آرمان: آيتا... هاشميرفسنجاني در گفتوگويي به جزئياتي در رابطه با برنامه هستهاي ايران و تاريخچه فني و حقوقي اين پرونده اشاره كرده است. اميد هستهاي نوشت، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: بداخلاقيهاي برخي واقعا بداخلاقي بود. يعني دلواپسها نه تنها در مجلس، بلكه عدهاي از انسانهاي بياطلاع را تحريك ميكردند كه حرفهاي بدي بزنند. صدا و سيما به آنها ميدان ميداد كه در آنجا تحليلهاي سطحي كنند. متن اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
فناوري هستهاي در ايران هميشه با بدعهديهاي غربيها مواجه بوده و قدرتهاي بزرگ علاقهاي نداشتند كه ايران در اين حوزه پيشرفت كند و خيلي بدعهدي ميكردند. اولا خاطراتتان را از اين بدعهديها بفرماييد و ديگر اينكه امروز كه ما در دوران پساتوافق هستيم كه توافق با همان قدرتهاي بزرگ انجام شده، جمهوري اسلامي ايران چه برنامهاي ميتواند براي مقابله با اين بدعهديها داشته باشد؟ اگر آنها نخواهند به بدعهديها پايان بدهند، دولت بايد چهكار كند؟ نگاه و ديدگاه شما در اين حوزه چيست؟
ما به اينجا رسيديم. لزومي ندارد به طرف مسائل هستهاي نظامي برويم. نميخواستيم بمب اتمي بسازيم، ولي غربيها ميترسيدند كه امكانش را داشته باشيم. در مسأله هستهاي عملا به جايي رسيده بوديم كه ميبايست به فكر دستاوردهاي صلحآميز باشيم و همزمان غنيسازي هم داشته باشيم. اين موضوع، مسائل جزئي ديگري هم داشت كه مثلا بحث معدن بود. ما اورانيوم نداشتيم. در زمان شاه كيك زرد را از آفريقاي جنوبي خريده و يك مقدارش را آورده بودند كه من 200 تن اضافه كردم و چيزي حدود 700 تن را آورديم. در ساغند به دنبال معدن رفتيم كه البته معدن كمظرفيت بود. چينيها چاههاي خيلي عميق زدند و به رگههايي رسيدند. در هرمزگان يك معدن آسان نزديك زمين پيدا كرديم. براي پيدا كردن معادن كارهاي تحقيقي و اكتشافي داشتيم. كارهاي همهجانبه اينگونه انجام ميشد. البته همان موقع به ما مشكوك شده بودند و خيلي به ما مراجعه ميشد كه بعضيها ميگفتند كه 90 درصد يا 100 درصد اورانيوم غني شده ميدهيم. بعضيها ميگفتند ما بمب و بعضيها ميگفتند ما تكنولوژي ميدهيم. اين كار دلالها بوده كه نوعا هم جاسوس بودند و ميخواستند ببينند كه ما دنبال چيزي هستيم يا نه. ممكن
است در اينجا ماموران ما مقداري پيش ميرفتند، اما هيچوقت عملي نشد. براي اصفهان با چينيها قرارداد بستيم كه usf اصفهان را بسازند. نقشه كاملش را دادند و خودشان هم شروع كردند و در مهندسي جلو آمدند و به جاهايي رسيدند. در سفر دومي كه به چين رفتم، رئيسجمهور چين با يك تيم خبري و تلويزيوني به قرارگاه ما آمد و قرارداد نيروگاه هستهاي را با من بست كه دو نيروگاه بسازند. برنامه را خودشان ضبط و خبرش را با هياهو پخش كردند. 60 ميليون دلار به آنها داديم. چون معاملات بزرگتري با آمريكاييها كردند، اين را متوقف كردند. در همان مسير در اصفهان تقريبا 30،20 درصد پيش رفته بودند. نقشههايش را داشتيم و آموزشهايش را هم ديده بوديم، اما آنها رها كردند و رفتند، خودمان در آنجا ادامه داديم و الان كامل شده است. ليزر ما هم به جايي رسيد كه نخستين نمونهاش را گرفتيم. در اينجا بيشتر روسها با ما بودند. در زمان شاه يك نمونه كوچك گداخت هستهاي را به صورت نمايشي آورده بودند كه ما رفتيم و ديديم. يك جرقه زدند كه جرقه خيلي خيرهكنندهاي بود، به گونهاي كه حرارت سطح بالايي در كوره درست ميكنند. گداخت هستهاي را براي نمايش آورده بودند كه در
دستور كارهاي ما قرار گرفت، دنبال پلاسما رفتيم و آن را به دانشگاه آزاد داديم. الان تقريبا به جاهاي خوبي رسيده است. از طريق همان ما را به سازمان ايتر كه سازمان بسيار مهم جهاني است، دعوت كردند تا عضو شويم.
9 كشور بزرگ دنيا دارند يك نيروگاه ايتر براي توليد برق به شيوه خورشيدی ميسازند كه گداخت هستهاي است. يعني جوش هستهاي ميشود و ديگر شكاف نيست. بيخطر هم هست. به زبان ساده گداخت فرايندي است كه در آن دو اتم سبك براي تشكيل يك اتم سنگينتر با هم تركيب ميشوند، برخلاف شكافت هستهاي كه در آن يك اتم خيلي سنگين به دو تكه يا بيشتر تقسيم ميشود. شكافت و گداخت هر دو انرژي آزاد ميكنند. شكافت و گداخت گاهي شايد به خاطر تشابه اصطلاحها (به زبان انگليسي) با هم اشتباه ميشوند. شكافت هستهاي به خوبي شناخته شده است، ولي در عمل گداخت بسيار گستردهتر است. گداخت بهطور پيوسته در سراسر كيهان رخ ميدهد و همان فرايندي است كه به وسيله آن خورشيد و ستارگان انرژي آزاد ميكنند و از هيدروژن اوليه عناصر جديدي ايجاد ميشود. وقتي كه ديدند ما پيشرفت كرديم، از آقاي قرآننويس كه رئيس آن است، رسما دعوت كردند كه در آنجا عضو شويم. آن مسير ادامه دارد. مسيرهاي ديگري هم براي كارهاي بهداشتي و كشاورزي داشتيم كه همه به نتيجه رسيد. اصفهان هم به نتيجه رسيد، گويا چهارهزار سانتريفيوژ دست دوم از پاكستان گرفته بوديم كه آنها را آوردند و از بين آنها
دستگاههاي سالمتر را جدا كرديم. البته از آنها نتيجهاي جز آموزش نگرفتيم و خودمان شروع كرديم كه به نتيجه رسيديم. اينها در زمان من انجام شد، يعني هم ليزر، هم آب سنگين، هم غنيسازي كه تقريبا به نتيجه رسيده بود و هم تبديل كيك زرد به اورانيوم (uf6) در آن دوره انجام شده بود. اين يك تاريخچه مختصري است و اگر بخواهيم قدم به قدم جلو برويد، بايد پيش آقاي امراللهی برويد كه ريزهكاريها يادش هست و ميتواند با سند به شما جواب بدهد.
حضرت آيتا...، نظام جمهوري اسلامي الان در دنيا يك دكترين را در عرصه هستهاي عرضه كرده است كه شعارش اين است كه «انرژي هستهاي براي همه و سلاح هستهاي براي هيچكس». اين دكتريني است كه ايران در دنيا پاي آن ايستاده است. حضرتعالي به عنوان فرد باتجربه در شكلگيري اين سياست و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، اين دكترين نظام ما را براي خارجيها و داخليها چگونه تبيين ميكنيد؟
همانگونه كه گفتيم، اوايل كه شروع كرديم، در جنگ بوديم و دنبال اين بوديم كه چنين امكاني براي روزي كه دشمن ما بخواهد از سلاح هستهاي استفاده كند، داشته باشيم. چنين تفكري بود. اما هيچوقت جدي نشد. ولي استفادههاي غيرنظامي را جدي گرفته بوديم و هزينه هم ميكرديم و در خيلي جاها كار كرديم. در انواع مختلف كار كرديم و آموزش زيادي داديم. دانشجو فرستاديم و دانشمند دعوت كرديم. خيلي از اين كارها را كرديم. اساس دكترين ما استفاده صلحآميز هستهاي بود. گرچه هيچوقت از ذهن ما بيرون نميرفت كه اگر روزي بنا باشد خطري ما را تهديد كند و ضرورتي باشد، امكان اينكه به طرف ديگر هم برويم، داشته باشيم. ولي برنامهاي نداشتيم كه برويم و هيچوقت نرفتيم. بيدليل هياهو شد. بعد از دولت من غربيها يك دفعه ديدند كه ما در بخشهاي مختلف جلو رفتيم. من آنقدر علاقهمند بودم كه وقتي روزهاي آخر دولت من رسيد با خط خودم كه تايپ هم نكردم، 25 ميليون دلار را براي آب سنگين نوشتم كه آن موقع در اراك نبود و بنا بود در الموت قزوين باشد. تا آن زمان پيشرفت كندي داشتيم، در دولت رئيس دولت اصلاحات اعلام كردند كه ما وارد باشگاه هستهاي شديم، يعني موقعي كه
نخستين نمونه آزمايشگاهي را گرفته بوديم. به نظرم اينها هم بيدليل هياهو كردند. علتش اين بود كه منافقين قبلا گزارش دروغي از نطنز كه ما هنوز مشغول حفاري در سايت بوديم و بنا بود زيرزمين بسازيم، دادند و هياهوي جهاني شروع شد. غربيها بهانه كردند كه به آژانس اعلام نشده و بايد به سازمان بينالمللي هستهاي ميگفتيم، شروع به هياهو كردند. از آن به بعد بود كه آنها با بهانه عدم شفافسازي در مسير حركت ما سنگاندازي كردهاند.
شما روند پيشرفت مذاكرات هستهاي كه در دولت آقاي روحاني و توسط آقاي ظريف شروع شد را پيگيري كرديد و از مذاكرات گذشته هم مطلع هستيد. ميخواهيم نقش دكتر صالحي و دكتر ظريف را به عنوان دو بازوي ديپلماتيك و فني مذاكرات هستهاي در دوره اخير بدانيم و اينكه نظر شما درباره مذاكرات اخير چيست؟
قبل از اينكه دولت رئيس دولت اصلاحات تمام شود، مذاكرات بود و چون آقاي روحاني دبير شوراي امنيت بود، نقش مذاكرهكننده را داشت. آن موقع تهديدها و خطر شروع شده بود و به جايي رسيده بود كه ما داوطلبانه كارها را تعليق كنيم و فقط كارهاي محدودي را كه مشخص شده بود، انجام بدهيم، ولي غنيسازي و اين كارها را تعطيل كنيم و تحقيقات را ادامه بدهيم كه ماجراي آن مفصل است. رهبري هم تأييد كردند، يعني رهبري آخرين سندي را كه در سعدآباد امضا شد، تأييد كردند. حتي وقتي عليه آن هياهو شد، دفاع كردند و گفتند كار خوبي بود كه انجام شد. در همان دوران تعليق، ما موفق شديم كار اصفهان را تمام كنيم كه اين توفيقي بود، چون كار را به جايي رسانديم. وقتي آقاي احمدينژاد آمد، تصميم بر این شد كه تعليق را بشكنيم. هنوز كار آقاي احمدينژاد شروع نشده بود كه به رئيس دولت اصلاحات پيشنهاد كردند كه ايشان تعليق را بشكند. در آن دوره گاهي جلسهاي خدمت رهبري بود كه جمع زيادي شركت ميكردند. در آن جمع وزير خارجه، رئيسجمهور، روساي قوا، من، نظاميها مثل آقاي شمخاني و ديگران بودند و براي قدم به قدم كارها مشورت ميشد. تصميمات رهبري با مشورت بود كه نتيجه آن جلسه را
ميپذيرفتند. وقتي احمدينژاد آمد و گفت كه تعليق را بشكنيم، رئيس دولت اصلاحات گفت: من تعلیق را نميشكنم، براي اينكه يك پرونده سنگين تهديد براي دولت بعد باقي ميماند و من نميخواهم دولت بعد از من وارث اين مشكل شود. بعدها نميدانم چگونه رئيس دولت وقت را قانع كردند كه ايشان تعليق را باز كرد. از آن به بعد دعواها شدت گرفت و بقيه مسائل كه تا الان ادامه دارد. آقاي روحاني، آقاي ظريف و آقاي صالحي- كه اواخر جزو دولت آقاي احمدينژاد شده بود ـ در اين مايهها نبودند. وقتي آقاي روحاني آمد، اين جزو اهدافش بود و مسأله را براي حل در دستور قرار داد. آقاي ظريف هم وزير خارجه شد و بعد چند نفر آمدند و رفتند كه آقاي صالحي آمد و سازمان را به عهده گرفت و كارشان را شروع كردند.
ميخواهيم نظر شما را درباره نقش آقاي ظريف و صالحي در پيشبرد مذاكرات بدانيم.
اينها كاملا به صورت فني مذاكره ميكردند. آقاي صالحي از لحاظ كارهاي آژانس و آقاي ظريف اصل مسائل و مذاكرات را پيگيري ميكردند. آقاي صالحي بيشتر با آژانس و آقاي ظريف بيشتر با 1+5 سروكار داشت. قبل از اينها، آقاي جليلي مذاكره ميكرد. يك دوره هم آقاي لاريجاني مذاكره ميكرد. آقاي لاريجاني خوب پيش ميرفت و هياهويي نداشت و منطقي صحبت ميكرد و داشت نتيجه ميگرفت كه عوض شد. وقتي موضوعي مثل پرونده هستهاي، سياسي و فني شد، اعضاي تيم مذاكرهكننده هم بايد تركيبي از شخصيتهاي آگاه به مسائل سياسي و فني باشد. در اينگونه مسائل حرفهاي شعاري و صدور بيانيههاي تند جواب نميدهد. در تمام سالهايي كه پرونده هستهاي ايران باز شد، حرف ما اين بود كه غرب دارد بهانهگيري ميكند، در چنين فضايي نبايد بهانه به دست آنها بدهيم. ولي تيم جديد خيلي خوب عمل كرد.
حضرت آيتا...، رقابتهاي سياسي كه بعد از مذاكرات و مسائل هستهاي در داخل شكل گرفت، در مواردي خوب نبود، البته وجود منتقد خيلي هم مفيد است، ولي رقابتهاي ما يك مقدار لجامگسيخته هم شد. در حدي كه بحث سيمان گرفتن افراد را مطرح كردند! چرا رقابت سياسي ما سر اين موضوع لجام گسيخته شد؟ و چاره كار چيست؟ براي ترميم شكافها چه بايد كرد؟
متأسفانه بحثهاي داخلي براي يك موضوع ملي، سياسي و با اهداف جناحي است. فكر نميكنم هيچكس در قلبش نخواهد كه مسائل هستهاي ما حل شود، چون بنبست اين مسائل، جنگ است. غربيها هم نشان دادند كه اگر نتوانند موضوعي را حل كنند، گزينه نهاييشان جنگ است. ايران هم هميشه گفته كه با وجود آمادگي كامل براي دفاع، هيچوقت مايل نبوده كه وارد جنگ شود. آن هم جنگي كه در آن احتمال اقدامات منجر به كشتار جمعي زياد باشد. چند جنگ اخير با چند كشور نشان داده كه غربيها و آمريكاييها سربازان خود را داخل كشور در حال جنگ نميآورند، از راه دور ميجنگند و كارشان نابود كردن زيرساختهاست. ما هيچ مايل نيستيم كه وارد چنين جنگي شويم. اگر چه در مقطعي بعضيها شعار ميدادند، اما آقاي روحاني هم تبليغاتش و هم سوابقش به گونهاي بود كه دنيا او را براي جلوگيري از جنگي ديگر در خاورميانه مناسب ديد و آنها هم استقبال كردند. در گذشته هيچوقت مذاكرات هستهاي پيشرفت نداشت. ولي مذاكرات دولت آقاي روحاني با روندي منطقي پيشرفت كرد. چون آقاي ظريف تخصص مذاكره را از پيش داشت و تيم خوبي هم تشكيل داده بود، با منطق برخورد ميكرد و با طرفهاي غربي و آمريكايي مذاكره
