مهدی آیتی : مشکل اصلی اصلاحات، خاتمی است
مشکل اصلی جبهه اصلاحات لیدر اصلاحات است. آقای خاتمی بیش از آنکه شخصیتی سیاسی باشد، فرهنگی است. حتی سوابق او قبل از ریاستجمهوریاش هم فرهنگی است و یکبار گفته بود ناخواسته وارد سیاست شدم و من خودم از او شنیدم که میگفت بیشتر علاقه دارم کتاب بخوانم، کتاب بنویسم و منبر بروم.
مشکل این است که لیدر جبهه اصلاحات که اتفاقا فردی محبوب در میان اصلاحطلبان است، سیاسی نیست. لیدر یک جریان سیاسی باید بتواند برنامه سیاسی بدهد، تشکیلات را طبقهبندی سیاسی کند، در نگارش اساسنامه و مرامنامه نقش اصلی را داشته باشد و برای آینده سیاسی جریانی که رهبریاش میکند برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت بدهد که همه اینها در توان آقای خاتمی نیست.
اکنون جبهه اصلاحات، محفلی اداره میشود؛ یعنی فقط قبل از هر انتخابات یک عده دور هم جمع میشوند، حرفهایی میزنند و بعد از انتخابات هم هر کس میرود دنبال زندگی خودش.
همه این تشکلهایی مانند شورای عالی اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری و اخیرا نهاد اجماعساز هم با پیشنهاد برخی اعضا تشکیل شدهاند و اصلا آقای خاتمی حوصله اینشکل کارها را ندارد.
یک زمانی آقای خاتمی میگفت دوست دارم به اردکان برگردم و پیشنماز مسجد شهرم باشم و برای مردم منبر بروم. حالا تصور کنید چنین فرد انزواطلبی میخواهد لیدر یک جریان سیاسی باشد؛ حتما نمیتواند.
در تمام دنیا وقتی لیدر یک جریان سیاسی ناتوان میشود، او را کنار میگذارند و فردی قوی را جانشین او میکنند. همه این پراکندگیها و آشفتگیها در جریان اصلاحات به دلیل شخص آقای خاتمی است.
اصلاحطلبان برای او حرمت ویژهای قائلاند و کنارش نمیگذارند و خود نیز کنار نمیرود.
بهتر است آقای خاتمی به این نتیجه برسد که دوره بازنشستگیاش فرا رسیده و خود را بازنشست اعلام و کرسی لیدری اصلاحات را خالی کند و تا فردی شایسته در پیش تصمیم شورایی متشکل از جمع اصلاحطلبان این مسئولیت را در اختیار بگیرد.
اگر لیدر قدرتمندی در جریان اصلاحات وجود داشته باشد، حزب تشکیل میشود. اکنون اصلا حزبی در جریان اصلاحات به معنای دقیق کلمه وجود ندارد. یک زمانی حزب مشارکت بود که آن هم منحل اعلام شد.
اگر چنین شرایطی به وجود آید، اصلاحطلبان میتوانند خود را قوی کنند، در برابر رقیب یعنی اصولگرایان به رقابت بپردازند، دولت در سایه تشکیل دهند، دولت را نقد کنند یا دولت را نقد کنند و همه مواضعشان را از رسانههایی که دارند، اعلام و مردم را با خود همراه کنند.
اکنون این شرایط فراهم نیست و جبهه اصلاحات، یک جبهه نیمهجان است و قادر به فعالیت سیاسی نیست، انگیزهای هم در اعضایش وجود ندارد و لیدرش هم توانایی کار سیاسی ندارد.
شاید اکنون نشود به صورت مصداقی نامی به میان آورد اما حتما افراد پلهپله رشد میکنند و مطرح میشوند. اتفاقا من باور دارم باید از قدیمیهای اصلاحات عبور کنیم، دیگر دوره امثال آقایان خاتمی، کروبی و بهزاد نبویها نیست.
باید جوانهایی که با علم و دانش روز آشنایی دارند، سیاست میدانند و ایدههای نو دارند، استفاده شود و نیروهای قدیمی صرفا به عنوان مشاور در کنار جوانان حضور داشته باشند. در اصولگرایان هم همین قاعده صادق است و دیگر دوره بادمانچیانها تمام شده است.
اگر قدیمیها بازنشست نشوند و نخبگان سیاسی جوان که نگاهی دانشگاهی به سیاست دارند، وارد میدان نشوند، هیچ اتفاق مثبتی درون جبهههای سیاسی رخ نمیدهد.
باید اجازه بدهند و باید تابآوری سیاسی داشته باشند زیرا اگر چنین نشود کلیت جبهه اصلاحات روزبهروز مضمحلتر از گذشته میشوند و حتما چنین شرایطی به نفع خود آنها هم نیست./مثلث آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید