رهاورد حججی برای گفتمان وحدت ملی
حادثهی پلاسکو و شهادت شهید حججی تداعیگر این بود که مسائل مربوط به نهضت در انقلاب اسلامی به بنبست نرسیده و انقلاب کماکان ادامه دارد و وارد مسیر بروکراتیزه شدن نشده است.
گفتمان وحدت ملی ایرانیان گفتمان وحدت ملی یکی از مهمترین گفتمانهایی بوده که ایرانیان سوای از تعلقات حکومتی در صد سال اخیر بهدنبال آن بودهاند. اینکه بهواقع چرا این موضوع تا این حد از اهمیت برخوردار شده است، شاید به تاریخ ملی ایران برگردد. تاریخی که خصوصاً طی 200 تا 400 سال گذشته دائم دستخوش ناملایمات جغرافیایی و انشقاق ملی شده است. بر کسی پوشیده نیست که بخش اعظمی از خاک ایران توسط روسها به تاراج رفته و بهدلیل ضعف نظامهای مستقر سیاسی که توان محافظت از مرزها و خاک میهن را نداشتند و همچنین از دیگر سو بهدلیل حکام نالایق، سرزمینهای زیادی از ایران جدا شده است که آخرین آن نیز طی 50 سال گذشته اتفاق افتاد: بحرین. این مسائل سبب شده است تا ایرانیان نسبتبه تمامیت ارضی و حاکمیت سرزمینی خود بسیار حساس باشند. این در حالی است که این موضوع نهتنها در کشورهای اروپایی به آن نحوی که میپنداریم وجود ندارد و نهادینه نشده است، بلکه حتی در کشورهایی که در نزدیکی ما هستند نیز به پررنگی آن چیزی که ما از آن تصور میکنیم و پا میفشاریم، وجود ندارد. همین سال گذشته بود که توافقی بین عربستان و مصر ترتیب داده شد که طبق آن توافق، مصر چند جزیرهی خود را به عربستان واگذار کرد. اگرچه این موضوع با مخالفت دادگاه قانون اساسی مصر به نتیجهای منتهی نشد، اما نشان میدهد که در همین نزدیکی و در یک کشور توسعهنیافته نیز حساسیتها بهاندازهای که در ایران نسبتبه تعلقات سرزمینی وجود دارد، مورد توجه نیست. به نظر میرسد آنچه ایرانیان را به این سطح از حساسیت رسانده، انباشت آسیبپذیریهای سرزمینی بوده است. ایرانیان طی قرنهای بعد از حکومت صفویان، دائم در بیم این بودند که همسایهی شمالی قسمت بزرگی از خاک آنها را به تاراج نبرد و تکهای از میهن را از آنها تصرف نکند. این انباشت آسیبپذیری سبب شده است تا وحدت ملی تبدیل به امر گفتمانی حساسیتزا شود. هرچه درجهی فهم و مطالعهی مردم نسبتبه مسائل جهان بیشتر میشود، حساسیت و آسیبپذیری نیز بیشتر میشود. در ایران انسانهای اهل مطالعه نسبتبه کمتر باسوادها درخصوص مسائل سرزمینی حساسترند. این موضوع مؤید این است که معیار علم به تاریخ، در ایرانیان بسیار حائز اهمیت است. مجموع این مسائل سبب شده است گفتمان وحدت ملی اگرچه یک مطالبهی حکومتی در جمهوری اسلامی محسوب میشود، اما الزاماً نیز وابسته به خواست حکومت نباشد؛ چه اینکه در تولید و بازتولید آن مردم نقش بیبدیلی بازی میکنند. یک نمونهی عینی برای این موضوع را میتوان در جزایر سهگانهی ایرانی و ادعاهای موهوم اماراتمتحدهی عربی جستوجو کرد. درحالیکه طبیعی است هر حکومتی بهدنبال حفظ حاکمیت سرزمینی خود باشد و مسئولان دستگاه دیپلماسی نیز نسبتبه اقدامات خلاف حقوق بینالملل امارات متحدهی عربی هشدارهای فراوان دادهاند، اما هر زمان که این ادعاها مطرح میشود، بهصورت فعال و خودجوش مردم کمپینهایی در فضای حقیقی و مجازی ایجاد میکنند تا مخالفت شدید خود را با ادعاهای امارات و مقامات ابوظبی بیان کنند. در یک نمونه میتوان به وبسایتی اشاره کرد که هرچند از لحاظ استناد ناموثق است، اما خیل عظیمی از مردم به آنجا میروند تا رأی دهند که جزایر سهگانه از آن ایران است. گاهی بهقدری تراکم برای رأی دادن در آن وبسایت (که بسیاری بیان داشتهاند جعلی هم بوده)، وجود دارد که سبب از کار افتادن آن وبسایت میشود. این نتیجهگیری که در ایران مسئلهی گفتمان وحدت ملی یک مسئلهی غیرحکومتی و متأثر از حساسیت ایرانیان نسبتبه تمامیت ارضی و آسیبپذیری آنان نسبتبه انشقاق ملی است، مسئلهای بسیار مهم و البته برای ساخت اجتماعی ضروری است. در اینجا به دو مورد از مسائلی که سبب وحدت ملی ایرانیان طی یک سال اخیر شده است، اشاره میشود: یکی حادثهی پلاسکو و دیگری شهادت شهید محسن حججی. حادثهی پلاسکو حادثهی پلاسکو بهعنوان موضوعی که در طول تاریخ تحولات اجتماعی، کمنظیر بود (اگر بینظیر نبوده باشد)، میتواند و باید مبنایی برای سنخشناسی گفتمانی در کشور ما قلمداد شود. این حادثه درعینحال که توانست برخی از مؤلفههای خرد گفتمانی را بازنمایی کند، توانست مؤلفههای عمده و کلان گفتمانی را نیز حساسیتزا کند. یکی از این مؤلفهها بازنمایی از عزت ملی ایرانیان بود. کسانی که قهرمانان خود را پاس میدارند و برای آنها تکریمهایی برگزار میکنند. بهطور کلی در بستر فکری جوامع مدرن «آسیب و کشته شدن در حین خدمت» بخشی از یک ماشین صنعتی شدن است. در این فضا، مردم مالیات میدهند که دیگران برای آنها و بهجای آنها از بروز حوادث اجتماعی جلوگیری کنند. اما پلاسکو نشان داد که ایران آنچنانکه ادعا میشد نیز از سنتها نبریده و با مسئلهی غیرت ملی هنوز هم مثل سابق عجین است. این موضوع نیز مایهی عزت ملی ایرانیان بود که در کوران حوادث پیدرپی، مسائل مربوط به غیرت ملی خود را به فراموشی نسپرده بودند. پلاسکو یک نشانه از جامعهای بود که هر روز جامعهشناسان برای تحلیل آن یک انگ و لیبل بر آن میچسبانند، اما بهواقع هیچیک از آنها نیز نبود. قطعاً پلاسکو که در پی آن شهادت شهروندان و آتشنشانان اتفاق افتاد و از این حیث یک حادثهی اندوهناک بود، مفاهیم گفتمانی شبیه رشادت، ایثار و سایر کلماتی را نیز بازتولید کرد که گفتمان انقلاب اسلامی نزدیک به چهل سال پیش در سودای رسیدن به آنها بوده است. برای تحلیل جامعهی ایرانی نیازی به عملی کردن تئوریهای وبر، هابرماس و... نیست.[1] علاوه بر عزت ملی، پلاسکو توانست نمادی از همبستگی و وحدت ملی نیز معرفی شود. از این دست اتفاقات در دنیای مدرن بهکثرت به وقوع میپیوندد. مثلاً برج گرنفیل در لندن فروریخت و تعداد قربانیان آن بهمراتب بیشتر از قربانیان حادثهی پلاسکو بود، اما این سطح همبستگی که در حادثهی پلاسکو به وجود آمد، در خصوص برج انگلیسی به وجود نیامد. حتی آن موضوع سبب انشقاق انگلیسیها نیز شد. عدهای با برشمردن عمدی بودن این حادثه بهدنبال