سرویس سیاسی فردا: صادق فرامرزی در کانال شخصی خود در مورد سخنان اخیر سعید حجاریان که رهبری را رئیس جمهوری واقعی کشور نامیده بود مطلبی منتشر کرده است که در ادامه می خوانید. اخیرا جناب «حجاریان» در سخنی قابل پیش بینی عارض شدند که رئیس جمهور ایران مقام رهبری است! جناب "حجت نظری" از اعضای شورای شهر تهران نیز در توئیتی قابل پیش بینی با سخنانی دو پهلو که حاکی از عوامل پشت پرده برای زمین زدن محمدعلی نجفی شهردار مستعفی تهران بود چنین ابراز داشته اند که با ممانعت از برکناری نجفی مانع از آن خواهد شد که شکست خوردگان در انتخابات مردم را ناامید کنند! چندی پیشتر از اینها هم در مصاحبهای قابل پیش بینی "بهزاد نبوی" همصدا با غالب اصلاح طلبان مدعی آن شد که نباید انتظار ایجاد تغییری در اوضاع ملت از دولت داشت چرا که دولت نهایتا ۱۵ درصد قدرت کشور را دارد! این روزها و با مصادیق متعدد سخنان، مصاحبهها و توئیتهای "قابل پیش بینی" زیادی مشاهده میشود... همه قابل پیش بینی اند، چون از یک منطق خاص تبعیت میکنند و آن منطق "در قدرت بودن و از قدرت شناخته نشدن" است، منطقی که میتواند در روزهای پیشاانتخابات دولت، مجلس،
شورای شهر و... را آنقدر قادر متعال (نعوذ بالله) تصور کند که توانایی هر تغییری را در هر زمان کوتاه (از ۱۰۰ روز تا ۴ سال) داشته باشد و در روزهای پساانتخابات وبه هنگامه پاسخگویی تمامی این نهادها را به حداقلیترین و تشریفاتیترین تعریف تقلیل دهد.
اما منطق "در قدرت بودن و از قدرت شناخته نشدن" در چه پروسهای عملی میشود؟ پاسخ کمی سخت، اما بینهایت ملموس است، در تصویری که اصلاح طلبان از خود به جامعه نشان میدهند همیشه سه گزینه وجود دارد که به حسب شرایط اصلاح طلبان همواره در یکی از آنها قرار دارند: ۱-اصلاح طلبان یا به علت تقلب، تخلف، تدلیس سیستماتیک، آزاد نبودن انتخابات و... در انتخاب شکست نخورده بلکه شکست داده شده اند. آنها که پیروزی خود در تمامی انتخاباتها را بعنوان پیشفرض ثابت قبول کرده اند و عدم پیروزی آنها همیشه معلول عواملی از بیرون تعریف میشود؛ در این حالت خود را بی سهم از قدرت و دارای مصونیت برای هرگونه کنشگری و موضع گیری میدانند. ۲- اصلاح طلبان در انتخابات وعدههای متعدد میدهند، پیروز میشوند و به قدرت میرسند. آنها از از فردا رای آوردن خود نتیجه و مهمتر از آن پیام انتخابات را آن چنان تعریف و تفسیر و تشریح میکنند که خود رای دهندگان چندماه پس از پیروزی در انتخابات متوجه آن میشوند که با چه پیامهایی رای داده اند! اما این مساله به همین جا ختم نمیشود و آنها پس از مدتی کوتاه با پیش کشیدن این مساله که نظارت استصوابی شورای نگهبان مانع از آن
گردیده تا گزینههای اصلی شان را وارد انتخابات نکنند این چنین میگویند که رای آنها صرفا سلبی (برای روی کار نیامدن فلانی بوده و بهمانی)، آنها در این مرحله پاسخگو هیچ چیز نیستند و روی کار نبودن رقبا را مهمترین خدمت خود میدانند. چنانچه موضع اصلاح طلبان به نمایندگان خود در مجلس تا حدی زیادی و ریاست روحانی در دولت با چنین دیدی تصویر میشود. ۳-اصلاح طلبان در انتخاباتی بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان (چنانکه انتخابات شورای شهر جز این دسته است) رای میآورند و تمامی کرسیها را کسب میکنند، لیستشان بدون آنکه حتی یک نفر از آنان رد صلاحیت شده باشد به قدرت میرسد و به ناگاه پس از دههها ادعای آنکه حکومت اجازه به قدرت رسیدن گزینههای اصلی اصلاح طلبان را از طریق نظارت استصوابی نمیداده، حکومتیترین گزینهها (و البته کهن سالترین مدیران) را انتخاب میکنند و پس از گذشت مدتی و کاشف به عمل آمدن خالی بودن این طبل بزرگ، عَلَمها بلند میشود و نظریات "دایی جان ناپلئونی" به زبانها میآید که عوامل پشت پرده (همانها که ۸۵ درصد قدرت را دارند!) نگذاشتند کار کنیم تا شما مردم از رای به حقی که داده اید پشیمان شوید. (فقره جناب نجفی
شامل این بند میشود) با نظر داشتن به این سه گانه حتی فتح کرسی ریاست سازمان ملل هم نمیتواند کسی را پاسخگو به عملکرد خویش بکند، پس بیراه نیست که در چهل سالگی انقلاب از جانب تئوریسینها کاشف به عمل میآید که رهبری با حفظ سمت رئیس جمهور بوده، دولت تشریفات بوده و شهردار از دشمن فرضی شکست خورده است. اینها همان چیزهاست که میگذارد تا فرق سر در قدرت باشی، ولی از قدرت شناخته نشوی... همیشه دیگران را به عدم پاسخگویی متهم کنی، اما خود حتی اجازه سوال پرسیدن را به دیگران ندهی!
دیدگاه تان را بنویسید