از طنز تا حماسه در شاعرانهترین دیدار سال رهبری
چون دیدار سالانه شاعران با رهبر انقلاب، دیداری صمیمی و بی تکلف است، همواره حاشیههای جالبی دارد.
اگر نگاهی گذرا به این سالها بیندازیم میبینیم همه شاعران سعی کردهاند در این جلسه شاعرانه بهترین شعر خود را بخوانند و شعرشناسی و دقت رهبر انقلاب باعث شده است که همه سر ذوق بیایند، شعری را تحسین کنند یا از هنر یک شاعر به وجد بیایند. از سوی دیگر چون این دیدار، دیداری صمیمی و بی تکلف است، همواره حاشیههای جالبی داشته است. ما در این گزارش نگاهی گذرا به جلسات شعرخوانی چند سال اخیر داشتهایم و تاثیر گذارترین اتفاق آن جلسه یا بهترین شعر خوانده شده در حضور رهبر انقلاب را مرور کردهایم.
سال 1386
سید حمیدرضا برقعی در سال 1386 جوانی بود که با شعر خوانی در محضر رهبر انقلاب و نگاه متفاوتی که به عاشورا داشت، بسیار مورد توجه قرار گرفت. برقعی یک مربع ترکیب عاشورایی خواند که تشویق خاص رهبر معظم انقلاب را در پی داشت. این شعر این گونه شروع میشد:
با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیهها را مرور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژهها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژههاست...
رهبر انقلاب در واکنش به این شعر گفتند: «باز این چه شورش است که در جان واژههاست! این جوانها کارهای برجسته ای انجام میدهند.»
سال88
بدهید این شعر را در بنیاد شهید آویزان کنند!
بی اغراق شعرخوانی محمدحسین جعفریان در سال 88 تمام فضای جلسه آن سال را دگرگون کرد و شعر بسیار زیبا و تاثیرگذارش تحسین همه را برانگیخت. جعفریان قبل از شعرخوانی گفت: «من الآن میدانم که زن فلان بازیکن فوتبال دوقلو زائیده یا رباط صلیبی فلان بازیکن پاره شده است. اما از حال احمد عزیزی خبر ندارم» سپس از مظلومیت شعر در رسانههای مکتوب و رسانهی ملی گلایه کرد که رهبر نیز در جواب گفتند: «حق با شماست و بنده هم تأیید میکنم»
بعد جعفریان توضیح داد که «عاشقانههای یک کلمن» درباره جانبازان انقلاب و پس از اینکه رفتار ناپسندی را با جانبازی دیده سروده است. شعر چنین شروع میشد:
"دیگر نمیگویم پیشتر نیا اینجا باتلاق است..."
شعری کاملاً تند و انتقادی تا جایی که بعضیها در جلسه گمان میکردند آقا نسبت به آن عکسالعمل خوبی نشان ندهند اما ایشان بعد از شنیدن شعر فرمودند: «بدهید این شعر را خوشنویسی کنند و بدهید به بنیاد ایثارگران، آنجا آویزان کنند!
بخشی از این شعر زیبا که به جانبازان تحت درمان در «کلینیک درد» بیمارستان خاتم الانبیاء تقدیم شده بود، در ادامه میآید:
...من بیدست، بیپا، زبان، گاهی چشم
و به گمان آنها حتی شعور
در دورافتادهترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان
وظیفه حفاظت از مرزهایی را دارم
که تمام روزنامهها و شبکههای تلویزیونی
حتی رفقای دیروزم - قربتاً الیالله -
با تلاش تحسینبرانگیز
سرگرم تجاوز به آنند.
جالب آنکه در مراسم آغاز هر تجاوزی
با نخاع قطع شدهام
باید در صف اول باشم
و همیشه باید باشم
چون تریبون، گلدان و صندلی
باشم تا رسیدن نمایندگان بانکها
سپس وظیفه دارم فوراً به اتاقم برگردم...
سال89
دوستی از نوع دوستی اویس قرنی
در این سال حاشیه شعرخوانی افشین علا بیش از شعرها مورد توجه قرار گرفت. او نیمههای مجلس از راه میرسد. در صف نماز و سر سفره افطار دیده نشده و این شائبه بین برخی شاعران به وجود آمده بود که ممکن است او هم مثل معدود شاعرانی که این فرصت مغتنم را از دست دادهاند، به جلسه نرسد، اما میرسد و حرفهایی درخور تأمل میزند و پاسخی به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دریافت میکند که بسیار جالب توجه و هوشمندانه است. علاء قبل از اینکه شعرش را بخواند، میگوید: «امشب با سالگرد درگذشت مادرم مصادف بود، اما انگار عدهای منتظرند بگویند کسی از دامن شما جدا شده است. بنابراین، گفتم هر جوری هست باید خودم را به این جلسه برسانم. چون دامن شما آنقدر پرمهر است که که نمیشود از شما جدا شد. وقتی شما را میبینیم با تمام دلخستگیها آرامش مییابیم.» رهبری با خواندن این مصرع که: «از این طرف که منم، راه کاروان باز است» ادامه دادند: «گفتهاند دوری و دوستی!» که حاضران خندیدند و علاء گفت: «اما خیلی از دوستیها از نوع دوستی اویس قرنی است.»
سال 92
ماشاءالله خانمها چه خوب شعر حماسی میگویند
به عقیده نگارنده این سطرها، سال 92 سال گل کردن شعرهای خانمها در مجلس بود و هر چند همه ساله رهبر انقلاب از شعر خانمها بسیار تقدیر و آنها را تشویق میکنند، اما سال 92 دو شعر بسیار خوب در جلسه خوانده شد که تشویق حضار و رهبر انقلاب را در پی داشت.
فاطمه سلیمان پور شعری زیبا و عاشقانهاش را خواند که این گونه شروع میشد:
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا کجاها دوستم داری
و ..
هر کس نگاهت کرد، چشمش را درآوردم
شد قصه آقا محمدخان قاجاری
آسوده باش از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر آن را از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری...
شعر این شاعر با اینکه عاشقانۀ محض و دنیایی بود، تحسین آقا را در پی داشت. حضار هم ادامۀ شعر را با شاعر همراهی میکردند...
حمیده سادات غفوریان هم با صدایی بلند و رسا در این جلسه شعری حماسی خواند که خطاب به پسر کوچکش بود و درباره دشمن شناسی. حضرت آقا پس از شعرخوانیها فرمودند: «ماشاء الله خانمها چه خوب شعر حماسی میگویند». بخشی از این شعر هم در ادامه میآید:
...
پسرم! خواب گرم و شیرین است
اینک اما زمان خواب تو نیست
تا زمانی که حیله بیدار است
چه کسی گفته وقت لالایی است؟!
گوش کن؛ دشمن از تو و خاکت
پرچمی باد خورده میخواهد
از تمام غرور اجدادیت
قهرمانان مُرده میخواهد!
حقش نبود این بیت را اینجا بخوانی!
در جلسه این سال عباس احمدی قرار بود شعری طنز بخواند. به آقا گفت نقیضهای است بر یکی از شعرهای فاضل نظری. آقا پرسیدند از خود فاضل اجازه گرفته یا نه که احمدی گفت گرفته. بعد بیت اول شعر فاضل را خواند:
مرگ در قاموس ما از بیوفایی بهتر است / در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
تا این بیت تمام شد آقا گفتند: آفرین... بعد رو کردند به فاضل و ادامه دادند: آفرین به فاضل.
احمدی شعر طنزش را خواند. جاهایی کمی فلفلی، جاهایی کمی نمکی، خندهی آقا و حضار را در برداشت:
مرگ نزد شاعران از بینوایی بهتر است
وضع ما از مردم اتیوپیایی بهتر است
فقر و زن هر دو بلا هستند در خانه ولی
بین این هر دو بلاها زن، خدایی بهتر است
آقا با دست به خانمها اشاره کردند و به شوخی گفتند حقش نبود این بیت را اینجا بخوانی. خانمها و بقیه همه با هم خندیدند.
اما در جلسه سال گذشته بی تردید تاثیرگذارترین شاعر احمد بابایی بود، شاعر جوانی که شعرش مضامین روز جهان اسلام را طرح میکرد و چندین بار با احسنتها و طیبه اللههای حاضران و رهبری همراه شد:
خبر آمیخته با بغضِ گلوگیر شده ست
سیلِ دلشوره و آشوب سرازیر شده ست
سرِ دین طعمه سرنیزه ی تکفیر شده ست
هر که در مدح علی شعر جدید آورده ست
گویی از معرکهها نعش شهید آورده ست
روضه مشک رسیده ست به بی آبیها
خون حق میچکد از ابروی محرابیها
باز هم حرمله... سرجوخه وهابیها ...
پس از شعرخوانی، رهبر انقلاب شادی و شعفشان را از شعرهای خوب جوانها ابراز کردند و گفتند: جوانها امشب ماشاءالله غوغا کردند! شعرخوانی بابایی هم پس از دیدار در شبکههای اجتماعی بارها دست به دست شد.
دیدگاه تان را بنویسید