دیکتاتوری فکریای که رسانههای لیبرال ایجاد میکنند/«سیاست فضله»؛ شستشوی مغزی با روش لیبرالیسم
اصلاحطلبان در صدد هستند تا با پیگیری سیاست فضله تا حوالی انتخابات مجلس شورای اسلامی و مظلوم نمایی در فضایی سیاسی چهره خود را احیا کنند و پس از آن با فاصله گرفتن تدریجی از دولت و ادامه همین روند بر ضد روحانی انتخابات ریاست جمهوری آینده را نیز تصرف نمایند.
سرویس سیاسی «فردا»؛ لیبرالها همواره شعارهای عامه پسند زیادی مطرح کردهاند؛ شعارهایی که جذابیتهای خاصی دارد اما واقعیت این است که این جریان همواره بر اساس منافع و سیاست پراگماتیسم خود عمل میکنند.
در ایران نیز لیبرال ها اینگونه عمل کرده اند. گروهی که بیش از همه از دموکراسی سخن میگویند اما کمتر از دیگران به قواعد آن پایبند است. تخریب دیگران و بزرگنمایی خودیها از جمله سیاست های تبلیغاتی این جریان است. در این میان لیبرالها سعی می کنند که با مطرح کردن عوامل خود و تضعیف رقیب به جریان خودی وزن و اعتبار خاصی ببخشند و در مقابل رقبا را از گردونه خارج کنند.
به این نوع روش ، شاید بتوان «سیاست فضله» گفت! ضرب المثلی قدیمی می گوید که «یک فضلهموش، یک دیگ برنج را نجس میکند!» این مثل قدیمی حکایت سیاست ورزی این روزهای لیبرال های وطنی است که وقتی روال طبخ سیاست مطابق میل شان نیست فضله ای در آن می اندازند تا برای همه بی استفاده شود! بر این اساس می توان گفت«سیاست فضله» روشی است که امروز بشدت از جانب لیبرالها برای تحت شعاع قرار دادن پیروزیهای رقبای سیاسی توسط رسانههای وابسته به این جریان مورد استفاده قرار میگیرد. هرچند مشی احترام به نظر مردم شیره و درونمایه اصلی دموکراسی و مردم سالاری است اما همین مطالبه حداقلی از جانب طیف سیاسی که بیش از دیگران سنگ دموکراسی را به سینه میزند رعایت نمیشود.
جالب اینجاست که این نوع روش تبلیغاتی، آزادی بیان و اختیار در رای و نظر را از افکار عمومی سلب میکند. در این میان لیبرالها آنچنان نفرت و بی زاری از رقیب را در جامعه القا و تزریق می کنند که افکار عمومی در برخورد اول نسبت به رقبای انان واکنش منفی نشان دهند. سیستم ارتباطی و تبلیغاتی لیبرال ها در این زمینه یک سیستم « القایی »است و بینش افراد و قدرت تفکر و اختیار آنان را به طور ناخودآگاه سلب می کند. لیبرالیسم وطنی با این سیاست تبیلغاتی افکار عمومی را شرطی بار می آورد؛ افکار عمومی که تکرار کننده سیاست های آنان است.
نکته جالب توجه این است که این موضوع ناقض آشکار در شعار آزادی اندیشه نیز هست. درواقع در این میان سیاستی که لیبرالها به کار می گیرند به نوعی دیکتاتوری فکری محسوب می شود. به این معنا که به مخاطب القا می کنند که باید چیزی که آنها می گوید را تکرار کنند و آنقدر رقیب را در نزد افکار عمومی سیاه نشان میدهند که افکار عمومی بدون هیچ تفکر اضافهای واکنش منفی به رقیب آنها نشان می دهد و به خود اجازه کنکاش در تفکرات رقیب لیبرالها را نمی دهد و رقیب را در نهاد آنان به موجودی پست و کم ارزش تبدیل می کند که باید از تفکرات آن دوری جست . به کارگیری این حربه سیاسی توسط لیبرالها را میتوان در سخنان سعید حجاریان در سال 88 به خوبی مشاهده کرد که بیان می داشت که باید طوری از لحاظ تبلیغاتی عمل شود که «اگر رقیب بگوید ماست سفید است همه بگویند ماست سیاه است.»
با این اوصاف جریان و گروهی را میتوان موافق مشی مردم سالاری دانست که چه در صورت پیروزی و چه در صورت شکست مطیع قانون باشد نه اینکه وقتی روند تحولات موافق میل و نظر این جریان رقم نمیخورد فورا با سیاست افترا، سیاهنمایی و زیرسوال بردن نهادهای حاکمیتی سعی در تخریب حریف نماید.
بسیاری از شخصیتهای لیبرال که در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 صلاحیت برگزارکنندگان انتخابات را زیرسوال برده بودند بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم این انتخابات را نتیجه سلامت نظام انتخاباتی در جمهوری اسلامی معرفی کردند. تناقض رفتاری لیبرالها در برخورد با نتایج انتخابات در کشور را میتوان در سه دلیل عامل خلاصه کرد:
- نداشتن سعه صدر لازم برای حضور در میدان سیاست
- تلاش برای ضربه زدن و متهم کردن رقبای سیاسی برای تخریب چهره و استفاده از شیوههای ضد تبلیغ
- حفظ چهره اپوزوسیونی در هر موقعیتی
- بازیابی هویت سیاسی از طریق انتقاد و قرار گرفتن در صدر اخبار سیاسی رسانهها
اصلاحطلبان در صدد هستند تا با پیگیری سیاست فضله تا حوالی انتخابات مجلس شورای اسلامی و مظلوم نمایی در فضایی سیاسی چهره خود را احیا کنند و پس از آن با فاصله گرفتن تدریجی از دولت و ادامه همین روند بر ضد روحانی انتخابات ریاست جمهوری آینده را نیز تصرف نمایند.
با شکست اصلاح طلبان در انتخابات شورای شهر تهران بهعنوان یک نهاد جریانساز تلاش اصلاحطلبان برای تخریب حریف چند برابر شد چنانکه با سو استفاده از بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی نسبت به هر چند روزه یک بار مفاسد به دولت قبل در دستور کار رسانههای این جریان و شخصیتهای رسانهای آنها قرار گرفت و همچنین تلاش برای حذف برخی از افرادی که به ریاست مهدی چمران در شورای شهر تهران رای داده بودند آغاز شد.
ریزش آرای اصلاحطلبان شورا همچنین اثبات کرد که تلاش دائمی برای تخریب چهره رقبای سیاسی همیشه کارگر نمیافتد و ضعف مدیریتی، بی توجهی به وظایف محوله، سیاست زدگی و حرکتهای پوپولیستی بزرگترین چالش پیش روی این جریان است.
چندی پیش غلامحسین کرباسچی که خود زمانی سکان هدایت شهرداری را با حواشی بسیار فراوان در دست داشت تلاش کرد تا با کنایه آنچه در شورای شهر تهران اتفاق افتاد را عاملی برای پدید آمدن یک احمدی نژاد دیگر معرفی کند و در ادامه روند ماموریت تخریب اصولگرایان برخی وظایف شورای شهر را یادآور شد. بر این اساس بسیاری از شخصیتهای لیبرال که در زمان دولت اصلاحات دارای سابقه مدیریتی ناموفق هستند سیاست فضله در مواجه با جریان رقیب را جایی برای ترمیم چهره خود در میان نسلهای سوم و چهارم انقلاب یافتهاند.
یکی از روشهایی که میتواند موجب روشنگری در مورد اهداف پشت پرده استفاده از سیاست فضله توسط چهرههای لیبرال شود شناساندن چهره مدعیان است که اصولگرایان باید در این زمینه عمل کنند که در این میان میتوان انتخابات شورای شهر تهران را به عنوان الگو مناسبی در این زمینه قلمداد کرد که در آن اصولگرایان توانستند پیروز انتخابات شوند؛ انتخاباتی که در آن اصولگرایان سه قاعده را رعایت کردند و این سه قاعده رمز پیروزی آنان شد. اول اینکه بر اساس گفتمان خدمت و تعالی اجتماعی وارد میدان شدند. دوم اینکه در مورد کاندیدای واحد به اجماع رسیدند و در درجه سوم هم توانستند با وحدت بر روی گفتمان و کاندیدای واحد غبار سیاه نمایی ها را کنار بزنند و پیروز میدان شوند.
دیدگاه تان را بنویسید