ميكردند. در اين مقطع هم ما جدي بوديم و هم آنها جدي بودند. البته در داخل رقابت سياسي روي اصل موضوع سايه انداخته بود و هر روز چيزي گفته ميشد. بيشتر سياست داخلي بود و هنوز هم همين است و الان كه به همينجا رسيديم، افرادي هستند كه ميگويند اگر اين دولت موفق شود تحريمها را بردارد و زندگي در كشور ما عادي شود، مردم به ناحق بودن حرفها و شعارهاي آنها پي ميبرند. مخصوصا وقتي ميبينند خارجيها با اين وسعت براي كار كردن با ما ميآيند، فكر ميكنند ميدان از دستشان بهطوركلي گرفته ميشود. چون تمام كارهاي آنها سياسي، جناحي و باندي بوده، براي آنها مهم است كه اينگونه نشود.
برخيها ميگويند كه برجام ضمانت اجرا ندارد. برخيها مثل دولتيها و مذاكرهكنندگان خودمان ميگويند كه مهمترين مولفه ضمانت اجرايي برجام، قدرت ملي ايران است. ميخواهيم نظر شما را بدانيم كه اساسا ضمانت اجرا و تضمين اجراي برجام چيست؟
خيلي روشن است. من فكر ميكنم كساني كه اين حرفها را ميزنند، يا ميدانند و سفسطه ميكنند يا نميدانند. براي اينكه اجرا و عدم اجراي آن دو طرفه است. اگر آنها كوتاه بيايند، ما هم كوتاه ميآييم. ما از روز اول كارهايي ميكرديم كه الان با آمادگي بيشتري انجامشان ميدهيم. چون در اين فاصله تحقيقات كرديم و هنوز هم مشغول هستيم و چيزي را از دست نداديم. ما چيزي را از دست نداديم. آب سنگين ما هنوز سر جاي خودش است. غنيسازي ما سر جاي خودش است و به نسل پنجم رسيديم و الان نسل پنجم ما ميتواند بيست برابر نسل اول توليد كند. در همين فاصله خيلي چيزها پيشرفت كرده است. مثل همان تعليق كه پيشرفت كرده، الان همينطور پيشرفت كرده است. چون هنوز اجرا نكرديم. مثلا اورانيوم هايي كه 20 درصد درست كرده بوديم، آنها به درد ما نميخورد. ما ميخواستيم آنها را براي چه نگه داريم؟ ما براي سوخت بوشهر نگه داشته بوديم ولي به درد بوشهر نميخورد. با اينها به صورت ديگري رفتار كرديم. من فكر ميكنم ما چيزي را از دست نميدهيم و اگر آنها زماني تخلف كنند و اجرا نكنند، ما آسانتر ميتوانيم اجرا نكنيم و يكدفعه همه كارها با يك فرمان شروع ميشود.
ولي در همين مجلس ما گفتند و كتبي نوشتند كه برجام امنيت ملي كشور را با خطر مواجه كرده است. حضرتعالي كه تجربههاي زيادي در حوزه امنيتي كشور داريد، آيا امنيت ملي را در خطر ميبينيد؟
پايههاي امنيتي كشور آن قدر قوي است كه اين كارها يك ذره خطر هم براي كشور ندارد.
براي امنيت ملي خطري ندارد؟
نه، چه ربطي دارد؟
در بحث دفاعي و موشكي چطور؟
دفاع موشكي ما در برجام نيست و اصلا وارد اين موضوع نشديم و حتي مذاكرهكنندگان ما هم اجازه نداشتند، وارد آن شوند. رهبري فقط براي بحث روي برجام اجازه دادند. مثلا اينها ميگويند كه در پروتكل الحاقي آمده كه سايتهاي نظامي ما را ببينند. اما نميگويند كه قبل از اين و در زمان احمدينژاد دو بار اجازه صادر شده و آمدند و ديدند. همه اينها بهانه است و هياهو ميكنند. البته امتيازاتي داديم و امتيازاتي هم گرفتيم. همين كه آنها ببينند كه ما تعداد واحدهاي غنيسازي را از 20هزار به شش يا هفت هزار يا كمتر و بيشتر آورديم، براي آنها يك امتياز است و اينكه آب سنگين را با هزينه آنها به يك نوع ديگر تبديل كنيم كه پلوتونيوم در آن نباشد و همه خواص آب سنگين را داشته باشد، براي ما پيشرفت است و يك تكنولوژي خيلي جديد را ميگيريم. ما كه پلوتونيوم را نميخواهيم، چون به درد كار نظامي ميخورد. تا آن مقداري كه ميدانم، هيچ خطر ملي وجود ندارد. ضمانت اجراي آن هم يك طرفه نيست. چون اگر آنها تخلف كنند، ما هم ميتوانيم تخلف كنيم.
مقام معظم رهبري توصيه كردند كه روال و روند قانوني برجام در مجلس طي شود، ولي اين ماجرا نبايد باعث دو دستگي و شكاف شود. كارشناسان و خبرگان اين حوزه هم در اين زمينه وارد شوند و نظر بدهند. اما بعضيها از ابتدا فضاي بحثهايشان به گونهاي است كه براي دولت بنبست ايجاد كنند. هدفشان از اول همين بود. ميخواهم از حضرتعالي بپرسم براي اينكه دولت حقوق همين مخالفان حتي اندك را هم رعايت كند، شما چه توصيهاي داريد كه روند اعتدالي پيش برود و حقوق مخالفان تأمين شود؟
ما از چند بعد دستاورد داريم. اينكه اينها چه كار كنند؟ بايد گفت كه مخالف حق دارد و اگر در مجلس مطرح شد، نظرش را بگويد و نهايتا رأيگيري شود، چنين شد و شوراي نگهبان هم نظر شما را داده است. البته چون دولت قانونا لازم نميدانست، خودش نداد و اينها آمدند طرح دادند. دولت هم مخالفت نكرد و دولتيها هم آمدند و دفاع كردند. يعني قهر نكردند. ولي خودشان براي اين كار اقدام نكردند. دليلش هم اين بود كه به عقيده آقاي روحاني، اينها چنين حقي ندارند و لزومي ندارد كه مجلس ببيند و نظر دهد. چون رهبري هم صريح نگفتند كه لازم است مجلس ببيند. اما از لحاظ سياسي خوب نيست مجلس بركنار باشد. اگر مجلس تأييد كند، يك پشتوانه است و قويتر ميشود. همين اتفاقي كه در مجلس افتاد و ايشان هم ميدانستند. چون قبلا آقاي لاريجاني به آقاي روحاني گفته بود كه در مجلس رد نميشود. چون اينها فراكسيون بزرگي دارند و صد و هفتاد، هشتاد نفر هستند و ميدانست كه رأي ميدهند. اين جاي نگراني نداشت. اما بداخلاقيهاي برخي واقعا بداخلاقي بود. يعني دلواپسها نه تنها در مجلس، بلكه عدهاي از انسانهاي بياطلاع را تحريك ميكردند كه حرفهاي بدي بزنند. صدا و سيما به آنها
ميدان ميداد كه درآنجا تحليلهاي سطحي كنند. البته تمام اين كارها و مزاحمتهايي كه ایجاد ميكردند، به ضررشان تمام شد. چون ما ميدانيم و آنها هم ميدانند كه 80 تا 90 درصد مردم با اين روند توافق موافق هستند و ميخواهند كه راحت شوند و انرژي هستهاي صلحآميز را داشته باشند. مردم اين را ميخواهند. آنها خودشان را بدنام كردند. جلسه ديروز و پريروز (قبل از رايگيري مجلس) براي آنها خيلي سنگين تمام شد و در جامعه مقدار زيادي براي خودشان مسأله درست كردند. خيلي بد بود كه در مجلس اين كار را كردند. اگر با اخلاق و براساس منافع ملي رفتار ميكردند، بد نبود. چون وقتي بحث ميشود، مردم هم مسائل را ميفهمند. اما اينگونه نشد.
مهمترين دستاورد توافق از منظر حضرتعالي چيست؟
اولا آغاز تعامل ايران با كشورهاي مهم و پيشرفته دنياست. وقتي تحريمها برداشته شود، ميفهميم كه چقدر مشكل داشتيم. هنوز كسي نميخواهد ابعاد خسارتهايي را كه ديديم، بگويد. چون هنوز تمام نشده و موقع گفتن نيست. به هر حال تحريمهاي ظالمانه متوقف و تا حدودي هم جبران ميشود. بعد هم با رونق پيش خواهيم رفت و كارهاي ما بهتر ميشود. ثانيا موقعيت بينالمللي ما در دنيا بهتر ميشود. موقعيت ما در دنيا بد شده بود. تا همين حد هم ايرانيها عزتي در دنيا پيدا كردند. البته جنگيها فكر ميكنند كه عزت ما اين است كه تندروهاي دنيا از ما خوششان بيايد كه اين كار، هميشه آسان است. يعني هر وقت ميتوان اين كار را كرد. ما كشور بزرگي هستيم و بايد در دنيا حرف بزنيم و كار كنيم و بايد در مسائل جهاني شركت داشته باشيم. ايران ميتواند وزنه سنگيني در دنيا داشته باشد. مهمترين دستاوردي كه داشتيم، اين است كه رسما به عنوان كشوري كه عضو باشگاه هستهاي است، شناخته شديم. تا به حال قبول نكرده بودند. اما الان قبول كردند كه هستيم. قبول كردند غنيسازي كنيم. نيروگاه داشته باشيم و به صورت صلحآميز از هر چه ميخواهيم، استفاده كنيم. در مسأله هستهاي در
دنيا بعضيها جلوتر و بعضيها عقبتر هستند. مثلا ژاپن هم مثل ماست. حدود 30، 40 كشور هستند كه مثل ما اجازه غنيسازي صلحآميز دارند و در عين حال حق ندارند كار نظامي بكنند و ما هم مثل آنها ميشويم.
ارزيابي شما از چشمانداز پيش روي برجام چيست؟ به نظر شما در مسير اجراي توافق در گام اجرايي، جمهوري اسلامي ايران بايد چگونه عمل كند؟
ما بايد به همانهايي كه امضا كرديم، عمل كنيم. منتها بنا شده كه اينها هم وزن باشند و تعيين هم كردند كه مثلا چه چيز در مقابل چه چيز عمل شود. الان آقاي عراقچي مسئول است و از جزئيات توافق اطلاع دارد. در آن طرف هم فردي را گذاشتند كه مطلع است. تنظيم ميكنند و يكي يكي اجرا ميشود. ما در اينجا گير نداريم. مگر اينكه يك طرف بخواهد بهانه بياورد كه اين نياز به بحثهاي ديگري دارد.
