فردانیوز: «مبادا سیلی بخوریم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدحسین نقوی حسینی است که در آن می خوانید؛
این یادداشت در پی آن است که خطر سکولاریسم در برخی جریان های مرموز را مورد واکاوی قرار بدهد.واژه سکولاریسم، عموماً به عنوان یک مفهوم که در آن بایدها و نبایدهای خاصی مورد تأکید است، به کار گرفته می شود. سکولاریسم به صورت یک ایدئولوژی به گرایش ها و بینش انسان سمت و سوی دنیوی می دهد و این گرایش دنیوی در صدد توسعه و گسترش به شکل دستوری به همه امور زندگی و امور دنیوی انسان است. بر این اساس، سکولاریسم گرایشی است که طرفدار و مروّج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در صحنه های مختلف حیات انسانی از قبیل: سیاست، حکومت، علم، عقلانیت، اخلاق و... است. سکولاریسم به این معنای خاص، اساساً یکی از مؤلّفه های مدرنیته غربی محسوب می شود. آنچه از تعاریف مذکور برمی آید این است که سکولاریسم به صورت یک گرایش عمدی استکباری، سیاست و تدبیری است که از سوی نهادهای قدرت و ثروت، برای مخالفت با هر موضوعی که هویت و حقیقت آن در نسبت با دین تعریف می گردد، پی گیری می شود. هنری کسینجر چند ماه قبل در شورای روابط خارجی کنگره گفت اگر ایران از داعیه های انقلابی خود دست بردارد و به جایگاه پیشین خود بازگردد، مشکلی با آمریکا نخواهد داشت.
این اظهارنظر از سوی سیاستمداری کهنه کار که زمانی طراحی سیاست خارجی آمریکا را به عهده داشت، نمادی از تفکرات اسلام سکولار است که تنها قصد آن ذبح کردن روحیه انقلابی است. این در حالی است که حضرت امام، اسلام ناب محمدی را اسلام آمیخته با سیاست، مبارزه و ستیز با جهان خواران، عدالت خواه، ظلم ستیز، تحمل سختی ها و مشکلات در راه مبارزه، ساده زیستی می دانستند و در مقابل، ویژگی های اسلام آمریکایی را اسلام سرمایه داری، مرفهین بی درد، منافقین، راحت طلبان و فرصت طلبان، اسلام جدا از سیاست، «سکوت، سازش»، تسلیم و فرومایگی در برابر ستمکاران و مستکبران، اسلام ملی گرایان و لیبرال ها، مقدس نمایان و متحجرین، کناره گیران و اشکال تراشان و در خدمت سیاست های استعماری معرفی می نمودند. در« اسلام سکولار» که با حمایت جریانی خاص در کشور سعی در تحمیل آن به جامعه بود، ابعاد خطرناکی وجود داشت که قابل تامل است. از جهت اجتماعی و فرهنگی، جدا کردن دین از امور اجتماعی منجر به گسترش روش هایی می شود که اساساً واژه و مفهومی به نام «سبک زندگی اسلامی» را نمی پذیرد. سبک زندگی غربی فارغ از معنویات است و رشد چنین سبکی که از نتایج اسلام منهای دین است،
آثار مخربی دارد که باید به لحاظ اجتماعی به آن پرداخته شود. از بُعد اقتصادی، اگر سیاست های مالی و پولی بدون نگاه اسلامی در جامعه رواج پیدا کند، نتیجه ای جز شکل گیری اقتصاد لیبرالی و یا سوسیالیستی نخواهد داشت. آنچه که در روزگار ما از سیاست های مالی و اقتصادی ظالمانه مانند رشد و گسترش فقر و گرسنگی در جوامع مختلف دیده می شود، نتیجه این است که ثروتمندان تنها به منافع خود اندیشیده و جایگاهی برای محرومین جامعه در دیدگاه فکری آنان وجود ندارد. در عالم سیاست نیز، وقتی آموزه های دینی به کناری گذاشته شود و