سرویس سیاسی فردا؛ محسن مهدیان: رابطه مشروعیت با مقبولیت در جمهوری اسلامی به چه نحوی است؟
پاسخ به این سوال ها از سوی اندیشمندان دینی و سیاسی بحثی سابقه دار و پر دامنه ای است. حقیقت ماجرا این است که پاسخ به این سوال جایگاه حقیقی مردم در جمهوری اسلامی را روشن می سازد و طبیعی است که همه مناسبات سیاسی و حاکمیتی بعد از روشن شدن موضوع، باید متناسب با شان و جایگاه مردمی تعریف شود.
ابتدا لازم است تعریف مختصری از مشروعیت و مقبولیت ارائه شود.
مشورعیت چیست؟
مشروعیت در نظام اسلامی با مشروعیت سیاسی رایج در نظام سیاسی دنیا و تلقی رایج میان تحلیلگران سیاسی متفاوت است. مشروعیت سیاسی مربوط به اقبال مردمی به حکومت است و هرمیزان این اقبال بیشتر باشد مشروعیت سیاسی نیز بیشتر است. اما مشروعیت فقهی طیفی و تشکیکی نیست. به تعبیری ما مشروعیت کم و زیاد فقهی نداریم. نظام یا مشروعیت فقهی دارد و یا نامشروع است. منبع استناد این مشروعیت نیز نص منابع دینی است و نه نظر مردم.
اما مقبولیت چیست؟
مقبولیت میزان رضایت مردم و اقبال مردم به حکومت و حاکمیت است. آنچه به عنوان مشروعیت سیاسی در غرب و میان تحلیلگران ما رایج است همان مقبولیت در ادبیات اسلامی است.
بر این اساس سه نگاه در نسبت مشروعیت و مقبولیت در نظام اسلامی وجود دارد.
نگاه اول: یک نگاه معتقد است مشروعیت همان مقبولیت است. به تعبیری اگر حکومت یا حاکم از جانب شارع مشروعیت یافت آنگاه مقبولیت نیز پیدا می کند. قائلان به این حکم حکومت پیامبر اکرم را مثال می زنند؛ که هم نصب الهی داشت و همان نصب منشا مقبولیت ایشان بود.
نگاه دوم مقبولیت را عامل تحقق مشروعیت روی زمین می داند. بر اساس این نگاه اگر حکومت دینی مشروعیتش از شارع مقدس است، اما برای عینیت بخشیدن به ان و اجرای احکام حکومتی برای مردم نقش اساسی قائل است.
نگاه سوم مقبولیت را جزئی از مشروعیت می داند. بر اساس این نگاه مقبولیت خودش جزئی از مشروعیت است. به تعبیر دیگر مقبولیت خارج از مشروعیت نیست و جزء دوم مشروعیت محسوب می شود. بر مبنای این نگاه حکومتی که دارای مقبولیت مردمی نیست مشروعیت لازم را هم برای تصدی ندارد.
بین نگاه دوم و سوم اختلاف ظریفی وجود دارد. در نگاه دوم مشروعیت حکومت از جانب شارع است و خارج از اختیار مردم و رای اکثریت تنها به جهت عینیت بخشیدن به حکومت مشروع نیاز است. اما در نگاه سوم عدم اقبال مردمی به معنای نداشتن مشروعیت الهی است.
بیشترین اختلاف میان صاحبنظران میان نگاه دوم و سوم است. بر این اساس نظریه ای به نام نظریه کارآمدی وجود دارد که تبیین کننده نگاه دوم است. بر اساس این نگاه نقش مردم نه در برپایی حکومت بلکه در استمرار حکومت است و نقش کارآمدی در اجرای احکام حاکم دارد. هرچه این اقبال مردمی بیشتر باشد کارآمدی حکومت نیز بالا می رود.
روشن است که این نگاه حرف متفاوتی از انچه در دیگر نظام های غیر اسلامی است نمی باشد. در همه نظامات اسلامی و غیراسلامی رای مردم سهم بالایی در کارآمدی حکومت دارد. اما نگاه سوم فراتر از کارآمدی است و پیش از تشکیل حکومت از رای و اقبال مردم حرف می زند. بر این اساس ادبار مردمی مشروعیت حکومت را زیر سوال می برد.
