روزنامه کیهان: 1- «جنگ هوشمند»، جنگی است که پس از ناکامی آشوب سیاسی سال 88، مورد بررسی دشمن قرار گرفت و از سال 1390 به اجرا درآمد. آشوب سال 1388 نتیجه الحاق جریان فتنه داخلی با پروژه خارجی کودتای مخملی بود. هنگامی که این سناریو ناکام ماند، اتاق عملیات خارجی در تعامل با شبکه داخلی فتنه به این نتیجه رسید که استراتژی فرسایش و مهار درونی، راهبرد درستی است و فقط باید در تاکتیکها جابجایی انجام داد و مثلاً متغیر تحریمهای اقتصادی فلج کننده را چاشنی کارکرد. آشوب افکنی سال 1390 در بازار و اقتصاد، محصول همین طراحی جدید است. به نظر میرسد اکنون نسخه به روزرسانی شده جنگ هوشمند در حال اجراست. این مدل بر آن است که انرژی و نیروی اصلی برای فرسایش و فروپاشی اجتماعی- سیاسی را از درون کشور تأمین کند. سالهای 88-89 بود که تئوریسینهای انقلاب مخملین در CIA و MI6 گفتند به فرمول فنون جوجیتسو در سیاست رسیدهاند؛ یعنی اینکه باید از نیروی حریف برای ضربه زدن به خود وی استفاده کرد. در این مدل فرض بر این است که اگر حریف نتواند نیرو و ظرفیتهای خود را پای کار مبارزه آورد، یا در احتمال بدتر، بتوان بخشی از نیروی حریف را علیه خود وی
به کار گرفت، بخش مهمی از تئوری «مهار» و «بیثباتسازی» و «انحلال قدرت» عملی شده است.
2- آمریکائیانی چون توماس فریدمن ابا نداشتند که پس از برجام بگویند «ما با یک غلاف خالی از اسلحه توانستیم امتیازهای مهمی را از ایران در توافق هستهای بگیریم». آنها البته برآنند که پروژه برجام را به یک فرآیند تبدیل کنند و به حوزههای دیگر قدرت ایران تعمیم دهند؛ مثلاً در حوزه نفوذ منطقهای یا قدرت نظامی ایران (مشخصاً نقشآفرینی سپاه پاسداران)، یا قراردادهای جدید نفت و ارتباطات، و همچنین تعمیق تحریم خارجی به حوزه سیاست و اقتصاد داخلی ایران علیه برخی نهادهای مهم نظیر سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، صدا و سیما، برخی مراکز مهم دانشگاهی و تحقیقاتی و قسعلیهذا. هر چند «اهرم فشار» در این جنگ هوشمند، خارجی است، اما «گرانیگاه» آن باید در داخل باشد تا بتواند مؤثر عمل کند.
3- جریان سیاسی عملگرایی که بر موج تلاطم و بیثباتی اقتصادی 90 تا 92 سوار شد و به مثابه گرانیگاه انعقاد برجام (با عایدی «تقریباً هیچ» بلکه «خسارت محض») عمل کرد، 3 سال بعد باید از زاویهای دیگر، گرانیگاه فاز جدید جنگ باشد. اگر دیروز فارغالبال بود و شعار گشایش اقتصادی معجزهآسا از طریق بستن با کدخدا را میداد، اکنون به مثابه گروگانی است که در قبال انتظارات خود ایجاد کرده، بدهکار مطلق است. این طیف چنان کم آورده که نزدیکترین حامیانش صراحتاً میگویند «خسرالدنیا والاخره» شده و با وضعیت فشلی و ناکارآمدی اقتصادی فعلی به احتمال قوی بازنده انتخابات 96 خواهد بود. از نگاه دشمن، از این به بعد باید از همین ظرفیت روانی «احساس غرق شدگی» (نوعی از شگرد غرق مصنوعی سیا در مقابل بازداشتیها) استفاده کرد و اراده مسلوب او را به خدمت گرفت. اگر غریق به هر دستاویزی برای نجات چنگ میزند، بنابراین باید اجزاء اقتدار جمهوری اسلامی را به عنوان شرطها و مطالبات تازه، دم دست طیف مورد اشاره گذاشت. آمریکا پس از 4-5 ماه سختگیری برای عدم بهرهمندی تقریباً هیچ ایران از برجام میگوید دولت ایران اگر میخواهد از امتیازات برجام بهرهمند شود،
باید امتیازهای تازهای بدهد. آنها پس از چند مرحله رایزنی، در ماجرای سوریه به بنبست خوردند و سپس، موضوع اجرای معاهده (شبه) مبارزه مالی با پولشویی و تروریسم (FATF) را پیش کشیدند که متضمن خود تحریمی برخی مراکز مهم بود.
4- دولت تحت فشار روانی سنگینی است که خود به ناحق و به بیانصافی ساخت و اکنون زیربار خردکننده آن مانده است. این را هم دوستان ملت ایران میدانند و هم دشمنان آن. منطق «پیروزی به هر قیمت» در انتخابات 92 و زیرپا گذاشتن مصالح ملی و انکار واقعیتهای مسلم، راه خطرناکی بود که اجباراً به «توافق به هر قیمت» در سال 94 ختم میشد. و از متن توافق به هر قیمت و منطق «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»، همین مغالطه فاجعهبار بیرون آمده که مجبوریم با آمریکا و غرب آن گونه که دیکته میکنند در حوزههای مختلف سازگار شویم؛ مجبوریم مطابق نرمها و هنجارهای آنها یکییکی نرمال شویم! این همان است که جانساورز رئیس وقت MI6 در تاریخ 23 شهریور 94 تحت عنوان «لزوم صبر استراتژیک برای تحقق احتمال نرمالتر شدن و تغییر ماهیت انقلابیگری ایران در 10-15 سال آینده» مطرح کرد و گفت «ما باید این احتمال را تقویت کنیم». کدام بازوها در داخل ایران -دانسته یا ندانسته- باید نُرمالیزاسیون آمریکایی- انگلیسی را که در واقع به معنای خلع قدرت فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی است پیش ببرند؟ نقش دری اصفهانی (و عضو انجمن حجتیهای که او را به
تیم مذاکراتی تحمیل کرد)، جیسون رضائیان، سیامک نمازی، نزار زکا، کاردر و نظایر آنها در این میان چیست؟
5- دولت محترم و طیف منصف آن، همین جا باید به یک پرسش مهم پاسخ دهند. عقل و خرد، همپای دین حکم میکند که «قف عندالشبهه. هنگام شبهه و تردید، بایست و پیش نرو» یا «ولا تقف مالیس لک به علم. از چیزی که نسبت به آن آگاهی نداری پیروی نکن». این حکمت از امام حسن عسکری علیهالسلام است که «اورع الناس من وقف عند الشبهه. پرهیزگارترین مردمان کسی است که هنگام شبهه و تردید، بایستد». پرسش مهم این است که اگر محاسبه راهبردی آقای روحانی و مشاوران وی درباره سرانجام توافق با آمریکا از اساس اشتباه از آب درآمده، چرا باید این مسیر پرخسارت را ادامه و توسعه داد و در واقع دولت و کشور را در مقابل جبهه استکبار، بدهکارتر کرد یا دستان اقتدار ملی را بست؟ هیچ کس نمیتواند انکار کند از فروردین 92 تا تیر ماه 94 علیالدوام به مردم گفته میشد «با آمریکا میشود توافق و همکاری کرد»، «تحریمها بالمره (یکجا) در روز اجرای توافق برداشته خواهد شد»، «حل مشکلات رکود اقتصادی، بیکاری، آب خوردن، آلودگی هوا و مشکل ریزگردها و...، متوقف و معطل دستیابی به توافق است» و «دولت آمریکا، برخلاف کنگره و جمهوریخواهان، میانهرو است».
6- قریب 9 ماه از اجرای برجام گذشته اما نه هیچ اثر ملموس و محسوسی از گشایش اقتصادی دیده میشود و نه تحریمهای اصلی و مهم لغو شدهاند؛ سند غیر قابل انکار همین که مقامات دولتی میگویند برای برداشته شدن تحریمهای اصلی و امکان معامله با بانکها و شرکتهای خارجی مجبوریم تعهداتی جدید و فراتر از برجام (نظیر FATF) را بپذیریم یا این ادعا که برای هر یک از شرکتها و بانکهای خارجی، یک نامه آرامش بخش (Comfort letter) از دولت آمریکا اخذ کنیم! اگر اصل معاهده برجام (JCPOA) با آن همه سر و صدای جهانی زیرپای شیطان بزرگ ماند و اطمینان بخش نبود- چون آمریکا خلاف برجام شرکتها را تهدید میکند- چگونه با ایمیل و مکاتبات تعارفآمیز بعدی میتوان برای شرکتها اعتمادسازی کرد؟ آیا اگر به فرض محال از خود خلع قدرت موشکی کردیم یا جبهه راهبردی سوریه را که -کیسینجر آن را جنگ جهانی سوم میخواند و اسرائیل، اصالتاً جنگی راهبردی علیه ایران میشناسد- به آمریکا واگذار کردیم و مجاهدان خط مقاومت را در تحریم خود خواسته گذاشتیم و بعد از همه اینها، آمریکا برایمان شکلک درآورد و به استهزا و تمسخر گرفت و یا حتی با بسط یدی که پیدا کرده، تهدید بیاعتبار
شده نظامی را معتبر کرد، آنگاه تکلیف چیست؟ آن روز آقای روحانی پاسخگوست یا آقای ظریف و طیبنیا و سیف و نوبخت و نهاوندیان؟ و اصلاً در چنان روزی که عرصه بر کشور سخت شد، پاسخ گفتن یا نگفتن مقصران ماجرا چه اثری در اصل فاجعه میگذارد؟! اگر دست قاسم سلیمانیها را که دست بزن ملت و نظام در برابر اشرار منطقه هستند بستیم و آنگاه به جای حلب و دمشق، مجبور شدیم در همدان و کرمانشاه و ایلام با روسیاهتر از مغولها بجنگیم، آن روز آیا ملامت و لعنت یا عذرخواهی و سرافکندگی، کمترین سودی به حال کشور خواهد داشت؟
7- رئیس جمهور و وزیران خارجه و اقتصاد و نظایر آنها باید به سهلاندیشی و آسانپذیری برخی مشورتهای مسموم پایان دهند؛ در غیر این صورت خود را در مظان اتهام قرار میدهند. آنها اگر تا دیروز آمریکای بدعهد و زیادهخواه و مستکبر و متعدی را نمیشناختند- که باید میشناختند- اکنون به درک کامل رسیدهاند و به عنوان «بدعهد» و «فاقد حسن نیت» از آمریکا یاد میکنند. باید حساس بود و این حساسیت قبل از هر چیز متوجه خود دولتمردان است که چه کسانی نقش «جانو سیار» و «ماهیار» را بازی میکنند؛ دو صاحب منصبی که به هنگام حمله اسکندر مقدونی به دارا (داریوش سوم) خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر، توسط خود وی به دار کشیده شدند. به تعبیر قاآنی «ناجوانمردی است چون جانو سیار و ماهیار- یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن». لطفعلیخان زند اگر مقابل خواجه بیصفتی چون آغا محمدخانقاجار شکست خوردو ظرف 130 سال حکومت قاجار، حداقل 40 درصد خاک ایران به اشغال اجنبی رفت، زیر سر خیانت صدر اعظمی به نام ابراهیم خان کلانتر بود که در قلعه ورودی شیراز را در بحبوحه جنگ به روی لطفعلیخان زند بست و در اثر این خود تحریمی، خیانت قاجاری غالب شد. ناصرالدین شاه
بود که چند دهه بعد گفت «من فراموش نمیکنم این یک یهودی، حاج ابراهیم کلانتر بود که کمک کرد قاجارها سلطنت رابه دست آورند». مشاوران و دستیاران بانفوذی که در متن جنگ جهانی سوم، گرای تحریم بانکی سپاه پاسداران و قبیل آن را در داخل میدهند، در خیانت کم از کلانتر یهودی نیستند، اگر که مجالش را پیدا کنند.
8- جان برنان رئیس سازمان سیا در چه چیزی طمع کرده که میگوید نگران سرنوشت جریان میانهرو و آقای... در انتخابات آتی ایران است؟ سخنان فلان رجل سیاسی درباره سپری شدن دوره موشک و شروع دوره گفتمان! چه دوزی از خیانت یا بلاهت را در خود نهفته دارد که وزیر خارجه آمریکا را به وجد میآورد تا بگوید «همه، درگیری علنی را در میدان دیدهاند. سخنان ]...[ درباره سپری شدن دوره موشک و نیاز به مذاکره، علنی مطرح شد و او مورد ملامت رهبر عالی ایران قرار گرفت. آنجا یک جنگ و درگیری میان تندروها و میانهروها وجود دارد»؟ این حرف سخیف و سست چرا باید زده شود در حالی که آقای ظریف با استدلالی روشن در آمریکا گفت «اگر ما موشک داشتیم، صدام جرأت نمیکرد به ایران حمله کند»؟ آیا گرفتاری این قبیل سیاستمداران آن نیست که زمانی با هیجان تمام گفتند تابوی مذاکره با آمریکا شکست و حالا زیر بار قماری که کردهاند ماندهاند و خیال میکنند باید قمارهای سنگینتر را ولو با گروگذاشتن امنیت و قدرت باز دارنده ملی ادامه دهند؟
9- خودتحریمی بدترین معاملهای است که میتوان با یک ملت دارای ظرفیتهای فراوان و تحت فشار دشمن انجام داد. این کار اگر از سر آگاهی باشد خیانت است و بدون آن، سند بیکفایتی. چرا برخی انحصارهای اقتصادی دولتی، رمق را از تولید کنندگان میگیرند؟ سود این انحصارها چرا در جیب برخی مدیران دورگه دولتی- خصوصی میرود و از مردم یا تولید کنندگان دریغ میشود؟ چرا به واسطه لجبازی یا مسکن مهر باید، بخش مسکن و نقدینگی قابل انتقال به این حوزه را معطل گذاشت حال آن که به تصریح حامیان دولت با همین یک کار میشود چرخ رونق اقتصادی را به حرکت درآورد؟ چرا به همین یک قلم گفته هاشمی که «با 20 درصد نقدینگی موجود در کشور میتوان رونق اقتصادی ایجاد کرد» در دولت اهتمام نمیشود؟ و... چرا بخشی از داراییهای عمومی و بانکی در سال 90 در خدمت جمعآوری دهها میلیارد تومانی سکه و ارز از بازار و حرکت دومینوی تورم انتظاری درآمد؟
دیدگاه تان را بنویسید