منزل شما در قم در تماس بودیم که مبادا نامه حضرت امام منتشر شود، ساعت 11 شب خبر آوردند که عدهای شما را وادار به نوشتن نامه 68/1/7 به حضرت امام نمودهاند و حضرت امام و یاران ایشان هم آن را به منزله «توبهنامه» تلقی کردهاند.
آیا به شما گفتهاند که حضرت امام خمینی زمانی که مطلع شدند رسانهها نامه ایشان را پخش نکردهاند چه فرمودند؟ امام فرمودند: «درآینده نزدیک (به روایتی ده سال) پشیمان خواهید شد چرا این نامه را منتشر نکردید.»
در اینجا لازم است خاطره دیگری از حضرت امام را در آن شب تاریخی (68/1/6) برایتان بازگو نمایم. زمانی که حضرت آقایان مشکینی، امینی، هاشمی رفسنجانی، حاج احمدآقا و مقام معظم رهبری مدظله العالی در حضور حضرت امام(ره) در مورد برقرار بودن درسهای شما در قم سخن به میان آورده بودند، حضرت امام فرموده بودند: «درس آقای منتظری هم منافقپرور است.»
امیدوارم این حقایق تاریخی را بزرگان ما مکتوم نفرمایند و برای ضبط در تاریخ انقلاب اسلامی بیان نمایند. و اکنون اینجانب و همه دوستان مطلع با همه وجود آن کلمات و پیشبینیهای حضرت امام را درک میکنیم، که آن وجود روشن ضمیر که صدای شکستن استخوانهای پوسیده مارکسیسم را قبل از هر کس دیگر شنید و تذکر داد، وضعیت کنونی شما را همان روز بسیار روشن و واضح میدید و یاوران و دوستان ایشان بودند که از عمل قاطع ایشان در مورد شما جلوگیری کردند و اکنون وظیفه دارند کار ناتمام آن مرد الهی را به آخر برسانند.
به نظر اینجانب تحمل بیش از این، در مقابل اعمال و مواضع شما و اطرافیانتان، لطمه زدن به مصالح عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی است و باید همه مطلعین از جریانات بیت شما و وقایعی که در دوران قائم مقامی و بعد از عزل شما رخ داده آنها را افشا نمایند تا مردم و مسئولین تکلیف خود را با شما یکسره نمایند.
تحلیل من درباره عاقبت کار شما، که بارها به دوستان گفتهام، این است که خونهای بناحق ریخته شده به دست مهدی و اذنابش که در پناه حمایتهای بیدریغ شما انجام شد، همانطور که دامن مهدی و باندش را گرفت و آنان را به دست عدالت سپرد، به زودی دامن حامیان او را نیز خواهد گرفت و اکنون خدا را شکرگزارم که مسأله قائم مقامی شما در زمان حضرت امام و به دست قدرتمند و توانای ایشان منتفی شد وگرنه معلوم نبود پس از حضرت امام چه بلایی سر نظام و کشور میآوردید!؟
چند روز پیش مطلع شدم، شتاب زده نامهای برای جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم فرستادهاید و کما بیش از محتوای آن باخبر شدم. آیا این نامه نشانگر هراس شما از اقدام جامعه مدرسین، مشابه اقدامی که درباره شریعتمداری کردند نیست؟
امیدوارم بار دیگر به دقت نامه 68/1/6 حضرت امام را بخوانید و توبه نامه 68/1/7 خود را دوباره مرور کنید تا تحلیل درستی از تواناییها و اعمال و گفتار گذشته و حال خود به دست آورید.
این نامه را که در واقع گوشهای از خاطرات گذشتهام از وقایع و جریانات پیرامون شما بود، علیرغم توصیه بسیاری از دوستان و نزدیکان تا امروز به تأخیر انداختم، اما به دلایلی که گذشت، آن را تنظیم نمودم، باشد که تکلیف خود را در حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی و دفاع از ولایت فقیه و رهبری معظم انقلاب اسلامی مدظله العالی ادا کرده و روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال و روح بلند حضرت امام و خون شهدای انقلاب اسلامی سربلند باشم.
فقطع دابر القوم ظلموا و الحمد لله رب العالمین.
محمد جعفری گیلانی/تسنیم
دیدگاه تان را بنویسید