مهر: مذاکرات هستهای ایران با گروه ۱+۵ به پایان رسید؛ اما عملیشدن آن، در دقایق پایانی وقت اضافه خود به سر میبرد، چرا که این توافق تا پیش از اعلام نظر مجلس و شورای عالی امنیت ملی ایران نهایی نمیشود.
سیزده سال است که برنامه هستهای ایران یکی از مهمترین موضوعات داغ بینالمللی قلمداد میشود. برنامهای که ایران، از ابتدای اعلام آن تا به امروز، آمریکا را به عنوان یگانه ابرقدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی به چالش کشیده است؛ چالشی که ایران را به یک طرفِ قابل احترام در میدان هستهای تبدیل کرده است. اما بهراستی انگیزه سران ایرانی از انتخاب راه دشوار و ممنوع هستهای، برای رسیدن به اهداف خاص خویش، چه بوده است؟
از این گذشته، چرا علی رغم تحریمهای بینالمللی، آنان همچنان بر ادامه این راه و طرح مسئله هستهای اصرار میورزند؟ تحریمهایی که مدتهاست اقتصاد ایران را به رکود دچار کرده و دولت را در برابر افکار عمومی داخلی و خارجی در وضع بغرنجی قرار داده است.
علت این امر هرچه باشد بی تردید به بلندهمتی، استقامت و مبارزهطلبی آمیخته به غرور ایرانی برمیگردد. اوصاف شخصیتیای که نظام های عرب منطقه، از زمانی که هویتشان به تاراج رفت و اصالت، میراث افتخارآمیز و تاریخ درخشان خود را از دست دادند این صفت ها را نیز واگذاشتند؛ تاریخ درخشانی که در قرون تاریک اروپا، درخشندگی خود را از وجود دانشمندان برجسته و دانشهای پیشرو زمانه، وام میگرفت.
پرداختن من به موضوعي كه جهان را متحير كرده است، يعني پرداختن به موضوع هستهای ایران، بهانهای بیش نیست تا به موضوع ژرفتری راه بگشایم و از دلایل و عوامل موفقیت و اعتلای یک ملت و ناکامی و شکست ملتی دیگر داد سخن بدهم. میخواهم درباره درخشش یک جماعت و افول جماعتی صحبت کنم؛ مردمی که گاه حتی واجد اشتراکات اساسی، ریشهدار و عمیق فراوانی مانند دین، فرهنگ، تاریخ و جغرافیا هستند.
آری! ما عربها به تمدن، فرهنگ و دستاوردهای خود در طول قرون گذشته افتخار میکنیم. به زبان و منطقه خود نیز افتخار میکنیم؛ منطقهای که از ثروتمندترین مناطق جهان به شمار میآید. اما حقیقت این است که در قرن ۲۱ هیچ عددی به حساب نمیآییم. نه تنها در عرصه جهانی( امری که حتی در مخیله ما نمیگنجد) بلکه حتی در بین برادران مسلمان خود مانند مردم ترکیه، مالزی و ایران نیز جدی گرفته نمیشویم.
بهراستی، راز اینهمه پسروی بیمارگونه چیست؟!
«ان شیفن»، یکی از برجستهترین پژوهشگران شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی، در یکی از کتابهای خود میگوید ملل عرب برای همراهی با جهان، فاقد ۳ عنصر حیاتی هستند:
۱. قدرت سازگاری: توانایی جامعه در تعیین گرایشها، درک واقعیتهای جدید و ایجاد راهحلهای عملی برای تعامل با این واقعیتهای جدید.
۲. وجود انديشه باز در جامعه: جوامعي كه توانستهاند ميزان وابستگي خود را به نظام حاكم محدود ساخته و مستقل عمل كنند فقط توانستهاند توانمنديهای فردی خویش را بروز دهند و با تشخیص دلایل ناکامیها و شکستهای خود، امکان سازگاری و همگامی با واقعیتهای جدید را بیابند. طبیعی است که این اوصاف جز در زمینه تروریسم، بیانگر واقعیت کشورهای عربی نیست.
۳. دانشافزایی و همگامی با تحولات و تکنولوژی مدرن: این ویژگی در سراسر جهان عرب، از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، هیچگاه پدیدار نشده است.
درست است که یکی از دلایل عقبماندگی ما عرب ها، در دوران معاصر، نقشههای یهودیان و ابرقدرتهای استعمارگر است، ولی ما اکنون از یک طرح فراگیر صهیونیستی- غربی سخن میگوییم که سراسر جهان اسلام را هدف گرفته است؛ بدون اینکه میان اجزای آن تمایز دقیقی قائل شود. این طرح، ایران، ترکیه و دیگر کشورهای جهان اسلام را نیز نشانه رفته است. تلاشهای استعمارگران در راستای ابراندازی و نابودی امپراتوریهای بزرگ شرقی نیز در راستای همین نقشه شوم استکباری است.
اما در کنار اینهمه، علیرغم ادامه این طرح استکباری کینهتوزانه در قرنهای اخیر، چشم دوختن به افقهای تازه و میل دستیابی به پیشرفت و تحول، مشخصه بارز ایرانیان و حتی مردم ترکیه شده است. اینجاست که باید پرسید پس چرا رژیم های عربی پر ادعا همچون عربستان همچنان درجا میزنند و در نهایت عجز و ناتوانی در دایره پوچی دور خود میچرخند؟
معروف است که میگویند: «دانش را حتی اگر در دست دشمن باشد، بیاموز!» این سخن، مقاله یکی از روزنامهنگاران عرب که چند سال پیش خواندهام را به ذهنم متبادر میکند؛ که در مقاله ای نوشته بود: «ایرانیها اورانیوم غنی سازی میکنند و ما امت عرب، توتون قلیانها را».
آفرین به تلاشهای ما امت عرب. شاد و پیروز باشیم!
دیدگاه تان را بنویسید