ایران: مدتهاست که وضعیت روابط کشورهای اسلامی در منطقه پر تنش خاورمیانه دچار افت و خیز است. بروز بحرانهای داخلی در دو کشور سوریه و عراق و جهتگیری مختلف سایر کشورهای اسلامی و یار و یار کشیهای متضاد و پراکنده و همچنین حمله عربستان به کشور مسلمان یمن، کارشکنیهای مختلف کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس خصوصاً عربستان در حل بحران هستهای جمهوری اسلامی ایران و در نهایت اعدام یک روحانی شیعه به دلیل حقطلبی و حمایت مسالمتآمیز از حقوق اقلیت شیعه در عربستان که به اعتراضات گسترده در جمهوری اسلامی ایران و متأسفانه تعرض به سفارتخانه عربستان انجامید و در پایان نیز به قطع روابط سیاسی عربستان و چند کشور دیگر با ایران منجر شد، بخشی از درگیریهایی است که روابط کشورهای اسلامی را دچار تنش و تیره و تار ساخته است. سازمان کنفرانس اسلامی که بیش از 40 سال پیش با این ایده که کلید رشد و پیشرفت کشورهای اسلامی و ایستادگی آنها در مقابل دشمن مشترک یعنی اسرائیل، تنها و تنها وحدت و انسجام داخلی است شکل گرفت، حال به سازمانی ناکارآمد تبدیل شده است که جز جلسات نمایشی و بیحاصل، کارکرد دیگری ندارد. کشورهای اسلامی نیز در شرایطی قرار
گرفتهاند که پراکندگی و اختلاف بین آنها به اوج خود رسیده و در عوض روابط برخی از آنها با اسرائیل روز به روز گرمتر و تنگتر میشود. به نظر میرسد چنین آشفته بازاری نتیجه چند بحران و معضل در جهان اسلام است که اگر زودتر راه حلی برای آن اندیشیده نشود، آثار جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
اولین بحران «فقدان رهبری قدرتمند و کاریزماتیک» مورد پذیرش همه کشورهای اسلامی است. عربستان در حالی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد که در حد و اندازههای چنین جایگاهی نیست. در متون اسلامی، هوشمندی، سعه صدر، قدرت سازماندهی و ایجاد هماهنگی، ابتکار و نوآوری و پیشبرد کارها براساس مشورت و همراهی همه اعضا، از مهمترین ویژگیهای یک رهبر اسلامی ذکر شده است، با این حال عربستان با عملکرد و سیاستهای خود نشان داده است که از هیچ یک از این ویژگیها برای مدیریت معقول جهان اسلام برخوردار نیست. شاهد این مدعا نیز آنجاست که وقتی این کشور میکوشد به بهانه تعرض به سفارتش در تهران، به یارکشی و جبههگیری علیه جمهوری اسلامی ایران بپردازد، از بین 57 کشور مسلمان عضو سازمان همکاریهای اسلامی، تنها چهار کشور کوچک با آن همراهی میکنند. سیاستهای منطقهای و فرامنطقهای عربستان حاکی از آن است که آنچه برای این کشور مهم است، قدرتطلبی و عقب نماندن از رقابتهای منطقهای به هر روش ممکن است و این مسألهای است که عدم لیاقت این کشور برای رهبری جهان اسلام را نشان میدهد.
افزایش «قومگرایی»، بحران دیگری است که اتحاد جهان اسلام را خدشهدار ساخته است. برخلاف تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای وحدت شیعه و سنی و پررنگ نمودن نکات اشتراک دینی و نه قومی و فرقهای، برخی کشورها بر آتش اختلافات قومی دامن میزنند و با بزرگنمایی اختلافات شیعه و سنی و نفرتپراکنی در این حوزه، مانع اتحاد و همبستگی امت اسلامی میشوند. بی شک نقش عربستان با تقویت ایدئولوژی قومگرایانه وهابیسم و سلفیگری، در این حوزه بسیار جدی و پررنگ است. وجود «دولتهای غیر مردمی و ضعیف» معضل دیگری است که وحدت اسلامی را دچار تزلزل ساخته است. متأسفانه رهبران شماری از کشورهای اسلامی ریشهای در بین افکار عمومی جامعه خود نداشته و طبیعتاً التزامی نیز به عملی ساختن خواستهها و منافع مردم خود ندارند. بدین ترتیب این کشورها بازیگرانی متزلزل هستند که بدون هرگونه ثبات رأی و مصلحتاندیشی برای مردم خود و جهان اسلام، تنها به امتیازات و کمکهای مقطعی دل میبندند که از سوی این کشور یا آن کشور به آنها داده میشود و بر همین اساس نیز به موضعگیری میپردازند. در چنین شرایطی است که سیاستهای آنها در سطح منطقهای و جهان اسلام بسیار ناپایدار و
پیرو جو است. به نظر میرسد تا زمانی که جهان اسلام گرفتار چنین مشکلاتی است، به سختی میتوان از سیاستهای واحد و یکپارچه و انسجام اسلامی سخن گفت. راه حل واقعگرایانه شاید این باشد که مدل موفق توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5، در مورد کشورهای اسلامی نیز پیاده شود. بدین ترتیب که این کشورها ضمن پذیرش اختلاف نظرها و منافع متفاوت، برای رسیدن به اهداف والاتر که همانا توسعه و پیشرفت جهان اسلام و مقابله با دشمن مشترک است، مجدداً گرد هم جمع شده و ضمن تعهد به عدم تهدید و مزاحمت برای یکدیگر، بر سر نکات مشترک با هم به توافق برسند. بیشک دستگاه دیپلماسی ایران با داشتن تجربههای موفق، میتواند در این عرصه نیز پیشقدم شده و ابتکار عمل را به دست بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید