منحنی یادگیری ترامپ!
بعداز سپری شدن مرداد ماه که رئیسجمهور آمریکا براساس اطلاعات غلطِ نفوذیهای داخلی و با جنگ روانی امیدوار بود در این ماه، آشوب سراسر ایران را فرا گیرد و نظام ایران تغییر کند و ایرانیها تلفن بزنند و خواستار مذاکره شوند
روزنامه کیهان: بعداز سپری شدن مرداد ماه که رئیسجمهور آمریکا براساس اطلاعات غلطِ نفوذیهای داخلی و با جنگ روانی امیدوار بود در این ماه، آشوب سراسر ایران را فرا گیرد و نظام ایران تغییر کند و ایرانیها تلفن بزنند و خواستار مذاکره شوند، ولی با سخنان صریح، قاطع و مستدل رهبرمعظم انقلاب در ۲۲ مرداد و همچنین در دیدار هیئت دولت، هجمههای روانی و فضاسازیهای سیاسی - رسانهای علیه جمهوری اسلامی بخصوص در لحن و کلام بیادبانه آمریکاییها بطور محسوسی فروکش و رئیسجمهور آمریکا اعتراف کرد «بزرگتریناشتباه آمریکا در طول تاریخ حضور در خاورمیانه بود و ما اصلا نباید به خاورمیانه میآمدیم». این یعنی اعتراف به شکست در مقابل جمهوری اسلامی! و این همان سیاست اصولی و حرف به حق جمهوری اسلامی است که حضرت امام ره و رهبر معظم انقلاب از اول انقلاب تاکنون بر آن تاکید داشتند که «آمریکا به چه حقی از آن طرف دنیا دستش را دراز میکند به این طرف دنیا و در کشورهای اسلامی دخالت میکند و میخواهد مقدرات کشورهای اسلامی را او تعیین کند؟..». رئیسجمهور آمریکا قبلا هم اعتراف کرده بود «هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم، اما چیزی بدست نیاوردیم»! این مواضع نشان میدهد آمریکاییها علیرغم سرمایهگذاریهای هنگفت، بتدریج متوجه شدهاند: «اینجا جمهوری اسلامی ایران است و با ملتی مقاوم و هوشیار روبرو هستند»!. ۲-، اما منطق شکست آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی چیست؟ و چرا بین جمهوری اسلامی و آمریکا امکان ایجاد رابطه وجود ندارد؟. در تحلیل این موضوع باید گفت: در آمریکا هر رئیسجمهوری که روی کار میآید ابتدا بدون اطلاع از واقعیتهای موجود تلاش دارد براساس فرضیات و ذهنیاتی که مشاوران صهیونیست و لابیهای قدرتمند اسلحه و کارتلهای نظام سرمایهداری و در حقیقت همان «دولت عمیق» برایش درست و او را کانالیزه میکنند، علیه جمهوری اسلامی موضع گیری و برنامهریزی کند و با جنگ روانی و فشار سیاسی - رسانهای به اجرا بگذارد. اما در مرحله اجرا علیرغم اینکه تصور میکند با یک دولت روبرو است و میتواند به نتیجه برسد، با یک ملت هوشیار و رهبری مقتدر مواجه، و متوجه میشود «آنگونه که فکر میکند حل مسئله به این راحتی نیست!» به این منطق در «روانشناسی سیاسی» میگویند «منحنی یادگیری تدریجی و مسئله محور» و براساس این نظریه که هرمان ابینگ هاوس روانشناس آلمانی برای اولین بار آن را مطرح کرد، ترامپ بعداز اینکه بتدریج برخی مشکلات داخلی و خارجی آمریکا را متوجه شده، در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «من هرگز فکر نمیکردم که آمریکا تا این حد مشکلات اقتصادی داشته باشد». منحنی یادگیری ترامپ علاوهبر ایران درباره کره شمالی، دیوار مکزیک، اصلاحات بیمه سلامت، ناتو و روابط با روسیه و سازمانهای بینالمللی... نیز کاملا ملموس و مشهود است. ترامپ بعداز طی کردن منحنی یادگیری درباره بیمه سلامت گفت: «شما باور نمیکنید که این مسئله تا چه حد پیچیده است و هیچ کس هم به من نگفته بود»!