با توجه به تجربيات ارزشمندي كه حضرتعالي در حوزه سياست خارجي داريد، ميخواهيم بدانيم شما آينده جمهوري اسلامي ايران را با توجه به دانش هستهاي چگونه ارزيابي ميكنيد؟ فكر ميكنيد اين مذاكرات و توافق چه تأثيري در دانش و حوزه سياست خارجي و داخلي داشته است؟
بسيار تأثير داشته است. اعتبار ايران بالا ميرود. اين درست است كه ما اجازه رفتن به طرف سلاح هستهاي را نداريم، ولي اگر شرايطي پيش بيايد و ضرورت پيدا كند يا دشمني پيدا كنيم كه بخواهد از اين سلاح استفاده كند، قدرت ما محفوظ است. آقاي اوباما به اين قانع بود و هميشه هم ميگفت كه ما بايد كاري كنيم كه اگر ايران تصميم گرفت، يك سال وقت داشته باشيم كه جلويش را بگيريم. يعني تا اينقدر مسأله نزديك است. بنابراين من فكر ميكنم كه از اين لحاظ ما به يك قدرت بالاتر تبديل ميشويم. از لحاظ استفاده صلح آميز، به خاطر همين موقعيت در ايتر پذيرفته ميشويم كه جزو آن 9 كشور شويم كه ميخواهند از گداخت هستهاي انرژي بگيرند كه يك انرژي پايانپذير مثل نفت نخواهد بود، بلكه يك منبع انرژي است كه مواد اوليهاش آب درياست و هيچ خطري هم براي هيچكس ندارد. جوش هستهاي مثل خورشيد است. يعني هم نور و هم حرارت در سطح بالا ميدهد. الان در پلاسما به بخشي رسيديم كه كار بزرگي است. البته آن پلاسما بخش ديگري است. الان آقاي قرآننويس دنبالش است و در دانشگاه آزاد اسلامي برنامهاي ريختيم كه مسأله زباله كشور را با اين پلاسما حل كنيم. پلاسما حرارتي
فوقالعاده و كورههاي كمخطر و كمضرري ايجاد و از زبالهها برق توليد ميكند. الان ما براي زبالههاي بيمارستاني هنوز جايي را نداريم كه مطمئن تصفيه كند. يعني ميكروبها به گونهاي هستند كه با حرارتهاي معمولي نميميرند. اما با پلاسما ميتوانيم اينها را پاك كنيم. الان دست ما از خيلي چيزها خالي است كه ميتوانيم از اين راه جلو برويم.
به عنوان سوال پاياني عرض كنم كه حضرتعالي به عنوان يكي از سياستمداراني هستيد كه با ثبت خاطراتتان، نقش ويژهاي در ماندگاري تاريخ و وقايع در جمهوري اسلامي ايفا كرديد. ميخواهيم نظرتان را راجع به ثبت و ضبط مذاكرات هستهاي بفرماييد و راهكاري براي اين موضوع بفرماييد كه خبرنگاران و مذاكرهكنندگان اين حوزه چه كاري كنند و اين اقدام چه تأثيري براي آينده دارد؟
خاطراتي را كه اين آقايان حاضر در مذاكره دارند، من ندارم. ما اطلاعاتي را داريم و چيزهايي را ميدانيم كه آنها به ما گزارش دادند يا منتشر كردند. حتما آن آقايان خاطره دارند.
آنها بايد در اين رابطه چهكار كنند؟
اينها بايد خاطرات را آماده كنند و موقع لزوم به اطلاع مردم برسانند و وقتي كه مباحث ديگر سرّي نيست و جزو اسرار نيست، مردم را خوب آگاه كنند.
نكتهاي باقي نمانده كه بفرماييد.
واقعا از بداخلاقيهايي كه ميشود، بدم ميآيد. چون تكليف اين برخوردها در اخلاق اسلامي و انساني كاملا روشن است و به پرهيز از اين اقدامات توصيه دارم.
چون بايد با اينها كه در مسائل سياسي و اجتماعي بعضا بداخلاقي ميكنند زندگي كنيم، به نظرتان چه بايد كرد؟
همينطور بايد تحمل كرد و آستانه تحمل را بالا ببريم. در همه دنيا اينگونه است. هر جا آزادي و رأيگيري هست، همين است، شما به آمريكا نگاه كنيد كه چه المشنگهاي در كنگره در آوردند و آخرش هم شكست خوردند. در بقيه جاها هم اينگونه است. اگر مسأله آزادي و رأيگيري باشد، همه از اين بازيها دارند و بايد به اينها عادت كنيم و بلد باشيم.
دیدگاه تان را بنویسید