بیشتر از نصف عمر دولت گذشت، اما فقط حرف زدهاند!
بچهای از مادرش پرسید؛ کی من به سنی میرسم که بتونم کاری رو انجام بدم که خودم میخوام و به نفع خودم میدونم؟ مامانش گفت؛ به به! چشمم روشن! بابات هم هنوز به این سن نرسیده!
بچهای از مادرش پرسید؛ کی من به سنی میرسم که بتونم کاری رو انجام بدم که خودم میخوام و به نفع خودم میدونم؟ مامانش گفت؛ به به! چشمم روشن! بابات هم هنوز به این سن نرسیده!
دیدگاه تان را بنویسید