روزنامه کیهان: انکار وعدههای اقتصادی دهانپرکن در تبلیغات انتخاباتی 4 سال پیش، نشریات حامی دولت را به دست و پا انداخته است.
روزنامه اعتماد با اشاره به وعده تحول اقتصادی 100 روزه از سوی روحانی، فرضیاتی را مطرح کرده که همه علیه دولت است. اعتماد نوشت: 1- فرض کنیم که چنین چیزی گفته شده باشد خوب باید در همان مقطع صد روزه گریبان وعدهدهنده گرفته میشد نه آنکه آن را برای چهار سال بعد گذاشت.
2- فرض کنیم که چنین چیزی حتی گفته شده بود، در این صورت کوچکترین بخش مشکل به گوینده وعده مربوط میشود. مشکل اصلی به جامعهای برمیگردد که به صرف شنیدن چنین وعدهای حاضر میشوند به گوینده آن رای دهند. البته بعید است کسی براساس این ادعا به روحانی رای داده باشد ولی آنان که این وعده را (فارغ از وجود یا عدم آن) جدی میگیرند و آن را اثرگذار در انتخابات میدانند بیش از اینکه اخلاق گوینده را مورد هدف قرار دهند، نادانی و سادهلوحی رایدهندگان را نشانه رفتهاند.
3- اگر چنین وعدهای بوده، به آن معناست که در سال 1392 مشکلات اقتصادی مردم چنان عمیق و گسترده بود که حتی با دادن وعدهای چنین خیالی هم مردم حاضر بودهاند به امید فرار کردن از آن مشکلات به گوینده آن رای دهند. اگر تن دادن به چنین نتیجهای برای هر رقیب انتخاباتی بد نباشد برای اصولگرایان و منتقدین همسو با دولت احمدینژاد فاجعه است.
4- کسانی که در برابر یک وعده خیالی و غیرقطعی انتخاباتی اینقدر حساسیت دارند به طوری که میخواهند مو را از ماست بکشند. در این صورت درباره وعدههای قطعی انقلاب چه باید بگوییم؟ درباره برابری، برادری، آزادی، اخلاق، جامعه عاری از فساد و تباهی، رشد معنویت و ... اگر امروز یک جوان ایرانی از ما بپرسد که کدام یک از اهداف و وعدههای داده شده محقق شده است، چه خواهیم گفت؟ گریبان چه کسی را باید گرفت؟ ظاهرا مطابق معیارهای مرسوم در تمام این چندده گذشته همین مردم افراد مورد نظر شورای نگهبان را انتخاب کردهاند و کسی از جای دیگری بر کرسی ریاستجمهوری تکیه نزده است. اگر انتخابات و روند موجود سیاسی نتوانسته مشکلات کشور را حل کند، چه تضمینی وجود دارد که با ادامه این روند در آینده بدتر نشود؟
درباره این تحلیل باید گفت:
1- مشکل فقط از 100 روز و 200 روز نیست. مسئله اصلی این است که با وجود سپری شدن نزدیک به 1400 روز، دولت زیر تکتک وعدههایش درباره توافق هستهای و لغو تحریمها و گشایش و رونق اقتصادی و چرخیدن چرخ سانتریفیوژها و اقتصاد زده است. ضمنا پس از 4 سال این آقای روحانی است که میگوید من چنان وعده 100 روزهای ندادم، در حالی که دست کم 4 یا 5 بار وعده تحول اقتصادی 100 روزه را مطرح کرده است.
2- عمق مشکلات اقتصادی، توجیهی برای فریب مردم و دادن وعدههای 100 روزه و آنگاه بیعملی مطلق و گدایی 3 ساله از آمریکا و اروپا نمیشود. ائتلاف انتخاباتی سال 92 با منطق پیروزی به هر قیمت، کشور را بیچاره نشان داد و پس از پیروزی مجبور به توافق به هر قیمت شد. اینها ربطی به ظرفیتهای بزرگ اقتصاد ملی ندارد.
3- مردم سادهلوح نیستند بلکه فکر نمیکردند کسانی پیدا شوند که زیر پرچم اصلاحات و اعتدال، بتوانند تا این اندازه دروغهای ناب بگویند.
4- اگر برخی وعدههای انقلاب بر زمین مانده، حاصل مشی برخی از همین سیاستمداران اشرافی و قدرتطلب و مرعوب غرب بوده است؛ وگرنه هر جا با منطق جهادی و انقلابی خدمتگزاری مردم عمل شده، موفقیتهای بزرگی به دست آمده است.
دیدگاه تان را بنویسید