اولویت با تفکراتی غیر از تعالیم پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) باشد، نتیجه ای جز این نخواهد بود که بذر نیرنگ و دروغ بین احزاب و گروه ها افکنده شود و به جای برادری و تعاون، مبنای کار تهمت زدن، افتراء و هر نوع عمل خلاف اخلاق در عالم سیاست قرار گیرد. متاسفانه جریانی معلوم الحال در کشور ما به دنبال القای اسلام سکولار بوده و هست که از ابتدای انقلاب سابقه تحرکات آن دیده می شود ولی در برخی مقاطع قوت گرفته و خود را نشان داده است. این جریان توانسته است در برخی موارد حتی بر تحولات اثرگذار باشد که نمونه آن، فتنه آمریکایی- اسرائیلی
88 بود. پشتوانه آن بلوا، اسلام سکولاری بود که سمّ آن توسط روشنفکران وابسته به کشور تزریق گردید. جریان سکولار به دنبال این است که انرژی انقلابی مردم و کشور را به سوی تساهل و تسامح کشانده و تحریف را در انواع گوناگون آن بگنجاند. روزی به شکل روشنفکری، روز دیگر در قامت فتنه و وقتی دیگر به صورت جریان های واگرا خودنمایی می کند تا به لطایف الحیل، این تحریف را در صحنه عمل، پیاده کند. طبیعی است که چنین تفکری، به دنبال تضعیف قواعد انقلاب اسلامی و آرمان های آن مانند روحیه استکبارستیزی و مقابله با شیطان بزرگ است تا بدین وسیله، روح انقلابی را از کالبدش خارج نماید. طراحان و عمّال چنین تفکری از انقلاب جز پیکری بی روح و تقیّد کامل به زنجیره استکبار و نظام سلطه را نمی خواهند. «اسلام سکولار» منفعت محور است و هر جا که منفعتش اقتضاء کند به ظاهر به سمت اسلام می رود یا در عمل از آن رویگردان می شود. اما اسلام ناب حق محور است و همواره از اسلام و حقانیت مسلمانان مظلوم - به خصوص ملت فلسطین- دفاع می کند. در روابط بین الملل نیز سیاست های سکولاری ثمره ای جز خونریزی و خطر تجزیه کشورها را نداشته است. کشورهایی که علناً به سیاست های
سکولار داخلی و خارجی خود مباهات می کنند، همان هایی هستند که آتش جنگ را در منطقه برافروخته اند و ساقط کردن حکومت هایی مانند حکومت سوریه را بر مبارزه و ساقط نمودن رژیم صهیونیستی اولولیت می دهند. در کشور ما نیز سیاستمدارانی بودند که همراهی با آمریکا برای ساقط کردن صدام را توصیه می کردند، غافل از آن که ایران اسلامی بر اساس آموزه های دینی، به یاری ظالمی برای سرنگون کردن ظالمی دیگر نمی شتابد و اینجاست که مشخص می شود اسلام ناب محمدی چه ویژگی هایی دارد. بنابراین، التزام به اسلام ناب محمدی تامین کننده امنیت واقعی کشور است و موجبات محبوبیت در میان ملت ها را فراهم می نماید. آیت الله آملی لاریجانی در سخنان اخیر خود با هشدار نسبت به «اسلام سکولار»خطرات انحراف جامعه به سمت این انحراف بزرگ که در دوره ای زمزمه آن وجود داشت را گوشزد نمودند و اکنون نیز، برخی نشانه ها گواه احیای تحرکات این جریان است. وظیفه بزرگان و اندیشمندان است که با روشنگری های خود جامعه را از سقوط در این درّه خطرناک برحذر دارند و فراموشی یا اهمال در انجام وظیفه روشنگری، همان مصداق فرمایش رهبر معظم انقلاب است که فرمودند: «اگر راه امام را گم یا فراموش
کنیم یا خدای ناکرده عمداً کنار بگذاریم ملت ایران سیلی خواهد خورد.»
دیدگاه تان را بنویسید