، با عقبنشینی درباره ساخت دیوار مکزیک مجبور شد بگوید «منظورم از دیوار، درختان و موانع طبیعی بوده است»! و در مصاحبه با روزنامه وال استریت ژورنال اذعان کرد «متوجه شدم که حل و فصل مسئله کره شمالی اصلاً ساده نیست»! ترامپ فقط در توئیتهای خود بیش از دویست بار با اطلاعاتاشتباه و ضد و نقیص به ایراناشاره کرده است، بطوری که ۹۰ درصد مخاطبانش، او را «فردی ناآگاه و بیشعور» درباره مسائل ایران توصیف کردهاند. جیسون برادسکی رئیس اتحاد علیه برنامه هستهای ایران موسوم به یوآنی میگوید: «ترامپ یک تاجر است که در حال یادگرفتن این است که چگونه میتواند یک سیاستمدار و دیپلمات باشد». ۳-با توجه به اینکه نظرسنجیها از جمله نظرسنجی شبکه انبی سی آمریکا پیش از انتخابات ۲۰۱۶ و نظرسنجی مشترک چندروز قبل انبیسی و واشنگتن پست، نشان میدهد، بیش از ۶۱ درصد مردم آمریکا، ترامپ را فاقد تجربه سیاسی و صلاحیت لازم برای اداره کشورشان میدانند و ترامپ از زمان پیروزی در انتخابات نیز این موضوع را ثابت کرده است، سؤال این است که چرا و چگونه وی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد؟! تحلیلگران بینالمللی معتقدند ترامپ دو روی سکه دارد و کارشناسان روانشناسی سیاسی به این نتیجه رسیدند که ریاست جمهوری ترامپ تصادفی نیست و ترامپ با استفاده از روی اولش یعنی دیوانهنمایی که شخصیت واقعی اوست، برای ریلگذاری روی دومش یعنی ساختار و سیاستهای کلان آمریکا که شخصیت حقوقی اوست، آمده است. براساس این تحلیل او نه جمهوری خواه و نه دموکرات است، و آنچه را که انجام میدهد، اگر چه خشم افکارعمومی را برمیانگیزد، اما هیچ کدام از دو حزب اصلی آمریکا متهم نخواهند شد؛ لذا واقعیت این است که او تلاش دارد با سیاست «فشار بیاور- امتیاز بگیر» توافق نامههای بینالمللی و دو جانبه و چندجانبه را با توجه به تغییر شرایط جهانی و فضای کنونی دنیا مورد بازنگری قرار دهد تا منافع بلندمدت آمریکا با سیاستهای جدید تضمین شود. ۴-، اما درباره ایران بیش از چهار دهه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی روسای جمهور آمریکا درحال یادگیری تدریجی هستند. جان فینر در نشریه آمریکایی پولیتیکو تاکید میکند «ترامپ واقعا نمیداند که چه چیزی در موضوع ایران درست است». از اول انقلاب تاکنون هفت رئیسجمهور در آمریکا با فضا سازی و جنگ روانی تلاش داشتند جمهوری اسلامی را به زانو درآورند، اما پس از آشنا شدن با واقعیتهای ایران و طی کردن هرچند سینوسی «منحنی یادگیری تدریجی»، هیچگاه به «منحنی یادگیری مسئله محور» نرسیدند و نتوانستند درعمل به حل مشکلات بین دو کشور که اساسی و اصولی هستند، بپردازند که نشان میدهد مشکل نه در ایران بلکه در سیستم هیئت حاکمه آمریکاست. تا جایی که سی ان ان در گزارش خود تاکید میکند «یقیناً تحریمها موجب صلح جهانی نمیشود و امیدوار نباشید تحریمها ایران را پای میز چانه زنی