محسن امین زاده: استعفا نکردم تا برکنارم کنند/ ماجرای برکناری ام از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در سال ۱۳۷۱ / لاریجانی میگفت قرار نیست عزل شوی!
دوران سه سال و چند ماه معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای من ارزش و اعتبار زیادی دارد. آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت در سال ۱۳۶۷ از من دعوت کرد که به وزارت ارشاد بروم و معاونت مطبوعاتی آن وزارتخانه را تأسیس کنیم.
اندیشه پویا: پس از انقلاب وزارت اطلاعات و جهانگردی و وزارت فرهنگ و هنر با هم ادغام شده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تأسیس شده بود. در وزارتخانه جدید امور مطبوعاتی از وزارتخانه اول و امور نشر و کتاب از وزارتخانة دوم را که هر دو با کاغذ و چاپ سرو کار داشتند در هم ادغام کرده بودند و معاونت فرهنگی تشکیل شده بود. در بازنگری تشکیلاتی وزارت ارشاد، یا درک تجربی از تفاوت های اساسی دو مقوله كتاب و مطبوعات، ضرورت تفکیک این دو حوزه و تشکیل معاونت مطبوعاتی برای مدیریت امور روزنامه نگاری و اطلاع رسانی و مطبوعات به تصویب رسیده بود. با قبول دعوت آقای خاتمی از ابتدای سال ۱۳۶۸ در این سمت مشغول شدم همکاران گران قدری مانند آقایان خانیکی، آرمین، ستاری ، مزروعی، فرامرزیان، عرب سرخی و مشاوران گران قدری چون آقایان تاج زاده، عبدی و مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) من را در این مسئولیت یاری کردند. تا شهریور ۱۳۷۱ معاون مطبوعاتی وزیر بودم. بنیان تحول در توسعه مطبوعات در کشور در این دوره گذاشته شد و منجر به پیشرفت های زیادی در این حوزه شد، من به این دوره خدمتم در وزارت ارشد به دلیل نتایج گرانبهایش برای توسعه روزنامه نگاری با مفهوم علم و توسعه مطبوعات به طور خاص در کشور افتخار می کنم.
توسعه مطبوعات در کنار تحولات چشمگیر در حوزه های سینما، تئاتر، موسیقی و نشر کتاب منجر به واکنش هایی از سوی روزنامه کیهان و آیت الله جنتی و... و افرادی مرتبط با این جریان شد. نهایتا رفتارهای خلاف و ناشایست عليه حوزه فرهنگ و هنر و رسانه که به شکلی حمایت هم می شد و عاملان آن ترسی از انجام فعالیت های غیر قانونی علیه فعالان این حوزه دانشتند به کناره گیری آقای خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منجر شد. آقای خاتمی در تیرماه ۱۳۷۱ از سمت وزارت ارشاد استعفا کردند و در اوایل مردادماه در مراسم باشکوهی اصحاب فرهنگ و هنر از ایشان تجلیل کردند و ایشان برای همیشه وزارت ارشاد را ترک کرد قرار ما معاونان و مدیران وزارت ارشاد این بود که استعفا نکنیم و در صورت تمایل آقای لاریجانی به کار خودمان ادامه دهیم. من تردیدی نداشتم که به زودی توسط آقای لاریجانی بر کنار خواهم شد اما قرار بود که در کناره گیری از مسئولیتم پیش قدم شوم و منتظر برکناری توسط آقای لاریجانی بماند، آقای لاریجانی به عنوان وزیر جدید از معاونت مطبوعاتی بازدید کرد و به من گفت که رئیس جمهور از رهبری نظر مثبتی نسبت به تو دارند و لذا نظر من هم این است که اگر شما تمایل داشته باشید در این معاونت به کارتان ادامه دهید. در پاسخ گفتم که قصد کناره گیری ندارم و تا زمانی که ایشان تمایل داشته باشد به کار ادامه خواهم داد. چند روز بعد از این گفت و گو به صورت اتفاقی یکی از دوستانم که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مشغول به کار بود به من گفت که آقای لاریجانی از یکی از استادان فلسفه دانشگاه تهران به نام آقای دکتر عالمی دعوت کرده که معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شود. دوست من از دکتر عالمی تعریف کرد و گفت که ایشان فردی آرام و صمیمی است و با همه رفتاری دوستانه دارد. من روزهای بعد در فرصتی از آقای لاریجانی پرسیدم که دکتر عالمی کی مشغول به کار می شود و ایشان با ابراز تعجب پرسید: دکتر عالمی؟ برای چه کاری؟» گفته که شنیده ام ایشان قرار است معاون مطبوعاتی شود.
