راز توحش داعش چیست؟
آنچه بیتردید نقش تعیینکننده در زمینهسازی برای موفقیتهای داعش در عراق داشته سیاستهای تحمیلی پل برمر، نخستین فرماندار نظامی عراق، و نیز دولتهای حاکم بر بغداد طی دوران بعد از اشغال نظامی است.
خلیل الحکیم، با نام سازمانی «ابوجهاد المصری» از گروه «جماعت الاسلامیه» (گروهی جهادگرا که محل فعالیت آن مصر است) به القاعده پیوست. او بهنوعی مسئول پروپاگاندای القاعده محسوب میشد و در رسانههای القاعده از جمله «صوت الجهاد» فعالیت میکرد.
خلیل الحکیم که میتوان او را از جمله استراتژیستهای شبکهی القاعده محسوب کرد، چندین جزوهی درونسازمانی دیگر نیز تألیف کرده است. از آن میان، میتوان به «افسانهیِ پندار»[۳] اشاره کرد. جزوهای که در آن با دقت و وسواسی حساب شده، به خلل و فرج امنیتی سازمانهای اطلاعاتی ـ امنیتی ایالات متحد میپردازد. این جزوه از نظر سازمانهای امنیتی غربی خطرناک و دارای محتوای تروریستی ارزیابی شده و حمل و نگهداری آن مشمول قوانین ضد تروریسم میشود.
خلیل الحکیم، در اکتبر ۲۰۰۸ در وزیرستان شمالی به دست هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی کشته شد، او آنقدر زنده نماند که برآمدن و تبلور یافتن ایدهها و نوشتههایش را در جنبش داعش شاهد باشد. ایدههایی بهغایت خطرناک، که اکنون در حال درنوردیدن خاورمیانه است.
داعش یا القاعده؟
پیش از بررسی محتوای متن جزوه باید به تمایزات و احتمالاً ریشههای مشترک داعش و القاعده اشاره کرد. یکی از کلیدیترین چهرههایِ بنیانگذار داعش یا «دولت اسلامی عراق و شام»، ابومصعب الزرقاوی است. الزرقاوی تا زمان مرگاش در سال ۲۰۰۶ رسماً از نام داعش برای گروه خود استفاده نکرد، اما تشکیلات او پایهی مهمی برای گروه مذکور شد.
الزرقاوی، در افغانستان تعلیم نظامی دیده بود، و با اشغال افغانستان و آغاز درگیریها در عراق، خود را به عراق رساند و گروهی تحت عنوان «جماعت توحید و الجهاد» تأسیس کرد. از سال ۲۰۰۴ به رهبری بن لادن سوگند وفاداری خورد و رسماً بهعنوان رهبر شاخه القاعده در عراق منصوب شد.[۴]
ارگان رسمی داعش که به زبان انگلیسی منتشر میشود، نشریهی «دابق» نام دارد. در تمام شمارههای این نشریه، به قطعاتی برخورد میکنیم که از زبان الزرقاوی نقل شده است، هرچند که باید بهخاطر داشت تأثیر الزرقاوی بر داعش، تنها تأثیری ایدئولوژیک نیست و بیش از آن بر ساختار تشکیلاتی داعش و عملگرایی آن اثر گذاشته است.
از سوی دیگر، در میان گرایشهای سیاسی موجود که به رشد داعش یاری رساندند، به هیچ روی نمیتوان نقش حزب بعث و افسران باقی مانده از ارتش صدام را نادیده گرفت. عزت ابراهیم الدوری[۵] معاون سابق صدام حسین که اخیراً در نبردهای تکریت عراق کشته شد در سازماندهی افسران ونیروهای پراکندهی حزب بعث نقش بسیار مؤثری ایفا کرد. برخی معتقدند که الدوری و تشکیلات برجای مانده از حزب بعث، در تصرف موصل نقش مهمی ایفا کردهاند.[۶] نکتهی مهم، همراهی و همپیمانی دو جریان به ظاهر متمایز از یکدیگر در رسیدن به اهداف مشترک است. حزب سکولار بعث در کنار ضدسکولارترین گرایشهای سیاسی ـ اجتماعی خاورمیانه: از یکسو، حزبی که معتقد به جدایی دین از سیاست است، از سوی دیگر، بنیادگرایانی که هدفشان حاکم کردن شریعت بر امور سیاسی است.
آنچه بیتردید نقش تعیینکننده در زمینهسازی برای موفقیتهای داعش در عراق داشته سیاستهای تحمیلی پل برمر، نخستین فرماندار نظامی عراق، و نیز دولتهای حاکم بر بغداد طی دوران بعد از اشغال نظامی است که به گسترش جنبشهای جهادی منتهی شد. خصوصیسازی گستردهی برمر و عملا فروش منابع ملی عراق بر شکاف طبقاتی و آمادهسازی پیاده نظام برای این جنبشها غیرقابل انکار است.
میتوان به حضور پر رنگ، افسران سابق حزب بعث[۷] در ردهبندی تشکیلاتی داعش اشاره کرد، مثلاً ابوایمن العراقی[۸] که سابقاً سرهنگ اطلاعاتِ نیروی هوایی عراق بوده است، اکنون مسئولیت شورای نظامی داعش را بر عهده دارد.[۹]
وجههی ایدئولوژیک داعش بر عهدهیِ نظریهپردازان القاعده، و وجههی نظامی و عملیاتی داعش بر عهدهیِ افسران حزب بعث و نظامیان حرفهای ارتش سابق عراق است. ازاینرو، با این نگاه به ساختار داعش، درک تصرف سریع شهرهای عراق و سوریه چندان پیچیده بهنظر نمیرسد. کادر عملیاتی و فرماندهی نظامی داعش را نظامیان حرفهای تشکیل دادهاند که در میان آنها حتی افرادی با تجربهی جنگ ایران و عراق نیز یافت میشود. نتیجه آنکه، برخلاف تصویری که داعش از فتح مناطق شهری ارائه میدهد که در آنها، نوجوانانی با تابعیت بریتانیا یا فرانسه و دانمارک، در صف اول فاتحان قرار گرفتهاند، عملیات نظامی پیچیده و دقیقی که به تصرف مناطق شهری منجر شده، تنها از عهدهی نظامیان حرفهای برمیآید.
هرچند که به سادگی میتوان تشخیص داد که داعش تکامل یافتهیِ القاعده است، اما اصولاً درگیری بین داعش و القاعده بسیار فراتر از درگیری نظری است. در سوریه، «جبهه النصره»، که به عنوان شاخهی القاعده در سوریه شناخته میشود با داعش بر سر کنترل مرزهای تحت نفوذ خود درگیری نظامی داشتهاند.[۱۰][۱۱] در فوریهی ۲۰۱۴، ایمن الظواهری رهبر القاعده به طور رسمی، هرگونه ارتباط القاعده با داعش را نفی کرد.[۱۲] داعش و القاعده، امروز دو رقیب منطقهای محسوب میشوند، در حالیکه در زمانی نهچندان دور داعش در زهدان القاعده نضج گرفت و بالید.
عملیات انتحاری: استراتژی یا تاکتیک
میتوان به یک تمایز جدی بین داعش و القاعده اشاره کرد. تمایزی که در عملیات انتحاری که توسط هر دو گروه انجام میشود، تجلی مییابد. داعش به عملیات انتحاری به شیوهای تاکتیکی نگاه میکند، در عوض، القاعده به عملیات انتحاری دیدی استراتژیک دارد.
از مهمترین عملیات القاعده میتوان به عملیات نایروبی و شرق آفریقا و عملیات یازده سپتامبر اشاره کرد. رشته عملیاتی با حجم تلفات بسیار بالا و تاثیرات گستردهیِ تبلیغاتی، که البته بهتمامی مبتنی بر عملیات انتحاری بود. از سوی دیگر مهمترین فعالیتهای داعش، تصرف و قبضهیِ قدرت سیاسی در بخشهایِ مختلف عراق و سوریه است. عملیاتهایی که در آن فعالیت انتحاری تنها به عنوان یک تاکتیک اثربخش به کار برده شده است.
از همین تمایز میتوان به تمایز اساسی و ریشهایتر دو جریان پی برد، تمایز بین گروه پیشتاز برای تشکیل دولت، و دولت ساختیافته برای قبضهیِ قدرت سیاسی. نظریهی گروه پیشتاز را میتوان در کتاب رژی دبره با عنوان «انقلاب در انقلاب» مشاهده کرد. در این کتاب، توضیح مفصلی از نحوهی عملکرد گروه پیشتاز ارائه میشود، و از آن با عنوان موتور کوچک نام برده میشود. گروه پیشتاز (موتور کوچک) باید جامعه (موتور بزرگ) را به حرکت اندازد. تشکیلات پیچیدهی القاعده کاریکاتوری مسخ شده از گروه پیشتاز است. البته گروه پیشتازی که آبشخور ایدئولوژیکش بهغایت ارتجاعی است. سیدقطب،[۱۳] از نظریهپردازان و بنیانگذاران اخوان المسلمین، و همچنین بسیاری از طرفداران اسلام سیاسی در خاورمیانه نیز معتقد به ایجاد یک گروه پیشتاز بودند. الگوی سازمانیابی القاعده مبتنی بر همین تز است. اصولاً تا پیش از بهار عربی حضور جریانهای القاعده در کشورهای اصلی کانون بهار عربی یعنی تونس و مصر نمایان نبود. اولین حضور جهادیها بعد از مداخلهی نظامی در لیبی و سپس بعد از سرکوب جنبش مسالمتآمیز مردم در سوریه رخ داد.
در عوض، داعش مبتنی بر تز موتور کوچک که محرک موتور بزرگ میشود نیست! داعش حتی در نام سازمانی خود نیز دولت محور است. ساختار یک دولت حاضر و آماده را دارد که باید تنها به قبضهیِ قدرت سیاسی دست یازد. داعش، دولتی تشکل یافته است که حتی زحمت تمرکز بر تودهها را نیز به خود نمیدهد؛ ص. ۲۱: «به یاد داشته باشید، وقتی که میگوییم تودهها یک عامل پرزحمتاند، مرادِ ما این نیست که جنبش ما مبتنی بر تودههاست. میدانیم که آنان به علت آنچه که حکومتهای طاغوت در ساختارشان خلق کردهاند، قابل اعتماد نیستند.»
اگر القاعده مدعی است با ایثارگری، روحیهی مقاومت را در میان امت پراکنده سازد، داعش، خود را یکسره دولتی میداند که باید حل و فصل امور سیاسی و مدیریت را برعهده گیرد. نگاه تاکتیکی داعش به عملیات انتحاری، همراه و همپای همین دولتساخت یافته است. اگر برای تصرف منطقهای اقدامی صورت میگیرد، افرادی که برای عملیات انتحاری انتخاب شدهاند تنها به مثابه یک سلاح در کنار سلاحهای دیگر بهکار گرفته میشوند. قرار نیست که با عملیات انتحاری به عنوان یک اصل نظامی برخورد شود، از قضا هرچه تلفات اندک، برای پیشبرد اهداف بهتر است. تغییر اصولی از گروه پیشتاز به دولت ساختیافته، مسئلهای است که در متن این جزوه شاهد آنیم. آنچه که در این جزوه به عنوان خلافت اسلامی یاد میشود، همین تغییر ایدهی گروه پیشاهنگ به دولت ساختیافته است.
بهاختصار، میتوان چنین جمعبندی کرد که جزوهی «مدیریت توحش» بازتاب و نمود تغییرات عینی در سطح رخدادهایِ واقعی اجتماعی است. پس از اشغال عراق، زمینگیر شدن القاعده در افغانستان، بلااستفاده ماندن استراتژی عملیات انتحاری با هدف بهشوق آوردن امت (تودهها)؛ و مواردی از این دست همگی، جنبشهای جهادی را به تأمل و بازخوانی در استراتژی و تاکتیک خود فراخواند.
مثلاً انجام عملیات انتحاری در مسجد، در بازار، در صف بیکاران، در مدرسه و غیره، و یا بریدن سر گروگانها تا پیش از اشغال عراق امری عادی و تکرارشونده نبود و یا دستکم توجیهات شرعی محدودی داشت، چه رسد به زندهزنده سوزاندن گروگان در قفسِ آتش.[۱۴] پیش از این، دشمن و هدف اصلی، حکومتهای به اصطلاح طاغوت یا ارتش دشمن بود و جایی برای حمله به غیرنظامیان و شهروندانِ بهلحاظ سیاسی خنثی وجود نداشت. این تغییر، نمود خود را در متونی از نوع جزوههای درونسازمانی القاعده (مثل «مدیریت توحش») نشان میدهد. لذا، میتوان مدعی شد که جزوهی «مدیریت توحش» روایتِ شبکهیِ القاعده از داعش را ارائه میدهد و از طریق این جزوه، نه تنها با مسائل عینی روبهرو میشود که رؤیاهایِ دور و دراز خود را در داعش (که قرار است آینده تحقق این رؤیاهای خوفناک باشد) میبیند.
پینوشتها
[۱] اداره التوحش: اخطر مرحله ستمر بها الامه
[۲] به این پیوند مراجعه کنید
[۳] Myth of Delusion
[۴] برای بررسی دقیقتر به مطلب زیر مراجعه کنید:
http://www.washingtoninstitute.org/uploads/Documents/pubs/ResearchNote_۲۰_Zelin.pdf
[۵] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/۱۱۰۵۲۴
[۶] http://www.nytimes.com/۲۰۱۴/۰۶/۱۲/world/middleeast/iraq.html?_r=۰
[۷] برای نمونه، از همکاری و پشتیبانی افسران بعث و جنگنجویان داعش به این پیوند مراجعه کنید:
[۸] http://www.counterextremism.com/people/abu-ayman-al-iraqi
[۹] برای شناخت افراد کلیدی کادر رهبری داعش که سابقهی حضور در ارتش صدام را داشتهاند به این پیوند نگاه کنید
[۱۰] http://english.al-akhbar.com/content/syria-al-nusra-front-declares-war-isis
[۱۱] http://english.al-akhbar.com/node/۱۸۹۴۰
[۱۲] http://www.washingtonpost.com/world/middle_east/al-qaeda-disavows-any-ties-with-radical-islamist-isis-group-in-syria-iraq/۲۰۱۴/۰۲/۰۳/۲c۹afc۳a-۸cef-۱۱e۳-۹۸ab-fe۵۲۲۸۲۱۷bd۱_story.html
[۱۳] قطب، سید (۱۳۹۰): نشانههای راه، ترجمه محمود محمودی، تهران، نشر احسان.
[۱۴] http://www.theguardian.com/world/۲۰۱۵/feb/۰۸/isis-islamic-state-ideology-sharia-syria-iraq-jordan-pilot
دیدگاه تان را بنویسید