بکشاند، زیرا کارتر و کلینتون و بوش هم ۲۰ سال چنین حرکتی را علیه صنعت نفت و تجارت و بانکهای ایران امتحان کردند، اما تاریخ تکرار میشود و ایران به همان اندازه که آمادگی ایستادن در برابر کارتر و بوش و کلینتون را داشت، آمادگی کامل ایستادگی در برابر ترامپ را هم دارد»!. ۵-ترامپ پس از دیدار با پوتین در هلسینکی در توئیتی علت وخامت روابط روسیه و آمریکا را نتیجه «حماقت آمریکا» خواند و در مصاحبه با فاکس نیوز اذعان کرد «موضوع روسیه در آمریکا ترفندی ساختگی و شیطانی است که عدهای ایجاد کردند تا میان واشنگتن و مسکو فاصله انداخته شود». اما ترامپ بعداز اینکه به آمریکا برگشت مجبور شد تحت فشار «دولت عمیق» و هیئت حاکمه آمریکا و لابی صهیونیستی که او را متهم به خیانت به آرمانهای لیبرال دمکراسی کردند، حرف خود را پس بگیرد و در سخنانی متناقض روسیه را بعنوان خطر برای آمریکا معرفی کند. پس گرفتن سخنان رئیسجمهور آمریکا بخوبی نشان داد این «دولت عمیق» است که تصمیم ساز و تصمیم گیر است و رئیسجمهور چه دمکرات و چه جمهوری خواه فقط مجری این سیاستها خواهد بود. ۶- کمی تامل در ایجاد «گروه اقدام علیه ایران» بخوبی نقش «دولت عمیق» را آشکارتر میکند. برایان هوک که بعنوان رئیساین گروه منصوب شده کسی است که در کارزار انتخاباتی مخالف سیاستها و ریاست جمهوری ترامپ بود و بههمراه ۱۲۰ نفر دیگر از شخصیتهای آمریکایی با امضاء نامهای علیه ترامپ موجب بروز جنجال سیاسی در آمریکا شدند. اما همین فرد بطور تعجب آوری در تیم ترامپ جایگزین میشود و مهمترین تصمیمات سیاست خارجی آمریکا با نظر او اجرا میشود، بطوریکه در برخورد با جمهوری اسلامی نقش اصلی در خروج آمریکا از برجام را ایفا میکند. نقش «دولت عمیق» در آمریکا آنقدر آشکار است که حتی اروپاییها هم هنگام مذاکره با آمریکاییها اولین سؤالشان این است «چه تضمینی وجود دارد توافقات آنها مورد تائید تصمیم گیران اصلی آمریکا باشد؟!» تا جایی که هنگام مذاکره با تیلرسون دریافته بودند وی مورد تایید دولت عمیق نیست و نکته جالب اینکه بعداز اخراج تیلرسون و تیمش از وزارت خارجه آمریکا، تنها عضوی که از این گروه در وزارت خارجه آمریکا و تیم پمپئو باقی ماند، برایان هوک رئیسگروه اقدام علیه ایران است! ۷-لذا مواضع جمهوری اسلامی آنقدر از استدلال منطقی برخوردار است که رسانههای جهان بعد از این همه جنگ روانی علیه ایران تاکید میکنند «رد هرگونه مذاکره با آمریکا از سوی ایران سخنی بی پایه نیست و فقط ریشه در تجربیات ایران ندارد، بلکه سیاست آمریکا همواره براساس پایبند نبودن به قول و قراردادهایش استوار است». رسانههای غربی- عربی با اشاره تلویحی به شکست جنگ رسانهای خود علیه ایران تاکید میکنند «رئیسجمهور آمریکا با عقل اندک و جهلش نسبت به تحولات بینالمللی قابل آموزش دادن نیست» البته این خصلت ترامپ ارثی است. جان اف کندی هم هنگام دادن پیشنهاد پست مشاور امنیت ملی به رابرت مک نامارا گفته بود «فکر نمیکنم هیچ مدرسهای برای روسای جمهور آمریکا وجود داشته باشد و من هم احساس نمیکنم شایسته ریاست جمهوری باشم» ...!
دیدگاه تان را بنویسید