ایشان گفت که این شایعه اصلا صحت ندارد. قرار بود دکتر عالمی برای مسئولیت دیگری به وزارت ارشاد بیاید که آن هم منتفی شده است. او تاکید کرد که قصد تغییری در این معاونت ندارد. به دوستم اطلاع دادم که آقای لاریجانی دعوت از دکتر عالمی را تکذیب کرده است کمتر از یک هفته بعد دوستم دوباره به من اطلاع داد که آقای لاریجانی در همین فاصله، به دکتر عالمی گفته که هرچه سریع تر کارهای اداری خود را انجام دهد و به وزارت ارشاد بیاید، چون لازم است که در تغيير معاونت مطبوعاتی تسریع شود. تفاوت روایت ها خیلی زیاد بود و من تجربه مواجهه با این رفتار غیر شفاف و عجیب آقای لاریجانی را نداشتیم به هر حال از دوستم درخواست کردم شماره تلفن منزل آقای دکتر عالمی را به من بدهید. شب به ایشان زنگ زدم وقتی خودم را پشت تلفن معرفی کردم احساس کردم دکتر عالمی به شدت یکه خورده است. مدتی سکوت کرد. گفتم که شنیده ام به شما پیشنهاد شده که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را بر عهده بگیرید. گفت: «شما از کجا چنین مطلبی را شنیده اید؟» گفتم که من قدری فضول هستم و برایم مهم بوده که از کار مربوط به خودم سر در بیاورد و تکلیف خودم را بدانم و لذا ابتدا نسبت به صحت این خبر مطمئن شده ام و بعد زنگ زده ام. ایشان خواست توضیحی بدهد من ادامه دادم که قصدم اصلا منصرف کردن ایشان نیست بلکه برعکس زنگ زده ام تا ایشان را تشویق کنم هر چه زودتر این پیشنهاد را بپذیرید چون از ایشان به نیکی شنیده ام و خوشحال می شوم جانشین من چنین فردی باشد.
ایشان با لحنی محتاطانه و تردید زیاد گفت که : بله موضوع صحت دارد ولی خواهش می کنیم به آقای لاریجانی درباره این مکالمه چیزی نگویید و ادامه داد که از من خواسته شده این مسئولیت را بر عهده بگیرم و اخیرا نیز بیشتر پیگیر موضوع هستند. به ایشان اطمینان دادم که آماده ام مسئولیت را هر چه سریع تر تحويل ایشان بدهم، اما قول ندانم که این گفت و گو را به اطلاع آقای لاریجانی برسانم. فردای آن روز به آقای لار بحلی زنگ زدم و گفتم باید فورا ایشان را ببینم و به دیدار ایشان رفتم و گفتم دیشب با آقای دکتر عالمی صحبت کرده ام. ایشان به شدت یکه خورد و خیلی غافلگیر شد امکان تکذیب موضوع منتفی شده بود. شروع کرد به توجیه و توضیح در مورد علت برکناری من، ایشان فراموش کرده بود که چند روز قبل از من تعريف کرده و از نظر مثبت دیگر مسئولان کشور نسبت به من گفته بود گفت که شما یکی از بانیان برگزاری مراسم تودیع آقای خاتمی بوده اید و این مراسم حساسیت زیادی ایجاد کرده و این حساسیت نسبت به شما هم ایجاد شده است. نسبت به وضعیت مطبوعات و عملکرد شما هم انتقادهایی هست واکنش نقدی نسبت به اظهارات غیرشفاف ایشان نشان دادم و از آقای خاتمی و مراسم تودیع ایشان دفاع کردم و گفتم کناره گیری با عزت و احترام وزیر ارشاد حداقل دینی بود که باید نسبت به آقای خاتمی ادا می شد، قدری هم احساساتی شدم ولی به هر حال خودم را کنترل کردم و گفتم فارغ از این بحثها بالاخره کی می خواهید این تغییر را انجام دهید؟ ایشان گفت چه عجله ای دارید؟ گفتم هیچ عجله ای ندارم ولی میخواهم تکلیف خودم را بدانم. گفت حالا مدتی صبر کنید اوایل شهریور ماه بود گفتم تا پایان شهریور خوب است؟ ایشان گفت: به هر حال عجله نکنید، چند روز زودتر یا دیرتر مشکلی ایجاد نمی کند. پذیرفتم و به دفتر کارم که با ساختمان مرکزی وزارت خانه فاصله داشت برگشتم. وقتی به دفتر رسیدم همکاران دفترم گفتند آقای وزیر شديدا دنبال من می گردد به ایشان زنگ زدم گفت فردا برای مراسم تودیع بیاییم مناسب است استقبال کردم و قرار مراسم تودیع گذاشتیم
آقای لاریجانی به همراه آقای عالمی به دفتر من آمدند و در مراسم کوتاهی توديع انجام شد. پس از آن همکاران جلسه تودیعی برگزار کردند و هدایایی به من دادند. یکی از دوستان در مراسم خود را به من رساند و روزنامه ای را نشانم داد و گفت که به همراه آقایان تاج زاده و اصغرزاده در دورة کارشناسی ارشد علوم سیاسی قبول شده ام خبر خوبی برای روز خداحافظی بود من دوره کارشناسی را در رشته مهندسی معدن در دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) گذرانده بودم و قبولی ام در رشته علوم سیاسی، بدون استفاده از هر گونه اعتباری، تا حدی غیرمنتظره و شوق انگیز بود. بعدها قبولی همزمان ما سه نفر در کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی خودش تبدیل به سوژه شد و حتا از وزیر فرهنگ و آموزش عالی وقت، اقای دکتر معین ه هر گونه احم در باره هر گونه احتمال دخالت در کمک به قبولی همزمان ما سه نفر سوال شده بود.
به این ترتیب، تجربه بسیار ارزشمند تأسیس و توسعه معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد به پایان رسید، تحریة باارزشی که با همت همکاران توانایم، نقش بزرگی در توسعه روزنامه نگاری و توسعة مطبوعات در کشور داشت و من نیز به همراه اکثر مدیران همکارم در معاونت مطبوعاتی برای همیشه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را ترک کردیم. هر چند که هرگز تعلق خاطر و پیوندهایم با حوزه فرهنگ و هنر و ارتباطات قطع نشد
دیدگاه تان را بنویسید