این بودند که بیان کنند حادثهی آتشسوزی گرنفیل بهدلیل سیاستهای نژادپرستانهی برخی از راستگرایان افراطی علیه مسلمانان بوده است. اما در پلاسکو نهتنها سیاست اتهامزنی و انشقاق ملی به وجود نیامد، بلکه مردم از اقشار متعدد و جریانات گوناگون اجتماعی، سیاسی، فکری و حتی اقتصادی زیر لوای پرچم ایران جمع شدند و ندای وحدت را سر دادند. شهادت شهید محسن حججی کمتر اتفاقی در کشور ما میافتد که توان بسیج افکار عمومی از جناحهای مختلف سیاسی و فکری را داشته باشد. اشاره شد که پلاسکو یکی از آن اتفاقات بود که ریز و درشت، چپ و راست، مذهبی و سکولار را گرد هم و زیر پرچم ایران جمع کرد. شهادت شهید حججی بهعنوان یکی دیگر از مسائلی است که توانست این گفتمانسازی را به حد اعلای خود برساند. اطلاق عنوان «ساختن» به گفتمان بهمعنی دستکاری و یا نگاه حکومتی و از بالا به پایین به شکلگیری وحدت ملی نیست، بلکه بهمعنی به وجود آمدن و آوردن فضایی است که در آن فهم بیناذهنی درخصوص وحدت ملی و احساس همبستگی و تمایل به یکپارچگی در مردم بهصورت خودجوش به وجود آمده است. بهراحتی میتوان شهادت شهید حججی را در این فضا تحلیل کرد. او هم در شهادتش و هم اخبار بعد از شهادتش توان بازتولید گفتمان وحدت ملی را در کشور داشت. سکولار، مذهبی، چپ، راست، همه و همه زیر پرچم ایران جمع شدند تا یک تعریف از شهادت را ارائه دهند. چه زمانی که صحبت از تبادل وی و آمدنش به وطن مطرح شد، چه زمانی که شهید شد و حتی حالا که به وطن آمده، توانست گفتمان وحدت ملی را یک بار دیگر بازتولید است و مهر اثباتی بر این باشد که وحدت ملی حول مسائل گفتمانی انقلاب اسلامی نهتنها از بین نرفته، بلکه این گفتمان هر زمان امکان بازسازی و بازتولید این مسائل را خواهد داشت. در گفتمانسازی وحدت ملی آنچه اتفاق میافتد، این است که مسائل خانوادگی، قومی، محلی و نژادی به حاشیه رانده میشود و بدون در نظر گرفتن خاستگاه زندگی و زیست موضوع گفتمانساز، مسائل گفتمانی حادث میشوند. در شهادت شهید حججی، این اتفاق بهدرستی بازنمایی شد. اگرچه مردم در سطح بسیار وسیعی با کودک خردسال او اینهمانی برقرار کردند، اما بههیچوجه خود را جای خانوادهی او قرار ندادند. طبیعی است که این مسئله بهمعنی این است که آنها، اینهمانی را در جایی دیگر پیگیری کردهاند و آنجا نفس مسئلهی ملیت است. طبعاً و تبعاً شهادت شهید حججی در قالب گفتمان کلانتر ایثار و آموزههای ناب اسلامی تحلیلپذیر است، اما آنچه این یادداشت تلاش کرد به آن بپردازد، بازنمایی وحدت ملی بهعنوان یک گفتمان فعال در ایران است. خاصه اینکه موضوع وحدتآفرین و گفتمانساز از ناحیهی یکی از مؤلفههای فعال گفتمان انقلاب اسلامی باشد. شهادت شهید حججی از دیگر سو تداعیگر این بود که مسائل مربوط به نهضت در انقلاب اسلامی به بنبست نرسیده و انقلاب کماکان ادامه دارد و وارد مسیر بوروکراتیزه شدن نشده است. همچنین این موضوع بازنمایی شد که گفتمانسازی هنوز هم در ایران یک مسئلهی خودجوش و نه دولتی و از بالا به پایین است.
دیدگاه تان را بنویسید