سرویس سیاسی فردا؛ سعید آجورلو: از من خواسته شده درباره کمپین آقای قالیباف در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری بنویسم. برای بحث درباره کمپین سال ٩٦ او لازم است ابتدا درباره کمپین سال ٨٤ و ٩٢ او بحث کرد تا با پیش زمینهای بهتری بتوان درباره سال ٩٦ سخن گفت. قالیباف در سال ٨٤ بهدنبال رأی طبقه متوسط و تا حدودی طبقه بالا بود. به همین منظور با لباسی شیک، حلقهای بر دست و عکسهایی با لباس خلبانی کمپین کرد. تا حدودی بر گفتمان ایرانیت تکیه کرد و از «زندگی خوب برای هر ایرانی» سخن گفت.
کمپین او تقریباً خوب پیش میرفت، اما ٣ اتفاق وضعیت خوب او در نظرسنجیها را برهم ریخت. اول، تأیید صلاحیت مصطفی معین که وضعیت او را در طبقه متوسط دشوار میکرد. معین توانست بسیاری از آرای او در این طبقه را کسب کند. مساله دوم پوپولیسم پنهان در شعارهای مهدی کروبی و محمود احمدینژاد بود که خود دوگانه توسعهخواهی/ توزیع مجدد درآمد را به راه انداخت. قالیباف در این مصاف در سوی توسعهخواهی قرار میگرفت و همین امکان جذب آرای طبقه پایین را از او سلب میکرد. مساله سوم، اما پدیده احمدینژاد بود که آرای قالیباف را در سمت بدنه اصولگرایی تحتتأثیر قرار میداد. در نهایت کمپینی که خوب شروع شده بود در منگنه طبقه متوسط، طبقه پایین و بدنه اصولگرایی قرار گرفت و نتیجه را برای او رقم زد.
در انتخابات سال ٩٢، اما قالیباف سادهتر از سال ٨٤ به عرصه آمد و با دکتر ولایتی و دکتر حداد عادل ائتلاف کرد. او در نظرسنجیها به طرز خوبی بالا بود. اصلاحطلبان نه شبکه اجتماعی خوبی داشتند نه وضعیت خوبی در سطح سیاسی. در چنین شرایطی قالیباف مخالف سرسخت وضع موجود ناشی از عملکرد احمدینژاد شناخته میشد. شعار او کموبیش کارآمدی و ساختن حماسه اقتصادی بود. چند عامل در نهایت باعث شد او از چند قدمی پاستور بازگردد. نخستین عامل؛ ورود او به ائتلاف ٣ نفره بود. به نظر من او نباید وارد چنین ائتلافی میشد و اساساً نیازی به این ائتلاف نداشت. عامل دوم شکل گرفتن شبکه اجتماعی اصلاحطلبان در حمایت از روحانی بود که از آرای او میکاست. یعنی او دیگر نمیتوانست نامزد مورد حمایت طبقه متوسط باشد. عامل سوم اشتباه او در مناظره آخر بود که به کم شدن آرایش در طبقه متوسط و افزایش آرای روحانی انجامید. عامل چهارم ورود سعید جلیلی به عرصه بود که آرای او در بدنه اصولگرایی را دچار چالش میکرد. در نهایت او در منگنهای شبیه سال ٨٤ قرار گرفت. کمپینی که خوب شروع شد، بد تمام شد.
در سال ٩٦، اما قالیباف بهطور کلی کمپین خود را تغییر داد. او اینبار سوار بر جامعهشناسی تضاد شده بود و از شکاف اقتصادی جامعه سخن میگفت. او اینبار بر دو عامل طبقه پایین و وعدههای بزرگ استفاده کرد. دو عاملی که اولی به نظرم برگرفته از کمپین سندرز و دومی از کمپین ترامپ بود. قالیباف از این زاویه کمپینی حرفهای داشت. دو نکته، اما موجب شد که این کمپین به رأی فزاینده تبدیل نشود. نخست تفاوت تصویر قالیباف با کمپینش. قالیباف شخصیتی توسعهخواه و کارآمد است که سخت تبدیل به نماینده شکاف اقتصادی جامعه تبدیل میشود. این تصویر به نظرم برای مردم شکل نگرفت. عامل دوم پخش شدن آرای طبقه پایین بین ٣ نامزد بود به گونهای که در این انتخابات میتوان گفت: شکافی میان شبکه آرای طبقه پایین شکل گرفته است. این دو عامل نقش مهمی در شرایط قالیباف در این انتخابات داشت. نکته دیگر، اما شاید افشاگری او در مناظره سوم بود. به نظرم این انتخاب درستی برای دکتر قالیباف نبود. نباید چهره توسعه خواه او به فردی افشاگر تقلیل داده میشد.
توصیه من برای آینده قالیباف بازگشت به توسعهخواهی و کارآمدی از تصویری است که سال ٩٦ برای او ساخته شده است. عملکرد اصلاحطلبان در شهرداری یقیناً به ارتقای وضعیت او در طبقه متوسط میانجامد.
دیدگاه تان را بنویسید