وطن امروز: رهبر حکیم انقلاب در بیانات خود پیاپی درباره جنگی که سالهاست علیه جمهوری اسلامی در جریان است، سخن گفتهاند. عنوانی که ایشان برای توصیف این شکل از مقابله نظام سرمایهداری علیه ایران اسلامی و دیگر ملل دنیا برگزیدهاند، «جنگ نرم» است: «امروز خوشبختانه جنگ نظامی نداریم... امروز جنگ نرم مطرح است؛ نه امروز، 30 سال است مطرح است... در جنگ نرم و جنگ روانی.... هدف دشمن این است که محاسبات طرف مقابل را عوض کند. جنگ نرم مثل جنگ نظامی نیست. در جنگ نظامی هدف دشمن این است که مثلاً بیاید پایگاه طرف مقابل یا کشور مورد حمله را نابود کند و از بین ببرد یا سرزمین را تصرف کند... در جنگ نرم، هدف آن چیزی است که در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست یعنی اراده شما. دشمن میخواهد اراده شما را عوض کند».
ایشان ضمن تاکید بر لزوم توجه به حربههای دشمن در این زمینه، بارها دانشجویان کشور را خطاب قرار دادهاند و از آنان با عنوان «افسران جنگ نرم» یاد کردهاند. نکته آنکه، رهبر معظم انقلاب جنگ نرم را حتی در قیاس با 8 سال جنگ تحمیلی، جنگ «ظریفتر» و «خطرناکتر» میدانند.
در گام مقدماتی جنگ نرم، دشمن برای آنکه بتواند ارادهها را زمینگیر کند، باید باورها را تغییر دهد. یعنی دشمن در اولین قدم تلاش میکند معرفت مردم و به طور ویژه جوانان کشور را نسبت به جامعهپذیری که از سوی رسانههای نظام سیاسی مستقر، در حال بازتولید و بازتوزیع است، متحول کند. به طور طبیعی جنگ نرم نیز همچون جنگ نظامی که دارای وجوه مختلف و متعددی است، به اشکال گوناگونی ظهور و بروز مییابد. نظام سرمایهداری تلاش میکند باورهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر جامعه را با محوریت منافع و باورهای خود تغییر دهد. اگر این امر تحقق پیدا کند، زیربناهای فکری نظام سیاسی مستقر از بین رفته است. در این صورت دولتها و رجال سیاسی کشورهای مخالف استکبار یا باید در چارچوب منافع و خواستههای کشورهای مرکز نظام سرمایهداری حرکت کنند یا آماده سقوط باشند.
اما سوال اصلی این است: در جنگ نرم دقیقاً چه حوزهها و محورهایی مورد هدف قرار میگیرد؟ همه میدانیم مهمترین باور سیاسی جامعه ما که دشمنان نظام در جنگ نرم به دنبال مقابله با آنند، اصل «ولایت فقیه» است. در عرصه فرهنگی آنان به دنبال تخفیف و کمعمق کردن باورهای دینی ما هستند. در عرصه اقتصادی نیز آنان در قالب جنگ نرم، به مبارزه با رویکردهای اسلامی به اقتصاد و آنچه طی سالهای اخیر با عناوین «اقتصاد مقاومتی»، «پیشرفت درونزا» و... شهره شده برمیخیزند به طوری که این باورها به سخره گرفته شود.
اما آیا میدانیم تحریف تاریخ انقلاب اسلامی نیز پازلی مهم در جنگ نرم است؟ آیا اندیشیدهایم رسانههای دشمن تلاش میکنند با تحریف تاریخ معاصر ایران، به خصوص پیش از انقلاب، زیربنای نظام سیاسی جمهوری اسلامی را نشانه روند؟ آیا فکر کردهایم چرا طی سالهای اخیر تعداد مصاحبهها و مستندهایی که به دوره اول و دوم حکومت پهلوی و اولین دهه حاکمیت جمهوری اسلامی میپردازد، بیشتر شده است؟
مسالهای که متاسفانه میان فیلمسازان، عوامل رسانهای و پژوهشگران ما بشدت مورد غفلت قرار گرفته این است که معاندان نظام جمهوری اسلامی در تلاشند چرایی وقوع انقلاب اسلامی را به شکلی ظریف و ماهرانه تحریف کنند. اگر محتوای تاریخی رسانههای دشمن را به مثابه یک کل هدفمند مدنظر قرار دهیم، آنها 3 گام را برای القای این گزاره محوری که «انقلاب اسلامی یک مسیر اشتباه بود» دنبال میکنند. 1- خاندان پهلوی و در راس آنان رضاشاه و محمدرضاشاه به دنبال مدرنیزاسیون و جبران عقبماندگی ایران بودند. 2- برخی جریانها و گروههای مرتجع و در راس آنها روحانیون که از فرآیند مدرنیزاسیون متضرر میشدند، برای دستیابی به منافعشان به مقابله با شاه پرداختند؛ همان گروههایی که محمدرضاشاه از آنان تحت عنوان «ارتجاع سیاه» نام میبرد. 3- انقلاب اسلامی را باید نتیجه مقابله این جریانهای سنتی و مرتجع با شاه در زمانهای دانست که رژیم دچار یک بحران اقتصادی مقطعی شده بود؛ بحرانی که در هر کشوری که در فرآیند سریع توسعه است، ممکن است پیش بیاید. اینگونه بود که انقلاب اسلامی پیروز شد و گروههای سنتی توانستند کشوری را که به سرعت در حال رسیدن به «دروازههای
تمدن» بود، دههها یا حتی قرنها به عقب بازگردانند.
در چارچوب این تحلیلها، رسانههای غربی میان جمهوری اسلامی و حکومت 1000 ساله کلیسا در قرون وسطی هیچ تفاوتی نمیگذارند.
مستندهایی که در شبکههای مطرح ماهوارهای ساخته میشود و پژوهشها و تحلیلهایی که درباره دوره پهلوی یا انقلاب اسلامی صورت میگیرد، عمدتاً گوشهای از این پازل را بهعنوان محتوا، جان کلام و رسالت تبلیغاتی خود در نظر گرفتهاند.
حال سؤال این است: برای مقابله با این هجمه بیرحمانه تحریف تاریخ ما چه کردهایم؟ در روزنامهها و سایتهایی که با دغدغه پاسخ به شبهات علیه انقلاب اسلامی به فعالیت میپردازند و رسالت خود را تبیین گفتمان انقلاب انتخاب کردهاند، چند صفحه به تاریخ انقلاب اسلامی و تبیین واقعیتهای عصر پهلوی اختصاص یافته است؟ اگر بپذیریم آمارهایی که در مورد تعداد ماهوارههای موجود در کشور ارائه میشود، درست باشد و به واقع 60 درصد مردم ایران به تماشای برنامههای رسانههای بیگانه میپردازند، باید همین سوال را درباره صدا و سیما نیز پرسید. چه مقدار از برنامههای شبکههای مختلف صدا و سیما به بررسی و تحلیل تاریخ عصر پهلوی و انقلاب اسلامی اختصاص یافته است؟ مستندها، فیلمها و پژوهشهایی که در دفاع از حقانیت انقلاب اسلامی تولید میشود تا چه حد ظرافتها، جذابیتهای تصویری و نوشتاری و محتوای لازم را برای انعکاس
واقعیتها داراست؟
به نظر میرسد حوزه تاریخ یکی از آسیبپذیرترین نقاطی باشد که به همان اندازه که مورد سرمایهگذاری دشمنان ما قرار گرفته، جریانهای حامی انقلاب از آن غفلت کردهاند. متاسفانه تاریخ را با تفنن و سرگرمی یکسان میانگاریم. حتی تعداد صفحات تاریخی روزنامههای اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی نیز از میزان صفحاتی که جریانهای طرفدار انقلاب به این حوزه اختصاص دادهاند، به مراتب بیشتر است. یادمان باشد تحریف تاریخ آرام و تدریجی اما به شکلی پیوسته رقم میخورد و میتواند پشتوانههای فکری ما را فروریزد. روزی که باور مردم نسبت به واقعیتهای رژیم پهلوی تغییر کند و در اذهان مردم، آن رژیم فاسد، به مثابه یک نظام سیاسی مترقی تصور شود، انقلاب «یک مسیر اشتباه» به نظر میرسد و پایههای فکری مردم متزلزل میشود. باید چارهای اندیشید.
دیدگاه تان را بنویسید