روشنگری به جای قیل و قال
فکر و فعل سیاسی، به موضوع بسیار مهم قدرت مربوط میشود. بنا بر این، فکر و فعل سیاسی، باید در سطحی جدیتر از فعل روزمره و حتی، فعل آکادمیک، وارسی شود.
فکر و فعل سیاسی، به موضوع بسیار مهم قدرت مربوط میشود. بنا بر این، فکر و فعل سیاسی، باید در سطحی جدیتر از فعل روزمره و حتی، فعل آکادمیک، وارسی شود. مقصود از «جدی» این است که علاوه بر آنکه برخورد ما با امر سیاسی باید خارج از مطایبه یا گفتوگو از امر «باحال» از سر سیری باشد، بلکه تأکید دارم که در نظر و عمل سیاسی، ما حتماً گمشدهای اساسی از جنس سؤال «چه باید کرد؟» داریم و دنبال یافتن آن هستیم؛ اگر نتوانیم پاسخ این سؤال را به طور درست و منطقی پیدا کنیم، بالقوه، آیندهای تیره و تار را رقم زدهایم که بنا به تجربه تاریخی، میتواند بیش از حد تصور، سیاه و مصیبتبار باشد. پس، باید هشدار دهیم، چرا که، گاهی با یک اشتباه کوچک در این میدان، ناگهان یک داعش از گوشهای سر درمیآورد. اغلب مصائب تاریخ از یک اشتباه کوچک بیفکر حاصل شده است. مع الاسف، امروزه در جوامع «پساکمیابی» خطا و اشتباه، به بخش معمولی زندگی تبدیل شده است. افراد، نسبت به مسائل، رویه پرداخت سطحی و کمعمق پیدا میکنند و دنبال ریشهیابی و درمان اصولی مسائل نیستند؛ چرا که، عبور از مرحله خیز توسعه در نسل قبل باعث شده است که نسل بعد تصور کند که هر اقدام اشتباه میتواند توسط اجتماع توسعهیافته جبران شود. این یک جریان جهانی است که، همه مسائل شکل «مزاح» یا امر «باحال» پیدا میکند. از این قرار، جوانان شهری در قضاوت درمورد باید و نباید یک کار به عمق معرفتی و وجودی فعل توجهی نمیکنند، بلکه میگویند فلان کار «قشنگ» یا «باحال» است؛ نمیگویند کار «درست» یا «برحق» است. ولی این یک اغواست، چرا که توسعه امروز جوامع، بیشتر، یک پوسته است که چندان قدرت جبران اشتباهات بزرگ را ندارد و مصائب فراوان دنیای امروز از همین جا برمیخیزد. این توسعه نمیتواند خود را در بلندمدت تضمین کند. حال، پس از این ریشهیابی، در پاسخ به این پرسش که چه باید بکنیم تا این جامعه شهری توسعهزده ما از سطحینگری بپرهیزد و مسیر مطمئنتری را برای استمرار توسعه آینده بازنماید، نکته اصلی، بازگرداندن یک نگاه فراگیر و گوشزد کردن مجدد اهمیت سؤال «چه باید کرد؟» است. تجربیات جوامع پیشین و امروز، به ما میگوید که هر جامعهای در هر سطح از توسعه اگر پاسخ به سؤالات اخلاق و سیاست یا همان سؤال «چه باید کرد؟» را به شوخی برگزار یا به حس و حال واگذار کرد، به صخره سخت واقعیتها برخواهد خورد. برخورد ما با این پرسش، موقعی به قدر کافی «جدی» خواهد شد که «فراگیر» باشد و در این صورت، یک پاسخ «فلسفی» خواهیم داشت. من فکر میکنم که ما باید مجدداً به عمق فلسفی موضوعات توجه کنیم. باور من این است که بسنده کردن ما و بقیه مدرنها به «تجربه» یا از آن سستتر «امر زیباییشناختی»، یکی از عوامل مهمی بوده است که کار را به این لبههای خود تخریبگر توسعه کشانده است. مرحوم شهید مطهری و کار درخشان او، یک بار پس از آن که جامعه شهری ما در دهه 1340 به یک سطحینگری فیلمفارسی تنزل کرده بود، توانست، حواسها را از زمین به سوی آسمان حقایق کلی، معطوف بدارد و تأثیر این نگاه تا سالهای سال ماند. در جهت مخالف، دکتر عبدالکریم سروش، در دهه 1360 یک نحو فلسفهزدایی را آغاز و شروع کرد به تخریب پایبستهای یک فلسفه رئالیستی و همه چیز و حتی مبانی وحیانی را به نحوی تجربه و «حال» فروکاست. کسانی که این باورهای از درون متناقض را به عنوان ابزاری برای انطباق آزادانه با امر «باحال» پس از دوم خرداد مورد استفاده قرار دادند، همانهایی بودند که اوایل انقلاب، برخورد احساسی و تندی با مسائل انقلاب داشتند و مدام از امام (رحمهالله علیه) جلو میافتادند. خوب که نگاه کنیم، متوجه میشویم که کسانی که خوب فلسفه انقلاب اسلامی را از زبان شهید مطهری آموخته بودند و به اصول فلسفه و روش رئالیسم پایبند مانده بودند، در طول مسیر انقلاب مواضع اصولی خود را از دست ندادند. قدری لازم است درمورد مفهوم غیرت سیاسی، توضیح دهیم. مفهوم «غیرت»، جزو آن مفاهیم شریفی است که بین ما دقیق و درست استعمال نمیشود و با مفاهیمی مثل «پایبندی» و «تعهد» و «استواری» و «قاطعیت» و... جابهجا میشود. «غیرت»، یعنی، «غیر خود را تحمل نکردن»؛ خب این از اوصاف حق تعالی است و در برخی موارد مثل نسبت جوانمرد و همسر (غیرت ناموسی) یا جوانمرد و وطن (غیرت سیاسی) به کار میرود. ولی، سؤال این است که آیا غیرت فکری و فرهنگی، مانند غیرت ناموسی یا سیاسی ممدوح است؟ یعنی، در زمینههای فکری و فرهنگی هم غیر خود را تحمل نکردن کار درستی است؟ یک زمانی، مقام معظم رهبری در آن ابرخطبه مهم بیست شهریور سال هشتاد و هشت، بحثی را با عنوان «دگراندیشی» در انقلاب اسلامی مطرح فرمودند. ایشان فرمودند که جمهوری اسلامی، نه تنها با دگراندیشی سیاسی مخالف نیست، بلکه با دگراندیشی دینی هم مخالفتی ندارد. یک موقع است که کسی فکر مغایری دارد و میخواهد آن را در یک محیط علمی و فکری ابراز کند؛ این نه تنها مضر نیست، بلکه بر مبنای اصول قرآنی، مفید هم هست؛ «یستمعون القول و یتبعون احسنه». البته، اگر این دگراندیشی از محیط علمی و فکری بیرون بیاید و شرایط را به سمت هیاهو و عمل مخرب قبل از اقناع علمی و فکری پیش ببرد، آن وقت مخل «غیرت سیاسی» است و باید به شیوه متعادل و قاعدهمندی با آن برخورد کرد. پس، نسبت ما با جریانهای فکری و فرهنگی مغایر، نباید از جنس تحمل نکردن باشد و در این نوع موارد باید با روشنگری بحث کرد تا مسیر حق برای ما و کسی که مانند ما فکر نمیکند، روشنتر شود. در صدر اسلام، مسلمانان در داستان صلح حدیبیه، دچار یک آزمایشی شدند که برای برخی از غیرتیهای آن روز گران تمام شد و نزدیک بود از دین خارج شوند. در مواردی رسول خدا در مقابل کفار مکه کوتاه آمدند که البته، بعدها معلوم شد ماجرا، نحوی نرمش قهرمانانه بود و نهایتاً اوراق را به نفع جریان کلی تکامل اسلام پیش برد. در گرماگرم صلح حدیبیه، کسانی رستگار شدند که پذیرفتند از الگوی ایمانی جلو و عقب نیفتند. امروز هم همینطور است. در موقعیتهایی که جوان مسلمان خط حائل میان غضب مقدس جهادی و صبر حکیمانه را گم میکند، بهترین مسیر، ایمان به الگو و حجت و ولایت است. در همین ارتباط، یک نکته دیگر این است که تبعیت جوان مسلمان از الگوی ایمانی به او آرامش تصمیمگیری میبخشد و این، دید او را واضح میکند. تکلیف جوان مسلمان معلوم است؛ بالاخره، جوان مسلمان، در نسبت با دگراندیشیها، گاهی خودش مسیر حق را تشخیص میدهد و علاوه بر آن، با دگراندیشان به بحث میپردازد که البته، باید توان خود را در این بخش مدام تقویت کند؛ گاهی هم احساس میکند نمیتواند دقیقاً فضای آشفته را تشخیص دهد. در این موارد تکلیف جوان مسلمان نامعلوم نیست. باید به الگوی ایمانی و ولی و مرجع خود مراجعه و رفتار خود را با او تنظیم کند. در این زمینه، یکی از بهترین نمونهها، خود مقام معظم رهبری هستند؛ چه در دوران مبارزات پیش از انقلاب، چه در دوران پیش از ریاستجمهوری، چه در دوران ریاستجمهوری و چه در دورههای گوناگون رهبری، ایشان، با سعه صدر با افکار مختلف مواجه شدند و با همه آنها کار کردهاند. البته، ایشان، فاصله انتقادی خود را با همه حفظ کردهاند که آن هم آموزنده است، ولی، توأم با این فاصله انتقادی با همه آنها نیز با سعه صدر، کار و همکاری کردهاند. *-عضو هیات علمی دانشگاه تهران منبع: صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید