بایستههای کاروان «ایران سرزمین برادری»
مهم است که علاوه بر کار رسانه ای، اهداف بلند مدت وجود داشته باشد. با دوستان در تهران مجلسی داشته باشیم. از اهل سنت و اساتید دیگر تهران هم دعوت کنیم و این اتفاق را گسترش بدهیم. چه کمی و چه کیفی.
سرویس سیاسی فردا: دو سال قبل اولین کاروان «ایران؛ سرزمین برادری» راهی مناطق سنینشین کشور شد. در این سفر فعالان فرهنگی، هنری و اجتماعی شیعه دیدارهایی را با اقشار مختلف اهل سنت داشتند. در اولین قدم این کاروان به شهر زاهدان رفته و در حال حاضر دومین سفر خود را به استان گلستان پیش رو دارد. آنچه در ادامه میخوانیم بایستههای کاروان سرزمین برادری از نگاه خانوم فروز رجاییفر، از دانشجویان پیرو خط امام و رئیس ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام است که در حاشیه سفر به شهر زاهدان نوشته است:
باید با اهل سنت روابط بیشتری داشته باشیم
به نظر بنده خیلی از آن نقطه ای که باید باشیم، فاصله داریم. ما ملتی هستیم که اولا با یکدیگر زندگی مسالمت آمیز داریم. ثانیا سابقه کینه توزی و تخاصم نسبت به یکدیگر نداریم. و ثالثا علیرغم مشکلاتی که در منطقه و جهان اسلام وجود دارد، بدون آن مشکلات در کنار یکدیگر زندگی می کنیم. در عین حال هیچ دوست خاصی هم نداریم که به حالت صمیمیت و یگانگی نزدیک مان کند و این جای کار دارد. به عنوان مسلمان انقلابی و شیعه واقعی که البته خیلی باید راه طی بشود تا ما به مرزهای شیعه واقعی برسیم. باید با اهل سنت در دوستی، در روابط خانوادگی، در روابط هفتگی، در جلسه های اداری مان، مشارکت داشته باشیم. یعنی دو دوست که شیعه و سنی هستند اگر مناسبت هایشان بیشتر شود علاقه شان هم بیشتر خواهد شد. چطور دو دانشجو که از دو شهر مختلف می آیند، در خوابگاه صمیمی می شوند؟ و بعد از اتمام دانشجویی روابط را ادامه می دهند .
محبت تاثیرگذار است
این نزدیک شدن و مجالست در واقع نه تنها محبت را ایجاد می کند که آن محبت، علاوه بر اینکه در آن محل تاثیر می گذارد تسری نیز می یابد. وقتی در خانواده ای، یکی از فرزندان، دوستی از مذهب دیگر دارد که با هم ارتباط دارند و با یکدیگر نماز می خوانند، حال هر کدام با روش خودش، در ادامه خانواده ها به یکدیگر علاقمند خواهند شد. و در ادامه اگر در جامعه شخصی اعتراض و انتقادی بی اساس به دیگری نماید، آن خانواده که فرزندش با دیگری ارتباط گرفته، خواهد گفت که این درست نیست، زیرا با یکدیگر ارتباط و شناخت دارند .
حرکتی به جا اما دیرهنگام !
از این حرکت انجام شده تشکر می کنم. حرکتی که به جا، اما خیلی دیرهنگام انجام شد. البته در جنبه هایی که می توانست ادامه یابد، ادامه پیدا نکرد. یعنی پروژه ای که برای آن پیوست هایی تهیه نشده بود. من همیشه مایل بودم، دغدغه داشتم و حتی دعا می کردم که دوستان بگویند: «با این اشخاصی که برای دیدارشان رفتید، ارتباطی دایمی برقرار کنید و می خواهیم این اعتمادسازی و دوستی را تعمیق دهیم .»
این حرکت قبلی در کنار همه مزایایی که داشت، مثلا همزمان در چند جای کشور انجام شد و چهره های مختلف از جناح های مختلف آمدند و سعی کردند که نشان دهند ایران سرزمین برادری و یک خانه برای فرزندان یک خانواده هست، اما در عین حال این نقد به برنامه وارد هست که ادامه اش تعریف نشده بود. پیشنهاد بنده این است که یک مجموعه با تداوم ابتدا طراحی شود. به خصوص اگر محور آن جوانان هستند. چون دست جوانان برای انجام برنامههای مشارکتی بازتر هست. مثلا به خانه یکدیگر رفت و آمد کنند. با یکدیگر به کوه بروند. یا برنامه های سالم دیگر.... که فکر می کنم جوانان می توانند به آن جامه عمل بپوشانند .
ما هنوز دو خط موازی هستیم
در این فعالیت (سرزمین برادری) به نحوی جریان هایی برای اصلاح رابطه و نگاه شکل می گیرد که ما این را شروع نکردیم. یعنی ما هنوز مثل دو خط موازی هستیم. هر دو وجود داریم و در حال حرکت هستیم اما نمی خواهیم به یک نقطه برسیم. منظورم یک نقطه اعتقادی نیست، طبیعی هست که در اعتقادات نقطه های اختلافی داریم. منظورم آن نوع زیست نزدیک و صمیمی و یگانه است. یعنی در جامعه یک پیوندهایی برقرار شود که باعث شود، ما نتوانیم از یکدیگر جدا شویم و الان این پیوندها وجود ندارد .
پیوندها باید تداوم یابد
هر چقدر هم بخواهیم به صورت نمایشی عمل کنیم، نهایتا این پیوندها بوجود نخواهد آمد. امیدوارم به سراغ نقاطی بروید که بتوانیم پیوند ایجاد نموده و آن را تداوم بخشیم. در این سفر دوستانی بودند که خودم آرزو داشتم در خدمت شان باشم، آقای دکتر عزیزی، آقای دهباشی، آقای امیرخانی، آقای شهیدی فر و... دوستانی بودند که در این سفر از آنها آموختیم. اما متاسفانه نتوانستیم به همه جاهای مورد نظر برویم و مجبور شدیم فقط زاهدان بمانیم .
دیدار با خانوادههای شهدا
در زاهدان با چند چیز جدید آشنا شدیم. با خانوادههای شهدایی دیدار داشتیم که برای دفاع از جمهوری اسلامی در اشکال مختلف، در جنگ تحمیلی و در جدال با اشرار، فرزندانشان شهید شده بود. و چقدر لازم بود که ما این ها را ببینیم و بدانیم که چنین فداکاری هایی شده و توقعی هم در قبال آن نداشتند. و در وضعیتی که مشابه محرومیت هست، زندگی می کنند و واقعا با نظام همراهی می-نمایند .
باید بر محور عدالت عمل نماییم
یک سری محرومیت ها را دیدیم که خیلی ریشه ای بود. احساس کردیم، نسبت به این هموطنان مان ظلمی در حال وقوع هست. حالا شیعه یا سنی، با این اتفاقاتی که آنجا در حال وقوع هست، چه جغرافیایی و طبیعی، چه برنامه ریزی دولت های قبل و بعد انقلاب، چهره مردم را پر رنج کرده است. عدم اشتغال، عدم توسعه و پیشرفت و شکوفایی و... برای ما آزار دهنده هست. اگر می خواهیم در کشور شاهد رشد و شکوفایی باشیم، حتما باید بر محور عدالت عمل نماییم، مثلا آن استان ها که عقب افتاده تر اند، سهم بیشتری بگیرند تا جبران بشود .
یک موقع ما می گوییم حاشیه تهران، کسانی آمده اند و حاضر شدند در حاشیه شهر زندگی کنند و... اما کسی که در شهر خود مانده چرا باید وضع زندگی اش خراب و حاشیه نشین شود؟ آنجا که هزینه مسکن و زندگی پایین تر از تهران هست. چرا نباید بتوانیم برای اهالی، مسکن مناسب تهیه کنیم؟چرا آدم باید این نابرابریها را ببیند؟
یگانگی و صمیمیت به ما نشان دادند
حسن این سفر این بود که ما توانستیم جاهای مختلف را ببینیم. برنامه ریزی خوبی داشت. مثلا همان دیداری که از مسجد مکی زاهدان و حوزه علمیه داشتیم. برای من چقدر جالب بود و این برادرانی که خدمت شان مشرف شدیم. جناب مولوی عبدالحمید، جناب مولوی شه بخش، جناب حافظ اسماعیل ذهی که میزبان ما بودند و خیلی احترام و محبت کردند و خیلی یگانگی و صمیمیت به ما نشان دادند. ما را به شام گرم و صمیمی دعوت کردند. حرف هایی زدیم که بتوانیم ادامه بدهیم. اما متاسفانه نشد که ادامه دهیم. به هر صورت سفر پربرکتی بود و بنده آرزو دارم که باز هم این پیش بیاید. از صحبت های برادرمان آقای هاشمی، آقای جهانگیر چقدر استفاده کردیم .
این اتفاق را گسترش دهیم چه کمی و چه کیفی
مهم است که علاوه بر کار رسانه ای، اهداف بلند مدت وجود داشته باشد. با دوستان در تهران مجلسی داشته باشیم. از اهل سنت و اساتید دیگر تهران هم دعوت کنیم و این اتفاق را گسترش بدهیم. چه کمی و چه کیفی. اما ما این کارها را نکردیم. شاید اگر می توانستیم برای خانواده هایی که دیدیم یک خدماتی را انجام می دادیم، که حداقل آنها بدانند اگر کسی می آید و می رود بیهوده نیست و.... کاش می توانستیم اثر داشته باشیم. کاش هستهای را از کاروان استخراج می کردیم که مشکلات آنها را پی گیری کند. اگر این کار را می کردیم اعتماد بهتر شکل می گرفت. یعنی از جنبه نمایشی به جنبه عملیاتی و استحکام آن نهالی که می خواستیم بکاریم، منتقل میشد .
دیدگاه تان را بنویسید