تا اینجا صورت مسئله روشن شد. حال باید این صورتبندی را از نگاه اهل بیت و امام راحل بررسی کنیم و ببینیم کدام نگاه ارجح است.
مشروعیت و مقبولیت از نگاه اهل بیت
در روایت متعدد داریم که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ابـتدا ولایت حضرت امیر بر اُمّت اسلامی را ثابت میداند، سپس قیام به امر اُمـّت و تشکیل حکومت اسلامی را بـه پذیـرش و رضایت آنان مشروط میکند و برای تأکید بر این مطلب، اضافه میکند که اگر اُمّت در مورد تو اختلاف کردند آنان را به خودشان واگذار.
در همین رابطه امیرالمومنین می فرماید ما (در امر خلافت) حق داریم اگر این حق به ما داده شود چه بهتر وگرنه به پشت شتران سوار می شویم اگرچه شب روی به درزا کشد.
یا در جای دیگر امیرمومنان بیعت را شرط پذیرش حکومت و مشروط به رضایت جامعه می دانند. چنانچه مـردم پس از کشته شـدن عـثمان، بـه سوی علی علیهالسلام هـجوم آوردند و با اصرار تقاضای بیعت کردند. امام فرمود: من وزیر شما باشم بهتر از این اسـت کـه امیرتان باشم. آنان گفتند: نه، بـه خـدا سـوگند! مـا دسـت بر نخواهیم داشـت تـا با تو بیعت کنیم. حضرت فرمود:پس (مـراسم بـیعت) در مـسجد باشد؛ چون بیعت من مخفی نیست و جـز بـا رضـایت مـسلمانان عـملی نمیباشد.
مشروعیت و مقبولیت از نگاه حضرت امام خمینی
در تاریخ 29 دی ماه 1366 نمایندگان حضرت امام خمینی قدسسره در دبیر خانه مرکزی ائمه جمعه طـی استفتائی از ایشان سؤال کردند: «در چه صورت فقیه جامع الشرائط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟» حضرت امام قدسسره در پاسخ مرقوم فرمودند: ولایت در جمیع صور دارد، لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت، بستگی دارد به آرای اکـثریت مـسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولی مسلمین
در خصوص این پاسخ امام دو نکته روشن استیفاد می شود. اول اینکه ولایت امور مسلمین -و نه هرگونه اعمال ولایت- منوط به رای اکثریت است.
دوم اینکه وابستگی تشکیل حکومت اسلامی به آرای اکثریت مـسلمانان را همان چیزی دانسته اسـت کـه در صدر اسلام از آن به بیعت با ولیّ مسلمین تعبیر میشد.
جایگاه بیعت در نظام اسلامی نیز با توجه به برخی از روایات از پیامبر اکرم و امیرمومنان سلام الله علیهم اجمعین پیشتر نقل شد.
حضرت امام در جایی دیگر می فرمایند: ما بنای براین نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است کـه دیـکتاتوری کنیم.ما تابع آرای ملت هستیم.ملت ما هر طوری رأی داد،ما هم از آنها تبعیت میکنیم.ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیامبر اسلام به ما حق نداده اسـت کـه مـا به ملتمان یک چیزی را تـحمیل کـنیم.بله،ممکن اسـت گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم،تقاضای متواضعانه،تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند،لکن اساس این است که مسئله دست مـن و امـثال مـن نیست و دست ملت است.
خلاصه مطلب
در نگاه اهل بیت و از منظر حضرت امام مقبولیت جزیی از مشروعیت الهی است. همانطور که حاکم باید عادل و با تقوا و شجاع و غیره باشد باید رای اکثریت مردم را نیز داشته باشد. براین اساس مقبولیت امری منفک از مشروعیت نیست و شرط لازم و یکی از شروط مشروعیت است. به تعبیر دیگر ولی منصوب از سوی شارع مقدس بدون اقبال اکثریت مردمی، مشروعیت دینی برای برپایی حکومت ندارد. یعنی منصوب الهی حکومتی تشکیل دهد، مرتکب فعل حرام شده و ظلم کرده است؛ نه اینکه صرفا حکومتش اقتدار و کارایی لازم را ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید